شرح دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان از آیت الله مجتهدی (ره)
اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ أَنْوَارِهِ
وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضَائِی إِلَی اتِّبَاعِ آثَارِهِ بِنُورِکَ یَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِین [1]
اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ
بهره مندی از برکات سحر
خدایا مرا متنبه کن تا از برکات سحرهای ماه رمضان استفاده کنم ، و اهل سحر باشم و طوری نباشد که فقط برای سحری خوردن بلند شوم و اهل نماز شب و دعای سحر نباشم، سعی کنید در طول سال از سحر ها استفاده کنید.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظاز یُمن دعای شب و ورد سحری بود [2]
خدایا توفیق بهره برداری از برکات سحر را روزی من کن؛ حتی کسانی که نمی توانند روزه بگیرند، سحرها بیدار باشند تا از برکات سحر استفاده کنند.
وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ أَنْوَارِهِ؛ خدایا قلب مرا نورانی کن به روشنایی انوار سحر
بخاطر اینکه سحر یک نورانیتی دارد ، خدایا به آن نور سحر قسمت می دهم که قلب ما را نورانی کن، الان قلبهای ما زنگ زده است، الان من خودم را می گویم قلب من هم دچار زنگار است، خود من به احوالات گذشته خودم که نگاه می کنم می بینم که آن آدم چهل سال پیش نیستم، دعای کمیل را که می خواندم شاید حدود سه ساعت طول می کشید و اصلا یک پلک بر هم زدن خسته نمی شدم؛ شصت و سه سال قبل که در مشهد بودم، مرحوم کلباسچی- که شرحی بر دعای کمیل هم از ایشان منتشر شده است به نام « انیس اللیل » – در صحن مسجد گوهرشاد دعای کمیل می خواندند آن هم از حفظ و با چه حال و هوایی ! اما الان که به خودم که نگاه می کنم دیگر آن حال نیست! محیط چه کار ها که با ما نمی کند! چرا چشم ما آلوده شده؟! چرا گوش ما آلوده شده؟! و … همه چیز ما عوض شده است.
لذا دعا، دعای خیلی خوبی است که از خدا بخواهیم قلب و دل ما را نورانی کند.
وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضَائِی إِلَی اتِّبَاعِ آثَارِهِ؛ خدایا تمامی اعضاء مرا طوری قرار بده که از آثار تو پیروی کنم
طوری باشم که چشم و دست و … همه اعضاء و جوارحم از آثار و برکات تو پیروی کند.
بِنُورِکَ؛ اما به نور خودت
خدایا تو را به نور خودت قسم می دهم که این حاجت من را برآورده کنی ! ممکن است بپرسی که مگر خدا نور دارد ؟ می گویم : بله « الله نور السموات و الارض » [3]
یَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِین
ای خدایی که به نور خودت قلب عارفین را نورانی کرده ای
منظور از عارف کسی نیست که از عرفان دم می زند و حرف از وادی عشق می زند و خود آراسته به آداب اهل معرفت نیست؛ گاهی امام از عرفان می گوید و یک زمانی آدمی که محاسن ندارد از عرفان دم می زند ! و بین این دو تفاوت است.
برای دلت در بساز
شخصی به خدمت آیت الله اراکی رسید و گفت : مرا موعظه کنید؟
آقا گفتند: شما چکاره هستید؟
مرد گفت: نجّار
گفتند: برای دلت هم در ساخته ای ؟ اگر برای دلت در نساخته ای برو برای دلت در بساز
سخنی با جوانان
شما جوانان، الان که دل های شما پاک و نورانی است مواظبت از حریم قلب تان کنید و دری محکم و آهنین بر آن بسازید تا شیطان بر دل شما راه پیدا نکند و اگر امروز و فردا بکنید، دیر می شود، در روایت آمده است که عمر به چهل سالگی که رسید شیطان بر پیشانی شخص گناه کار بوسه می زند و می گوید ، کار تو دیگر تمام شده است [4] ؛ چرا که دل تبدیل به ویرانه شده است و خرابه ای بیش نیست. خوشا بحال جوان هایی که قدر نعمت جوانی را می دانند.
دعاهای استخراج شده: 1. استفاده از برکات سحر؛ 2. نورانی کردن قلب (توسط خدا)؛ 3. تمام اعضا و جوارحم از آثار و برکات تو (یعنی قرآن و احادیث) پیروی کند.
[1] – بحارالأنوار ج : 95 ص : 50
« اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ أَنْوَارِهِ وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضَائِی إِلَی اتِّبَاعِ آثَارِهِ یَا نُورَ قُلُوبِ الْعَارِفِینَ »
[2] – دیوان حافظ شیرازی
[3] – (24) النور: 35
ترجمه : خداوند نور آسمانها و زمین است
[4] – مشکاه الانوار-ترجمه هوشمند و محمدی ص 343
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: چون مرد به چهل سالگی رسد و خیرش از شرش بیشتر نباشد؛ شیطان بین دو چشمش را ببوسد، و گوید: این چهره ای است که رستگار نگردد.
شرح دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان از جواد محدثی
أَللّـهُمَّ نَبِّهْنى فیهِ لِبَرَکاتِ أَسْحارِهِ وَ نَـوِّرْ فـیهِ قَـلْبى بِضیـآءِ أَنْـوارِهِ
وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضآئى اِلَى اتِّباعِ آثارِهِ بِنُورِکَ یا مُنَـوِّرَ قُـلُوبِ الْعارِفینَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
در نگاه روشن شب زنده داران
دلى ز«بارقه» روشن
«تن» در خدمت «جان»
در نگاه روشن شب زنده داران
اگر لذّتِ ترک لذّت بدانىدگر لذّت نفس، لذّت نخوانىهزاران در، از خلق، برخود ببندىگرت باز باشد درى آسمانىسفرهاى عِلوى کند مرغ جانتگر از چنبر آز، بازش رهانىچنان می روى، ساکن و خواب درسرکه می ترسم از کاروان، بازمانىنصیحت همین است جان برادرکه اوقات، ضایع مکن، تا توانى
کاروانى از نور، روان است، به سرعت برق می گذرد، به تابندگى خورشید، به سرشارى چشمه ساران، به برکت رمضان… و فقط یک «لحظه» بیدارى، کار عمرى را می سازد، و یک «آن» توجّه، برکتهاى سالیان را به همراه دارد.
آنچه لازم است، «توجّه» است، و هشیارى!
«انتباه» است و بیدارى و درک «لحظات اللّه».
گرفتن آن برق هاى معنوى، و نفوذ دادن در رگهاى جان است و عمل کردن به رهنمود قرآنى که: «وَبِالأسحارِ هُم یَستَغفِرُونَ».[1]
سحرهاى رمضان، همه برکت است.
«برکت»، یعنى خیرفراوان و نیکى جاودان،
«برکت»، ارزشهاى ماندگار است،
آنکه خواب را در دیدگانش می شکند و چند مشت از آب بیدارى به صورت می زند، خواب را از چشم خویش گرفته، و بیدارى را در آن می نشاند، آشناى با برکات سحرگاهى است.
آنکه کام را با یاد خدا شیرین می کند و دل را با ذکر حق، آرامش می بخشد و صورت را در برابر پرتو معارف قرآن و معنویات رمضان می گیرد، و دست و زبانش را خدایى می کند،
آنکه از بستر گرم و نرم خواب ناز برمی خیزد،
و شب تار را، با زمزمه مناجات، با نواى نیایش، با فروغ دیدار، با روشنایى حضور…روشن می کند، او، به برکات سحر دست یافته است.
چنین سحرخیزى، اراده اش تقویت می گردد، از روزمرّگى می رهد و عادت هر روزه را می شکند.
«برکات اسحار» چه می خواهى باشد؟!
اگر آن «تنبّه» و هشیارى را داشته باشى، سحرهاى رمضان، همه نور است و همه ضیاء، و بنده، مفتون جلوه اللّه است و سرگشته جذباتِ حق!
مشتاق تو در کویت، از شوق تو سرگرداناز خلق خدا گشته، خرسند به خلقانهااز سوز جگر چشمی، چون حلقه گوهرهاوز آتش دل گاهى، چون رشته مرجانها
دلى ز«بارقه» روشن
بى شک، رمضان، ماه نور و روشنایى است.
ماه تجلّى بیشتر خداوند بر کائنات، ماهى است که «شب قدر» را در دامن دارد. شبى که بیداردلان بیدار دیده، طاعتى افزون تر و نیایشى عاشقانه تر دارند.
شبى که بصیران، آن را «زنده» نگه می دارند، با یاد خدا، با مناجات و دعا، با تلاوت قرآن، با نماز شب، با اشگ، با خون، با سوختن، گداختن، رفتن، رسیدن، وصال!
در شبها و سحرهاى این ماه نورانى، لحظه ها تابندگى خاصّى دارند، زبان ها، عطر «ذکر» دارند و بوى «خدا» می دهند. دستها، بوى تسبیح دارند و استغفار و «مصحف».
باید دل را به روى این خورشید گرفت، باید دریچه اى از جهان نور به تاریکخانه قلب گشود، باید شوق پرواز داشت و فیض دیدار را آرزو کرد، باید قلب را از آلودگیهاى کبر، منیّت، خودخواهى، هوى پرستى، هوس رانى، کینه توزى، غرور و ریا، پاک کرد، تا جلوه هایى از تواضع، خداجویى، اخلاص، عفو، عبودیّت، خشیت و خشوع، خوف و رجا و خضوع، بر آن بتابد.
چشم دل باز کن که جان بینىآنچه نادیدنى است آن بینى
در فراز دوّم نیایش امروز، از خداوند «نورانیّت قلب» را خواسته ایم.
آرى…قلب هم تیره می شود، از «گناه»،
تاریک و بى فروغ می شود… از «غفلت»
سرد و ظلمانى می شود…از «نفس پرستى».
از دیگر سو، «روشندلى»، موهبتى است بزرگ که اگر خدا لطف کند و دست نوازش بر سر بنده بکشد و بارقه اى از فروغهاى جاودان و ابدى حیات و معنویّت بر دلش بتاباند، همه عمر زنده گردد، به حیاتِ آدمیّت!…
و عجیب دنیایى است دنیاى «دل»، با ویژگیها و اوصاف عجیب! دل آزرده، دلسوخته، دل آشفته، دل آگاه، دلبسته، دل افسرده، دلشکسته، دلشاد، دلخوش، دلخون، دلداده، دل مرده، دلتنگ، دل گرفته و…
همچنین تنگدل، سنگدل، تیره دل، روشندل، پاکدل، بیماردل، شوریده دل، سیه دل، بیداردل، خرّم دل، و…[2]
این ترکیبات ادبى، نشان دهنده دنیاى شگفت و تو در توى قلب انسان است. چه خوب که انسان توفیق یابد از تیره دلى به روشندلى برسد، و از دلمردگى، به زنده دلى، و از بیماردلى به بیداردلى…
آرى…نور قلب، با آگاهى است، با بصیرت و معرفت است، با یقین و ایمان است، با اطمینان و ذکر است.
«تن» در خدمت «جان»
سوّمین خواسته امروز، آن است که تمام اعضاء و جوارح، در استخدام «برکات سحر» و فروغ رمضان باشد و این، در صورتى میسّر است که:
«زبان» بر گفتن حق و یاد خدا و ترک زشتى ها بگردد،
«گوش» راهى براى ورود حکمت، به خانه دل شود،
«چشم»، به روى حرام و ناروا بسته باشد،
«پا»، به سوى ناروا و گناه نرود،
«دست» به ستم گشوده نگشته و به حرام دراز نشود،
«شکم»، انبار حرام و کانون حرص نگردد،
چه چیزى جز «تقوا» و پرهیزکارى می تواند رعایت این حقوق را در اعضا و اندام تضمین کند؟!
هریک از اعضا بر ما حقّى دارد و ما موظّفیم به رعایت آنها.
اگر لحظه اى دست و پا و چشم و گوش و زبان را به حال خود رها کنیم و زیرپوششى از خداترسى و حفاظى از ایمان و نگهبانى از «خوف» قرار ندهیم، همین اندام و اعضا که می توانند عامل رشد و وسیله سعادت گردند، به ابزار تباهى و اسباب سقوط تبدیل می گردند و به قول معروف:
به جاى آنکه قاتق نان شوند، قاتل جان می گردند و به جاى آنکه بسازند، می سوزند، و به جاى آباد کردن، ویران می کنند و به جاى «عروج» دادن، به «هبوط» و «سقوط» می کشند.
رمضان یک راه رشد است و سحرها، یک چراغ راهنماست.
دعاها، عامل رشد و نمازها، وسیله قرب است.
شب زنده دارى ها، احیاگر جان است و «کفّ نفس»ها، عامل بالندگى اراده در جهت خدایى و دور شدن از وادى حیوانیت.
از خداوند بخواهیم، بار دیگر و چندبار، که نسبت به برکتهاى سحرها، بیدارى عطا کند و از فروغ این ماه بر دلهایمان بتاباند و اعضایمان را در استخدام پیروى از آثار این برکت ها و فروغهاى جاودانه، بکار گیرد، از خدایى که نور است، و روشنى بخش دلهاى عارفان است.
یارب دل پاک و جان آگاهم دهآه شب و گریه سحرگاهم دهدر راه خود، اوّل زخودم بى خود کنبى خود چوشدم، زخود به خود راهم ده
[1] ـ ذاریات، آیه 18.
[2] ـ در حدیث است: چشم بى اشک نشانه قساوت دل است و قساوت دلهم پیامد گناه است: ما جَفّتِ الدُّمُوع اِلاّ لِقَسوَهِ القُلوبِ و ما قَسَتِ القلوبُ الاّ لِکثرهِ الذّنوب میزان الحکمه، ج 5 ص 239.