معارف اسلامی

خمس و زکات از منظر شیعه

خمس و زکات در نظر شیعه

زکات
زکات از نظر شیعه پس از نماز از همه عبادات مهمتر است، بلکه در بعضى اخبار ائمه اهل بیت(علیهم السلام) این مضمون وارد شده که: «من لا زکوه له لا صلوه له; کسى که زکات نمی دهد نمازش قبول نیست!».(1)
شیعه ـ مانند سایر مسلمانان ـ زکات را در «نُه چیز» واجب می داند:
چهارپایان سه گانه (گوسفند ـ گاو ـ شتر) و غلات چهار گانه (گندم ـ جو ـ خرما ـ مویز) و طلا و نقره مسکوک. اینها موارد وجوب زکات است. در چند مورد هم زکات مستحب می باشد: مال التجاره، اسب، و کلیه محصولات کشاورزى.
البتّه واجب شدن زکات در این موارد نُه گانه، شرایط و حدّ نصاب معینى دارد که در کتابهاى مربوطه توضیح داده شده است.
تذکر این نکته نیز لازم است که تمام شرایط و قیودى را که شیعه براى زکات قایل است لااقل با یکى از مذاهب چهارگانه اهل سنّت موافقت دارد.

مصرف زکات نیز از نظر شیعه همان گروه هشت گانه اى هستند که قرآن مجید بیان کرده است، آنجا که می فرماید:«إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَفِى الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِى سَبِیلِ اللهِ وَابْنِ السَّبِیلِ; صدقات [= زکات] مخصوص نیازمندان و مستمندان و مأموران جمع آورى آن و براى جلب محبّت افراد غیر مسلمان و براى (آزادى) بردگان، و (اداى) بدهکاران و در راه (تقویت آیین) خدا و واماندگان در سفر است».(2)

زکات فطره(3) هم یکى از اقسام زکات است که بر هر انسان بالغ و عاقل و متمکنى لازم است که در عید فطر از طرف خود و تمام کسانى که نفقه او را می خورند، اعم از کوچک و بزرگ، بپردازند. مقدار زکات فطره براى هر نفر یک صاع (قریب یک من تبریز) و جنس آن از قوت غالب مردم مانند «گندم، جو، برنج و خرما» و امثال اینهاست.
همچنین در اصول مسائل زکات فطره هیچ گونه اختلافى میان شیعه و اهل سنّت نیست.

خمس
شیعه خمس را در هفت چیز واجب می داند:
1. غنایم جنگى 2. چیزى که به وسیله غواصى از دریا بیرون می آورند 3. گنجها و اموالى که در زیرزمین پیدا می شود 4. معادن 5. مال حلالى که با مال حرام مخلوط شده باشد 6. زمینى که مسلمان به کافر ذمی انتقال دهد 7. درآمد انواع کسبها.
اساس این بحث را آیه شریفه ذیل تشکیل می دهد: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِّنْ شَىْء فَأَنَّ للهِ خُمُسَهُ; بدانید هرگونه غنیمتى به دست آورید خمس آن براى خداست».(4) طبق این آیه خمس در هر نوع غنیمتى لازم است.(5)
ما معتقدیم خداوند خمس را براى خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به جاى زکات که بر آنها حرام است قرار داده، و آن را باید شش سهم کرد: سه سهم آن به ترتیب متعلق به خداوند، پیامبر و خویشان نزدیک اوست چنانکه قرآن بیان نموده است. این سه سهم را در زمان حضور امام(علیه السلام) باید به او داد تا به نظر او مصرف گردد، و در زمان غیبت امام(علیه السلام) باید به مجتهد عادل که «نایب امام» محسوب می شود پرداخت تا زیر نظر او در راه حفظ قوانین اسلام و کشورهاى اسلامی و تبلیغات دینى و سایر امور مهم مذهبى و اجتماعى از قبیل کمک به افراد ضعیف و ناتوان و دردمندان و محرومان اجتماع مصرف گردد.(6)
نه آن طور که محمود آلوسى در تفسیر خود از روى استهزا گفته: «وَیَنْبَغِی أنْ تُوضَعَ هذِه السِّهَامُ فِی مِثْلِ هذِهِ الاْیّامِ فِی السّرْدَابِ!!; سزاوار است شیعه این سهم را در این ایام (زمان غیبت امام) در سرداب بگذارند!».(7)
منظورش همان تهمت و نسبت خلاف و دروغى است که کراراً به شیعه داده اند و می گویند شیعه عقیده دارد که امام زمان(علیه السلام) در سردابى که در «سامرا» است پنهان گردیده!
ما بارها گفته ایم این نسبت، از نسبتهاى ناروایى است که متأسّفانه از قدیم الایام تاکنون از طرف اهل سنّت به ما داده اند و در بسیارى از کتابهاى خود نوشته اند که: «شیعه معتقد است امام در سردابى پنهان گشته است!»(8) در حالى که سرداب مزبور کمترین ارتباطى به مسأله غایب شدن امام ندارد و معلوم نیست آنها یک چنین نسبت ناروا و خلافى را طبق کدام مدرک و کدام کتاب و نوشته اى از نوشته هاى شیعه به ما نسبت می دهند.
شاید منشأ اشتباه آنها این باشد که می بینند ما سرداب مزبور را زیارت می کنیم. در صورتى که ما آن نقطه را فقط به این خاطر زیارت می کنیم که عبادتگاه شبانه امام زمان و پدرانش حضرت امام حسن عسکرى و امام هادى(علیهما السلام) بوده است. (9)

و اما سه سهم دیگر، حق مستمندان و افراد ناتوان سادات است که به جاى زکات که براى آنها تحریم شده، مقرر گردیده است.(10)
این بود حکم سهام شش گانه خمس از نظر شیعه، که از زمان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تاکنون بوده است; ولى اهل سنّت پس از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) حق خمس بنى هاشم را قطع کرده و آن را جزء بیت المال ساختند، نتیجه این شد که نیازمندان بنى هاشم هم از زکات محروم ماندند و هم از خمس!
گویا امام شافعى در کتاب معروف خود به نام «الأمّ»، به همین نکته اشاره می کند، آنجا که می گوید: «… اما خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) که به جاى زکات، خمس براى آنها مقرر شده به هیچ وجه از زکات و صدقات واجبه نمی توانند استفاده کنند، و اگر کسى چیزى به آنها بدهد کافى نیست و تکلیف او ادا نمی شود…» تا آنجا که می گوید: «نپرداختن حق آنها از خمس مجوز این نمی گردد که از زکات که بر آنها حرام است استفاده کنند»!
ولذا فقهاى اهل سنّت هم عملا باب «خمس» را از کتابهاى خود حذف کرده و در تألیفات خود مطلقاً بحثى تحت این عنوان ندارند; در حالى که فقهاى شیعه در هر کتاب کوچک و بزرگ فقهى خود بحث مستقلى درباره خمس، مانند زکات دارند.
دانشمند معروف ابو عبیدالقاسم بن سلام متوفاى 224 هجرى در کتابى که به نام «کتاب الاموال» نگاشته و از کتابهاى بسیار نفیس اسلامی است، بحث مشروحى درباره خمس و چیزهایى که خمس به آن تعلق می گیرد و مصرف و سایر احکام آن، ذکر کرده، و اتفاقاً اکثر مطالب او موافق عقیده مشهور علماى شیعه است.(11)
این بود بحث کوتاهى درباره عقیده شیعه در مورد دو عبادت اسلامی که تنها «جنبه مالى» دارد، یعنى خمس و زکات.

پی نوشت:
1 . ر.ک: کافى، ج 3، ص 497، 2 و 5 ; من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 8، ح 26 .
2 . سوره توبه، آیه 60.
3 . زکات فطره که گاهى از آن به «زکات بدن» نیز تعبیر می شود در حقیقت یک نوع مالیات سرانه است که به نفع فقرا گرفته می شود، مسلمانان پس از یک ماه روزه داشتن که آن خود درسى از نوع دوستى و توجه به حال مستمندان اجتماع است، یک قدم عملى در این راه برداشته و تقریباً مقدار خوراک یکى دو روز خود را به مستمندان می دهند، این کار گرچه به ظاهر کوچک است ولى اگر یک حساب دقیق درباره کسانى که تمکن مالى براى پرداخت زکات فطره دارند بنماییم خواهیم دید که مقدار قابل توجهى از نیازمندیهاى محرومان اجتماع در صورت عمل به این دستور تأمین خواهد شد.
4 . سوره انفال، آیه 41.
5 . غنیمت از نظر مفهوم لغوى یک معناى وسیع دارد که هر نوع درآمدى را که انسان به دست می آورد شامل می گردد و منحصر به غنایم جنگى نیست، در روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز به همین معنا تفسیر شده است، و به این ترتیب «خمس» به تمام درآمدها تعلق می گیرد و در حقیقت یک نوع «مالیات بر درآمد» اسلامی است که پس از صرف تمام هزینه هاى زندگى به مازاد درآمد یکساله تعلق می گیرد. درست است که آیه شریفه (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ…) در شمار آیات مربوط به جهاد در قرآن ذکر شده ولى بودن یک آیه در ردیف آیات مربوطه به یک موضوع، دلیل بر اتحاد مضمون آنها نمی شود، زیرا می دانیم آیات قرآن پشت سرهم و بدون فاصله نازل نگردیده، چه بسا یک آیه در یک روز درباره موضوعى نازل می گردید و آیه دیگر یک هفته بعد درباره موضوع دیگرى. بنابراین اتحاد سیاق آیات نمی تواند دلیل بر اتحاد مضمون آنها گردد.
6 . بیشتر فقهاى شیعه در طول تاریخ به این مطلب فتوا داده اند از جمله ر.ک: تحریر الاحکام، ص 75 ; شرایع الاسلام، ج 1، ص 94-97 منشورات دار مکتبه الحیاه.
7 . روح المعانى، ج 10، ص 5 .
8 . ر.ک: تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 199، فصل 27 ; سیر اعلام النبلاء، ج 13، ص 119; الصراع بین الاسلام والوثنیه، ص 42 ; المهدیّه فى الاسلام، ص 129و130 .
9 . در اوایل کتاب بحثى درباره علت اهمیّت سرداب سامرا از نظر شیعه و هیاهوى مضحکى که بعضى از مغرضین و تفرقه اندازان در این باره راه انداخته اند گذشت.
10 . در حقیقت خمس یک امتیاز تشریفاتى براى حفظ احترام خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) می باشد وگرنه در واقع هیچ گونه تفاوتى میان مستمندان سادات با غیر سادات ایجاد نمی کند، چه اینکه سادات مستمند به مقدار احتیاج خود حق دارند از خمس استفاده نمایند و اگر مقدار سه سهم خمس که حق سادات است از احتیاجات آنها زیادتر باشد مقدار اضافى به «بیت المال اسلام» بر می گردد، همان طور که اگر احتیاجات آنها بیش از مقدار مزبور باشد باید از بیت المال تأمین شود، یعنى میزان استفاده سادات از سه سهم «خمس» درست معادل میزان استفاده غیر سادات از «زکات» است و با توجه به اینکه سادات از زکات محرومند هیچ گونه امتیاز مالى میان سادات و دیگران باقى نمی ماند و تنها همان جنبه تشریفاتى و حفظ احترام خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را خواهد داشت.
11. کتاب الاموال، ص 303 تا 349.

مبحث زیر از کتاب «آیین ما (اصل الشیعه)»، تألیف آیه الله مکارم شیرازی برگرفته شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا