شرح دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان از آیت الله مجتهدی (ره)
اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ
وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی وَ صُحْبَهِ الْأَبْرَارِ بِعَوْنِکَ یَا قُرَّهَ عَیْنِ الْمَسَاکِین [1]
از دعای مجیر غافل نشویم
روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه مبارک رمضان از دعای مجیر[2] غفلت نکنیم؛ مضامین دعای مجیر انسان را به کمال می رساند؛ فکر نکنیم که دعا خواندن فقط برای ثواب است؛ دعا برای کمال انسان است.
اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ
مومن خوش بو است
خدایا مرا از کثافات و پلیدی گناه پاک کن؛ منظور از کثافات؛ چرکِ گناه و معصیت است؛ انسان اگر اهل معصیت بود، بوی بد می گیرد؛ انسان مومن خوش بو هست. جناب اویس قرن[3] وقتی به ملاقات رسول الله (ص) آمده بود فضای منزل رسول خدا (ص) را معطر کرده بود [4] و این بخاطر ایمان او بود؛ (چون مادرش منتظر او بود، و پیامبر نیامد، رفت پیش مادرش، اطاعت مادر واجب و زیارت پیامبر مستحب؛ مردم باید تکلیف خودشون را بدانند. بدون اجازه مادر و پدر و یا همسر به سفرهای زیارتی نباید بروند) ماه رمضان ماه شستشوی از گناهان و بدی هاست.
ماه رمضان، ماه شستشوی باطن
مرحوم شیخ علی اکبر برهان؛ استاد من حدود 60 یا 65 سال پیش بر روی منبر می گفتند: در سابق که آب حوض ها را می کشیدند؛ چند روز بعد؛ آنها را پر از آب می کردند و علت آن این بود که بوی تعفن حوض از بین برود. الان حال من و شما هم همین طور هست، در طول سال انواع غذا های حرام و شبهه ناک خورده ایم؛ الان، غذای پاک واقعی کم پیدا می شود؛ ما در زمانی به دنیا آمده ایم که همه چیز شبهه ناک است. ماه رمضان برای شستشوی باطنی است و باید غذای حلال بخوریم تا دعاهای ما مستجاب شود. « دنس و اقذار » یعنی کثافات و پلیدی گناه؛ چون گناه آدم را کثیف می کند
چگونه زنگار قلب را از بین ببریم؟
چندی پیش در مشهد جوان از من سئوالی کرد و پرسید: اگر آهن زنگ بزند با وسایلی زنگ آن از بین می رود یا اگر لباس چرب می شود با پاک کننده پاک می شود. بعد پرسید آیا دوایی دارید که زنگار قلب را از بین ببرد؟ گفتم: سحر ها قرآن بخوان زنگ دل را از بین می برد یک صفحه دو صفحه، روایت داریم: قلب انسان زنگ می زند همان طوری که آهن زنگ می زند، پس جلاء بدهید قلبتان را بطول استغفار و قرائت قرآن [5] و هفتاد استغفار بعد از نماز و دیگر این که دست بر سر یتیم بکشید [6] و دستگیری و کمک کند.
وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ؛ خدایا مرا بر قضاء و قدرت راضی بفرما؛
ممکن است مقدر باشد کسی نزدیکانش را از دست بدهد؛ یا همسایه بد نصیب او شود … و این مسائل برای انسان دشوار است، لذا از خدا درخواست می کنیم که خدایا مرا بر تقدیر خودت (مسائل دنیوی) صابر قرار بده. « کائنات الاقدار » یعنی قضاء و قدرِ حتمی الهی؛ هر کسی در لوح محفوظ قضاء و قدری دارد و نمی داند که صلاح او در آن امر است.
آنچه پیش می آید به صلاح ماست
استاد ما حاج شیخ علی اکبر برهان می گفت که فرزند سه ساله ای داشتم که از دنیا رفت؛ من خیلی ناراحت بودم تا این که یک شب در خواب دیدم فرزندم بزرگ شده است و نا اهل است؛ همه می گفتند این پسر نااهل، فرزند شیخ علی اکبر برهان هست و آبروی من را برده بود؛ از خواب که بیدار شدم خدا را شکر کردم بر این پیش آمد، پس گرفتاری ها به صلاح و خیر ماست.
شعر:
دل بی غم در این عالم نباشداگر باشد بنی آدم نباشد
یکی از اساتیدم می گفتند : اگر یک روز گفتی که من غصه ای ندارم، بدان که اجلت نزدیک است؛ اگر می گویی دخترانم ازدواج کرده اند و پسرانم همسر اختیار کرده اند و بدهکاری اصلا ندارم و … من اصلا غصه ای ندارم، بدان که امروز؛ فردا می میری و دنیا طوری هست که هر کسی باید یک ناراحتی در زندگی اش داشته باشد
سید بن طاوس به فرزندش می گوید؛ پسرم خانه که می سازی، بگذار یک گوشه اش خرابه باشد.
وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی؛ خدایا من را موفق به تقوی کن
فلسفه روزه، تقوی است
و تقوی به معنی این هست که اگر کسی از اعمال ما با خبر شود، طوری زندگی کرده باشیم که ناراحت نشویم و اصلا فلسفه روزه هم تقوی است « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ » [7] این یک ماه؛ اوقات تمرین تقوی است.
وَ صُحْبَهِ الْأَبْرَارِ
این مورد هم دعای مهمی هست؛ «صحبه الابرار» یعنی خدایا مرا با خوبان همنشین کن. ابرار یعنی نیکان.
شعر:
همنشین تو از تو به بایدتا تو را عقل و دین بیفزایدبا بدان کم نشین که صحبت بدگر چه پاکی تو را پلید کندآفتاب بدین بزرگی رالکه ابر ناپدید کند
شعر:
مار بد تنها همی بر جان زندیار بد بر جان و بر ایمان زند [8]
مراقب همنشین باشید
طلبه ای بود که رفاقت خود را با دوستش بهم زد بخاطر این که دید ایشان موقع ورود به مسجد اول با پای چپ وارد می شود، به او گفت شما اهل مراعات مستحبات و مکروهات نیستید! در قدیم خیلی به این امور دقت داشتند و بنده یادم هست اگر کسی دنبال هم بحث می گشت اگر آن طلبه اهل نماز شب نبود کسی با او مباحثه نمی کرد. دوست خیلی موثر هست، لذا مراقب همنشینت باشید. من رمز موفقیتم دوست خوب بود از بچگی دوست های خوب انتخاب می کردم. شما هم دقت کنید.
بِعَوْنِکَ یَا قُرَّهَ عَیْنِ الْمَسَاکِین
خدایا به کمک و یاری خودت این چهار دعای من را مستجاب کن، ای کسی که روشنی چشم فقراء هستی.
چهار دعای استخراج شده: 1. از کثافات گناه پاکم کن. 2. صبر بر قضا و قدر الهی (مثل داغ اولاد) 3. به تقوی و پرهیزگاری موفقم کن 4. همنشینی با نیکان
[1] – بحارالأنوار ج : 95 ص : 37
[2] – بلد الامین ص362 ؛ مفاتیح الجنان
[3] – اویس قرن یکی از زهّاد ثمانیه است که شبی را به رکوع و شبی را به سجده می گذرانید. آنقدر تابش نور حقیقت در دل او اثر گذارده بود که با آنکه خدمت رسول الله نرسیده بود چنان اتّصال باطنی داشت که وقتی که دندان پیامبر در احد شکست، دندان او در وطن خود شکست.
شغلش شترچرانی بود و ارتزاقش از آن بود. مادری داشت که بسیار به او علاقه مند بود. از مادر اجازه خواست که رخصتش دهد تا به خدمت رسول الله برسد. مادر نیم روز به او اجازه داد که در مدینه خدمت پیغمبر برسد و زیاده توقّف نکند، و اگر پیغمبر در مدینه نبود مراجعت نماید. اویس بسوی مدینه آمد و از رسول الله تفحّص کرد، گفتند پیغمبر در مدینه نیست. یکی دو ساعت توقّف نموده روی اطاعت امر مادر مراجعت کرد. چون حضرت به مدینه مراجعت کردند، فرمود: این نور کیست که در این خانه می نگرم؟! گفتند: شتربانی که اویس نام داشت آمد و باز شتافت. حضرت فرمودند: در خانه ما نور خود را به هدیه گذاشت و رفت .
در «بحار الأنوار، ج 42، ص 155؛ سفینه البحار، ج 1، ص 53»: چنین نقل شده است که [رسول خدا می فرمود: بوهای خوش بهشت از جانب قرن به مشام می رسد. چقدر اشتیاق دیدار ترا دارم ای اویس! آگاه باشید: هر کس او را زیارت کرد سلام مرا به او برساند. سؤال شد ای رسول خدا مگر اویس قرن کیست؟ فرمود: شخصی است که اگر از شما پنهان بماند گویا کسی را گم نکرده اید و اگر در میان شما باشد چندان به او اعتنائی نمی کنید و بهاء نمی دهید. بواسطه شفاعت او در روز قیامت همانند تعداد افراد قبیله ربیعه و مضر به بهشت می روند. به من ایمان آورده است درحالیکه مرا ندیده و در رکاب خلیفه من أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام در جنگ صفّین به شهادت خواهد رسید.
« منبع : انوارالملکوت ج 2 ص 263الی 264 ؛ علامه سید محمد حسین طهرانی »
[4] – مجموعه ورام(تنبیه الخواطر) ج 1 ص 154 «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنِّی لَأَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْیَمَن»
[5] -« ارشاد القلوب-ترجمه رضایی ج 1 ص 191 »
رسول خدا فرمود که همانا این دلها زنگار میگیرد همان طوری که آهن زنگار میگیرد و همانا جلای دلها بخواندن قرآنست
[6] – «نصایح ص 219» ؛ آیت الله مشکینی؛ ترجمه احمد جنتی
پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ): پنج چیز دل را صفا دهد و سختی قلب را برطرف کند: همنشینی علما، دست به سر یتیم کشیدن، نیمه شب استغفار کردن، و کم خوابیدن شب و روزه
[7] – سوره بقره : 183
ترجمه : ای افرادی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده، همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید.
[8] – مولوی جلال الدین محمد بلخی(ره) گفته است:
مار بد جانی ستاند از سلیمیار بد آرد سوی نار مقیم
شرح دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان از جواد محدثی
أَللّـهُمَّ طَهِّرْنى فیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الاَْقْذارِ وَ صَبـِّرْنى فیهِ عَلى کآئِناتِ الاَْقْـدارِ
وَ وَفِّقْنى فیهِ لِلتُّقى وَ صُحْبَهِ الاَْبْرارِ بِعَـوْنِکَ یا قُرَّهَ عَیْنِ الْمَساکینَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
«پاکى» و «پاکیزگى»
مراتب چهارگانه «طهارت»
شکیبایى و مقاومت و تقوا
مصاحبت و دوستى با «ابرار»
«پاکى» و «پاکیزگى»
«این ماه را، «رمضان» از آن گفتند که خداوند در این ماه، دلهاى عارفان را از غیر خود بشوید، پس به مهر خود بسوزد، گاه در آتش دارد، گاه در آب، گاه تشنه، گاه غرقاب، نه غرقه را سیراب، و نه تشنه را خواب، و زبان حال ایشان گوید:
در عشق تو بى سریم، سرگشته شدهوز دست امید ما، سر رشته شدهمانند یکى شمع، به هنگام صبوحبگداخته و سوخته و کشته شده»[1]
چهره را با آب می شویند و دل را با «توبه»!
شستشوى با آب، «پاکیزه» می کند، اما تقوا و دین، «پاک» می سازد.
باید بر طهارت درون و برون، از آلودگیهاى ظاهرى و باطنى تأکید کنیم. حتى پاکیزگى ظاهر را رمزى از طهارت قلبى و درونى قرار دهیم.
به قول بعضى از عارفان، صاحبان بصیرت بدانند که ایمان، با آباد کردن دلها و درون ها ست و سخن پیامبر که فرموده: «طهور، نصف ایمان است»، آنست که: آباد ساختن ظاهر با شستشو و تمیز کردن با ریختن آب، نصف ایمان است، و نصف دیگر، عمارت و آبادى درون است با اعمال شایسته و اخلاق نیکو.
مراتب چهارگانه «طهارت»:
«مرتبه اوّل»: پاک ساختن ظاهر از آلودگى ها و کثافت ها.
«مرتبه دوّم»: پاک ساختن اعضاء و جوارح و اندام از جرم ها و گناهان و معاصى.
«مرتبه سوّم»: پاک ساختن قلب از رذایل اخلاقى و خصلت هاى زشت.
«مرتبه چهارم»: پاک ساختن درون و راز قلبى، از هرچه که جز خداى متعال باشد. و این، طهارت انبیاء و صدّیقین است.
و دست یافتن به هر یک از این مراحل، بسته به این است که انسان از مرحله قبلى گذشته باشد. طهارت دل از غیر خدا، براى کسى میسّر است که قلبش از اخلاق ناپسند و دست و یا اندامش از گناه، و ظاهرش از آلودگیها پاک شده باشد.
شکیبایى و مقاومت و تقوا
حوادث، انسان هاى غیر مقاوم را می شکند و غیر صابرین را خورد می کند. قَدَرها و قضاها و رویدادها تحمّل و شکیبایى لازم دارد.
دلى به وسعت دریا، تحمّلى به قدرت کوهها، ظرفیّتى عظیم و اراده اى نستوه لازم است، تا انسان بر «کائنات اقدار» شکیبا باشد.
خدا باید قدرت تحمّلى و توان شکیبائى و صبرى عنایت کند. و او باید توفیق تقوا دهد، توفیق خویشتن دارى، مالک نفس بودن، «اراده» را در «اختیار» داشتن، سپرى از «خداترسى» در مقابل معصیت داشتن، خود را ضدّ گناه ساختن، ضربه ناپذیر نمودن. و این است تقوا.
تقوا مرحله اى برین، از خودسازى است، لباس زیبا بر جان انسان است، جامه جان و لباس روح است. تقوا، مصونیّت در برابر گناه ایجاد می کند، «تقوا»، به فرموده امام على علیه السلامدر نهج البلاغه، مَرکبى است راهوار، که سوار خود را آرام وارد بهشت می کند و خطا و معصیت، اسبى سرکش و مرکبى چموش است که سوار را با مغز بر زمین می کوبد و با فشار، به جهنّم پرتاب می کند.[2]
مصاحبت و دوستى با «ابرار»
داشتن دوست، نعمتى است بزرگ،
و دوستى با ابرار، نیکان و صالحان، موهبتى است بزرگتر.
به فرموده امام على علیه السلام:
«عاجزترین مردم، کسى است که از دوست یابى عاجز باشد، و ناتوان تر از او، کسى است که دوستانِ بدست آورده را از دست بدهد»[3]
دوستى با «نیکان»، انسان را به «نیکى» می کشد و معاشرت با «صالحان» انسان را به «عمل صالح» وامی دارد. همنشینى با «متّقین»، روح «تقوا» و خداترسى را در انسان می دمد.
رفت و آمد با خوبان، آدمی را «خوب» می کند.
رفاقت با بندگان مطیع خدا، انسان را به یاد خدا می اندازد و چه نعمتى از این بالاتر؟! این خیر و موهبت بزرگ الهى است که به تو دوستى صالح و همنشینى مؤمن عنایت کند که لحظه لحظه حیاتش، درس باشد و نگاهش، عبرت بیاموزد و از سخنش، حکمت ببارد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده است:
«خداوند به هر کس که بخواهد خیرى دهد، به او دوستى صالح و شایسته روزى می کند، که اگر از یاد خدا غافل شود، خدا را به یادش می آورد. و اگر در یاد خدا باشد، در این مسیر، یاریش می نماید».[4]
پس، براى گریز از جاذبه دوستى هاى دنیایى، رهایى از دام رفاقت هاى مادّى، نجات از همنشین هاى بد، که وقت را تباه می کنند و عمر را برباد می دهند و سرمایه را به تاراج می برند، باید از خداوند توفیق خواست.
باید دوستى براى مصاحبت و همنشینى برگزید که زندگیش، براى انسان آموزنده باشد، سخنش، سراسر پند باشد، نگاهش، عبرت آموزد، نگاه به او، انسان را به یاد خدا بیندازد، همنشینى با او، کمال انسان را بیفزاید،
همنشین تو، از تو، به باید
تا تو را «عقل» و «دین» بیفزاید.
ازنیکان وخوبان باشد و بتوانى به او بگویى: «خوب».
این را، اى خداى متعال، از تو می خواهیم و از یارى تو، مدد می جوییم.
تو که نور چشم مسکینانى و فریادرس مظلومان.
امید دلهاى امیدوارى و فروغ چشمهاى بیدار.
و مگر می توان خدا را شناخت و دوست نداشت؟ و آیا «محبّت» بى «معرفت» چه اندازه سودمند است؟
جوینده تو، همچو تو فردى بایدآزاده زهر علّت و دردى باید
[1] ـ تفسیر کشف الاسرار، ص 74.
[2] ـ نهج البلاغه، خطبه 16 اَلا و انّ التّقوى….
[3] ـ أعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عَن اکتِسابِ الإخوان، وَ اَعجَزُ مِنهُ مَن ضَیَّعَ مَنْ ظَفَرَ بِهِ مِنهُم نهج البلاغه، حکمت 12.
[4] ـ بحارالأنوار، ج 74 ص 164.