شرح دعای روز دهم ماه مبارک رمضان از آیت الله مجتهدی تهرانی
متن:
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکلِینَ عَلَیک وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیک وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیک بِإِحْسَانِک یا غَایهَ الطَّالِبِین [1]
ترجمه:
ای خدا مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند و نزد تو فوز و سعادت یابند قرار ده و مرا از آنان که مقربان درگاه تو باشند قرار ده به حق احسانت ای منتهای آرزوی طالبان.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکلِینَ عَلَیک
خدایا من را در ماه رمضان از کسانی قرار ده که اهل توکل به تو هستند، چشمم به دست این و آن نباشد؛ چقدر خوب است که انسان توکل داشته باشد و اهل توکل باشد.
حدیث:
شخص عربی بود که خیلی گرفتاری داشت ایشان خدمت امام حسین ( علیه السلام ) رسیدند؛ و عرض کرد که من بدهکاری دارم و می خواستم به انسان کریمی مراجعه کنم و اینک به خدمت شما رسید ه ام.
حضرت فرمودند: سه مسئله از تو می پرسم اگر یکی ازآْن ها را جواب دادی یک سوم قرض تو را می دهم و اگر دو سوال مرا جواب بدهی دو سوم قرض تو را می دهم و اگر هر سه مسئله را جواب دادی؛ کل قرض تو را ادا می کنم.
عرب گفت: مثل شمایی از مثل منی سئوال میکند؟! از من بی سواد سوال می کنید؟
معلوم می شود این شخص عرب آدم متواضعی بوده است
حضرت فرمود: از جدم رسول الله شنید ه ام « الْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ الْمَعْرِفَهِ » آگر خواستید به کسی احسان بکنید باید به قدر معرفتش احسان کنید؛ شما وقتی که می خواهید دستمزد بدهید متفاوت است پولی که به یک عمله می دهید غیر پولی هست که به یک معمار و مهندس می دهید؛ اگر یک مبلغ بالایی به یک مهندس می دهید بخاطر علم او هست؛ حضرت فرمودند جدم فرموده اند: « الْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ الْمَعْرِفَهِ » اگه جواب سوالاتم را بدهی قرضت را می دهم؟
حضرت فرمودند: بهترین چیزها در عالم چیست؟
عرب گفت: بهترین چیزها ایمان به شما و ایمان به رسول و ایمان به شما خانواده می باشد.
حضرت از جواب عرب خوشش آمد و اورا تشویق فرمودند.
حضرت سوال کرد: زینت انسان به چیست؟
عرب پاسخ داد: زینت ها مختلف هستند؛ زینت عالم به یک چیز است؛ زینت ثروتمند به یک چیز است و زینت شخص فقیر به یک چیز
زینت عالم به حلم اوست
اگر به من عالم کسی دشنام داد نباید من هم به او دشنام بدهم و گلاویز بشوم
حکایت:
در یک حمام عمومی؛ سرهنگی مشغول تراشیدن ریش خود بود؛ مرحوم شیخ محمد تقی بافقی در آن حمام مشغول استحمام بود ایشان واقعه را می بیند و به سرهنگ تذکر می دهد و میگوید: تراشیدن ریش حرام است و این کار را نکنید؛ و ایشان از اولیاء الهی بود و خدمت امام زمان می رسیدند؛ کتابی هم در شرح حال ایشان نوشته اند به نام؛ «التقوی و ما ادراک ما التقوی» و این کتاب را پیدا کنید و بخوانید. سرهنگ نمی دانست که ایشان از علماست. و کشیده ای بر صورت شیخ محمد تقی زد و گفت: مشتی به توچه؟!
مرحوم شیخ محمد تقی طرف دیگر صورتش را گرفت و گفت: یک کشیده دیگه هم بزنید ولی ریشتان را نتراشید!
سرهنگ با خودش گفت حتما این شخص برای خودش شخصیتی است؛ از علماست؟
وقتی از حمام بیرون می رود تازه متوجه شد که ایشان آیت الله شیخ محمد تقی بافقی است و بعد از این داستان ایشان از مریدان نمره یک شیخ محمد بافقی می شود و محاسن می گذارد و تا آخر عمر در خدمت ایشان بود حتی در آن ایامی که مرحوم بافقی توسط رضا خان به شاه عبد العظیم تبعید شده بود « ایشان 18 سال تبعید بودند »! .
و این ها همه به برکت حلم و بردباری ایشان بود. اگر شیخ محمد تقی عصبانی می شد و مریدان ایشان با سرهنگ بر خورد نا مناسبی داشتند آیا این مسائل اتفاق می افتاد. یک صفت حلم و برد باری این مرد صالح سبب توبه آن سرهنگ کذایی شد.
حضرت پرسید: زینت ثروتمند به چیست؟
عرب جواب داد: زینت ثروتنمند به بذل و بخشش است
بعض افراد متمکن و ثروتمند چقدر وجوهات می دهند؛ مسجد می سازند؛ به آموزش و پرورش کمک می کنند؛ خیرات می کنند؛ بعضی از ایشان هم خسیس هستند و به قول معروف نم پس نمی دهند؛ خواهرش می رود رختشویی می کند و او در فکر جمع مال است؟! این ها زینت ندارند؛ اگر بمیرد، کسی به تشییع جنازه او حاضر نمی شود.
بعد حضرت پرسیدند زینت فقیر به چیست؟
عرب جواب داد: زینت فقیر به صبر است
نان خالی می خورد؛ ولی به انقلاب چیزی نمی گوید! نه اینکه یک مقدار فشار روی او آمد و قیمت ارزاق زیاد شد بگوید: رضا شاه خوب بود؟! کجای رضا شاه خوب بود؟! تویی که این حرف را می زنی با این کلمه جهنمی می شوی؟ این قدر نفهمی؟! مگر انقلاب ما بخاطر شکم بوده است؟ اینکه می گویی خدا رضا شاه را بیامرزد این شما را جهنمی می کند؟! هر چند نماز خوان باشی!
حضرت سوال کردند: اگر این صفات در کسی نباشد حال او چگونه است؟
عرب گفت: باید آتشی از آسمان فرود ییاید و او را ازبین ببرد. یعنی عالمی که حلم ندارد و ثروتمندی که بذل و بخشش ندارد؛ و فقیری که صبر ندارد باید از بین برود.
بعد حضرت سوال کردند: نجات از مهالک به چیست؟
عرب گفت: توکل بر خدا
همه این حدیث را برای قسمت آخر آن خواندم؛ چون موضوع بخشی از دعای امروز در مورد توکل بود و از خداوند متعال در خواست کردیم که خدایا من را از متوکلین قرار بده.
نصیحتی و اندرزی به طلاب علوم دینیه
طلبه نباید با خود بگوید؛ اگر من الان درس بخوانم چکاره می شوم و چکاره بشوم؛ مگه خود من وقتی طلبه شدم می دانستم چکار ه می شوم؟! در آن ایام که ما در س می خواندیم « حدود 63 سال قبل » ماهی « 10 تومان » به ما شهریه می دادند؛ بعد که به شهر قم رفتم ماهی « 15 تومان » شهریه می گرفتم؛ « 5 تومان » آیت الله صدر « 5 تومان » آیت الله حجت « 5 تومان » آیت الله سید محمد تقی خوانساری؛ ما روزی « 5 ریال » می گرفتیم و با نان خالی ارتزاق می کردیم و درس و بحث را رها نکردیم؛ با اینکه در همان ایام برای ماشین نویسی مدرک و تصدیق داشتم و میرزایی کرده بودم؛ سیاقه نویسی بلد بودم؛ چرتکه بلد بودم؛ الان هم که می خواهم برای مراجع وجوهات شرعیه بفرستم با چرتکه حساب می کنم؛ با فوت و فن بازار آشنا بودم؛ با وجود این فقط مشغول درس و بحث بودم و به فکر این مسائل نبودم که خوب اگر من درس بخوانم؛ در آینده چکار ه می شوم و… ولی متاسفانه بعضی از طلبه ها با خود می گویند آخرکار من چه می شود؟ و درس را رها میکند و دنبال کار و بار می رود! طلبه باید درسش را بخواند و مرتب نگوید؛ آخرعاقبت درس خواندن من چه می شود؟!
به خدا توکل داشته باشید؛ من با توکل به اینجا رسید ه ام؛ با توکل از صفر شروع کرده ام؛ « 51 سال پیش » که من به اینجا آمدم [2] انبار خاک زغال بود و من با توکل آن را به اینجا رسانده ام.
ادامه حدیث
حضرت از کلام و جواب های شخص عرب خشنود شدند و تمامی قرض او را پرداختند و سپس حضرت انگشتر دست مبارکشان را به این عرب دادند [3]
گریز به روضه:
حضرت سید الشهداء به این عرب انگشتر داد؛ حاج آقا جعفر خندق آبادی نقل می کردند: تمامی ائمه علیهم السلام یک انگشتر در راه خدا داده اند ولی امام حسین دو انگشتر داده است ؛ یکی انگشتری بود که به این شخص عرب دادند و یکی هم انگشتری بود که در عصر عاشوراء دادند. در عصر عاشوراء با چه وضعی انگشتر را از دست امام حسین علیه السلام در آوردند. انگشتر به دست حضرت چسبیده بود و جدا نمی شد و با چه حالتی از دست مبارک ایشان خارج کردند
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیک
خدایا من را از رستگاران قرار بده؛ نه از اهل شقاوت
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیک
خدایا من را از مقربین در گاهت قرار بده؛ خدا نکند طوری زندگی کنیم که خدا به ما بگوید تو بنده من نیستی و ما را از درگاه ربوبی خودش دور کند و بگوید برو؛ گاهی پدر به فرزند نا صالح خود میگوید؛ برو تو دیگر فرزند من نیستی خدا هم گاهی به بنده خودش که غرق در معاصی شده است میگوید: از درگاه من دور شو که دیگر تو بنده من نیستی! خدا کند که خدا به ما بگوید، تو بنده من هستی
بِإِحْسَانِک یا غَایهَ الطَّالِبِین
به حق احسانت خواسته های من را اجابت کن؛ ای کسی غایت طالبین تویی! انسان وقتی از همه جا نا امید می شود آخر کار در خانه خدا می رود و آن وقت دعا مستجاب می شود
حدیث:
اگر می خواهی بدانی دعایت مستجاب میشود یا نه! ؟ به دلت مراجعه کن اگر دیدی در گوشه دلت به کسی غیر از خدا هم امیدواری بدان که دعایت مستجاب نمی شود و لی اگر از همه نا امیدی و چشم دلت دست به دامن الهی است بدان که دعای تو مستجاب شده است. در حدیث آمده است که به عزت و جلالم قسم که من قطع می کنم امید کسی را که به غیر من امید دارد. [4]
پی نوشت ها:
[1] – بحارالأنوار ج : 95 ص : 31 ؛ « اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْفَائِزِینَ إِلَیْکَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُقَرَّبِینَ لَدَیْکَ بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَهَ الطَّالِبِینَ»
[2] – ظاهرا منظور ایشان مدرسه علمیه ای هست که آن را تاسیس کرده اند .
[3] – بحارالأنوار ج : 44 ص : 196
[جامع الأخبار] فِی أَسَانِیدِ أَخْطَبِ خُوارَزْمَ أَوْرَدَهُ فِی کِتَابٍ لَهُ فِی مَقْتَلِ آلِ الرَّسُولِ أَنَّ أَعْرَابِیّاً جَاءَ إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ ضَمِنْتُ دِیَهً کَامِلَهً وَ عَجَزْتُ عَنْ أَدَائِهِ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی أَسْأَلُ أَکْرَمَ النَّاسِ وَ مَا رَأَیْتُ أَکْرَمَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ الْحُسَیْنُ یَا أَخَا الْعَرَبِ أَسْأَلُکَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ فَإِنْ أَجَبْتَ عَنْ وَاحِدَهٍ أَعْطَیْتُکَ ثُلُثَ الْمَالِ وَ إِنْ أَجَبْتَ عَنِ اثْنَتَیْنِ أَعْطَیْتُکَ ثُلُثَیِ الْمَالِ وَ إِنْ أَجَبْتَ عَنِ الْکُلِّ أَعْطَیْتُکَ الْکُلَّ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ مِثْلُکَ یَسْأَلُ عَنْ مِثْلِی وَ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ الشَّرَفِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع بَلَى سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ الْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ الْمَعْرِفَهِ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ فَإِنْ أَجَبْتُ وَ إِلَّا تَعَلَّمْتُ مِنْکَ وَ لا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع فَمَا النَّجَاهُ مِنَ الْمَهْلَکَهِ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ الثِّقَهُ بِاللَّهِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع فَمَا یُزَیِّنُ الرَّجُلَ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ عِلْمٌ مَعَهُ حِلْمٌ فَقَالَ فَإِنْ أَخْطَأَهُ ذَلِکَ فَقَالَ مَالٌ مَعَهُ مُرُوءَهٌ فَقَالَ فَإِنْ أَخْطَأَهُ ذَلِکَ فَقَالَ فَقْرٌ مَعَهُ صَبْرٌ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع فَإِنْ أَخْطَأَهُ ذَلِکَ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ فَصَاعِقَهٌ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ تُحْرِقُهُ فَإِنَّهُ أَهْلٌ لِذَلِکَ فَضَحِکَ الْحُسَیْنُ ع وَ رَمَى بِصُرَّهٍ إِلَیْهِ فِیهِ أَلْفُ دِینَارٍ وَ أَعْطَاهُ خَاتَمَهُ وَ فِیهِ فَصٌّ قِیمَتُهُ مِائَتَا دِرْهَمٍ وَ قَالَ یَا أَعْرَابِیٌّ أَعْطِ الذَّهَبَ إِلَى غُرَمَائِکَ وَ اصْرِفِ الْخَاتَمَ فِی نَفَقَتِکَ فَأَخَذَ الْأَعْرَابِیُّ وَ قَالَ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ الْآیَهَ
[4] – کافی ج : 2 ص : 66
الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ قَالَ کُنَّا فِی مَجْلِسٍ نَطْلُبُ فِیهِ الْعِلْمَ وَ قَدْ نَفِدَتْ نَفَقَتِی فِی بَعْضِ الْأَسْفَارِ فَقَالَ لِی بَعْضُ أَصْحَابِنَا مَنْ تُؤَمِّلُ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِکَ فَقُلْتُ فُلَاناً فَقَالَ إِذاً وَ اللَّهِ لَا تُسْعَفُ حَاجَتُکَ وَ لَا یَبْلُغُکَ أَمَلُکَ وَ لَا تُنْجَحُ طَلِبَتُکَ قُلْتُ وَ مَا عَلَّمَکَ رَحِمَکَ اللَّهُ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّثَنِی أَنَّهُ قَرَأَ فِی بَعْضِ الْکُتُبِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلَى عَرْشِی لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ [مِنَ النَّاسِ] غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَ لَأَکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّهِ عِنْدَ النَّاسِ وَ لَأُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبِی …..
ترجمه :
از جمله وحیهایى که خداى تعالى به یکى از پیامبرانش فرمود این بود که قسم به عزت و جلالم! آرزوى هر آرزوکننده به غیر خودم را قطع میکنم به اینکه او را مایوس کنم و او را پیش مردم لباس خوارى بپوشانم و از گشایش و فضل خود دورش نمایم. آیا بندهام غیر مرا در سختیها امید دارد در صورتى که سختیها در دست من است و آیا امید به غیر من دارد در حالى که من بینیاز و جوادم و کلیدهاى درهاى بسته شده در دست من است و درم براى دعاکنندهها باز است..
شرح دعای روز دهم ماه رمضان از جواد محدثی
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان •
أَللّهُمَّ اجْعَلْنى فیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلینَ عَلَیْکَ وَاجْعَلْنى فیهِ مِنَ الْفـآئِزینَ لَدَیْـکَ وَاجْعَلْنى فیهِ مِنَ الْمُقَرَّبینَ اِلَیْکَ بِاِحْسانِکَ یا غایَهَ الطّالِبینَ.
«خدایا، در این روز، مرا از توکّل کنندگان بر خودت، و رستگاران نزد تو، و مقرّبان پیشگاهت قرار بده، قسم به احسانت، اى مقصد خواستاران و جویندگان».
خدا، تکیه گاه مؤمن
«ذرّه»هاى معلّق در هوا، در نور خورشید است که به چشم می آید. اگر فروغى برآنها نتابد، «هیچ»ند.
خدا، هستى مطلق و قدرت تامه هستى است و هر توانایى، از توان او سرچشمه گرفته است. پس مؤمن، بر او تکیه دارد و توکّلش بر اوست.
خداوند، تنها پشتوانه اى است که زایل شدنى نیست.
تنها تکیه گاهى است که اطمینان بخش است.
تنها مرجع وملجأ وپناهگاهى است که هم قدرت وعلم دارد، هم رؤوف و مهربان است و هم بنده نواز و کریم.
حال که چنین است، در مشکلات، چرا خدا را تکیه گاه نیروبخش دل و جانمان قرار ندهیم و چرا استمداد از او نجوییم؟
هرکه به غیر خدا دل بندد و تکیه کند باخته است، چرا که جز خدا همه چیز نابود شدنى است، و «تنها خداست که می ماند»!
آنکه «بت» می پرستد، روزى خواهد دید که: «اِنَّ القُوَّهَ لِلّهِ جَمیعاً».
آنکه به قدرت هاى بزرگ دلبسته است، روزى خواهد یافت که: «کُلُّ شَى ءٍ هالِکٌ إلاّ وَجهَهُ»
آنکه گرفتار یأس و دلخستگى و سستى است، روزى آگاه و پشیمان می شود که چرا تکیه گاه و امیدى چون «خدا» را فراموش کرده است؟
در قرآن فراوان می خوانیم: «وَ عَلى اللّه ِ فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنُونَ».
مؤمنان، باید تنها بر خدا توکّل کنند و تنها تکیه گاهشان «او» باشد.
ما که ادعاى ایمان داریم، به همان دلیل درپى اتّکال و اتّکاء به اوییم و از این رو از ذات بى همتایش می خواهیم ما را از توکّل کنندگان بر او قرار دهد.
آیین رستگارى
فائز، کسى است که به آرزوى والاى خویش، به هدف مقدّس و آرمان پاکش می رسد. «فوز»، آن است که بذر وجودى انسان، از مرحله کالى و خامی بگذرد، برسد و پخته شود و کمال یابد.
امیرمؤمنان علیه السلام، با شهادتش به عشق و آرزویش رسید و در محراب شهادت، نداىِ «فُزتُ وَرَبِّ الکَعبَه» سرداد.
حسین علیه السلام و یاران شهیدش در قربانگاه عشق، رستگار شدند و به فوز الهى و فیض ابدى رسیدند و چهارده قرن است که حسرتِ آن رستگارى بزرگ را بر دل شهادت طلبان گذاشته اند، که همواره آرزو می کنند کاش در «کربلا» بودند و همراه آن فائزان، به فوز و فیض می رسیدند و دعاى «یالَیتَنا کُنّا مَعَکُم فَنَفُوزَ مَعَکُم…» برلب داشته و دارند.
چه کسى نزد خدا، به جایگاه رفیع فوز و رستگارى می رسد؟
آنکه از همه تعلّقات، رسته و از همه بندها، گسسته باشد،
جان را از هر رنگ و ننگى شسته و «توکّل» برخدا کرده و از او «فوز» طلبیده باشد. و این نیز، نیازمندِ توفیق الهى است.
او باید دست اراده و ارادتمان را به آستان «حق» و «حقپرستان» برساند.
اوست که باید ما را بپذیرد و این شایستگى را عطا کند. وگرنه، عنایتش اگر باشد، بذر وجودمان در مزرع حیات، فاسد می شود و از کِشته امروز خویش، جز «حسرت فردا» نخواهیم چید.
مقرّبان حضور حق
چگونه می توان به خدا نزدیک شد؟
خدا پاک است و آستانش آستانه طهارت است، و ذاتش، منزّه و مبرّا از هر عیب و کاستى. او جمیل است و جمال را دوست می دارد.
او کمال محض است و موجود متکامل را می پذیرد.
به کمال قرب حق، جز با طاعت و تقوا نمی توان دست یافت.
انبیا که حجت هاى آشکار الهى اند، مبعوث برآنند که «بندگان» را به «مولى» نزدیک سازند.
آیات الهى و امامان معصوم و اولیاى خدا، همه «راهنماى قرب»اند، همه قبله نماى تقرّب و وصل اند. بیچاره آنانکه با صدها چراغ، باز هم بیراهه می روند! به قول صائب تبریزى:
غفلت نگر که پشت به محراب کرده ایم
در کشورى که قبله نما موج می زند
آنکه از خدا می خواهد تا مقرّب درگاهش شود، باید با «عبادت» و «تهجّد» و انجام فرایض و نوافل، به آن مرتبه برسد، نه با غفلت و سستى و تن پرورى و پُرخوابى.
رسول خدا صلى الله علیه و آله را خدا فرمان می دهد تا شب ها به «تهجّد» و شب زنده دارى بپردازد، شاید به آن «مقام محمود» نائل آید!
باید از شیطان دور شد تا به خدا نزدیک گشت.
باید از گناه و رذایل فاصله گرفت، تا فاصله با آفریدگار کم شود. باید با سجود و رکوع، انس با خدا داشت، تا پذیرفته درگاه شد.
آنکه «قرب» می خواهد، باید «تقرّب» هم بجوید. و آنکه «رسیدن» را می طلبد، باید «گام طلب» هم بردارد، با عبادت و تهجّد، با تقوا و ترک معصیت.
امام صادق علیه السلام فرمود:
یک بنده مؤمن، درحالتِ سجود، از هرحالت دیگر به خدا نزدیک تر است.[1]
و على علیه السلام فرمود:
«لایُقَرِّبُ مِنَ اللّه ِ سُبحانَهُ اِلاّ کَثرَهُ السُّجُودِ وَ الرُّکُوعِ» .[2]
سجود و رکوع بسیار است که سبب تقرّب به خداوند می شود.
خدا، مقصد جویندگان
از خدا، توفیق «توکّل» و «فوز» و «قرب» طلبیدیم. براى برآمدن این حاجت، او را به «احسان»ش سوگند می دهیم و احسانش را شفیع اجابتش می سازیم.
او که همواره به بندگانش نیکى کرده و همه را روزى خور خود و مهمان خوان نعمت بى کرانش ساخته و همه دلهاى حق جو را شیفته خویش ساخته، می تواند با برآوردنِ این دعا، احسانى دیگر و منّتى دیگر نهد و نعمتى دیگر عطا کند.
او را همه دلهاى پاک و همه کمال طلبان و حق خواهان می جویند.
مگر نه اینکه او کمال کامل و جمال مطلق و ذات بى مثال و بى نیاز است؟ مگرنه اینکه همه درپى وجود برتر و «هستى فناناپذیر»ند؟
پس همه هستى، کاروانى درپى اوست. «کُلٌّ اِلَیهِ راجِعُون!»
و همه، به هر زبانى او را می خوانند. حتى آنانکه به شرک و بیراهه افتاده اند، درپى او بوده اند که فریب نفس خورده اند و شیطان، آنان را به اشتباه افکنده و «صنم» را به جاى «صمد» گرفته اند و «صید حرم» را در پاى «بت» قربانى کرده اند.
به هر حال، خدا، غایت طالبان و مقصود و مقصد جویندگان است. به تعبیر معلم عرفان، حضرت امام خمینى (قدس سرّه):
این شیفتگان که در صراطند همه
جوینده چشمه حیاتند همه
حق می طلبند و خود ندانند آن را
در آب، به دنبال فراتند همه[3]
نه تنها بشر، بلکه همه کائنات، درپى اویند و همه هستى، تسبیح گوى آن خالقند: «اِنْ مِن شَیئٍ اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ». و بر سفره وجود، هر که بهره اى از هستى دارد، او را می طلبد، او «غایه الطالبین» است.
باز به قول امام عارفان، حضرت خمینى(رضوان اللّه علیه):
هر ذرّه در این مزرعه، مهمان تواست
هر ریش دلى به حق پریشان تو است
کس را نتوان یافت که جویاى تو نیست
جوینده هرچه هست، خواهان تو است[4]
از این خدا می خواهیم که ما را از مقرّبان و رستگاران و متوکّلان قرار دهد، که اهل احسان است و ما به کرم و احسانش، امیدواریم.
[1] ـ میزان الحکمه، ج 4، ص 382.
[2] ـ همان.
[3] ـ دیوان امام، ص 239.
[4] ـ همان.