دلیل ازدواج های متعدد پیامبر (ص) از نظر علامه طباطبائی
این مقاله از آثار علامه طباطبایی است که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در سالنامه مکتب تشیع چاپ شده است.
از اعتراضاتى که به پیغمبر محترم اسلام صلّى اللّه علیه و آله کردهاند یکى موضوع تعدد زنهاى آن حضرت است. میگویند: زیاد زن گرفتن ذاتا دلیل بر شر و شور و تسلیم بلاشرط در مقابل شهوت است. و پیغمبر اسلام خود به چهار زنى که براى پیروان خود حلال نموده بود اکتفا ننموده و تا نه (٩) زن براى خود تزویج کرد.
این بحث داراى جهاتى مختلف و مرتبط با یک سلسله آیات زیادى است که بهطور متفرق در قرآن کریم ذکر شده است. ما نیز بحث مفصل و مبسوط خود را در تمام جهات مطلب در ذیل همان آیات و در محل خودش، بیان خواهیم داشت و در اینجا فقط اشارهاى نموده و بهطور اجمال چنین میگوییم:
این معترضین اصولا باید متوجه باشند که تعدد زوجات پیغمبر مربوط به افراط در زندوستى نبوده، بلکه ازدواجهاى آن حضرت مربوط به جهات خاص دیگرى است که اکنون به شرح مختصر آن میپردازیم.
آیا تعدد زوجات پیامبر نشانه زن دوستی ایشان است؟
اولین زنى که پیغمبر اکرم گرفت، خدیجه1بود و آن حضرت بیش از ٢٠ سال وبدون اینکه زن دیگرى بگیرد، با او زندگى کرده و دو ثلث از عمر بعد از ازدواج خود را فقط با او بهسر برد. بعثت پیغمبر در دوران بعد از ازدواج بود، آن حضرت پس از بعثت، سیزده سال در مکه بهسر برد. سپس به مدینه مهاجرت فرموده و برنامۀ تبلیغاتى خود را شروع کرد.
پیغمبر بعد از خدیجه با زنانى ازدواج کرد که عدهاى از آنها دوشیزه و بعضى بیوه بودند، و در میان زنهاى آن حضرت جوان و پیر هردو دیده میشد، و این آزادى در ازدواج هم بیش از ده سال دوام نداشت و پس از آن، ازدواج تازه بر آن حضرت حرام شد.2
با این ترتیب، پیداست که داستان تعدد زوجات پیغمبر را نمیتوان حمل بر زن دوستى و شیفتگى آن حضرت نسبت به جنس زن نمود، چه آنکه برنامۀ ازدواج آن حضرت در آغاز زندگى که تنها به خدیجه اکتفا فرمود، و همچنین در پایان زندگى که اصولا ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زندوستى آن حضرت دارد.
علاوه بر اینکه ما میبینیم معمولا کسانى که عشق فراوانى به زن داشته و تمایل زیادى نسبت به آن ابراز میدارند، عاشق جمال و زینت نیز بوده و شیفتۀ ناز و کرشمه میباشند. علاقۀ این قبیل مردان بیشتر به زن جوان و زیبا چهرهاى است که در بهار زندگى باشد. در صورتى که هیچیک از این خصوصیات در قیافه روحى پیغمبر اسلام نمودار نیست.
او در ازدواجهاى خود به هیچیک از این امور مقید نبود و لذا در تاریخ میبینیم که بعد از ازدواج با دوشیزه، با بیوه هم ازدواج فرموده 3 و همچنین پس از ازدواج با زنى جوان و زیبا، پیرهزنى از کارافتاده را هم به ازدواج خود درآورده است.4و تاریخ سیرۀآن حضرت گواه خوبى بر مطلب است.
طبق شهادت تاریخ ازدواج آن حضرت با ام سلمه که پیرهزنى بیش نبود و همچنین با زینب دختر «جحش» که ۵٠ سال داشت، بعد از ازدواج با عایشه و ام حبیبۀ جوان و زیبا بوده است.
و علاوه او خود صریحا زنان خویش را از هر زینت و تجملى نهى میفرمود و آنها را بین طلاق و زهد در دنیا و ترک زینت و تجمل مخیر فرمود. قرآنکه بهترین گواه مطلب است در اینباره چنین میگویند:
«یٰا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوٰاجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اَلْحَیٰاهَ اَلدُّنْیٰا وَ زِینَتَهٰا فَتَعٰالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَرٰاحاً جَمِیلاً وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ اَلدّٰارَ اَلْآخِرَهَ فَإِنَّ اَللّٰهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنٰاتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً.» احزاب/29
اى پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را می خواهید بیائید هدیه اى به شما دهم و شما را به طرز نیکویى رها سازم! 29- و اگر شما خدا و پیامبرش و سراى آخرت را طالب هستید خداوند براى نیکوکاران شما پاداش عظیم آماده ساخته است.
و به طورى که میدانید اصولا روحیه انزجار از زینت و تجمل نمیتواند از خصوصیات روحى یک مرد حریصى که دیوانه وار آمیزش با زن را دوست دارد باشد.
علل ازدواجهاى پیغمبر
براى یک محقق منصف چارهاى نیست جز اینکه، ازدواجهاى زیادى که آن حضرت در اواسط عمر خود فرموده است بر مبنایى غیر از شهوت و میل به خوش گذرانى توجیه کند. چه آنکه پارهاى از ازدواجهاى حضرت صرفا براى کسب قدرت بوده و میخواست تا از راه وصلت، قبیله و عشیرۀ خود را گسترش داده و از آن به نفع تبلیغ استفاده کند.
و بعضى از ازدواجهاى آن حضرت فقط براى این بود که دلى را به دست آورده و دلجویى از طرف نموده باشد، و میخواست تا در پرتو ازدواج، از بعضى خطرات احتمالى محفوظ بماند.
در برخى ازدواجها قصدش این بود که صرفا زنى را از بدبختى و فلاکت فقر نجات داده و معاش او را تأمین کند و میخواست با این ازدواج عملا پیروان خود را تربیت نموده و نگهدارى از فقرا و بیچارگان را در بین آنها عملا برقرار سازد.
و در تعدادى ازدواجها، نظر این بود که حکمی از احکام الهى را اجرا نموده و به این ترتیب افکار غلط دورۀ جاهلیت را درهم بکوبد. چنانکه از ازدواج زینب دخترجحش همین نظر را داشته، زینب نخست زن زید بن حارثه بود، زید که پسرخواندۀ رسول خدا بود او را طلاق داد، عرب چنین گمان میکرد که زن پسرخوانده، بر شخص حرام است، همانطور که زن پسر واقعى حرام میباشد. پیغمبر زینب را بعد از طلاق گرفتن از زید به ازدواج خود درآورد تا با این فکر غلط، مبارزه کرده باشد، و آیاتى هم در این باب نازل شد.5
زنان پیغمبر
حدود یک سال بعد از وفات خدیجه پیغمبر سوده دختر «زمعه» را به ازدواج خود درآورد.6 شوهر سوده در مراجعت از دومین هجرت حبشه از دنیا رفت.7سوده زن باایمانى بود که با شوهرش به حبشه رفت و عنوان پرافتخار مهاجره را داشت، و در آن موقع که شوهرش را از دست داده بود، اگر به خانوادۀ خود که هنوز کافر بودند بازمیگشت، بدون تردید مورد اذیت و آزار و احیانا کشته شدن قرار گرفته و او را مجبور به بازگشت به کفر مینمودند، پیغمبر او را تزویج فرمود تا از هرگونه اذیت و آزارى محفوظ بماند.
زینب بنت خزیمه را بعد از آنکه شوهرش عبد اللّه بن جحش در جنگ احد کشته شد به ازدواج خود درآورد؛ زینب در جاهلیت از زنان بزرگوار و بافضیلت بود، او را «ام المساکین» میگفتند، زیرا به فقرا و مساکین نیکى و مهربانى زیادى مینموده؛ پیغمبر او را گرفت تا آبرو و موقعیتش همچنان محفوظ بماند.8
دیگر از زنان پیغمبر ام السلمه است که اسم اصلىاش هند بود. قبل از آنکه زن پیغمبر شود، در خانۀ «عبد اللّه ابى سلمه» پسر عمه و برادر رضاعى پیغمبر بود، عبد اللّه نخستین کسى است که به حبشه مهاجرت کرده است. و ام السلمه نیز زنى بافضیلت و متدین و صاحبنظر بوده است. وقتى که شوهرش مرد، سن او زیاد بود و عهدهدار سرپرستى ایتام شوهرش بود، در این شرایط پیغمبر اسلام او را به ازدواج خود درآورد.9
صفیه دختر حى بن اخطب رییس بنى نضیر، بعد از آنکه شوهرش در جنگ خیبر کشته شد، پیغمبر او را به عقد خود درآورد، و پدر او نیز با بنى نصیر کشته شد، صفیه در زمرۀ اسراى خیبر بود، حضرت او را براى خود انتخاب فرموده و آزادش کرد و سپس با او ازدواج نمود و با این ازدواج او را از ذلت نجات بخشید و هم با این ازدواج قرابت سببى با بنى اسراییل پیدا کرد.10
بعد از حادثۀ بنى المصطلق نیز پیامبر جویریه را که اسمش بره و دختر حارث، رییس قبیلۀ بنى المصطلق بود تزویج کرد؛ مسلمین در واقعۀ بنى المصطلق زن و بچۀ دویست خانواده را به اسارت گرفته بودند، پیغمبر از میان آنها جویریه را براى خود تزویج کرد؛ سپس مسلمین تمام اسرا را به نام اینکه از اقوام پیغمبر شدهاند آزاد نمودند، آزادى اسرا تأثیر خوبى در افراد قبیله کرد، و تمام آنها که جمعیت زیادى بودند متوجه پیغمبر شده و اسلام آوردند، و علاوه این عمل حسن اثر فوق العادهاى در تمام مردم عرب کرد.
از جمله دیگر زنان پیغمبر اسلام میمونه است؛ اسم وى «بره» و دختر حارث هلالیه بود، میمونه بعد از وفات دومین شوهرش ابى رهم بن عبد العزى خویش را به پیغمبر اکرم هبه کرد، پیغمبر هم وى را آزاد فرموده و به عقد خود درآورد، و آیهاى هم در اینباره نازل شد.
ام حبیبه نیز از زنان پیغمبر بهشمار میآید که اسمش رمله، دختر ابو سفیان است؛ او قبلا زن عبد اللّه بن جحش بود، و زنى است که با شوهر خود در دومین هجرت به حبشه رفته بود، شوهرش در حبشه نصرانى شد و رمله نسبت به اسلام وفادار ماند، و در این موقع پدرش ابو سفیان از مخالفین سرسخت پیغمبر و همیشه مشغول دستهبندى علیه اسلام بود؛ پیغمبر ام حبیبه را به ازدواج خود درآورده و او را در پناه خویش حفظ فرمود.
حفصه دختر عمر نیز از زنهاى آن حضرت بود و بعد از آنکه شوهرش خنیس بن حذافه در جنگ بدر کشته شد، پیغمبر او را تزویج فرمود و عایشه دختر ابو بکر را نیز به حبالۀ نکاح خود درآورد. و او دخترى بکر بود.
تأمل در این خصوصیات با در نظر گرفتن آنچه که در آغاز کلام از روش آن حضرت در اول و آخر عمرش گذشت و با توجه به اینکه آن حضرت مردى زاهد و دور از تجمل بود، و زنان خود را نیز به زهد و کنارهگیرى از تجمل امر مینمود؛ شکى نمیماند که اصولا ازدواجهاى پیغمبر مانند ازدواجهاى دیگران که معمولا براى ارضاع غریزۀ جنسى است نبوده است.
و نیز باید توجه کرد که اصولا روش پیغمبر در برخورد با زنها روى اصل ادب و احترام بوده و بهطورکلى حقوق زن که در دورۀ تاریک جاهلیت دستخوش هوسرانى مردم قرار گرفته و نابود گشته بود؛ به دست پیغمبر زنده شد، و زن که در طى قرون و اعصار تاریک جاهلیت موقعیت واقعى خود را در اجتماع بشرى از دست داده بود؛ به مقام خویش نایل گردید. حتى روایت شده که آخرین سخن پیغمبر در آستانۀ مرگ، توصیهاى دربارۀ زن بود.
او در مقام بیان اهمیت نماز و لزوم رعایت حال عبید و امام و توصیۀ طبقۀ زن چنین فرمود: «الصّلوه الصّلوه و ما ملکت ایمانکم لا تکلفوهم ما لا یطیقون، اللّه اللّه فى النّسا فانهنّ عوان بین ایدیکم.» میزان الحکمه، ج ۴، ص ٣٢۴١.
روش پیغمبر در رعایت عدالت بین زنان و حسن معاشرت با آنها و رعایت حال آنان مخصوص به خود بوده است و ناگفته نگذاریم که جواز تزویج بیش از چهار زن مانند روزۀ وصال از احکام مختصه به آن حضرت است که پیروان خود را از آن نهى فرموده است.
و همین خصوصیات بود که وقتى پیغمبر در مقابل دیدگان مردم قرار میگرفت، حتى دشمنان آن حضرت؛ که سخت به دنبال نقطه ضعف میگشتند، از هرگونه اعتراضى بازمیداشت.
١) . ازدواج پیغمبر با خدیجه در سال ١۵ قبل از بعثت بوده و پیغمبر در سن ٢۵ سالگى خدیجه را که ۴٠ سال داشت به ازدواج خود درآورد، خدیجه زن بیوهاى بود که قبلا دو شوهر کرده بود، شوهر اول او مردى بود به نام «عتیق بن عاید مخزومی» و از او فرزندى به نام جاریه داشت و شوهر دومش «ابو هاله بن منذر اسدى» بود که از او هم فرزندى به نام هند داشت.
2) تحریم بوسیلۀ این آیه شد: «لاٰ یَحِلُّ اَلنِّسٰاءُ مِنْ بَعْدُ وَ لاٰ أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوٰاجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلاّٰ مٰا مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَ کٰانَ اَللّٰهُ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ رَقِیباً» . (سوره احزاب، آیه ۵٢) .
3) . تنها زن باکرهاى که پیغمبر گرفت عایشه بود، و پیغمبر او را در مکه بعد از مرگ خدیجه عقد کرد، و زفاف او بعد از هجرت در مدینه واقع شد و زنان دیگرى که پیغمبر بعد از مرگ خدیجه تزویج فرمود و همۀ آنها هم بیوه بودهاند، عبارتند از:١-سوده ٢-زینت بنت خزیمه ٣-حفصه ۴-ام السلمه ۵-زینب بنت جحش ۶-جویریه ٧-ام حبیبه ٨-صفیه ٩-میمونه.
4) . اولین زن پیغمبر خدیجه بود که بنا به نقل احمد بن حسن حر عاملى در موقع ازدواج با پیغمبر ۴٠ سال داشته، عایشه را که بعد از مرگ خدیجه عقد فرمود ششساله بوده است، ولى بهطورىکه گفتیم زفاف او بعد از هجرت واقع شده و در این موقع عایشه ده سال داشته، زنانى را که پیغمبر بعد از عقد عایشه تزویج فرمود هیچکدام دوشیزه نبوده و اغلب داراى سن زیادى نیز بودهاند.
5) . «فَلَمّٰا قَضىٰ زَیْدٌ مِنْهٰا وَطَراً زَوَّجْنٰاکَهٰا لِکَیْ لاٰ یَکُونَ عَلَى اَلْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوٰاجِ أَدْعِیٰائِهِمْ إِذٰا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کٰانَ أَمْرُ اَللّٰهِ مَفْعُولاً» . (سوره احزاب، آیه ٣٧) .
6) . پیغمبر در مکه سه زن گرفت: خدیجه، عایشه و سوده، بقیۀ زنها را در مدینه و بعد از مهاجرت تزویج فرمود.
7) . و به روایتى در خود حبشه از دنیا رفت؛ مرگ سوده نیز در اواخر حکومت عمر در مدینه اتفاق افتاد.
8) . ازدواج پیغمبر با زینب در سال سوم از هجرت و بعد از غزوۀ احد بوده است، او بیش از چند ماه در خانه نبود، زیرا هنوز چند ماهى از ازدواجش نگذشته بود که از دنیا رحلت کرد و در بقیع دفن شد. مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منتهى الامال، ازدواج پیغمبر را با زینب بنت خزیمه در ماه رمضان سال سوم هجرت میداند، این ازدواج قطعا بعد از جنگ احد بوده، زیرا در این جنگ بود که شوهر زینب عبد اللّه بن جحش کشته شد. محدث قمی نیز به این مطلب معترف است و در ضمن بیان وقایع جنگ احد چنین میگوید: «بعضى گفتهاند که پیغمبر فرمود: جسد حمزه را با خواهرزادهاش عبد اللّه بن جحش در یک قبر نهادند» و اغلب مورخین به کشته شدن عبد اللّه در جنگ احد تصریح کردهاند و از طرفى مرحوم محدث قمی در همان کتاب مینویسد: جنگ احد در شوال سنۀ سه اتفاق افتاده، پس ناچار باید ازدواج پیغمبر با زینب در ماه شوال باشد نه قبل از آن، و تعجب از مرحوم محدث قمی است که او خود جنگ را در ماه شوال میداند و ازدواج پیغمبر با زینب را در رمضان که ماه قبل از شوال است! و اگر مقصود ماه رمضان بعد باشد، باید گفت: ازدواج در سال چهارم بود، نه سوم. زیرا اولین ماه رمضان بعد از جنگ احد، در سال چهارم است، و خود محدث قمی ازدواج پیغمبر را با زینب در سال سوم میداند، نه چهارم.
9) . ام السلمه دختر ابى امیه حذیفه بن مغیره است، و او بعد از خدیجۀ کبرى از بافضیلتترین زنان پیغمبر محسوب میشود و پیغمبر او را در سال چهارم هجرى تزویج فرمود، وفاتش در ۶١ هجرى در مدینه واقع شد، و باید دانست که غیر از خدیجه و زینب بنت حزیمه که در حیات پیغمبر وفات کردند، بقیه زنان پیغمبر همه بعد از رحلت آن حضرت بدرود زندگى گفتهاند.
10) . صفیه را پیغمبر در سال ٧ هجرى و بعد از جنگ خیبر تزویج نمود و او قبلا دو شوهر کرده بود، یکى سلام بن مسلم و دیگرى کنانه بن ربیع.
منبع: معنویت تشیع به ضمیمه چند مقاله دیگر, علامه شید محمد حسین طباطبایی