نمازِ صحیح، یک مرحله است و نماز مقبول، مرحله اى بالاتر میباشد.
شما ممکن است خوب درس بخوانید، ولى قبولى آخر سال، مهمّ است.
ممکن است انسان همیشه نماز و عبادتهاى خود را بجا آورد، ولى بخاطر نقص و ضعفهایى که نماز او دارد، در پیشگاه خداوند، پذیرفته نشود.
ممکن است شاگردى نمره خوب هم بگیرد، ولى اخلاق و وضع او مورد رضایت خاطر آموزگار نباشد.
پس، ملاک در ارزش نماز، قبولى آن است. باید کوشید تا نمازى پسندیده به آستان خدا تحویل داد.
امام على علیه السلام میفرماید:
«کونوا على قبول العمل اشدّ عنایهّ منکم على العمل» «۱»
بیش از انجام عمل، به قبولى آن عنایت و توجّه داشته باشید.
قبولى عبادات، چه شرایطى دارد؟
۱- ایمان
اولین شرط قبولى نماز، ایمان و اعتقاد به خدا و دین اوست.
اگر کسى عمرى را به نماز و عبادات بگذراند ولى در دل، اعتقاد به آن نداشته باشد، نمازش مقبول نیست. نه تنها در مورد نماز، بلکه در مورد هر کار نیک دیگر هم، ایمان شرط است و اعمال کفّار که به خدا ایمان ندارند، بیارزش و بىپاداش است. «۲»
۲- ولایت
کارهاى عبادى را خداوند از کسى میپذیرد که نسبت به خدا و پیامبر و پیشوایان معصوم، حالت پذیرش، اطاعت، مودّت و محبت داشته باشد و آنان را پیشواى خود بشناسد و فرمانبردار آنان باشد. عبادت بى ولایت پذیرفته نیست
امام صادق علیه السلام میفرماید:
«… من لم یتولّنا لم یرفع اللَّه له عملًا» «۳»
هر کس ولایت ما را نداشته باشد و رهبرى ما را نپذیرد، خداوند، هیچ عملى را از او، نمیپذیرد.
روشن است که دیندارى دور از اهلبیت، و عبادتهاى بى اعتقاد به رهبرى معصومان، چاره ساز نیست و گاهى هم به گمراهى کشیده میشود. ولایت، پذیرش رهبرى صحیح است که در پیشوایان آسمانى و الهى مجسّم میشود.
۳- تقوا
تقوا، یعنى خداترسى و پرهیز از گناه. آنکه محرّمات را ترک نکند و بى تقوا باشد، عبادات او هم او را به جایى نمیرساند.
آنکه دزدى کند و آن را به بیچارگان انفاق کند، یا آنکه جهاد کند ولى مال مردم را هم تصرّف کند، پاداشى از انفاق و جهاد نمیبرد.
نماز هم به عنوان عبادت، وقتى در درگاه خدا پذیرفته میشود که همراه با تقوا باشد. خداوند، نماز انسانهاى معصیت کار و بیبند و بار را نمیپذیرد و فرموده است:
«انّما یتقبّل اللّه من المتّقین» «۴»
خداوند، فقط از اهل تقوا میپذیرد!
۴- مراعات حقوق دیگران
نماز، عبادتى است که باید انسان را به خدا نزدیک کند. اگر نمازگزار، با برخى کارها از خدا و رضاى او دور شود، چگونه نماز میتواند وسیله قرب او به خدا شود؟
آنکه بدهکار است و مال مردم را نمیدهد،
آنکه باید خمس و زکات بپردازد ولى خوددارى میکند،
آنکه مسلمانى را غیبت میکند یا تهمت میزند،
آنکه رابطه برادرى را با یک مسلمان قطع میکند،
آنکه در دل، براى دیگران، نیّت بد دارد و دشمنى او را در دل پنهان میکند،
…آنکه با دیگران، با اهل خانه، با پدر و مادر، بد اخلاقى و بد رفتارى میکند و مایه آزار و رنجش آنان میشود
اینها همه کارهایى است که به نحوى، سبب تضییع حقوق دیگران و مایه دور شدن از خدا میگردد. کسى که اینگونه باشد، نمیتواند انتظار قبولى نمازش را از طرف خداوند داشته باشد.
نمازگزار، هم باید از راه نماز، پیوند خود را با خدا مستحکم و استوار کند، و هم رابطه دوستى و صمیمیّت و برادرى خود را با مؤمنان و همنوعان نگسلد و حقوقشان را رعایت کند و به کسی ظلم ننماید.
درحدیث، از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده است: آنکه زن خود را آزاربرساند، یا زنى که شوهر خویش را اذیّت کند، خداوند نماز و کارهاى نیک وحسنات آنان را قبول نمیکند.«۵»
امام صادق علیه السلام میفرماید:
«هر کس به پدر و مادر خود، از روى خشم و عصبانیّت نگاه کند، خداوند نماز او را نمیپذیرد، اگر چه پدر و مادرش، در حقّ او ناروا کرده باشند. «۶»
از کجا میتوان فهمید که نمازهاى ما مقبول درگاه خداوند است، یا مردود میباشد؟ در این باره حدیث جالبى از امام صادق علیه السلام نقل شده است:
«من احبّ ان یعلم اقبلت صلاته ام لم تقبل فلینظر هل منعته صلاته عن الفحشاء والمنکر؟ فبقدر ما منعته قبلت منه» «۷»
هر کس میخواهد بداند آیا نمازش قبول شده یا نه، بنگرد که آیا نمازش، او را از گناهان و زشتیها باز داشته یا نه؟ به هر قدر، که نمازش، او را از بدیها بازداشته، به همان قدر، نمازش پذیرفته شده است
بیائید سعى کنیم نمازمان، مکتب تربیت و سازندگى باشد و آن گونه که در نماز میگوئیم، خود را بنده خدا بدانیم و شرط بندگى را که «اطاعت از خدا» و «ترک گناه» است رعایت کنیم.
در این صورت است که از نماز، لذّت خواهیم برد و مناجات و سخن گفتن با خدا برایمان شیرین خواهد بود و از نماز خواندن، سیر و خسته نخواهیم گشت.
!خدایا
لذّت و شیرینى عبادت خود را به ما بچشان، و نمازهاى ما را پذیرفته درگاه خویش بگردان!
براى یک مسلمان، هیچ لذّتى بالاتر از این نیست که خود را مجرى امر خدا ببیند و در انجام تکالیف الهى بگوید:
خدایا! چون تو فرمودى، اطاعت کردم.
خدایا! چوت تو خواستى، به جا آوردم.
خدایا! چون تو مقرّر کردى، بى چون و چرا تسلیم شدم.
این است مسلمانى: تسلیم شدن در برابر دستور خدا و تکلیف الهى.
پاورقی
(۱). بحار الانوار، ج ۷۱ ص ۱۷۳
(۲). سوره انبیاء، آیه ۹۴
(۳). اصول کافى، ج ۱ ص ۴۳۰
(۴). سوره مائده، آیه ۲۷
(۵). وسائل الشیعه، ج ۱۴ ص ۱۱۶
(۶). اصول کافى، ج ۲ ص ۳۴۹
(۷). بحار الانوار، ج ۸۲ ص ۱۹۸