یکی از حکمتهای اقامهی نماز به زبان عربی این است که بنده، به کمال بندگی آراسته شود و کمال بندگی را معبودی که خالق، علیم و حکیم است میتواند تبیین کند و نه خود عبدی که محدود و جاهل است.
جالب است که بعضی مدعیان اقامهی نماز به فارسی (یا هر زبان دیگری)، نه تنها تا به حال خود حتی دو رکعت نماز به فارسی نخواندهاند، بلکه وقتی به سراغ یک نتیجهی علمی (مثل فیزیک و شیمی و …) و حتی یک نظریهی تثبیت نشده و غیر علمی (به ویژه در مباحث علوم انسانی) میروند، به دنبال کتابی به زبان اصلی و آن هم به قلم صاحب نظریه و یا مکتشف میگردند و میگویند ترجمه گویا نیست. اما وقتی نوبت به سخن خدا (قرآن) یا نماز میرسد، دگر اندیش، تنوع خواه، قرائت جدیدی، نظریه پرداز و … شده و اقامهی نماز به فارسی را پیشنهاد میدهند!
مقصود اصلی از نماز «عبادت و بندگی» خداوند متعال است، اگر چه در این عبادت، راز و نیاز بنده با خالق و رب خود نیز صورت میپذیرد. و بندگی بدان شکلی است که معبود دستور میدهد و نه به آن شکلی که عبد میپسندد! که چنین عبادتی، عبادت #خود است نه پروردگار.
شیطان نیز به خاطر همین نافرمانی و اختراع و اجتهاد در چگونگی عبادت از مقام قرب الهی رانده و اهل عذاب و جهنم شد. او که منکر وجود خداوند نگردیده بود! بلکه به خدا گفت: تو این عبادت سجده به آدم را از من بردار و من به گونهای دیگر تو را عبادتی میکنم که هیچ بندهای نکرده باشد! اما خداوند نپذیرفت. چرا که آن دیگر عبادت خودش بود و نه عبادت خداوند. عبادت یعنی اطاعت امر و نه فقط راز و نیاز.
قرآن به هر زبانی که نازل می شد این سؤال قابل طرح بود. مثلاً اگر قرآن انگلیسی بود همین سؤال طرح می شد که چرا انگلیسی است و اگر فارسی بود باز همین طور. و وقتی سؤالی در هر صورت باقی می ماند معلوم می شود سؤالی معقول و به جا نیست! مثلاً اگر بگویند چرا نماز صبح دو رکعت است و اگر سه رکعت بود جا داشت بگویند چرا سه رکعت است و اگر چهار رکعت الی آخر… وقتی تسلسل در سؤال پیش می آید و این تسلسل لاینقطع است دلالت دارد که این سؤال معنایی محصل نخواهد بود.
البته دقت به این نکته ضروری است که وقتی باور و قبول کردیم که خداوند متعال علیم و حکیم است و نیازی هم به عبادت ما ندارد، بلکه بایدها، نبایدها و عبادات را به برای #هدایت و #رشد بندگان وضع کرده است، مشخص میشود که لابد حکمتها و آثار متعددی در قانونِ وضع شده وجود دارد که تغییر آن، نه تنها آن آثار را از بین میبرد، بلکه اساساً خروج از بندگی و اطاعت است.
به عنوان مثال یکی دیگر از حکمتهای اقامهی نماز به زبان عربی این است که بنده، به کمال بندگی آراسته شود و کمال بندگی را معبودی که خالق، علیم و حکیم است میتواند تبیین کند و نه خود عبدی که محدود و جاهل است.