جایگاه و اهمیت وحی در هدایت انسان چیست؟
در تاریخ ادیان توحیدی، پس از نام مقدس خداوند، هیچ کلمهای به اهمیت و شگرفی «وحی» نیست؛ چرا که اگر وحی نبود:
۱. خداوند، با غنا و استغنای کامل ذات و ذاتیاش از کل آفرینش، در پردهی «غیب الغیوب» باقی میماند و در آن صورت، کار انسان، زار و عرصه بر او تنگ میشد و کل بشریت با یک دست اسلحهی شکسته بسته (یعنی، عقل عدداندیش) تنها میماند.۱
۲. میان غیب و شهود، طبیعت و ماورای طبیعت، فاصلهای پر نکردنی میافتاد.
۳. اگر خداوند خود را از طریق وحی بر انسان آشکار نمیکرد، آدمی ناچار بود که دربارهی وجود خداوند، فقط حدس بزند و یا مردم حداقل به دو گروه تقسیم میشدند: عدهای حدس میزدند که خدا مبدأیی هست؛ هم جهان، غیبی و هم غیب، جهانی دارد. برخی نیز حدس میزدند که هرچه هست در همین دنیا است؛ نه پیش از آفرینش خداوندی در کار بوده است و نه پس از پایان طبیعی جهان. سپس از حدس هم فراتر میرفتند؛ چنانکه در تاریخ فکر و فلسفه رفتند و – العیاذ بالله – استدلال به عدم مبدأ کردند.۲
۴. اگر وحی نبود، آدمی در پرتو وجود و جاودانگی روح، برای شناخت حقایق جهان پس از مرگ، هیچ منبع اطلاعاتی نداشت و نمیتوانست هیچ گونه پیشبینی خاص در باب نیازهای ضروری این سفر طولانی و بیبازگشت، ارائه کند.۳
پی نوشتها
قرآن در اسلام/محمد حسین طباطبایی/قم/دفتر انتشارات اسلامی/چاپ هفتم/۱۳۷۴ هـ.ش/ص ۹۱ و ۹۲.
قرآن شناخت/بهاءالدین خرمشاهی/تهران/طرح نو/چاپ سوم/۱۳۷۵ هـ.ش/ص ۴۵ و ۴۶.
راهنماشناسی/محمد رضا کاشفی/قم/دفتر نشر معارف/چاپ هشتم (پنجم از ویراست دوم)/بهار ۱۳۸۹ هـ.ش/ص ۱۸ و ۱۹.