با توجه به اینکه خداوند خود فرمان به دوری از تکبر میکند، چگونه خود فرمان داده که به سوی او سجود و رکوع کنیم و او را با نامهای نیک بنامیم. اگر تکبر صفتی زشت و نامقبول است چرا خداوند خود را متکبر نامیده است!
برای روشن شدن مفهوم کبر و تکبر در انسان و در ذات خداوند متعال و تفاوت ماهوی این صفت نسبت به انسان و ذات باری، نخست باید معنا و مفهوم کبر و تکبر واکاوی شود و انواع کبر، فرق کبر با عُجب واضح گردد تا بتوان تبیین کرد که چگونه صفت متکبر در خداوند صفت ناپسند نیست.
کبر، استکبار و تکبر از جهت لغت: کبر، حالتی نفسانی و روانی است که آدمی به خود گمان برد که از دیگران برتر و والاتر است و بزرگترین کبر، تکبر، تکبر بر خداوند است از اینکه امتناع از قبول حق کند و اعتراف به معبودیت و اختصاص عبادت به او نداشته باشد.1 کبر به معنای خودبرتربینی و تکبر اظهار آن در سخن و رفتار است و استکبار به معنای سرکشی و تن ندادن به حق و حقیقت.
فرق عجب با کبر: عجب خودپسندی است،2 عجب این است که فرد خود را و آن چه به او متعلق است را بزرگ میشمارد اما الزاما خود را برتر از دیگران نمیبیند هرچند در غالب اوقات عجب و کبر همدوش هم در شخصیت فرد ظاهرمی شوند.3 کبر بزرگ دیدن خود و حقیر دیدن دیگری است. پس عجب، سبب کبر است و کبر میتواند از نتائج عجب باشد.5
رهبر کبیر انقلاب در معنای کبر میفرماید: کبر عبارت است از یک حالت نفسانیه که انسان ترفع کند و بزرگی کند و بزرگی بفروشد بر غیر.6
اما گاهی این حالت خودبرتربینی در درون است و اظهار نمیشود و فرد آن را در عمل از خود نشان نمیدهد، بلکه دچار کبر نفسانی است که این را کبر میگویند ولی اگر این گمان دورنیِ برتربینی باعث شد که در سخن و رفتار ظاهر شود ـ و با مردم عملاً به گونهای برخورد نماید که خود را بزرگ وانمود کند و آنان را کوچکـ این را تکبر میگویند.7
چنانچه خداوند متعال فرموده: “کذلک یطبَع اللهُ علی کلِّ قلبِ متکبرٍ جبارٍِ8 یعنی این گونه خدا بر دل هر متکبّر ستمکاری مهر شقاوت میزند. و رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: لایدخلُ الجنه من کان فی قلبه مثقال حبّه من خردل من کبر، یعنی وارد بهشت نمیشود کسی که در قلبش به اندازه ذرهای کبر وجود داشته باشد.9
کبر دارای انواعی است: الف) گاهی کبر در برابر خداست10 همانند کبری که نمرود و فرعون داشتند و سبب این کبر، طغیان و جهل است و از زشتترین انواع کبر است و بزرگترین نمونه کفر به شمار آمده است؛ چنانچه خداوند متعال میفرماید: انَّ الذینَ یستکبرون عن عبادتی سیدخُلون جهنّمَ داخرین” ترجمه: آنان که از دعا و عبادت من اعراض و سرکشی کنند زود با ذلت و خواری در دوزخ شوند.11
ب) کبر و تکبر بر انبیاء است؛ خداوند میفرماید: “فقالوا انومنُ لبَشرینَ مثلِنا” یعنی چرا ما به دو بشر مثل خودمان ایمان آوریم.12
ج) و گاهی تکبر بر مؤمنین است به اینکه خود را بزرگ بشمارد و دیگران را حقیر و کوچک13
تکبر در مورد خداوند از جهت لغت به چه معناست؟
مرحوم کفعمی میفرماید: المتکبر المتعالی عن صفات الخلق؛
ترجمه: خداوند متکبر است یعنی این که منزه و پیراسته است از صفات خلق.
مرحوم شهید میفرماید: المتکبر ذوالکبریاء و هو الملک او ما یری الملک حقیراً بالنسبه الی عظمته.
ترجمه: متکبر صاحب کبریایی و جبروت و عظمت است و او پادشاهی است یا آن کس که غیر از خود را نسبت به عظمت خویش کوچک میبیند.14
و مرحوم ابن فهد حلی صاحب کتاب عدّهُ الداعی میفرماید: متکبر آن است که متعالی و منزه و پیراسته است از صفات خلق و متکبر مأخوذ و گرفته شده از کبریاء است.15 مرحوم شیخ صدوق در شرح لغت متکبر میفرماید: متکبر بزرگوار است و متعالی از همه قبائح.16 و در شرح اسماء حسنای پروردگار میفرماید: متکبر مأخوذ از کبریا است و آن اسم است برای تکبر و تعظّم.17
و اما اصل جواب، جباریت و تکبر از صفاتی هستند که تخلّق بشر به آنها ناپسند و مذموم است و اتصاف باری تعالی به آن دو صفت شایسته و ممدوح.
قرآن کریماز طرفی این دو خُلق را برای انسانها از سیئات اخلاقی شناخته و خاطرنشان نموده است که خداوند بر دل هر متکبر جبار مُهر بدبختی و شقاوت میزند و از طرف دیگر خداوند را جبار و متکبر خوانده و ذات اقدسش را به این دو صفت توصیف فرموده است. … کذلک یطبع الله علی کلّ قلب متکبّرٍ جبّارٍ18
و در جای دیگر میفرماید: … المؤمن المُهیمِنُ العزیزُ الجبار المتکبر؛ یعنی، (اوست خدای یکتایی که) ایمنیبخش (دلهای هراسان)، نگهبان جهان و جهانیان، غالب و قاهر بر همه موجودات، با جبروت و عظمت و بزرگوار و برتر (از حد فکر)…19
منشأ جباریت خداوند علم، قدرت و حکمت اوست (ولی) منشأ جباریت بشر، حقارت، نادانی و ضعف اراده است. کسی که از یک یا چند، جهت احساس پستی و حقارت میکند برای آنکه نقص خود را بپوشاند مقامی را ادعا میکند که فاقد آن است و چون میبیند مردم ادعای او را نمیپذیرند، طغیان میکند و بر اثر جهل و ضعف اراده به تعدی و تجاوز دست میزند تا مگر بدین وسیله خو د را بر مردم تحمیل نماید و آنان را به قبول گفته خویش وادار سازد و این معنی جباریت بشر است.
و (اما تکبر خداوند) تکبر خداوند ناشی از کمال وجود اوست. حضرت باری تعالی غنّی بالذات است و همه جهانیان به او احتیاج دارند. کبریایی مختص به اوست و جز ذات اقدسش هیچکس واجد آن نیست: “و له الکبریاء فی السموات و الارض و هو العزیز الحکیم” یعنی: و مقامجلال و کبریایی در آسمانها و زمین مخصوص اوست و او یکتا خدای مقتدر حکیم است20بشر عاجز و ناتوانی که فقیر بالذات است “یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید” یعنی: ای مردم شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بینیاز و غنی بالذات است و ستوده صفات است.21 بشری که نیازمندی با جوهر وجودش آمیخته است، شایسته تکبر نیست او بزرگی واقعی ندارد تا اظهار بزرگی کند و لایق کبریایی نیست تا متکبر باشد. تکبر بشر مانند جباریتش معلول حقارت درونی و ضعف باطنی اوست.22
امیرالمؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: فخر فروشی را کنار بگذار، تکبر و خود بزرگبینی را رها کن و به یاد مرگ باش.23 و در جای دیگر میفرماید: فرزند آدم را با فخرفروشی چه کار؟ او که در آغاز نطفهای گندیده و در پایان، مرداری بدبو است، نه میتواند روزی خویشتن را فراهم کند، و نه مرگ را از خود دور نماید.24
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: هیچ انسانی به تکبر و جباریت گرایش نمییابد مگر بر اثر پستی و ذلتی که در باطن خویش احساس میکند.25
گاهی حالت عزتنفس در انسان که صفتی پسندیده است) موجب میشود که مردم را با چشم حقارت بنگرد، آنها را پست ببیند و خود را بزرگ و عظیم بپندارد. در این صورت است که عزت نفس به حالت تکبر و خود بزرگبینی مبدل میشود. این همان معنایی است که امام سجاد ـ علیه السّلام ـ (در دعای مکارم الاخلاق) در پیشگاه الهی عرض میکند: “و اَعزَّنی و لاتَبْتَلینیّ بالکبر، پروردگارا! به من عزت نفس و بزرگواری روح مرحمت بفرما ولی خدایا من مبتلا به کبر نشوم. آلوده به بیماری خود بزرگبینی نگردم و بندگان خدا را با دیده حقارت ننگرم. اگر کسی چنین شود یعنی دچار حالت کبر گردد مسلماً از صراط مستقیم منحرف شده و گناهی بسیار بزرگ مرتکب گردیده و همین کبر و خود بزرگبینیمیتواند موجب سقوط او در دنیا و عذاب او در عالم آخرت گردد.
پینوشتها:
1. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی،چاپ دفتر نشر کتاب، رمضان المبارک 1404، ص 421 و 422.
2. شرح چهل حدیث، امام خمینی(ره)، مؤسسه تنظیمنشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، زمستان 71، ص 79 به بعد.
3. جامع السعادات، ملامحمد مهدی نراقی، تعلیقه و تصحیح سید محمد کلانتر، مطبعه النجف، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج 1، ص 344 تا 351.
4. شرح چهل حدیث، امام خمینی، ص 79 به بعد.
5. جامع السعادات.
6. شرح چهل حدیث، امام خمینی، ص 79 به بعد.
7. جامع السعادات…
8. غافر، آیه 35.
9. جامع السعادات…
10.. گناهان کبیره، ج دوم، تألیف: شهید مجاهد آیه الله سید عبدالحسین دستغیب، چ آرمان، ص 111 تا ص 132.
11. غافر، آیه 60.
12. مؤمنون، آیه 47.
13. جامع السعادات…
14. القواعد و الفوائد، ج 2، ص 167.
15. عده الداعی و نجاح الساعی، تألیف: احمد بن فهد حلی، تصحیح و تعلیق احمد موحدی قمی، چاپ: دارالکتاب الاسلامی، چاپ اول، 1407 هـ . ق، عربی، ص 325، ق.
16. اسرار توحید یا ترجمه کتاب توحید تألیف شیخ صدوق علیه الرحمه، انتشارات علمیه اسلامیه، ص 201.
17. همان، ص 222.
18. غافر، آیه 35.
19. حشر، آیه 23.
20. جاثیه، آیه 37.
21. فاطر، آیه 15.
22. گفتار فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، بخش دوم، چاپ سوم، هیأت نشر معارف اسلامی، ص 324 و 325.
23. نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، چاپ پنجم، ناشر مؤسسه انتشارات مشهور، حکمت 398.
24. همان، حکمت 454.
25. اصول کافی، مرحوم کلینی، با ترجمه و شرح مرحوم آقای حاج سید جواد مصطفوی، ج سوم، باب کبر.
26. گفتار فلسفی، شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق از صحیفه سجادیه، بخش اول، چاپ اول، زمستان 1370، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 153 تا 155.