در آیه شریفه: (وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَوهِ) (1)؛ از صبر و نماز استعانت بجویید، تفسیر این آیه را بیان کنید.
* الف) این آیه شریف، به دو رکن اساسی اشاره نموده است و تنها راه پیشرفت و پیروزی بر مشکلات را دو چیز میداند: استقامت کردن در برابر مشکلات و ارتباط پیدا کردن با خداوند متعال به وسیله نماز، چون «صبر» هر بلا و حادثه بزرگی را کوچک و ناچیز میکند و «نماز» روی آوردن و پناه بردن به خداست که باعث میگردد روح ایمان زنده شود و به آدمی میفهماند به جایی تکیه کرده که انهدامپذیر نیست و به ریسمانی چنگ زده که پاره شدنی نیست. کسانی که از این دو رکن بهرهمند هستند، میتوانند با توجه به آثار و فوایدی که این دور رکن در بر دارند، خود را برای عمل به آن آماده سازند، چرا که «نماز» نوعی سپاسگزاری است که میتوان با آن وظیفه بندگی را برابر خوبیهای خداوند بیان کرد و به تکامل روحی رسید واز قدرت نامتناهی خداوند یاری طلبید؛ نماز مهار کننده غرایز سرکش و روح طغیان در آدمی است و خلاصه آن که نماز فرد را به مبدأ لا یزال الهی پیوند میدهد. صبر امری اکتسابی است و انسان میتواند ـ اگر صبور نیست ـ آن را به دست آورد. برای این منظور فرد میتواند با تمرین و ممارست در برابر مشکلات و رنجها خود را بیازماید و صبر پیشه کند. «صبر» زمینه ایستادن و مقاومت و در مقابل گناهان و تکالیف و مصیبتها را در نفس انسان فراهم میکند؛ با انجام دادن این دو رکن انسان به رستگاری و پیروزی قطعی میرسد.
ب) کلمه «استعانت» به معنای طلب کمک است و مربوط به هنگامی است که نیروی انسان به تنهایی نمیتواند حادثهای را که پیش آمده، طبق مصلحت خود بر طرف کند، در حالی که اگر میفرمود: «صبر کنید» و «نماز بخوانید» این معنا را برای مخاطب نمیفهماند.
ج) «خشوع» یکی از صفات بر جسته «مؤمنان» و «متّقین» به شمار میآید و به معنای حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمی در قلب انسان به وجود میآید و آثارش در بدن ظاهر میشود. با وجود این امر، نماز از حالت الفاظ و حرکات بی روح و فاقد معنا و خسته کننده و سنگین خارج میشود (2).
خشوعکنندگان، آن چنانکه قرآن بیان میکند(3) ، کسانی هستند که قیامت را باور دارند و میدانند که بازگشت آنان به سوی خداست. همین قیامت باوری است که موجب خشیت و تواضع قلبی میشود و امکان استعانت از نماز و صبر را فراهم میکند.
————————————————————–
1. بقره،آیه45.
2. ر.ک: همان، تفسیر نمونه، ج1، ص218، ج14، ص194؛ همان، المیزان، ج1، ص152؛ جعفر سبحانی، پرسشها و پاسخهای مذهبی، ج3، ص41؛ محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج1، ص412.
3. بقره،آیه45 و 46.