در شرع مقدّس اسلام، طلا، بر مرد حرام است، امّا در برخى از آیه ها[75] که توصیف پاداش بهشتیان است، دست بندهاى ایشان را از طلا و لباس هایشان را از حریر ذکر میکند.
با این که می دانیم حکم به حلال و حرام بودن اشیاء، ذاتى است نه اعتبارى لطفاً علت را بیان کنید.
الف) خداوندِ متعال، طلا و لباس حریر را بر مردان، در دنیا حرام کرد، ولى در بهشت، آنان، زیباترین لباس هایى را که در دنیا، از آن محروم بودند، در تن می کنند و دست بندهاى جواهرنشان در دست دارند. اگر مردان در این دنیا، از اینها، محروم شده اند، شاید به خاطر غرور و غفلت و … بوده است. و چون در بهشت، این مسائل، مطرح نیست، این ممنوعیت ها برداشته می شود و جبران می گردد.
ب) براى بیان نعمت هاى بهشتى، الفاظ معمولى دنیا، هرگز کافى نیست و چاره اى نیست جز این که با این الفاظ، اشاره اى به آن نعمت هاى عظیم و توصیف ناکردنى شود.[76]
ج) دنیا، جایگاه تکلیف است و ما، موظّف به انجام دادن همه فرمان هاى الهى هستیم، گرچه در برخى از موارد، سبب حقیقى را ندانیم. آخرت، جایگاه نتیجه است و قابل مقایسه با این دنیا نیست.
د) آن چه حرمت آن، در شریعت ثابت است، تنها، طلاى زرد است که سبب آن، شاید آثار فیزیکى سوئى که بر جسم مرد می گذارد، باشد. بدیهى است که انسان، در آخرت، هرگز، تحت تأثیر چنین عواملى قرار نمی گیرد.
در ضمن، چه کسى گفته که حرمت و حلیت ذاتى اشیاء است؟ تشریع، چه از سوى شارع مقدّس و چه از سوى انسان، امرى اعتبارى است. در شریعت هاى گذشته، بعضى محرّمات بوده، که در شریعت اسلام، حلال است. قرآن می فرماید: (وَلاُِحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِى حُرِّمَ عَلَیکُمْ)[77]؛ و تا پاره اى از آنچه را که بر شما حرام گردیده، براى شما حلال کنم.
—————
[75] حج، آیه 23.
[76] تفسیر نمونه، ج 14، ص 57 و ج 25، ص 371.
[77] آل عمران، آیه 50.