معاد در قرآن

ویژگى هاى جهنم را بیان کنید؟

ویژگى هاى جهنم را بیان کنید؟

چون قرآن در مورد جهنم، سخن فراوان دارد و ذکر تمامی آنها ممکن نیست، کلیات و عناوین آن را بدون ترجمه آیات بیان می کنیم.
باید توجه کرد که تنها راه آشنایى با بهشت و جهنم، مراجعه به آیات و روایات است و آن چه در قرآن و روایات آمده، به گونه اى ترسیم شده تا براى ساکنان دنیا قابل درک باشد وگرنه بخش اعظمی از حقیقت آن ماوراى درک ماست. جهنم، معروف ترین نام دوزخ است که 77 بار در قرآن تکرار شده است.
بخشى از آن چه قرآن درباره جهنم بیان نموده است، به قرار زیر است:
1. جهنم هفت در دارد: (لَهَا سَبْعَهُ أَبْوَ ب لِّکُلِّ بَاب مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ)[2]؛ [دوزخى]که براى آن هفت در است، و از هر درى بخشى معین از آنان [وارد می شوند].
2. جهنم قابل حرکت دادن است: (وَ جِاْىءَ یوْمَـئِذِ بِجَهَنَّمَ یوْمَـئِذ یتَذَکَّرُ الاِْنسَـنُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرَى)[3]؛ و جهنم را در آن روز [حاضر] آورند، آن روز است که انسان پند گیرد و[لى]کجا او را جاى پند گرفتن باشد.
3. در جهنم شعله آتش خالصى وجود دارد: (کَلاَّ إِنَّهَا لَظَى)[4]؛ نه چنین است [آتش]زبانه می کشد. «لظى» به معناى شعله آتش خالص است.
4. داراى آتشى خردکننده است: (کَلاَّ لَینـبَذَنَّ فِى الْحُطَمَهِ)[5]؛ ولى نه، قطعاً در آتش خردکننده فروافکنده خواهد شد.
5. آتش جهنم، بسیار عمیق است: (وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَ زِینُهُ * فَأُمُّهُ هَاوِیهٌ)[6]؛ و امّا هر که سنجیده هایش سبک برآید، پس جایش سیاه چال [جهنم] باشد.
6 . جهنم مراتب و طبقاتى دارد با نام هاى لظى، حطمه، سقر، جحیم، تسعیر، هاویه. (بالاترین طبقه)
7. در جهنم، چاه یا دره اى مخصوص کفار، مشرکان، دروغ گویان، تکذیب کنندگان، گنه کاران، کم فروشان و نمازگزاران بى خبر است. (فَوَیلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن یوْمِهِمُ الَّذِى یوعَدُونَ)[7].
8 . زندان هایى براى بدکاران مهیا گردیده است. (کَلاَّ إِنَّ کِتَـبَ الْفُجَّارِ لَفِى سِجِّین)[8]؛ نه چنین است [که می پندارند]، که کارنامه بدکاران در سجّین است.
9. غل و زنجیر وجود دارد که به گردن تکذیب کنندگان کتاب[ آسمانى] و منکران معاد می آویزند. (إِذِ الاَْغْلَـلُ فِى أَعْنَـقِهِمْ وَ السَّلَـسِلُ یسْحَبُونَ)[9]؛ هنگامی که غل ها در گردن هایشان[ افتاده] و [با] زنجیرها کشانیده می شوند.
10. هیزم جهنم، خود جهنمیان هستند. (وَأُوْلَئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ)[10]؛ آنان خود، هیزم دوزخند.
11. چشمه هاى سوزان وجود دارد. (تُسْقَى مِنْ عَین ءَانِیه)[11]؛ از چشمه هاى داغ نوشانیده شوند.
12. آب جوشان حمیم دارد. (ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیهَا لَشَوْبًا مِّنْ حَمِیم)[12]؛ سپس ایشان را بر سر آن، آمیخته اى از آب جوشان است.
13. درخت زقوم غذاى گنه کاران است. (إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ طَعامُ الاَثیم)[13]؛ آرى، درخت زقّوم خوراک گنه پیشه است.
از آیه 62 تا 67 صافات نیز در مورد درخت زقوم آمده است که شجره زقوم عذاب ستمگران است. و درختى است که از قعر جهنم روئیده است و ستمگران از آن می خورند: (فَمَالِـُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ)[14]؛ یعنى شکم ها را از آن پر خواهند کرد.
14. غذاهاى مختلفى براى جهنمیان آماده شده است. (وَ طَعَامًا ذَا غُصَّه وَ عَذَابًا أَلِیمًا)[15]؛ و غذایى گلوگیر و عذابى پردرد است.
15. جهنم، کمین گاه بزرگى است که طغیان گران، مدت هاى طولانى در آن می مانند؛ قرآن کریم می فرماید: (إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادًا * لِّلطَّـغِینَ مَـَابًا * لَّـبِثِینَ فِیهَآ أَحْقَابًا)[16]؛ [آرى] جهنم [از دیرباز] کمین گاهى بوده [که] براى سرکشان، بازگشتن گاهى است. روزگارى دراز در آن درنگ کنند.
16. جهنم، جایگاه ابدى است. (طَرِیقَ جَهَنَّمَ خَــلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا)[17]؛ راه جهنم، که همیشه در آن جاودانند.
17. جهنم، آتش سوزانى دارد و در حالى که این آتش سوزان و شعلهور، در برابر دیدگان مجرمان قرار می گیرد، خداوند متعال، به آن اشاره می کند و خطاب به مجرمان می فرماید: (هَـذِهِى جَهَنَّمُ الَّتِى کُنتُمْ تُوعَدُونَ)[18]؛ این جهنمی است که به آن وعده داده می شدید.
18. آتش جهنم، نه چیزى را باقى می گذارد و نه چیزى را می کُشد؛ به این معنا که نه چیزى را نگه می دارد و نه چیزى را از بین می برد و به تعبیر قرآن: (لاَ تُبْقِى وَ لاَ تَذَرُ)[19]؛ (آتش است که) نه چیزى را باقى می گذارد و نه چیزى را رها می کند.[20]
—————
[2] حجر، آیه 44.
[3] فجر، آیه 23.
[4] معارج، آیه 15.
[5] همزه، آیه 4.
[6] قارعه، آیه 8 و 9.
[7] ذاریات، آیه 60 .
[8] مطففین، آیه 7.
[9] غافر، آیه 71.
[10] آل عمران، آیه 10.
[11] غاشیه، آیه 5.
[12] صافات، آیه 67 .
[13] دخان، آیه 43 و 44.
[14] صافات، آیه 66 .
[15] مزمل، آیه 13.
[16] نبأ، آیه 21 ـ 23.
[17] نساء، آیه 169.
[18] یس، آیه 63.
[19] مدثر، آیه 28.
[20] ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و همکاران، پیام قرآن، ج 6، ص 483 ـ 495؛ همان، ص 66 ـ 74؛ تفسیر نمونه، ج 23، ص 412؛ ترجمه المیزان، ج 17، ص 211 ـ 212.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا