احباط و تکفیر را از دیدگاه قرآن کریم بیان کنید.

«احباط» و «تکفیر» را از دیدگاه قرآن کریم بیان کنید؟

کلمه «احباط» از ریشه «حبط» و در لغت به معناى بى اثر کردن است و حبط عمل یعنى بى اثر شدن آن. کلمه «تکفیر» از ریشه «کفر» در لغت به معناى پوشانیدن است.
مشتقات این دو واژه در قرآن کریم به کار رفته و از دیر زمان در علم کلام مطرح بوده است. در اصطلاح علم کلام «احباط» یعنى مکلف، ثواب پیشین را با گناه بعدى از بین ببرد و «تکفیر» یعنى گناهان پیشین با طاعت بعدى پوشانده شود.
بیشتر متکلمان معتزلى، طرفدار مسئله «احباط» و «تکفیر» هستند، ولى امامیه «احباط» و «تکفیر» را نمی پذیرند و براى مدعاى خود دلیل هاى عقلى و نقلى آورده اند.[1]
آن چه شیعه در مورد «احباط» و «تکفیر» می گوید، چنین است:
استحقاق آدمی درباره پاداش ایمان و عمل نیک و در مورد مجازات کفر و شرک و کارهاى بد، مشروط است؛ یعنى ایمان و عمل نیک، در صورتى مایه پاداش می شوند که در آینده کفرى به دنبال آن نیاید و یا برخى از گناهان کبیره از آدمی صادر نشود؛ به طورى که اگر این شرط مفقود شد، روشن می گردد که از روز نخست این فرد مستحق پاداش نبوده است، زیرا خداوند پاداش خود را مشروط کرده بود و چون به این شرط عمل نشد، مستحق پاداش نگردید و نیز شرک، کفر و گناهان، در صورتى مایه کیفر می شوند که در آینده ایمان و توبه و برخى از کارهاى نیک، به دنبال آنها نیاید. بنابراین استحقاق کیفر مشروط است و در صورت تحقق نیافتن شرط، استحقاق کیفرى نیست تا «تکفیر» مطرح شود.[2]
دلیل بطلان «احباط» و «تکفیر» ـ به معنایى که معتزله معتقدند ـ از نظر عقل، ظلم است و از نظر نقل، آیات قرآن؛ مانند آیات زیر: (فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّه خَیرًا یرَهُ * وَ مَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّه شَرًّا یرَهُ)[3]؛ پس هر کس هم وزن ذرّه اى کار خیر انجام دهد آن را می بیند و هر کس هم وزن ذرّه اى کار بد کرده آن را می بیند. (و أَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَى * ثُمَّ یجْزَیـهُ الْجَزَآءَ الاَْوْفَى)[4]؛ به زودى سعى وتلاش او دیده می شود و به صورت کامل تر پاداش داده می شود.
برخى از کارهایى که نبودشان در استحقاق پاداش ایمان و عمل صالح شرط است، عبارتند از:
1. ارتداد پس از ایمان؛ (وَمَن یرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَـئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَــلُهُمْ فِى الدُّنْیا وَالاَْخِرَهِ وَأُوْلَـئِکَ أَصْحَـبُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَــلِدُون)[5]؛ هر کس راه ارتداد را پس از ایمان در پیش گیرد و به همان حالت بمیرد، اعمال او در دنیا و آخرت باطل می گردد و آنان براى همیشه در آتش خواهند بود.
2. شرک؛ (وَلَوْ أَشْرَکُواْ لَحَبِطَ عُنْهُم مَّا کَانُواْ یعْمَلُون)[6]؛ اگر شرک ورزند، آن چه را که انجام داده اند، باطل و بى اثر می شود.
3. کفر؛ (أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِـَایـتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَآئِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَــلُهُمْ فَلاَ نُقِیمُ لَهُمْ یوْمَ الْقِیـمَهِ وَزْنًا)[7]؛ آنان کسانى هستند که به آیات خدا و روز معاد کفر ورزیده اند، پس عمل هاى نیک آنان باطل گردید و روز رستاخیز براى آنان ارزشى قائل نخواهیم شد.
4. بى حرمتى به پیامبر اسلام(ص)؛ (یـأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاَ تَرْفَعُواْ أَصْوَ تَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ وَ لاَ تَجْهَرُواْ لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْض أَن تَحْبَطَ أَعْمَــلُکُمْ وَ أَنتُمْ لاَ تَشْعُرُون)[8]؛ اى افراد با ایمان، صداهاى خود را فراتر از صداى پیامبر نبرید و در برابر او بلند سخن مگویید (داد و فریاد نزنید) آن گونه که بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا می کنند، مبادا اعمال شما باطل گردد در حالى که نمی دانید.
برخى از کارهایى که در نبود آنها استحقاق کیفر کفر، شرک و گناهان شرط است، عبارتند از:
1. ایمان به خدا؛ (وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّــلِحَـتِ وَ ءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّد وَ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیـَاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بَالَهُم)[9]؛ آنان که [به خدا] ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند و به آن چه که به حق از جانب خداوند بر حضرت محمد نازل گردیده معتقد شدند، خداوند گناهان آنان را پوشانده و حال آنان را[ در دنیا و آخرت] نیکو می سازد.
2. توبه؛ (یـأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَن یکَفِّرَ عَنکُمْ سَیـَاتِکُمْ وَ یدْخِلَکُمْ جَنَّـت تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَـر)[10]؛ اى افرادى که ایمان آورده اید، صادقانه به سوى خدا توبه کنید، امید است خداوند گناهان شما را بپوشاند و در بهشت هایى که از پایین آنها نهرها جارى است، داخل نماید.
3. هجرت، جهاد و شهادت در راه خدا؛ (فَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِیـرِهِمْ وَأُوذُواْ فِى سَبِیلِى وَقَـتَلُواْ وَقُتِلُواْ لاَُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیـَاتِهِمْ وَلاَُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّـت تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَـرُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَاب)[11]؛ کسانى که در راه خدا هجرت کردند و از سرزمین خودشان بیرون رانده شدند و در راه من (خدا) مورد اذیت و آزار قرار گرفتند و با دشمنان خدا جهاد نموده و به شهادت رسیدند، گناهان آنان را پوشانده و به بهشت هایى که پایین آنها نهرها جارى است وارد می کنیم. این پاداش از جانب خدا است و نزد خداوند پاداش نیکو است.
4. اجتناب از گناهان بزرگ، (إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیـَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلاً کَرِیمًا)[12]؛ اگراز گناهان بزرگ اجتناب نمایید، گناهان کوچک شما را می پوشانیم و شما را در جایگاه ارجمندى وارد می کنیم.[13]
—————
[1] علامه حلى، کشف المراد، ص 413.
[2] شیخ طوسى، الاقتصاد، ص 117.
[3] زلزال، آیه 7 و 8.
[4] نجم، آیه 41.
[5] بقره، آیه 217.
[6] انعام، آیه 88.
[7] کهف، آیه 105.
[8] حجرات، آیه 2.
[9] محمد، آیه 2.
[10] تحریم، آیه 8.
[11] آل عمران، آیه 95.
[12] نساء، آیه 31.
[13] ر.ک: المیزان، ج 2، ص 175به بعد؛ شیخ طوسى، التبیان، ج 2، ص 208؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 1، ص 311؛ جهت اطلاع بیشتر ر.ک: جعفر سبحانى، منشور جاوید، ج 8، ص 248 ـ 276.

خروج از نسخه موبایل