چرا با آمدن پیامبر اسلام، نبوت خاتمه یافت؟

چرا با آمدن پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) نبوت خاتمه یافت؟

اگر فلسفه تجدید نبوت هاى «تبلیغى» و «تشریعى» سابق مشخص گردد، مسئله خاتمیت، روشن و شفاف می شود.
برخى از علل تجدید نبوت ها عبارتند از:
1. عدم رشد و بلوغ فکرى مردم و قادر نبودن آنها به حفظ کتاب آسمانى؛ به همین خاطر این کتاب ها در معرض تحریف قرار گرفت، ولى در زمان نزول قرآن که مقارن با پشت سرگذاشتن دوران کودکى بشر است، این مشکل از بین رفت و از آن جا که قرآن بر خلاف سایر کتاب هاى آسمانى، خود معجزه است و حفظ آن از سوى خداوند ضمانت شده است، از تحریف مصون است.
2. در دوره هاى پیش، بشر به واسطه عدم بلوغ فکرى قادر نبود یک نقشه کلى براى مسیر خود دریافت کند، به همین جهت لازم بود منزل به منزل کسانى او را راهنمایى کنند، ولى این قدرت و بلوغ در دوره نزول قرآن حاصل گردید و باعث منتفى شدن یکى دیگر از علل تجدید نبوت شد.
3. غالب پیامبران، تبلیغى بودند، بعد از ختم نبوت، مأموریت تبلیغ به عهده امام معصوم و علماى صالح گذاشته شد و لزومی براى تجدید نبوت نبود.
4. بشر با دریافت کلیات وحى که قرآن به او داده است، از نظر رشد فکرى به جایى رسیده که می تواند در پرتو اجتهاد، کلیات وحى را تفسیر و توجیه نماید و در شرایط مختلفِ مکانى و متغیر زمانى هر موردى را به اصل مربوط ارجاع دهد و … .
پس معناى ختم نبوت، این است که نیازِ به وحىِ جدید و تجدید نبوت رفع شده است، ولى نیاز به دین و تعلیمات الهى همیشگى است، که این مهم را دانشمندان دینى از طریق اجتهاد و استنباط انجام می دهند و نیز با کمی دقت روشن خواهد شد که قرآن به عنوان مجموعه دین، جواب گوى همه نیازهاى بشر ـ با همه رشد و بلوغى که دارد ـ خواهد بود، چون اولا: مصادر تشریع، غنى، وسیع و از نوعى انعطاف بهره مند است: (وَ مَا جَعَلَ عَلَیکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَج)؛[44] … و در دین بر شما سختى قرار نداده است … . ثانیاً: اسلام به واقعیات توجه دارد، نه به صورت و شکل؛ اسلام، به وسایل خاص یک عصر نظر ندارد، بلکه روش و بیان کلیات متناسب با واقعیات را مطرح می کند؛ مثلا در افزایش دادن قدرت نظامی مسلمانان می فرماید: (وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه …)؛[45] و هرچه در توان دارید بسیج کنید … . که این اصل کلى، همه دوران را پوشش می دهد. در دیگر موارد نیز چنین است.
بنابراین اسلام شریعتى کامل، جامع و جاویدان است. براى رویدادها و مسائل متناسب هر زمان، قوانین و اصول کلى دارد و راه به کارگیرى آنها را اجتهاد می داند. راه اجتهاد همیشگى است و پاسخ گوى نیازمندى هاى بشر، متناسب با رشد افکار او در همه زمان هاست.[46]
—————
[44] حج، آیه 78.
[45] انفال، آیه 60.
[46] ر.ک: مرتضى مطهرى، وحى و نبوت، ج 3، ص 40 ـ 44 و جعفر سبحانى، خاتمیت از نظر قرآن، حدیث و عقل.

خروج از نسخه موبایل