آیا پیامبر اسلام(ص) قبل از نبوت، علم و دانش آموخته بودند؟ اگر علمی داشتند، مگر در آن زمان مکتب نبود، مگر پیامبر الگوى ما نیست، پس باید یک الگوى کامل در زمینه علم ودانش هم باشند، نه این که منتظر وحى باشد. خداوند می فرماید: از شما حرکت از من برکت، پس چگونه پیامبر در یک شب یا چند روز به علم نامحدود زمان خودش رسید؟
موضوع خواندن و نوشتن و به مکتب رفتن با موضوع علم و دانش داشتن تفاوت دارد. این گونه نیست که هر کس چیزى نخواند و ننوشت، علم هم نداشته باشد.
در محیط آن روز حجاز، تعداد افراد با سواد بسیار کم بود و عدم توان خواندن و نوشتن یک امر کلى بوده است و بیشتر افراد جامعه عرب آن روز حجاز، از آن محروم بودند. از طرفى وجود صفت «اُمی» در پیامبراکرم(ص) تأکیدى بر اثبات نبوت آن حضرت بود، تا هرگونه احتمالى درباره ارتباط او با دیگران و بهره گرفتن از خواندن و نوشتن، جز ارتباط با خداوند متعال و جهان ماوراى طبیعت در زمینه دعوت او منتفى گردد.
البته، درس نخواندن، غیر از بى سواد بودن است؛ به تعبیر دیگر، هیچ مانعى ندارد که آن حضرت، به تعلیم الهى، خواندن و یا «خواندن و نوشتن» را بداند، بى آن که نزد انسانى آن را فرا گرفته باشد، زیرا چنین اطلاعى بى تردید از کمالات انسان و مکمل مقام نبوت است. خداوند متعال می فرماید: (وَ مَا کُنتَ تَتْلُواْ مِن قَبْلِهِ مِن کِتَـب وَ لاَ تَخُطُّهُ بِیمِینِکَ إِذًا لاَّرْتَابَ الْمُبْطِـلُونَ)؛[5] تو هرگز قبل از این کتابى نمی خواندى و با دست خود چیزى نمی نوشتى، مبادا کسانى که در صدد ابطال سخنان تو هستند شک و تردید کنند.[6] در روایات اسلامی هم نقل شده: پیامبراکرم(ص) می توانست بخواند و یا هم توانایى خواندن و نوشتن را داشت، ولى براى این که براى دعوت او، کوچک ترین تردید نماند، از این توانایى استفاده نمی کرد.[7]
علوم و دانش ها دوگونه است: بشرى و الهى. برخى از دانش ها را می توان با رفتن به مکتب و کلاس درس از معلّم آموخت؛ مانند دانش هایى که در مراکز علمی تدریس می شود. ولى برخى از دانش ها جز از طریق وحى، از راه دیگر بدست نمی آید. دانش هایى که پیامبر اسلام(ص) پس از بعثت آموخت از نوع دوم است؛ یعنى تنها از طریق وحى الهى قابل کسب بود، لذا با رفتن به مکتب به دست نمی آید، تا گفته شود چرا پیامبر براى آموختن آنها به مکتب نرفت. قرآن کریم در مورد این نوع دانش ها می فرماید: (… وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَم …)؛[8] … و آن چه را تو خود نمی توانستى بدانى، به تو آموخت … .
این آموختن الهى، بر این اساس بود که پیامبر حرکت کرده بود و در خود، زمینه و شایستگى فراگیرى چنین علومی را فراهم نموده بود. باید توجه داشت که علم پیامبر نامحدود نیست، تنها علم خداوند نامحدود است. گرچه علم پیامبر از همه افراد بشر بیشتر است، نسبت به علم خداوند محدود می باشد.
خلاصه آن که رسول اکرم(ص) به حکم تاریخ قطعى و به شهادت قرآن و به حکم قراین فراوانى که از تاریخ اسلام استنباط می شود، لوح ضمیرش از تعلم از بشر پاک بوده است. او انسانى است که جز مکتب تعلیم الهى، مکتبى ندیده و جز از حق، دانشى نیاموخته است. او گلى است که جز دست باغبان ازل دست دیگرى در پرورشش دخالت نداشته است. او با آن که با قلم و کاغذ و مرکب و خواندن و نوشتن آشنا نبود، در کتاب مقدس به قلم و آثار قلم به عنوان یک امر مقدس سوگند یاد کرد: (ن و القلم …)[9] و در اولین پیام نعمت آفرینش، بزرگ ترین نعمت ارزانى شده به بشر معرفى کرد: (اقرأ باسم ربّک الذى خلق …)،[10] آن کس که خود قلم به دست نگرفته بود، بلافاصله پس از ورود به مدینه و ایجاد امکانات ساده، «نهضت قلم» ایجاد کرد و با آن که خود معلمی از بشر ندیده بود و دارالعلم و دانشگاهى طى نکرده بود، خود معلم بشر و پدید آورنده دارالعلم ها و دانشگاه ها شد.[11]
—————
[5] عنکبوت، آیه 48.
[6] ر.ک: تفسیر نمونه، ج 16، ص 303.
[7] ر.ک: علامه بحرانى، تفسیر برهان، ج 4، ص 332، ذیل آیات سوره جمعه و ابن سعد، طبقات، ج 3، ص 148.
[8] نساء، آیه 113.
[9] قلم، آیه 1.
[10] علق، آیه 1 ـ 5.
[11] مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 3، ص 206 ـ 251.