دلایل جسمانى بودن معراج پیامبر چیست؟ اگر پیامبر(ص) ، معراج هاى متعدد داشته اند، آیا همه جسمانى و روحانى بود یا فقط روحانى بوده است؟
براى روشن شدن پاسخ این پرسش، لازم است که به سه موضوع اشاره شود: الف) دیدگاه هاى موجود در کیفیت معراج و سیر رسول خدا(ص) ؛ ب) ادلّه اثبات جسمانى و روحانى بودن معراج؛ ج) آیا پیامبر اکرم(ص)یک معراج داشته یا بیشتر؟
الف) در چگونگى معراج، و سیر رسول خدا(ص)سه دیدگاه وجود دارد:
1. رسول خدا با جسم و روح شریفش از مسجد الحرام به مسجد الاقصى و از آن جا نیز با همان جسم و روح، به آسمان ها عروج نمود.
2. آن حضرت، با روح و جسد تا بیت المقدس سیر فرمود و از آن جا، تنها با روح به آسمان ها عروج نمود.
3. سیر پیامبر اکرم(ص)از ابتدا روحانى بوده نه جسمانى.
نظر اوّل، عقیده بسیارى از مفسران و علماى شیعه و اهل سنت است؛ از جمله شیخ طوسى در تبیان[21]، مرحوم طبرسى در مجمع البیان[22]، علامه مجلسى در بحارالانوار[23] و … .
بسیارى مفسران اهل سنت نیز تصریح کرده اند که معراج، جسمانى و روحانى بوده است، از جمله: ابى صغیر، محمد بن جریر طبرى[24]، ابى حیّان اندلسى[25]، ابن کثیر[26]، بیضاوى در انوار التنزیل[27]، فخر رازى[28]، سید قطب[29]، مراغى[30].
2. علامه طباطبائى درباره معراج پیامبر(ص)فرموده اند: «ظاهر آیه و روایات، محفوف به قراینى است که آیه را داراى ظهور نسبت به آن جزئیات می کنند؛ ظهورى که به هیچ وجه قابل دفع نیست و با در نظر داشتن آن قراین، از آیه و روایات چنین استفاده می شود، که آن جناب، با روح و جسدش از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى رفته است، امّا عروجش به آسمان ها از ظاهر آیات سوره نجم … و صریح روایات بسیارى بر می آید که این عروج واقع شده و به هیچ وجه نمی توان آن را انکار نمود، چیزى که هست ممکن است بگوییم که این عروج، با روح مقدسش بوده است، ولیکن نه آن طور که قائلین به معراج روحانى معتقدند، که به صورت رؤیاى صادقه بوده است، چه اگر صرف رؤیا می بود، دیگر جا نداشت آیات قرآنى این قدر درباره آن اهمیت داده و سخن بگوید و در مقام اثبات کرامت درباره آن جناب برآید … ، بلکه مقصود از روحانى بودن آن این است که روح مقدس آن جناب، به ماوراى این عالم مادى یعنى آن جایى که ملائکه مکرمین منزل دارند و اَعمال بندگان بدان جا منتهى و اَقدار از آن جا صادر می شود، عروج نموده و آن آیات کبراى پروردگارش را مشاهده و حقایق اشیا و نتایج اعمال برایش مجسم شده، ارواح انبیاى عظام را ملاقات و با آنان گفتوگو کرده است، ملائکه کرام را دیده و با آنان صحبت نموده و آیات الهى را دیده که جز با عبارات «عرش» «مجب» «سراقات» تعبیر آنها ممکن نیست.[31]
3. عقیده گروهى به نام «جَهْمیه» است که قائل هستند معراج از ابتدا روحانى بوده است.[32]
ب) ادلّه اثبات جسمانى و روحانى بودن معراج:
1. از ظاهر آیه شریف: (سُبْحَـنَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِى لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَا) که تعبیر به «عبده» فرموده، بیان گر این است که معراج، در بیدارى بوده نه در خواب؛ جسمانى بوده نه روحانى. بیشتر مفسّران که معراج را جسمانى و روحانى می دانند، به این دلیل اشاره کرده اند؛ از جمله آیت اللّه جوادى آملى، فرموده اند: خداوند می فرماید: «اسرى بعبده» و نفرموده «بروحه». «عبد» همان مجموع جسم و روح است، ظاهر این است که عروج در بیدارى صورت گرفته، نه در خواب؛ به تعبیر علامه طباطبائى(ره)فخر این نیست که انسان عروج را خواب ببیند؛ این خواب را دیگران نیز می بینند … ، سپس فرمود: «سیر بدنى آن حضرت، هرگز به معناى خروج از عالم طبیعت و ورود به ماوراى طبیعت نخواهد بود، زیرا آسمان، مانند زمین موجودى مادى و طبیعى بوده و احکام طبیعت به هر یک از آنها جارى است.»[33]
2. انکار مشرکان و واکنش شدید آنان: وقتى رسول خدا، جریان معراج را براى مردم تعریف کرد، مشرکان به شدّت آن را انکار کرده و گفتند: چنین امرى امکان ندارد و از همین راه، شروع به کوبیدن رسول خدا کردند و این امر دلیل است که معراج جسمانى بوده، پیامبر، هرگز مدعى خواب یا مکاشفه روحانى نبوده است؛ در ضمن جمعى از مفسران به این دلیل اشاره کرده اند؛ از جمله آیت اللّه مکارم شیرازى[34] و ابن کثیر[35] و بیضاوى[36] از مفسران اهل سنت.
3. اگر ما باور کنیم که قدرت خدا بى نهایت است و بر هر امرى که از نظر عقلى محال نباشد، تعلّق می گیرد، جسمانى بودن معراج به خوبى ثابت می شود. در قرآن مجید، نمونه هاى فراوانى از امور خارق العاده که بیان گر قدرت نامتناهى خدا است، بیان شده؛ از جمله آوردن تخت بلقیس، از سرزمین یمن به فلسطین در کمتر از یک چشم به هم زدن.[37]
بیضاوى از مفسّران اهل سنت می گوید: «امروز ثابت شده که اجسام در قبول اعراض، مساوى اند، و از آن جا که قدرت خدا بر هر امر ممکنى تعلّق می گیرد، خدا قادر است که حرکت سریع [که یک نوع عرض است] در بدن پیامبر یا هر کس که بدن آن حضرت را حمل کند، ایجاد نماید».[38]
ج ـ در مورد این که پیامبر یک معراج داشته یا بیشتر، از آیات و روایات استفاده می شود که پیامبر اکرم(ص) ، معراج هاى متعدد داشته است. از آیات سوره نجم، اثبات دو معراج براى پیامبر قطعى است: (وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَهً أُخْرَى * عِندَ سِدْرَهِ الْمُنتَهَى )؛[39] پیامبر(ص)و جبرئیل امین را مرتبه دیگرى در نزد سدره المنتهى دید. در آیات پیش از این آمده است: (ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى )؛[40] پیامبر نزدیک شد، سپس نزدیک شد، به اندازه دو کمان یا نزدیک تر. در روایتى از امام صادق(ع)آمده است: ابوبصیر از آن حضرت پرسید: رسول خدا(ص)را چند نوبت به معراج بردند، فرمود: دو نوبت.
—————
[21] شیخ الطوسى، تفسیر تبیان، ج 6، ص 446.
[22] فضل طبرسى، تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 261.
[23] بحارالانوار، ج 18، ص 289.
[24] طبرى، تفسیر طبرى، ج 8، ص 16.
[25] ابى حیّان اندلسى، النهر الماد من البحر المحیط، ج 3، ص 538.
[26] ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 25.
[27] تفسیر بیضاوى، ج 2، ص 291.
[28] تفسیر کبیر، ج 19 و 20 و 21، ص 296.
[29] سید قطب، تفسیر فى ظلال القرآن، ج 5، ص 302.
[30] تفسیر مراغى، ج 13، ص 32.
[31] المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، ج 13، ص 40.
[32] محمد بن حسن شیبانى، نهج البیان عن کشف معانى القرآن، ج 3، ص 221.
[33] عبدالله جوادى، تفسیر موضوعى، ج 9، ص 71.
[34] تفسیر نمونه، ج 12، ص 15.
[35] ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، همان.
[36] تفسیر بیضاوى، ج 2، ص 291.
[37] نمل، آیه 40 و نیز ر.ک: تفسیر نمونه، همان.
[38] تفسیر بیضاوى، همان.
[39] نجم، آیه 13و14.
[40] نجم، آیه 8و9.