الف) آیا از «جن» هم پیامبرى وجود دارد؟ب) با توجه به ضمیر «کم» در «منکم» در آیه 130، انعام، آیا این آیه دلیل بر رسالت «جن» نمی باشد؟ مراد از این ضمیر را بیان کنید؟
الف) پاسخ به این پرسش در دو بخش قابل ارایه است:
اوّل: این که از جنس «جن» پیامبر و رسولى، براى «انسان»ها بوده باشد، که جواب به این مطلب در چند نکته نهفته است: 1. با توجه به آفرینش «جنّ» پیش از «انسان» (وَ الْجَآنَّ خَلَقْنَـهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ)؛[6] و پیش از آن (خلقت انسان) جن را از آتشى سوزان و بى دود خلق کردیم. و با عنایت به آیه: (وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَـئِکَهِ إِنِّى جَاعِلٌ فِى الاَْرْضِ خَلِیفَه)؛[7] [به خاطر بیاور]هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روى زمین، جانشینى ]= نماینده اى]قرار خواهم داد. از روایات در ذیل این آیه شریف استفاده می شود این مقام «خلیفه اللهى» ویژه حضرت آدم(ع)نیست، بلکه هر انسان کامل دیگرى را نیز شامل می شود، که مصداق بارز و یقینى آن همان پیامبران و امامان طاهر(ع) می باشند.[8] مقام «نبوت» و «رسالت» که همان مقام «خلیفه اللهى» است به بشر عطا گردید و «جن» که قبل از انسان، می زیستند، از چنین مقامی برخوردار نشدند.[9]
2. با توجه به این که نوع انسان از نظر کمالات معنوى در مرتبه بالاترى نسبت به جن قرار دارد و «انسان» موجودى برتر از «جن» است.[10] پیامبر بودن «جن» براى «انسان»، امرى خلاف عقل به نظر می رسد، هر چند آنان، طبق آیات فراوانى، موجوداتى داراى شعور و قدرت درک بوده و مانند انسان ها، داراى تکلیف و مسئولیت می باشند.[11]
3. با توجه به ساختار وجودى «جن» که موجوداتى ناپیدا از دیده انسان ها می باشند، هرگز نمی توانند به عنوان «اسوه» و الگو، رهبرى زندگى انسان ها را به عهده بگیرند.
4. قرآن کریم، در آیاتى چند، بر «بشر» بودن پیامبران و رسولان الهى پافشارى نموده است،[12] که این خود حکایت از آن می کند که «جن» نمی تواند رسول و نبى باشد.
دوم: این که «جنّیان»، پیامبر و رسولانى از جنس خود داشته باشند.
اوّلا: از آیات و روایات، دلیلى بر این مطلب یافت نشد.
ثانیاً: دلیل ها و شاهدهاى فراوانى از آیات قرآن و روایات موجود است، که حکایت از این دارد که بعضى از پیامبران الهى و پیامبر اکرم و امامان پاک(ع) ، رسولان و پیشوایان «جن» نیز بوده و آنان مکلف به انجام دستورهاى الهى، تحت رهبرى آن رهبران الهى بوده اند.
در پایان به این نکته اشاره می شود که آن چه گفته شد مربوط به پس از آفرینش انسان است (نسل کنونى). با توجه این که آفرینش جنّ بر آفرینش انسان مقدّم است، برهان عقلى حکم می کند که خداوند براى آنان، فرستاده اى گماشته باشد، ولى ما از چگونگى آن، بى خبریم؛ مثلا خداوند می فرماید: «[به یاد آور]هنگامی را که گروهى از جن را به سویى متوجه ساختیم، که قرآن را بشنوند؛ وقتى حضور یافتند به یک دیگر گفتند: «خاموش باشید و بشنوید!» و هنگامی که پایان گرفت، به سوى قوم خود بازگشتند و آنها را بیم دادند و گفتند: اى قوم ما! ما کتابى را شنیدیم که بعد از موسى نازل شده، هماهنگ با نشانه هاى کتاب هاى پیش از آن است، که به سوى حق و راه درست، هدایت می کند. اى قوم ما! دعوت کننده الهى را اجابت کنید و به او ایمان آورید.[13]
ب): خداوند در این آیه می فرماید: (یَـمَعْشَرَ الْجِنِّ وَالاِْنسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ ءَایَـتِى)؛[14] اى گروه جن و انس! آیا رسولانى از خودتان به سوى شما نیامدند که آیات مرا براى تان بازگو کنند؟!
مراد از «منکم» این است که رسولان الهى از جنس مخاطبان آیه می باشند که همان مجموع جن و انس است؛ یعنى از جنس مادّه، در برابر فرشتگان که موجوداتى نورانى و ملکوتى هستند و گفتار آنان براى نوع مردم مفهوم نیست. و آیه مذکور در صدد بیان این نیست که هر یک از دو طایفه «جن» و «انس» داراى رسولانى مستقل بوده اند.[15]
—————
[6] حجر، آیه 27.
[7] بقره، آیه 30.
[8] عبد على عروسى حویزى، نورالثقلین، ج 1، ص 52.
[9] ر.ک: عبدالله جوادى آملى، تفسیر تسنیم، ج 3، ص 39 ـ 57.
[10] اسراء، آیه 70.
[11] ر.ک: علیرضا رجالى تهرانى، جنّ و شیطان، تحقیقى قرآنى، روایى و عقلى، ص 67 و احمد جدیدى، از جن چه می دانید؟، ص 72.
[12] ر.ک: تغابن، آیه 6؛ مؤمنون، آیه 24؛ فرقان، آیه 20 و … و ر.ک: محمد تقى مصباح یزدى، معارف قرآن، راه و راهنماشناسى، ج 4ـ5، ص 45.
[13] احقاف، آیه 29 ـ 31؛ ر.ک: عبد على عروسى حویزى، نورالثقلین، ج 5، ص 433، ح 12.
[14] انعام، آیه 130.
[15] المیزان، ج 7، ص 354 و ر.ک: تفسیر نمونه، ج 5، ص 443.