این روزها زیاد می شنویم که برخی می گویند چرا ما ایرانی ها که از نژاد آریایی هستیم و کسی چون کوروش کبیر و منشور کوروش را داریم باید از دین عربها پیروی کنیم . بد نیست به این بهانه مقایسه ای بین جملات منشور کوروش و عهدنامه نجران که پیامبر آن را برای مسیحیان نجران ( سرزمینی در نقطهي مرزی حجاز و یمن ) نوشته اند داشته باشیم . تا ببینیم اساسا هیچ ضدیتی هم بین تعالیم اسلام با منشور کوروش وجود ندارد که فردی بخواهد به پشتوانه آن مسلمانی را از تبعیت پیامبر اسلام که خدا از بین همگان او را شایسته پیامبری دیده و به او وحی نموده است باز بدارد. پیامبری که خداوند خود او را در قرآن رحمة للعالمین (رحمت برای همه جهانیان) خوانده است و کتابش را نذیرا للبشر (آگاه کننده همه بشریت) و برای هدایت همگان فرستاده است.
منشور کوروش:
نکته ای که در ابتدا باید مورد توجه قرارداد آن است که منشور کوروش اساسا چیزی نیست جز یک سند تاریخی که جریان تصرف بابل توسط کوروش و رفتار او را با مردم و آیین های آنجا را ثبت نموده است و نشان می دهد کوروش بخشی از حقوق بشر که عبارت است از «عدم تعرض به دیگران بخاطر مذهبشان» را پاس داشته است.
طول استوانه کوروش ۲۲٫۵ سانتیمتر (۸٫۹ اینچ) و عرض آن در قطورترین حالت ۱۰ سانتیمتر (۳٫۹ اینچ) است. متن این استوانه شامل ۴۵ خط میشود که رویهمرفته حدود ۲۰ سطر از آن شکستهشده و امروزه در دست نیست و سه سطر ابتدایی آن نیز تقریباً بهطور کامل شکستهاند و قابل خواندن نیستند.
از سطر 20 تا 36 کوروش با لحن اول شخص القاب و نسب خود را برمیشمرد و اعلام میکند که صلح کشور را تضمین کرده که به موجب آن او و پسرش کمبوجیه مشمول رحمت مردوک شدهاند. همچنین بازسازی معبد، که در دوران زمامداری نبونایید به فراموشی سپرده شده بود و اجازهاش به تبعیدشدگان مبنی بر بازگشت به میهنشان را توصیف میکند.
متن این بخش مطابق ترجمهٔ شاهرخ رزمجو چنین است:
منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکد، شاه چهارگوشهٔ جهان.
پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوهٔ کوروش، شاه بزرگ، شا [ه شهر] انشان، نوادهٔ چیشپش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان،
دودمان جاودانهٔ پادشاهی، که خدایان بِل و نَبو فرمانرواییش را دوست میدارند (و) پاد[شا]هی او را با دلی شاد یاد میکنند. آنگاه که با آشتی به در[ون] بابل درآمدم،
جایگاه سروری [خود] را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشادهٔ کسی که بابل را دوست دارد، همچون سرنوشتم به من [بخشید] (و) من هر روز ترسان در پی نیایشاش بودم.
سپاهیان گستردهام با آرامش درون بابل گام برمیداشتند. نگذاشتم کسی در همهٔ [سومر و] اَکد هراسآفرین باشد.
در پیِ امنیت [شهرِ] بابل و همهٔ جایگاههای مقدسش بودم. برای مردم بابل [……………] که برخلاف خوا[ست خدایان] یوغی بر آنان نهاده بود که شایستهشان نبود،
خستگیهایشان را تسکین دادم (و) از بندها (؟) رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت (و)
به من کوروش، شاهی که از او میترسد و کمبوجیه پسر تنی [ام و به] همهٔ سپاهیانم،
برکتی نیکو ارزانی داشت، تا با آرامش، شادمانه در حضورش باشم. به [فرمان] والایش، همهٔ شاهانی که بر تختها نشستهاند،
از هر گوشهٔ (جهان)، از دریای بالا تا دریای پایین، آنان که در [سرزمینهای دوردست] میزیند، (و) شاهان سرزمین اَمورّو که در چادرها زندگی میکنند، همهٔ آنان،
باج سنگینشان را به بابل آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از [شواَنّهَ] (=بابل) تا شهر آشور و شوش،
اَکد، سرزمین اِشنونهَ، شهر زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جایگاه[های مقدس آنسو] ی دجله که از دیرباز محرابهایشان ویران شده بود،
خدایانی را که درون آنها ساکن بودند، به جایگاههایشان بازگرداندم و (آنان را) در جایگاههای ابدی خودشان نهادم. همهٔ مردمانِ آنان (=آن خدایان) را گردآوردم و به سکونتگاههایشان بازگرداندم
و خدایان سرزمین سومر و اَکد را که نبونئید – در میان خشم سرور خدایان- به بابل آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت
به جایگاههایشان بازگرداندم، جایگاهی که دلشادشان میسازد. باشد تا همهٔ خدایانی که به درون نیایشگاههایشان بازگرداندم،
هر روز در برابر (خدایان) بِل و نبو، روزگاری دراز (=عمری طولانی) برایم خواستا شوند (و) کارهای نیکم را یادآور شوند و به مردوک، سرورم، چنین گویند که «کوروش، شاهی که از تو میترسد و کمبوجیه پسرش»
… [… (باشد که) آنان تا روزگاران دراز (؟)، سهمیهدهندگان نیایشگاههایمان باشند و (؟)] (باشد که) مردمان بابل شاهیِ مرا [بستایند]. من همهٔ سرزمینها را در صلح (امنیت) نشاندم (۱)
تعهدنامه پیامبر با مسیحیان نجران :
اکنون بخشی از متن تعهدنامه پیامبر با مسیحیان نجران را می خوانیم . اين پيمان نامه كه متن آن در «خراج» ابويوسف، «خراج» ابوعبيد، «فتوح البلدان» بلاذري، «زادالمعاد» ابن قيم، «امتاع» مقريزي، «وثائق السياسيه اليمنيه» محمدبن اكوع حوالي، «سنن ابي داوود» ، «تاريخ يعقوبي» و ديگر منابع اسلامي آمده است در سال نهم هجرت و پس از داستان مشهورمباهله بين پيامبر اسلام و مسيحيان نجران- منطقه اي مصفا با هفتاد دهكده در مرزميان حجاز و يمن- امضا شده . پيامبر در اين پيمان نامه، در قبال تأمين امنيت مردم نجران و نيز حفاظت از اموالشان در مقابل هر هجوم خارجی حكم به پرداخت مبلغي به عنوان جزيه مي كند اما درقبال آن، ضمن ارائه نمونه بي نظيري از رحمت، رأفت و عدالت اسلامي، حقوق متقابل مردم نجران را تضمين و تعهد مي نمايند:
داراییهای مردم نجران و مردم پیرامون آن، جانهایشان، آیین و پرستشگاههایشان، کسان حاضر و غایب و بستگان نزدیک ایشان و آنچه ازاندک و بسیار در دست دارند در پناه خدا و در حمایت فرستاده خدا محمد رسول خداست هیچ اسقفی از مقام خویش و هیچ راهب و کاهنی از مقام خود بر کنار نخواهد شد؛ هیچگونه پستی و خون زمان جاهلیت دامن ایشان را نخواهد گرفت برای پیکار با دشمنان اسلام گسیل نخواهند شد یک درهم دارایی از ایشان ستانده نخواهد شد پای هیچ لشکری به سرزمین آنان نخواهد رسید. هر کس از ایشان حقی بخواهد، دادگری و انصاف در میانشان حاکم خواهد بود به گونهای که نه ستم کنند و نه ستم ببیند.(۲)
پس از این مقایسه این سوال مطرح می شود که آیا معقول است که مسلمانی کتاب آسمانی قرآن و این همه احادیث حیات بخش اهل بیت عصمت و طهارت را فرونهد و فقط با تکیه به نوشته ای کوتاه همچون منشور کوروش که مشابه آن هم در منابع اسلامی زیاد است (که ما فقط ما یک نمونه از آن را نقل نمودیم) خود را از بهترین نسخه هدایت خالق خویش که توسط آخرین پیامبر خود برای همه بشریت فرستاده است محروم نماید؟!
پی نوشت ها:
(۱). رزمجو، کوروش بزرگ، ۷۵–۷۹.
(۲). منابع حاوی متن عهدنامه :
1. مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید نمیسی، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق، چاپ اول، ج۱۴، ص۷۰.
2. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵، ج۵، ص۳۹۱.
3. ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰.
4. ابن کثیر، اسماعیل بن محمد، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۶۶.
5. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ج۲، ص۸۱.