مهدویت

مهدی باوری از دیدگاه اهل تسنن

اعتقاد به وجود مهدی (علیه السلام)، از اعتقادهای مشترک بین تمام فرقه‌های اسلام، اعم از شیعه و سنی، است. ما درباره پاره‌ای از مسائل امامت با برادران اهل تسنن اختلاف‌هایی داریم؛ ولی درباره اعتقاد به وجود مهدی (علیه السلام) بسیار کم است. جالب است بدانید که بسیاری از عالمان اهل تسنن درباره وجود حضرت مهدی (علیه السلام) کتاب نوشته و خود اعتراف کرده‌اند که روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره حضرت متواتر است؛ حتی بعضی از عالمان اهل تسنن ادعا کرده‌اند که روایات ما درباره حضرت مهدی (علیه السلام) بالاتر از حد تواتر است؛ به گونه‌ای که هیچ جای شک و شبهه‌ای در صدور این روایات از پیامبر (صلی الله علیه و آله) باقی نمی‌ماند . درباره ویژگی‌های شخصی حضرت، میان اهل سنت، کم و بیش اختلاف‌هایی وجود دارد. بعضی از ایشان اجمالا معتقدند که در آخرالزمان، شخصی به نام مهدی (علیه السلام)، از خاندان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ظهور می‌کند؛ اما این مطلب را که حضرت از کدام پدر و مادر و در چه زمانی متولد می‌شود، ذکر نمی‌کنند یا به آن معتقد نیستند. میان اهل تسنن هستند کسانی که درباره حضرت مهدی (علیه السلام) اعتقادی همچون اعتقاد ما شیعیان دارند؛ یعنی اعتقاد دارند که مهدی موعود (علیه السلام) یازدهمین فرزند از خاندان علی بن ابی‌طالب و فاطمه زهرا (علیهما السلام) است.
بین عالمان اهل تسنن، کسانی تصریح کرده‌اند که حضرت مهدی (علیه السلام) حیات دارد و افرادی نیز به حضور وی شرفیاب شده‌اند. حتی نام برخی از بزرگان خودشان را در زمره کسانی ذکر کرده‌اند که زمان غیبت، به حضور حضرت ولی عصر (علیه السلام) نایل آمده‌اند. در کتاب‌های فراوانی از اهل تسنن، نام کسانی برده شده است که ادعا کرده‌اند به خدمت حضرت شرفیاب شده‌ اند.
منظور از ذکر این چند جمله، این بود که میان عالمان اهل تسنن هم کسانی افزون بر اصل وجود حضرت با همین ویژگی‌هایی که ما می‌گوییم، معتقدند: حضرت متولد شده و اکنون غایب است و زمان غیبت حضرت نیز کسانی می‌توانند خدمت ایشان شرفیاب شوند؛ بنابراین، در این زمینه، با فرقه‌های دیگر اسلامی به بحث فراوان نیاز نیست؛ البته کسانی از اهل تسنن، اساسا مسأله اعتقاد به مهدی را انکار کرده، و روایات خودشان را نیز در این باره روایاتی جعلی انگاشته‌اند؛ ولی کسانی از عالمان و محدثان آن‌ها که عده‌شان کم هم نیست، به وجود مهدی (علیه السلام) تصریح کرده‌اند
بعضی از طوایف اهل تسنن، مانند بسیاری از شافعیه و نیز بسیاری از اهل تسنن به ویژه در کشورهای ایران، مصر و تونس، دوازده امام شیعه را بزرگ‌ترین فقیهان پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مراجع دینی خود می‌دانند. این گروه از اهل تسنن، به امامان دوازده گانه ما شیعیان در جایگاه عالمان و فقیهان اعتقاد دارند که سخنانشان برای امت، راهگشا و معتبر است. مردم باید در امور زندگی خویش به دستورهای، ایشان مراجعه کنند. این دسته از اهل تسنن معتقدند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این دوازده نفر را در جایگاه مراجع دینی مردم تعیین فرموده است و مردم باید در مسائل دینی و اخلاقی خود به آن‌ها مراجعه کنند.
این همان عقیده‌ای است که می‌توان نخستین جوانه تفکیک دین از سیاست در اسلام به شمار آورد. زمان حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هیچ اختلافی بین مسلمان‌ها در یکی بودن مرجع دینی و مرجع سیاسی دیده‌ نمی‌شود؛ چرا که همه مسلمانان معتقد بودند: شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم مرجع دینی مردم و هم رهبر سیاسی جامعه است. پس از وجود حضرت، شیعیان معتقد شدند که هم مرجع دینی و هم مرجع سیاسی، امیرمؤمنان علی ابن ابی طالب (علیه السلام) است. بعضی از اهل تسنن، مرجعیت امیرمؤمنان (علیه السلام) را در امور مذهبی قبول دارند و می‌گویند: چون علم حضرت بیش از دیگران بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) او را برای رهبری و مرجعیت دینی مردم معرفی کرد؛ به همین علت بود که پس از پیامبر هر وقت عالمان امت در حل مسأله‌ای می‌ماندند، به او مراجعه می‌کردند؛ ولی این به معنای رهبری سیاسی نیست؛ بلکه مردم ابتدا خلیفه اول، بعد خلیفه دوم، سپس خلیفه سوم، آن‌گاه امیرمؤمنان (علیه السلام) را در جایگاه خلیفه چهارم خویش برگزیدند. دست کم بعضی از اهل تسنن، پس از پیامبر، بین مرجعیت در امور دینی و امور سیاسی، تفکیک قائل شدند و تعیین مرجعیت سیاسی را به عهده خود مردم یا خلیفه پیشین نهادند بدین صورت که خلیفه اول را مردم برگزیدند؛ آن‌گاه خلیفه دوم را خلیفه اول تعیین کرد. خلاصه آن که بعضی از اهل تسنن، امامان دوازده‌گانه (علیهم السلام) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) را مرجع دینی مردم دانسته، سخنان ایشان را در امور مذهبی معتبر می‌دانند؛ به ویژه بعضی از طوایف شافعیه که بر این مسأله تصریح کرده‌اند.
مهدی باوری در فرهنگ تشیّع
شیعیان درباره امامان معصوم خویش به حقایقی والاتر معتقدند. به اعتقاد شیعه، امام هر عصر و زمان، نه تنها مرجع علمی و سیاسی مردم است، بلکه کسی است که به خواست خدا در همه مقام‌های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، به جز مقام نبوت و رسالت، شریک شده است . علم امام معصوم (علیه السلام)، علی خدایی، و قدرت او، قدرت خدادادی است. حکومت او نیز حکومتی ظاهری نیست و فقط جنبه سیاسی و علمی و فرهنگی ندارد؛ بلکه یک نوع «اتصال بین خدا و خلق» است . خداوند متعالی، علم و حکمت را به امام (علیه السلام) افاضه می‌کند و به قدرت خویش، کرامت‌هایی را به او عطا می‌فرماید؛ به همین جهت، امام (علیه السلام) بدون اینکه به تحصل و اکتساب علم نیاز داشته باشد، در سنین کودکی چیزهایی را می‌داند که عالمان بزرگ در سنین پیری هم به آن نمی‌رسند. امام (علیه السلام) از نظر تکلیف هم مثل مردم دیگر در 15 ـ 16 سالگی مکلف نمی‌شود؛ بلکه از ابتدای تولد مکلف است. درک او، مثل درک مردم دیگر نیست. اگر هم در طفولیت به مقام امامت برسد، آن چه را بر عهده امام نهاده شده است می‌داند. حتی زبان طائفه‌های گوناگون مردم را نیز می‌داند و با هر کسی به زبان خودش سخن می‌گوید. بالاتر از همه این‌ها، امام (علیه السلام) بر قلوب مردم ولایت قلبی و روحی، و به بندگان شایسته خدا و پیروان راستین خود عنایت خاصی دارد. دعایی که در حق پیروان واقعی خود می‌کند، رد نمی‌شود و به اجابت می‌رسد. امام (علیه السلام) از رفتار مردم، و از نیت‌ها و ویژگی‌های قلبی آن‌ها آگاه است. نه تنها امام حاضر، در زمان حضور خود این ویژگی‌ها را دارد، بلکه امام زمان (علیه السلام) هم در زمان غیبت خود از تمام رفتار و نیت‌ها و حالات شیعیانش آگاه است. این جزو اعتقادهای ویژه شیعیان است که در وقت درماندگی و قطع امید از همه جا، به امام دوازدهم (علیه السلام) متوسل می‌شوند و حضرت نیز دستگیری می‌فرماید.
از جمله برکات جنگی که بر ملت ما تحمیل شد، یکی این بود که جوانان عزیز ما بسیاری از امدادهای غیبی امام زمان (علیه السلام) را با چشم خودشان دیدند. این سرمایه‌های عظیم را که با قیمت گرانی به دست ما رسیده است، ارزان نفروشیم و آن خاطره‌های لذت‌بخش و ملکوتی را که برای عزیزان ما در جبهه‌ها حاصل شده است،‌ فراموش نکنیم. ای کاش این‌گونه توسل‌ها و کرامت‌ها به طول کامل جمع‌آوری و ثبت می‌شد تا برای آیندگان ذخیره‌ای ارزنده باشد! البته امداد رسانی امام (علیه السلام) هیچ‌گاه دستگاه طبیعی و حکمت الاهی را بر هم نمی‌زند. کار امام (علیه السلام) در مسیر حکمت خدا است و او تا جایی می‌تواند تصرف کند که در مسیر اراده خدا باشد. وجود امامان (علیهم السلام) و کارهای ایشان مکمل دستگاه حکمت خدا است، نه معارض دستگاه او. اراده امام (علیه السلام) همان اراده خدا است: «قلوبنا اوعیة لمشیة الله؛ دل‌های ما، جلوه‌گاه خواست خدا است» ، ظرفی است که مشیت خدا در آن تبلور و تجلی می‌یابد. قلب امام (علیه السلام) هر آن چه را که خدا می‌خواهد، همان را اراده می‌کند، نه چیز دیگری غیر از آن را.
تأثیر مهدی باوری در زندگی فردی و اجتماعی
مجال سخن درباره امام زمان بسیار گسترده است. می‌توان از ابعاد گوناگون تاریخی، اجتماعی و اعتقادی درباره شؤون مختلف امامت سخن راند؛ اما بسیار به جا است تا تأثیر اعتقاد به وجود مقدس امام زمان را در زندگی فردی و اجتماعی خودمان تحلیل کنیم.
خداوند بر ما منت نهاده و به ما چنین احسانی کرده است که وجود «ولی اعظمش» را بشناسیم و به او ایمان بیاوریم. این اعتقاد در زندگی ما می‌تواند آثار عمیقی داشته باشد. ما از این بزرگداشت‌ها و خاطره‌ها چه درسی باید بگیریم؟ هر کس در این راه گامی بردارد و حتی پرچم کوچکی را به دوش بگیرد، در پیشگاه الاهی مأجور خواهد بود. این جشن‌ها و غوغاها برای چیست؟ ما موظفیم به او معتقد باشیم؛ به او عشق بورزیم؛ سالروز تولدش را جشن بگیریم؛ دل‌ها را شاد کنیم؛ شهرها را زینت کنیم؛ ولی هدف از این کارها چیست؟ این سر و صداها به نام حضرت برای چیست؟ آیا برای این است که چند روزی شاد باشیم؟ چه سری در این اعتقاد نهفته است؟ این اعتقاد چه تأثیری در زندگی فردی و اجتماعی ما دارد؟ یکی از آثار اعتقاد به وجود امام زمان (علیه السلام) را در قلمرو زندگی فردی و اجتماعی بیان می‌کنم:
عرضه اعمال به محضر امام زمان (علیه السلام)
ما معتقدیم که امام زمان (علیه السلام) از کارهای امت، به ویژه شیعیان آگاه است. در کتاب‌های روایی ما بابی به نام «عرض الاعمال» وجود دارد . طبق برخی از روایات، تمام کارهای ما، هر هفته یک روز یا دو روز، و طبق بعضی دیگر از روایات، هر روز، و مطابق روایاتی دیگر، هر صبح بر امام عصر (علیه السلام) عرضه می شود .
صاحب تجارتخانه‌ای را در نظر بگیرید که هر روز سری به دفتر می‌زند تا ببیند چه معامله‌هایی در آن روز انجام گرفته است؛ آن گاه هفته‌ای یک بار، مطالعه‌ای دقیق روی دفتر انجام می‌دهد و در آخر ماه نیز مرور و محاسبه دقیق‌تری بر تک تک معامله‌ها می‌کند و سرانجام در هر سال، یک حسابرسی کلی از وضعیت تجارتخانه‌اش دارد. ممکن است وضع مردم در برابر امام زمان (علیه السلام) نیز از این قبیل باشد که یک مرحله از عرض اعمال، در هر صبح و هر شام انجام می‌گیرد. کارهایی که مردم شب انجام داده‌اند، صبح، خدمت حضرت ولی عصر (علیه السلام) عرضه می‌شود و کارهایی که از صبح تا شام انجام داده‌اند، شب به حضور آن بزرگوار ارائه می‌شود. در مرحله‌ای دیگر، مجموع کارهای هفتگی را در دو روز دوشنبه و چهارشنبه به حضور امام (علیه السلام) تقدیم می‌دارند و سرانجام در شب قدر، تمام مقدرات مردم بر وجود مقدس ولی عصر (علیه السلام) عرضه می‌شود.
آثار تربیتی این اعتقاد
چنین اعتقادی باید تأثیر مهمی در زندگی ما داشته باشید؛ چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی. هر یک از ما باید فرض کنیم همان کاری را که روزانه انجام می‌دهیم، هنگام شب در معرض اطلاع شخص بزرگی که به او فراوان احترام می‌گذاریم، قرار می‌گیرد. هر کسی در زندگی خود برای کسی شخصیت و احترام قائل است و دوست دارد آبرویش در مقابل او محفوظ باشد؛ برای مثال اگر دانش‌آموزی احتمال بدهد که امروز یک دوربین مخفی در کلاس نصب می‌شود که از تمام کارهای او فیلم برداری می‌کند و شب هنگام، اولیای مدرسه آن فیلم را تماشا می‌کنند، آیا رفتار چنین فردی در کلاس با روزهای دیگر یکسان خواهد بود؟ هر قدر هم که آدمی لاابالی باشد، می‌کوشد در آن روز مؤدب‌تر و منظم‌تر باشد؛ زیرا دلش نمی‌خواهد چیزی را که باعث آبروریزی او می‌شود، دیگران ببینند.
حال اگر ما توجه داشته باشیم تمام اعمالی که انجام می‌دهیم، هر صبح و شام یا هر هفته خدمت امام زمان (علیه السلام) ارائه می‌شود، تأثیر بسیار بالایی در سازندگی ما خواهد داشت. اگر همواره به این حقیقت توجه داشته باشیم که ریز و درشت سخنانی که می‌گوییم، تمام نگاه‌هایی که به مکان‌ها و اشخاص می‌اندازیم، هر گامی که بر می‌داریم و هر حرکتی که در پنهان یا آشکارا انجام می‌دهیم، و حتی نیت‌هایی که می‌کنیم، همه و همه در محضر مولا و سرورمان قرار می‌گیرد، به طور مسلم، رفتار و گفتار ما تغییر خواهد یافت؛ چرا که هیچ یک از ما دوست ندارد امام زمان (علیه السلام) کارهایی ناشایست یا کم ارزش را از او مشاهده کند. اگر به چنین حقیقتی توجه داشته باشیم، همواره می‌کوشیم کاری نکنیم که دل مولایمان از ما برنجد؛ چرا که رنجش قلب مقدس او، رنجش رسول خدا است و رنجش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قهر و عذاب الاهی را در پی دارد: «َالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ آنان که پیامبر خدا را می‌آزارند،‌عذابی دردناک در پیش دارند» بنابراین، بر ما لازم است کارهایی را انجام دهیم که قلب مقدس ولی عصر (علیه السلام) را خوشحال و شاد کند.
هر کسی، کسی را دوست دارد و دلش می‌خواهد آن دوست از او خوشحال شو. اگر به امام زمان عشق می‌ورزیم، هیچ‌گاه راضی نمی‌شویم دل او از ما مکدّر شود؛ البته آن بزرگوار آن قدر مهربان است که اگر گاهی لغزش‌های کوچکی از ما سر بزند، برای ما استغفار می‌کند. اگر شخصی که دائم توجهش به وجود مقدس ولیّ عصر (علیه السلام) است و همواره از اعمال بد می‌پرهیزد، به طور تصادفی اشتباهی مرتکب شد، وقتی نامه عملش را خدمت ولیّ عصر (علیه السلام) می‌برند، حضرت برای او دعا و استغفار می‌کند و از خدا می‌خواهد که او را ببخشاید؛ اما اگر خدای ناکرده، ارتکاب گناه، رفتار همیشگی فرد باشد، ‌لیاقت ولایت حضرت را از دست می‌دهد که از چنین وضعی به خدا پناه می‌بریم.
حقیقت شیعه بودن برای امام زمان (علیه السلام)
شیعه بودن و تحت ولایت امام زمان (علیه السلام) قرار گرفتن فقط با ادعا ثابت نمی‌شود. ما با شناسنامه، شیعه نمی‌شویم. ما در اسم و عنوان شیعه‌ایم؛ اما امامان (علیهم السلام) چقدر تشیع ما را قبول دارند؟ وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) از بسیاری افراد که عنوان تشیع را دارند، عزیزترند.
حقیقت شیعه بودن در بیان امام رضا (علیه السلام)
می‌دانید که میان تمام امامان معصوم (علیهم السلام) امام هشتم به رأفت و مهربانی معروف است. در زیارت حضرت می‌خوانیم: السلام علیک ایها الإمام الرئوف؛ البته همه امامان مهربان بوده‌اند؛ اما از آن جا که ظهور و رأفت در امام هشتم (علیه السلام) بیش از همه آن‌ها بوده است، به ایشان لقب روؤف داده‌اند.
در دوران ولایت عهدی آن حضرت در مرو، عده‌ای از شیعیان به سوی خانه امام (علیه السلام) رفتند تا به محضر حضرت رضا (علیه السلام) شرفیاب شوند و سلامی عرض کنند. وقتی به در خانه امام رسیدند، از دربان اجازه ورود خواستند. دربان به محضر امام (علیه السلام) رفت و عرضه داشت: چند نفری آمده‌اند که می‌گویند از شیعیان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هستیم و اجازه می‌خواهند شما را زیارت کنند. امام (علیه السلام)‌ فرمود: اجازه نمی‌دهم. شیعیان، روز دیگر آمدند و باز گفتند: ما از شیعیان امام علی (علیه السلام) هستیم و می‌خواهیم به حضور امام رضا (علیه السلام) شرفیات شویم. دربان دوباره آمد و به امام (علیه السلام) عرض کرد:‌ یک عده از شیعیان شما می‌خواهند شما را زیارت کنند؛ اما امام باز هم اجازه نداد. این گروه تا دو ماه پیاپی برای زیارت حضرت می‌آمدند، اما حضرت هیچ‌گاه اجازه شرفیابی به ایشان نمی‌داد عاقبت از دیدار حضرت مأیوس شده و به دربان گفتند: از امام (علیه السلام) بپرسید گناه ما چیست که به ما اجازه دیدار نمی‌دهند؟ مگر چه کرده‌ایم؟ همین هنگام حضرت اجازه فرمود تا داخل شوند. وقتی شیعیان آمدند، از خدمت حضرت، پرسیدند: ای پسر رسول خدا! چرا در طول این مدت اجازه دیدار نمی‌فرمودید؟ گناه ما چه بوده است؟ حضرت فرمود: چه گناهی از این بالاتر که گفته‌اید ما از شیعیان امیرالمؤمننین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستیم. شما که شیعه او نیستید. شیعیان او، امام حسن و امام حسین (علیهما السلام). و سلمان‌ها، ابوذرها و مقدادها و عمارها بودند که از هیچ یک از فرمان‌های او سرپیچی نکردند. گفتند: اگر گفته بودید ما از محبان و دوستداران او هستیم، از کلامتان ناراحت نمی‌شدم و همان روز اول به شما اجازه می‌دادم. شما ادعای بزرگی کرده‌اید! شیعه یعنی پیرو ما، شیعه باید پایش را جای پای ما بگذارد، و شما کارهایی می‌کنید که ما اجازه نمی‌دهیم؛ سخنانی می‌گویید که ما نمی‌پسندیم، و به دستورهای ما عمل نمی‌کنید. با این احوال چگونه شیعه ما هستید؟
راهکار وصول به شیعه بودن واقعی
1ـ توجه به نظارت امام زمان (علیه السلام) بر رفتارها
ان شاء الله توفیق بیابیم که حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) ما را جزو شیعیان خود به شمار آورند. برای این که بتوانیم گامی به سوی تشیع واقعی برداریم، یکی از بهترین کارها توجه به همین معنا است که اعمال ما برای امام مشهود است. اگر به این مسأله آگاه باشیم، ‌خیلی از کارها را انجام نمی‌دهیم. اگر بکوشیم همیشه این حقیقت در ذهن ما باقی بماند که رفتار و نیت‌های ما بر امام زمان (علیه السلام) پوشیده نمی‌ماند، همیشه دقت خواهیم کرد که گفتار و رفتارمان را کنترل کنیم و کارهایمان را هر چه بهتر و شایسته‌تر انجام دهیم.
2ـ لزوم توجه به تمام دستورهای دین
یکی از مواردی که امامان (علیهم السلام) بسیار از آن ناخشنود می‌شوند، قطع رابطه با دوستان و برادران و خویشاوندان است. به طور معمول قطع رحم را کسانی انجام می‌دهند که موقعیت اجتماعی برتری دارند. ثروتمندان، خویشاوندان فقیری دارند که با ایشان به دلیل فقرشان قطع رابطه می‌کنند. به هر حال، قطع رحم نشانه این است که ما دیگران را چنان که باید به حساب نمی‌آوریم. یکی از واجبات شرعی، صله رحم است. برای صله رحم آشنایان، به ویژه آشنایان فقیر، باید بکوشیم برنامه‌ای داشته باشیم. حتی با کسانی که نسبت به ما بد کرده‌اند یا حتی کارهای ناپسندی انجام داده‌اند، نباید قطع رحم کنیم. چه بسا همین رفت و آمد‌ها باعث شود که آن‌ها اصلاح شوند. از چیزهایی که امامان (علیهم السلام) خیلی دوست دارند، این است که مؤمنان با همدیگر، محبت و صمیمیت داشته باشند و به یک دیگر خدمت کنند.
بعضی از مسائل در دستورهای امامان خیلی مورد تأکید واقع شده‌اند؛ ولی متأسفانه ما چنان که باید، حق این دستورها را ادا نمی‌کنیم؛ برای مثال، حقوق دوستان، خویشان، نزدیکان، همسر و فرزندانمان را چنان که باید رعایت نمی‌کنیم. کار نیک و عمل صالح، فقط نماز و ذکر و دعا نیست؛ البته هر یک از اعمال صالح به جای خود محفوظ است؛ اما مجموعه دستورهای اسلام، معجونی است که باید از همه آن‌ها پیروی کنیم. شیعه واقعی کسی است که همه کارهای خوب را انجام دهد و از همه گناهان بپرهیزد. کسی که از مسائل دین فقط یک بعدش را می‌بیند و انجام می‌دهد، مثل آدمی است که یک عضوش بیش‌تر از حد رشد می‌کند و سایر اعضایش کوچک می‌ماند. تصویر افراد ناقص الخلقه را دیده‌اید که سرشان یا دستشان کوچک است یا گاهی یک دست و یک پایشان در مقایسه با دست و پای دیگرشان بسیار بزرگ‌تر است. بنابر آن‌چه عالمان تشریح و فیزیولوژی می‌گویند، وقتی غده هیپوفیز مغز، اختلال می‌یابد، کار تنظیم و تعدیل اندام‌های بدن به هم می‌خورد. کسانی که فقط بعضی از دستورهای دین را می‌گیرند و عمل می‌کنند، شکل واقعی آن‌ها نامتعادل است. ما بصیرت نداریم و باطن آن‌ها را نمی‌بینیم؛ ولی آن‌هایی که شکل باطنی شخصی را می‌‌بینند، وقتی به چنین اشخاصی نگاه می‌کنند، می‌بینند که اندام و روحشان بی‌قواره و ناموزون است. باید به مه دستورهای دین با هم، در یک مجموعه، به طور منظم و مرتب عمل کنیم. به هر حال، یکی از کارهایی که امام زمان (علیه السلام) خیلی دوست دارد و از آن شاد می‌شود، رسیدگی شیعیان به امور یک دیگر است. هر چه شیعیان با هم آشناتر و نزدیک‌تر باشند، تکلیفشان در برابر هم بیش‌تر است: «فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ؛ عفو و گذشت کنید تا خداوند فرمان خود را بفرستد» . از همدیگر بگذریم. مگر دوست نداریم که خدا از ما بگذرد. اگر انتظار دارید خدا از گناهان شما بگذرد، باید از گناه مردم و دیگران بگذرید! بگذرید تا خدا هم از شما راضی شود! به روی هم نیاورید که اشتباهی کرده‌اید! مگر دوست ندارید خدا در روز قیامت از گناه شما بگذرد و به رویتان نیاورد که چنین کاری کرده‌اید؟ اگر دوست دارید،‌ امتحان کنید! اگر کسی اشتباهی کرده است، پرده پوشی کنید.
منبع: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، آفتاب ولایت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا