اماکن زیارتى منتسب به امام زمان (علیه السلام) در ایران و جهان (2)
روز 12 رجب 36 ه امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) وارد کوفه شده، آنجا را به عنوان پایتخت دولت علوی برگزید، و به زودی فرزند برومندش حضرت بقیه الله (ارواحنافداه) به فرمان حق ظاهر شده، با اصحاب و فرشتگان و مؤمنان از مکهِ مکرمه حرکت نموده، کوفه را به عنوان پایتخت حکومت جهانی خود انتخاب میکند، همهِ مؤمنان از اقطار و اکناف جهان در آن جا گرد میآیند و آنجا به مدت 309 سال پایتخت دولت مهدوی(عج) ، سپس پایتخت دولت خاندان عصمت و طهارت در دوران رجعت میشود.
روایات فراوانی در قداست و فضیلت کوفه وارده شده ، که با برخی از آنها در این نوشتار آشنا میشویم .
پایتخت دولت کریمه
دنیایی که در آن زندگی میکنیم دردزا و درد آلود است، سراسر درد و اندوه است و آیندهای که در برابر دیدگانمان ترسیم میشود، تاریک، ابهامآمیز و یأسآور است.
انسانها یکی پس از دیگری میآیند و میروند و التهاب سوزانِ این (فردایِ بهتر) را با خود به گور میبرند، لکن روزی دیگر، انسانی دیگر از راه میرسد و این امید بیپایان را از نو آغاز میکند.
این انتظار و امید به نوار خاصی از زمان و مقطع خاصی از دوران محدود نمیباشد، بلکه همهِ انسانها، در همهِ اعصار و امصار، در تب و تاب این انتظار سوخته و میسوزند، تا روزی آن دست نیرومند الهی از آستین غیبت بیرون آید و آرزوی دیرینهِ جامعهِ بشری را برآورده و روِیاهای طلایی افلاطون را جامهِ عمل پوشانده، جامعهای برتر از (مدینهِ فاضله) در پهن دشت جهان هستی، بر اساس عدالت و آزادی بنیاد نهد.
اگر نقاشهای چیره دست روزگار دور هم نشینند و تابلویی به پهنای فلک ترسیم نمایند، هرگز نتوانند که فرازهای برجستهِ جهان پرفروغ عصر ظهور را منعکس نمایند، که سیمای دل ربای آن جمال الهی در آیینهِ بشری منعکس نشود.
ما نیز در این سطور در پی آن نیستیم که دورنمای حکومت واحد جهانیِ آن امام نور را در این نوشتار منعکس نماییم، بلکه میخواهیم با اقتباس از سخنان نغز و پرمغز پیشوایان معصوم (علیهم السلام) گامی هر چند کوتاه، در ارایهِ سیمای تابناک (پایتخت دولت کریمه) برداشته، در محضر خوانندگان دل آگاه، در کوچه و بازار شهر باستانی (کوفه) به گشت و گذار بپردازیم.
فرمان ظهور
در شب 23 ماه رمضان، که مصادف با شب آدینه است، پیک وحی، حضرت جبرئیل امین، بین زمین و آسمان، فرمان ظهور آن واپسین امام نور را با نام و نام پدرش (امام حسن عسکری) به جهانیان اعلام میدارد.
این آوای روح بخش در سرتاسر گیتی از شرق و غرب عالم به گوش همهِ انسانها میرسد.
هیچ خفتهای نمیماند جز این که بیدار میشود، هیچ نشستهای نمیماند، جز این که بر میخیزد و هیچ ایستادهای نمیماند جز این که به حرکت درمیآید.1
جالب است که این بانگ آسمانی را هر کسی به زبان مادری خود میشنود.2 نخستین نغمهای که گوش جان را نوازش میدهد، این نغمه است که توسط یوسف زهرا در سرتاسر جهان شنیده میشود:
(بَقِیه اللهِ خَیرٌ لَکُم ان کُنتُم مُؤمِنینَ3)
بقیه الله برای شما بهتر است، اگر مؤمن باشید.
آنگاه آن آخرین بازمانده از حجّتهای پروردگار، در حالی که بر خانهِ خدا تکیه نموده، خطاب به همهِ انسانها میفرماید:
انَا بَقیه اللهِ فی ارضِهِ وَ خَلیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیکُم4
اینک بقیه الله، خلیفه الله و حجت خدا بر شما منم.
آنگاه313 تن اصحاب خاص حضرت بقیه الله(عج) که فرماندهان لشکری و کشوری آن حضرت میباشند، در خدمت آن حضرت گرد میآیند. در دست هر یک از آنها شمشیری است که نام، نام پدر، سیرت، حسب و نسب صاحباش بر آن نبشته شده است.5
نخست جبرئیل امین دست آن حضرت را به عنوان (بیعت) میفشارد، آنگاه اصحاب خاص، که 313 تن به تعداد اصحاب بدر هستند، با آن حضرت بیعت میکنند.6
یک بار دیگر بانگ جبرئیل در فضا طنین انداز میشود که: (البیعه لله)7
سه روز در مکّه اقامت میکند، از مردم بیعت میگیرد، روز چهارم به استار کعبه آویخته، از خداوند منّان طلب یاری نموده، به سوی مدینهِ منوره حرکت میکند.8
با ده هزار لشکر مجهّز و منظّم وارد مدینه شده، اصلاحات خود را آغاز نموده، مردم ستم دیده و رنج کشیدهِ جهان که در زیر فشار جنگ، ستم، تحقیر و تبعیض به ستوه آمدهاند، با دمیدن فجر امید و دیدن روزنهِ رهایی، سیل آسا به سوی آن مصلح غیبی میشتابند و دست بیعت به دست با کفایت یداللهیاش میدهند.
اگر چه آن مصلح آسمانی از سلاحهای کشتار جمعی استفاده نمیکند، ولی با رعبی که خداوند از او بر دل جهانیان میاندازد، بر همهِ قدرتهای اهریمنی جهان فایق آمده، فتنهها و شورشها را از ریشه و بن برانداخته، پرچم همیشه پیروز را بر افراشته، به سوی مرکز حکومت حقه، قبّهالاسلام کوفه حرکت میکند.
ابزار و اداوت جنگی آن امام نور در هنگامهِ ظهور سه سپاه نیرومند است:
1 – فرشتههایی که روز بدر به یاری پیامبر شتافتند.9
2 – انصار با ایمان و یاران با اخلاصی که با عزمی آهنین و ارادهای فولادین از آن حضرت حمایت میکنند.10
3 – رعبی که خداوند از آن حضرت بر دل دشمنان میاندازد، این رعب مسافت یک ماه را از جلو، راست و چپ فرا میگیرد.11
پیشینهِ پایتختی کوفه
قبه الاسلام کوفه به تاریخ 12 رجب 36 ه. با ورود مولای متقیان امیرمؤمنان (صلوات الله علیه) به عنوان پایتخت حکومت علوی در آمد12
پس از شهادت آن حضرت، در حدود شش ماه،13 پایتخت حکومت امام حسن مجتبی(ع) بود و اینک در انتظار ظهور آن امام نور است، تا یک بار دیگر تداوم بخش حکومت عدل علوی، بر سریر عدالت تکیه داده، جهان را پر از عدل و داد کند، طومار عمر ستمگران را در نوردد، حکومت واحد جهانی را بر اساس عدالت و آزادی بنیان نهد.
پایتخت دولت کریمه
از پیشوای به حق ناطق، امام جعفر صادق(ع) پرسیدند: محلّ اقامت حضرت مهدی(عج) و محلّ اجتماع مؤمنان در هنگامهِ ظهور کجا خواهد بود؟ فرمود: مرکز حکومتاش (کوفه)، مرکز قضاوت و دادرسی اش مسجد اعظم کوفه، ستاد بیتالمال و محل تقسیم غنایم مسلمانان مسجد سهله، محل مناجات و خلوتاش تپههای سپید غریّین (نجف اشرف) میباشد.
امام صادق(ع) پس از تشریح هنگامهِ ظهور و بیعت مردمان از اقطار و اکناف جهان، میفرماید:
آنگاه به سوی کوفه میرود و در نجف کوفه سکنی میگزیند، سپس سپاهیاناش را از آنجا به اقطار و اکناف جهان گسیل میدارد تا به دفع عمّال دجّال بپردازند. پس زمین را پر از عدل و داد نماید، آن گونه که پر از ظلم و ستم شده باشد.
امام باقر علیه السلام در این رابطه میفرماید:
گویی قائم(ع) را به چشم خود میبینم که با پنج هزار فرشته، از مکه به سوی نجفِ کوفه رفته، جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ و مؤمنان در پیش روی آن حضرت قرار دارند، از آن جا سپاهیاناش را به سوی کشورها گسیل میدارد.
و در حدیث دیگری فرمود: در حالی که سه پرچم در کوفه به شدّت درگیر است، او وارد کوفه میشود، پس کوفه برای او مسخّر میشود، او وارد کوفه شده بر فراز منبراش قرار گرفته، به ایراد خطبه میپردازد، مردم آن قدر اشکِ شوق میریزند که متوجّه سخنان او نمیشوند.
امیر مؤمنان در ضمن یک حدیث طولانی میفرماید: آنگاه به سوی کوفه روی میآورد و اقامتگاهاش را در آنجا قرار میدهد.
و در فراز دیگری از این حدیث میفرماید: او و اهلبیتاش در (رُحبَه) سکونت میکنند.20
و در پایان میافزاید: (رُحبه) اقامتگاه حضرت نوح (علیه السلام) بود. آنجا سرزمین پاکیزهای است و هرگز هیچ یک از آل محمد(علیهمالسلام) جز در یک سرزمین مقدس سکنی نمیکند، و جز در یک سرزمین پاک و پاکیزه به شهادت نمیرسد.
از امام باقر(ع) پرسیدند: پس از مکه و مدینه کدامین بقعه از بقاع پروردگار افضل است؟ فرمود: (کوفه) سپس در ضمن شمارش ویژگیهای کوفه فرمود: عدالت خداوند در آنجا ظاهر میشود، و قائم(عج) و دیگر قائمان – قیام کنندگان به قسط – که پس از او میآیند، در آن جا ساکن میشوند.
آن جا اقامتگاه انبیاء، اوصیا و صالحان خواهد بود.
منظور از (قائمان بعد از او) احتمالاً پیشوایان هدایتگر بعد از آن حضرت میباشند، چنانکه شیخ مفید فرموده:
(بعد از حضرت قائم (علیه السلام) برای احدی فرمانروایی نیست، به جز آنچه در روایات آمده که فرزندان اش به آن امر قیام میکنند، اگر خداوند بخواهد).23
سید مرتضی علم الهدی نیز در این رابطه میفرماید:
(ممکن است پس از آن حضرت پیشوایانی باشند که برای حفظ دین و حراست از مصالح مسلمین قیام کنند، و این موضوع موجب نمیشود که ما از دوازده امامی بودن بیرون برویم، زیرا ما به شناخت 12 امام معصوم مکلّف هستیم…).24
شیخ صدوق در این رابطه حدیثی نقل کرده که ابهام حدیث فوق را از بین میبرد:
ابوبصیر گوید: به محضر امام صادق(ع) عرضه داشتم: من از پدر بزرگوارتان شنیدم که فرمود:
یَکونُ بعدَ القائم اِثنا عَشَرَ مَهدیاً،
بعد از قائم(ع) دوازده هدایتگر خواهد بود.
امام فرمود: او فرمود که دوازده (هدایتگر) و نفرمود: دوازده امام.
سپس فرمود:
آنها گروهی از شیعیان ما هستند که مردم را به موالات و شناخت حق ما دعوت میکنند.25
شیخ طوسی حدیث دیگری از امام باقر(ع) روایت کرده که در فرازی از آن میفرماید:
ای ابا حمزه بعد از قائم علیه السلام از ما یازده هدایتگر از نسل حسین (علیه السلام خواهد بود.)
در این رابطه شیخ حرّ عاملی به تفصیل سخن گفته،27 نگارنده نیز در زمینهِ روایات وارده پیرامون فرزندان حضرت ولی عصر(عج) به تفصیل سخن گفته است.28
امّا جملهِ: (وَ هِیَ تَکونُ مَنازِلَ النَبیّینَ…؛ آنجا اقامتگاه پیامبران، اوصیای پیامبران و صالحان خواهد شد) در حدیث سابق، پس آن اشاره به عالم رجعت است.
آیات فراوانی از قرآن به رجعت تفسیر شده احادیث فراوانی از پیشوایان معصوم رسیده، که بیگمان بیش از حدّ تواتر است،29 بلکه به تعبیر شیخ حرّ عاملی جزو ضروریات مذهب شیعه میباشد.30 و همهِ علمای شیعه بر آن اتفاق نظر دارند و به اصطلاح مسأله اجماعی میباشد.31
بر اساس روایات فراوانی که در ذیل آیهِ 81 از سورهِ آل عمران وارد شده، همهِ پیامبران رجعت میکنند و تحت فرمان امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) قرار میگیرند.32
در روایات دیگری از اوصیای پیامبران، از جمله (یوشع بن نون) به صراحت نام برده شده که رجعت میکنند و از یاران حضرت صاحب الزمان میباشند.33
در این روایات از سلمان، مقداد، جابر بن عبدالله، مالک اشتر، اصحاب کهف و جمعی دیگر از صالحان به صراحت یاد شده و تصریح شده که رجعت خواهند نمود.34
در حدیثی مفضل بن عمر از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: چون قائم آل محمد(ع) قیام کند 27 نفر را از پشت کوفه بیرون میآورد: 15 تن از قوم حضرت موسی(ع) که به حق داوری میکردند و به حق، عدالت را رعایت مینمودند.7تن اصحاب کهف؛ یوشع وصی موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، و مالک اشتر.
روی این بیان قبّه الاسلام کوفه در حدود شش سال در عهد امیرمؤمنان(ع) پایتخت دولت حقه بود، و در حدود شش ماه در عهد خلافت ظاهری امام حسن مجتبی(ع) پایتخت خلافت اسلامی بود و به مدت 309 سال پایتخت حکومت و مقرّ فرماندهی حضرت بقیه الله – ارواحناه فداه – خواهد بود.
پایتخت دولت کریمهِ خاندان وحی در هنگامهِ رجعت
از روایات رجعت استفاده میشود که پایتخت دولت کریمهِ خاندان وحی در دوران رجعت نیز شهر کوفه خواهد بود و اینکه به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:
مفضّل در ضمن یک حدیث بسیار طولانی از امام صادق(ع) در زمینهِ رجعت سالار شهیدان نقل میکند که فرمود: امام حسین(ع) با این علمها و لشکرها حرکت نموده، وارد کوفه میشود، آن روز بیشتر مردمان در آن جا گرد آمدهاند، پس کوفه را سور دفاعی و مرکز فرماندهی خود قرار میدهد.
امام حسین(ع) در شب عاشورا در ضمن خطبهِ مفصّلی از شهادت خود خبر داده، سپس از رجعت خویش گفت گو نموده، در فرازی از آن فرمود: من نخستین کسی خواهم بود که زمین برایاش شکافته میشود، پس من بیرون میآیم…
و در ادامه میفرمایند: آنگاه خداوند از مسجد کوفه چشمهای از روغن، چشمهای از آب و چشمهای از شیر بیرون میآورد.
از این خطبهِ امام حسین(ع) نیز استفاده میشود که پایتخت آن حضرت در عهد رجعت در کوفه خواهد بود.
در حدیث دیگری از رجعتهای مختلف امیر مؤمنان، از جمله در عهد فرمانروایی امام حسین(ع) و دیدارش با اصحاب صفین در همان محل صفین، وحضور یکصد هزار نفر از اصحاب، که سی هزار نفرشان از کوفه میباشند، سخن رفته است.38
و در حدیث دیگری از فرا رسیدن مهلت ابلیس (الیَومِ الوَقتِ المَعلُومِ)39 و نبرد امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) با وی در سرزمین (روحا)40 در نزدیکی کوفه، و پیدایش دو باغ سرسبز (جَنتانِ مُدهَامتانِ)41 در حوالی مسجد کوفه سخن رفته است.42
پایتخت امیر مؤمنان(ع) در دوران رجعت، نجف اشرف (ظهر کوفه) خواهد بود43.
گسترهِ پایتخت دولت کریمه
از ویژگیهای (کوفه) این پایتخت دولت کریمهِ اهلبیت گسترهِ زمانی و مکانی آن است که تا کنون هیچ پایتختی در جهان از چنین گسترش و وسعت زمانی و مکانی برخوردار نبوده است.
اما از نظر گسترهِ زمانی، بر اساس روایات اهلبیت عمر دنیا یکصد هزار سال است، که بیست هزار سال آن مربوط به دشمنان اهلبیت و هشتاد هزار سال آن مربوط به خاندان عصمت و طهارت است.44
اهل تحقیق معتقد هستند که منظور از این حدیث بیان نسبت حکومت حقهِ اهلبیت در مقایسه با کل عمر کرهِ زمین است، یعنی هشتاد درصد از کل عمر جهان مربوط به این خاندان و بیست درصد دیگر مربوط به دیگران است.
روایاتی که مدت رجعت رسول اکرم(ص) را پنجاه هزار سال،45 امیر مؤمنان(ع) را چهل و چهار هزار سال،46 و امام حسین(ع) را چهل هزار سال تعیین میکنند،47 گواه بیان فوق میباشند.
آیا به جز کوفه پایتختی سراغ داریم که دوران پایتختی آن به بلندای هشتاد درصد عمر جهان باشد.
نخستین کسی که در کوفه رحل اقامت افکنده، بر جهان هستی فرمانروایی میکند، خورشید جهان افروز امامت، کعبهِ مقصود و قبلهِ موعود جهان خلقت، واپسین حجت حضرت احدیت، آخرین مصلح و منجی جهان بشریت، وجود اقدس حضرت بقیه الله (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا) میباشد، که به مدت سیصد و نه سال حکومت میکند.48
در واپسین روزهای عمر شریف حضرت بقیهالله(عج) سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) با هفتاد و پنج هزار نفر از شیعیان49 و هفتاد تن از شهدای کربلا رجعت میکند50 و مدت فرمانروایی اش به قدری طول میکشد که ابروهایش روی دیدگاناش میافتد.51
با توجه به اعتقاد قطعی ما، که معصوم را جز معصوم غسل نمیدهد، در احادیث فراوانی تصریح شده که غسل و کفن و دفن حضرت ولی عصر(عج) توسط امام حسین(ع) انجام خواهد شد.52
آنگاه مولای پرواپیشگان امیرمؤمنان (صلوات الله علیه) رجعت نموده، به مدت چهل و چهار هزار سال فرمانروایی میکند.53
از روایات فراوانی استفاده میشود که رجعت رسول اکرم(ص) هم زمان با دوران فرمانروایی امیرمؤمنان(ع) خواهد بود.54
روی این بیان فرمانروایی پیشوایان معصوم در دوران رجعت دهها هزار سال به طول خواهد انجامید، از این رهگذر گسترهِ زمانی پایتختی کوفه به بلندای آفتاب بوده، هشتاد درصد عمر جهان را فرا خواهد گرفت.
گسترهِ مکانی کوفه
کوفه به سال هفده ه.به صورت سرزمین شنزاری بود که در آن سه دیر وجود داشت.55
سلمان فارسی و حذیفه بن یمان، پس از فتح مداین به دنبال محل مناسبی بودند که به سبک شهرسازی نوین بنیاد گردد و مرکزی برای استقرار سپاه باشد.
هنگامی که سلمان و حذیفه به سرزمین کوفه آمدند و دیرها را دیدند، آنجا را پسندیدند، دست به دعا برداشتند و عرض کردند: ای خدای زمین و آسمان، ای خدای باد و باران، ای خدای اختران فروزان، ای خدای خشکیها و دریاها… این کوفه را برای ما مبارک بگردان و آن جا را محل آسایش و آرامش قرار بده.56
به دنبال صلاح دید سلمان و حذیفه، اهالی مداین، از محرم هفده ه . دسته دسته به سوی کوفه کوچ کردند و قبایل دیگر از اقطار و اکناف در کوفه گرد آمدند و شهرسازی کوفه به صورت مدرن آغاز گردید.
نخستین بنایی که با نقشه و برنامه در کوفه تأسیس گردید، مسجد اعظم کوفه بود که به صورت مربّع بنیاد گردید.57 آنگاه قصر (دارالاماره)، بازارها و محل بیت المال در مقابل محراب مسجد ساخته شد.58
مسجد کوفه نخست برای چهل هزار نفر ساخته شد، سپس برای شصت هزار نفر توسعه یافت.59
شهر کوفه به سرعت توسعه یافت و مساحت آن به پانزده کیلومتر در نُه کیلومتر رسید.60
مولای متقیان در تاریخ دوازده رجب سی و شش ه . وارد کوفه شده، آن جا را به عنوان مقرّ حکومت و پایتخت خلافت خود برگزید61 و بدین سان دوران شکوفایی و شهرت جهانی آن آغاز گردید و شمار ساکنان آن به یک میلیون نفر رسید.62
هنگامی که آن دست نیرومند الهی از آستین غیبت بیرون آمده، حکومت واحد جهانی را بر اساس عدالت و آزادی بنیاد نهاده، کوفه را به عنوان پایتخت دولت کریمه قرار دهد، قطر آن به 54 میل (در حدود 110 کیلومتر) خواهد رسید.63
روزی امیرمؤمنان(صلوات الله علیه) با جمعی از اصحاب وارد حیره شد، با دست مبارکاش به سوی کوفه و حیره اشاره نمود و فرمود:
لَتَصِلَن هذِهِ بِهذِهِ؛64
بی تردید این دو شهر به یک دیگر خواهد پیوست.
امام صادق(ع) در این رابطه فرمود:
اِذا قَامَ قائِمُ آل محمدٍ(ع) بَنی فی ظهِر الکوفَهِ مَسجِداً لَهُ اَلفُ بابٍ، و اتّصَلَت بُیُوتُ اَهلِ الکوفَهِ بِنهری کربَلا؛65
چون قائم آل محمد(ع) قیام کند، در پشت کوفه (نجف اشرف) مسجدی بنیاد مینهد که دارای هزار درب میباشد و خانههای اهل کوفه به دو نهر کربلا متصل میشود.
و در حدیث دیگری فرمود: چون قائمما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن گردد… در ظهر کوفه مسجدی بنیاد نهد که برای آن هزار در باشد، و خانههای کوفه به حیره و رود کربلا متّصل گردد.
امام باقر(ع) در همین رابطه میفرماید:
هنگامی که دومین جمعه فرا میرسد، مردم عرضه میدارند: ای فرزند رسول خدا نماز در پشت سر شما، همانند نماز در پشت سر رسول خدا(ص) میباشد و مسجد گنجایش ما را ندارد.
حضرت ولی عصر(عج) چارهاندیشی میکند، به سوی نجف اشرف حرکت نموده، مسجدی را پیریزی میکند که هزار درب داشته، همگان را در خود جای دهد.67
این حدیث با سند دیگری نیز با اندک تفاوتی در تعبیر، از آن حضرت روایت شده است.68
شهر کوفه در اوایل تأسیس شامل هشتاد هزار خانهِ مسکونی بود، که پنجاه هزار از آنها، از آنِ دو قبیلهِ ربیعه و مضر، بیست و چهار هزار از آنها برای دیگر قبایل و شش هزار از آنها اختصاص به یمنیها داشت،69 ولی چون به صورت پایتخت دولت کریمه درآید، همهِ مؤمنان در آن گرد آیند، چنانکه در احادیث فراوان به آن تصریح شده است:
1 – یَأتی عَلَی الناسِ زَمانٌ لایَکُونُ المؤمنُ اِلا بِالکوفهِ او یحنُّ اِلیها؛70
برای مردمان روزی فرا میرسد که هیچ مؤمنی نباشد، جز این که در کوفه باشد و یا دلش به سوی آن پر کشد.
2 – حَتی یَأتیَ زمانٌ لایبقی مؤمنٌ الا بِها او یحنُّ الیها؛71
تا روزی فرا رسد که همهِ مؤمنان در آن باشند و یا به سوی آن پر کشند.
3 – اِذا دَخَلَ القائِمُ الکوفَهَ، لَم یَبقَ مؤمِنٌ اِلا وَ هُوَ بِها اَو یَجیءُ اِلَیها؛72
هنگامی که قائم(عج) وارد کوفه شود، هیچ مؤمنی نمیماند، جز این که در آن جا باشد و یا به سوی آن عزیمت نماید.
4 – اِذا قامَ القائِمُ وَ دَخَلَ الکوفَهَ لَم یَبقَ مُؤمنٌ اِلاّ وَ هُوَ بِها؛73
چون قائم(ع) قیام کند و وارد کوفه شود، هیچ مؤمنی نمیماند، جز این که در آنجا قرار بگیرد.
5 – لا تَقُومُ الساعَهُ حَتّی یَجتَمِعَ کُلُّ مُؤمِنٍ بِالکوفَهِ؛74
قیامت برپا نشود جز این که همهِ مؤمنان در کوفه گرد آیند.
با توجه به آمار انسانها، و طول مدت حکومت حقه و گسترهِ حکومت آن حضرت به شرق و غرب جهان، گرد آمدن همهِ مؤمنان در پایتخت، از وسعت شکوهمند بینظیر و بیرون از حدّ تصوّر شهر کوفه در عصر ظهور حکایت میکند.
امام باقر(ع) در این رابطه میفرماید:
اِن القائِمَ یملکُ ثلاثمائهٍ وَ تِسعَ سنینَ، کَما لَبثَ اَهلُ الکَهفِ فی کَهفِهِم، یَملاُِ الارضَ عَدلاً و قِسطاً، کَما مُلئَت ظُلماً وَ جَوراً، وَ یَفتَحُ اللهُ لَهُ شَرقَ الارضِ و غَربَها؛75
قائم(ع) سیصد و نُه سال فرمانروایی میکند، همان مقدار که اصحاب کهف در کهف درنگ کردند، زمین را پر از عدل و داد کند، آن گونه که پر از ظلم و ستم شده است. خداوند شرق و غرب جهان را برای او فتح میکند.
برای توجیه امکان گرد آمدن همهِ مؤمنان در کوفه احتمالاتی هست، که با ذکر دو مقدمهِ کوتاه به برخی از آنها اشاره میشود:
1 – به طوری که در روایات فراوان آمده بسیاری از مردمان پیش از ظهور حضرت ولی عصر (ارواحناه فداه) به وسیلهِ جنگ، سیل، طوفان، زلزله، طاعون، وبا و دیگر بلاهای زمینی و آسمانی از بین میروند.76
2 – دیگر کشورها از بین نمیروند، بلکه با دست حضرت بقیه الله(عج) گشوده شده، توسط فرستادههای آن حضرت اداره میشوند.
برای ادارهِ هر کشوری یکی از یاراناش را میفرستد و میفرماید:
عَهدُکَ فی کَفِّکَ وَ اعَمل بماتَری؛77
پیمان تو در کف دست تست، هر چه [در آن] ببینی به آن عمل کن.
پس از این دو مقدمهِ کوتاه عرض میکنیم:
1 – شاید در هنگامهِ ظهور تعداد مؤمنان از چند صد میلیون افزونتر نباشد و ادارهِ آنها در یک شهر و خدمت رسانی به آنها با امکانات مدرن آن روز، ممکن باشد.
2 – شاید منظور از مؤمنان، مؤمنان خالص باشد و دیگر باورداران در دیگر مناطق تحت فرمان یاران اداره شوند.
3 – شاید شهرها و شهرکهای فراوانی در گرداگرد کوفه ساخته شوند و مؤمنان در امّ القرای آن شهرها، که همان کوفه باشد و دیگر شهرکهای تابعه ساکن باشند.
با توجه به حکومت جهانی آن حضرت و گسترهِ زمانی آن، و طول عمر مردم در عصر ظهور، که تا هزار تن از فرزندان خود را درک میکنند،78 گسترهِ پایتخت چنین حکومت جهان شمول از محدودهِ تفکرات ما بیرون است. به امید روزی که حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت و آزادی در پهن دشت گیتی بنیاد گردد، همهِ خوانندگان گرامی و عموم شیعیان شیفته و دلسوخته، آن روزگار همایون را با چشم خود ببینند و گسترهِ شکوهمند آن را مشاهده کنند.
سیمای کوفه در آیینهِ قرآن
شماری از آیات قرآن در کلام پیشوایان معصوم (علیهم السلام) به شهر کوفه تفسیر و تأویل شده است که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
1 – (وَ جَعلناَ ابنَ مَریَمَ وَ امهُ آیَهً وَ آویناهُما اِلی ربوهٍ ذاتِ قرارٍ وَ مَعینٍ)؛79
پسر مریم و مادرش را آیتی قرار دادیم، و آن دو را بر بلندایی جای دادیم که دارای قرارگاه و آب روان بود.
(رَبوَه) از منظر لغویین: جایگاه مرتفع، (ذاتِ قرار): دارای کوهایههای وسیع و هموار، (مَعین): چشمهسار و آب روان میباشد.80
از مولای متقیان امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) روایت شده که فرمود: (رَبوهَ) عبارت از (کوفه)، (قَرار)؛ (مسجد کوفه) و (مَعین)؛ (فرات) میباشد.81
کشّاف الحقایق، امام جعفر صادق(ع) نیز در این رابطه فرمود: (رَبوهَ) عبارت از (نجف کوفه) و (معین) (فرات) است.82
علی بن ابراهیم قمی در تفسیر این آیه فرموده:
(ربوه) عبارت از (حیره)، (ذات قرار و معین) عبارت از (کوفه) میباشد.83
علامهِ طبرسی از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) روایت کرده که منظور از (ربوه)؛ (حیرهِ کوفه و مرغزارهای آن) و منظور از (قرار)؛ (مسجد کوفه) و منظور از (معین)؛ (فرات) میباشد.84
روی این بیان تردیدی نمیماند در این که جایگاه مرتفعی که پناهگاه حضرت عیسی و مادرش حضرت مریم بود، کوفه و پیرامون آن بوده است.
2 – (وَالتینِ وَ الزیتوُنِ، وَ طُورِ سینینَ وَ هذَا البَلَدِ الامینِ)؛85
سوگند به تین، زیتون، طور سینا و این شهر ایمن.
(تین) در لغت به معنای انجیر است، ولی مفسّران آن را به مسجد الحرام، مسجد اقصی، مسجد دمشق، مسجد حضرت نوح برفراز جودی، مسجد اصحاب کهف، عصر آدم و بلاد شام تفسیر کردهاند.86
(زیتون) در لغت معلوم است، ولی از منظر مفسّران به شام، بیت المقدس، بلاد شام، بلاد فلسطین، مسجد اقصی و عصر حضرت نوح(ع) تفسیر و تأویل شده است.87
(طور سینین) همان طور سینا میباشد، که در این آیه (طور سینین) و در آیهای دیگر (طور سینا) تعبیر شده است.
(طور) در لغت به معنای کوه است و ده بار در قرآن کریم تکرار شده است.89
(البلد الامین) از منظر همهِ مفسّران مکّهِ مکرّمه میباشد.
و اما ارتباط آیات با کوفه:
1 – ثعلبی از شهر بن حوشب نقل کرده که منظور از (تین)؛ کوفه میباشد.90
2 – بسیاری از مفسران عامه گفتهاند که منظور از (تین)؛ مسجد حضرت نوح بر فراز جودی میباشد.91
در تفاسیر فراوانی تصریح شده که منظور از (جودی) فرات کوفه میباشد.92
3 – به اتفاق مفسران، منظور از (طور سینین) همان طور سینا میباشد، که خداوند بر فراز ان حضرت موسی(ع) را مخاطب قرار داد و با او سخن گفت. سینا و سینین به معنای مبارک و زیباست93 و طور سینا و طور سینین یعنی؛ کوه مبارک و زیبا.
رسول اکرم(ص) در تفسیر سورهِ مبارکهِ (تین) فرمود:
اِن اللهَ تَبارَک وَ تَعالی اختارَ مِنَ البُلدانِ اَربَعَه، فَقالَ عَز وَ جل: (وَ التینِ وَ الزیتُونِ وَ طُورِ سینینَ وَ هذَا البَلَدِ الامینِ)؛ اَلتینُ المدینَهُ، وَ الزیتُون بَیتُ المقدِسِ؛ وَ طوُر سینینَ الکوُفَهُ، وَ هذَا البَلَد الامینُ: مَکهُ؛94
خداوند متعال چهار شهر را از میان شهرها برگزید و فرمود:
(واَلتینِ…) که منظور از تین؛ مدینه، مقصود از زیتون؛ بیت المقدس، هدف از طورسینا؛ کوفه، و منظور از البلدالامین، مکهّ میباشد.
این حدیث شریف بیانگر آن است که (طور سینا) در ناحیهِ کوفه بوده است.
چنانکه احادیث دیگری نیز آن را تأیید میکند، از جمله:
شیخ طوسی با اسناد خود حدیثی را از امام باقر(ع) پیرامون محل دفن مولای متقیان(ع) نقل کرده، که در آخر آن فرموده است:
وَ هُوَ اَولُ طُورِ سَیناءَ؛95
آنجا اول طور سینا میباشد.
3 – (وَ غیضَ الماءُ وَ قُضِیَ الامرُ وَ استَوَت عَلَی الجُودِیّ)؛96
آب فرو شد، فرمان حق انجام پذیرفت و (کشتی نوح) بر جودی استقرار یافت.
از کوهی که کشتی حضرت نوح(ع) بر آن نشست، قرآن کریم به (جودی) تعبیر کرده، در تورات از آن (آرارات) تعبیر شده، ولی مفسّران تورات تصریح کردهاند که واژهِ (آرارات) در تورات به منطقهِ وسیعی گفته میشود که در میان رود ارس، دریاچهِ وان و دریاچهِ ارومیه قرار دارد، سپس اضافه میکنند:
موافق روایات کشتی نوح بر این کوه قرار گرفت، این کوه بلند که ارامنه آن را (مسیس)، ترکها (آغری داغ)، ایرانیان (کوه نوح) اروپاییان (آرارات) و اعراب آن را (جودی) مینامند، دارای دو قله است که یکی به مقدار چهار هزار پا از دیگری بلندتر است.97
یاقوت آن را در کرانهِ شرقی دجله از نواحی موصل معرفی کرده مینویسد: مسجد نوح تا به امروز بر فراز آن باقی است.98
مرحوم بلاغی مینویسد:
جودی کوهی است در نزدیکی موصل که با کوههای ارمنستان پیوسته واکراد در کنار آن زندگی میکنند، و آن را به زبان خود (کاردو) یا (جاردو) مینامند و یونانیان آن را تحریف کرده (جوردی) نامیدهاند و چون به زبان عربی وارد شده، آن را تعریب کرده (جودی) نامیدند.99
مؤلّفان دائره المعارف اسلامی تأکید دارند که جودی ربطی به کوههای آرارات ندارد، بلکه کوه مرتفعی است در منطقهِ (بُهتان).100
واژهِ بُهتان در اصل (بُختان) بود، در سفرنامهها (بوتان) و (بُتّان) آمده، در سریانی (بُتان) و (بُتّان) تلفّظ میشود و امروزه (بهتان) نامیده میشود و در منابع مورد اعتماد به ساکنان آن منطقه (بُختی) اطلاق کردهاند.101
شمس الدین سامی افندی از آن (آغری داغی) تعبیر کرده، مینویسد: نقل میشود که مسجد حضرت نوح و برخی از بقایای کشتی نوح بر فراز آن موجود است.102
دکتر رحیم هویدا مینویسد:
به اعتقاد ارامنه نام شهر (نخجوان) در دامنهِ کوه آرارات با ماجرای کشتی نوح مرتبط است، زیرا (نخ) به معنای کشتی و (جُوان) به معنی محل استقرار میباشد، آنها معتقدند که کشتی نوح در این نقطه بر زمین نشسته و این شهر قدیمیترین شهر دنیا میباشد.103
ولی در منابع قدیمی محل کوه جودی را در کرانهِ شرقی دجله، در بین النهرین علیا نوشتهاند.104 و این مطابق است با نظر یاقوت که آن را در نزدیکی موصل دانسته است.105
در حدیثی از امام کاظم(ع) نیز روایت شده که جودی در نزدیکی موصل میباشد،106 ولی امام صادق(ع) در فرازی از یک حدیث طولانی میفرماید:
(وَ استَوَت عَلَی الجودِیّ) وَ هُوَ فُراتُ الکُوفَهِ؛107
آنگاه بر کوه جودی استقرار یافت و آن همان فرات کوفه میباشد.
از طرح این سه آیه به این نتیجه رسیدیم که طور سینای حضرت موسی(ع)، پناهگاه مریم و حضرتعیسی (علیهما السلام) و قرارگاه کشتی حضرت نوح(ع) در کوفه و پیرامون آن بود و به زودی پایتخت دولت کریمه در همان نقطه گسترده میشود.
به امید آن روز. در کلمات دُرر بار ائمّهِ اطهار (علیهم السلام) احادیث فراوانی در فضیلت کوفه آمده است که به شماری از آنها اشاره میکنیم:
1 – از امام باقر(ع) پرسیدند: پس از مکه و مدینه کدامین بقعه افضل است؟
فرمود: (کوفه)، سپس فرمود:
هِیَ الزکیهُ الطاهرهُ، فیها قُبُورُ النبیینَ المُرسلینَ وَ غَیرِ المُرسَلینَ، وَ الاوصِیاءِ الصادِقینَ…؛108
کوفه پاک و پاکیزه است، قبور مطهر پیامبران مرسل و غیر مرسل و اوصیای راستین در آن جاست.
2 – امام صادق(ع) در این رابطه فرمود:
اَلکوفَهُ حَرَمُ اللهِ وَ حَرَمُ رَسُولِهِ وَ حَرَمُ امیرالمؤمنینَ، الصلاهُ فیها بألفِ صَلاهٍ وَ الدرهَمُ فیها بِألفِ دِرهَمٍ؛109
کوفه حرم خدا، حرم پیامبر و حرم امیرالمؤمنین(صلواتاللهعلیه) میباشد. یک نماز در آن معادل یک هزار نماز، و یک درهم در آن معادل یک هزار درهم است.
3 – رسول اکرم(ص) فرمود:
اَلکُوفَهُ جُمجُمَهُ العَرَبِ وَ رُمحُ اللهِ تَبارَک وَ تَعالی وَ کَنزُ الایمانِ؛110
کوفه مغز عرب، نیزهِ خداوند منان و گنجینهِ ایمان است.
4 – حضرت سلمان هنگامی که از سرزمین کوفه عبور میکرد فرمود:
اینجا قبه الاسلام است.111
این تعبیر از رسول اکرم(ص) در مورد مسجد کوفه روایت شده است.112
مسعودی در علت نامگذاری کوفه به (قبّه الاسلام) از امام(ع) روایت میکند که حضرت نوح(ع) در وسط مسجد کوفه گنبدی زد، اهل و عیال و مؤمنان را آن جا اسکان داد، تا شهرها تأسیسگردید و فرزندانش در شهرها اقامت گزیدند، پس کوفه (قُبّه الاسلام) نامیده شد.113
5 – امیرمؤمنان(صلوات الله علیه) در فضیلت کوفه فرمود:
اَلکوفَهُ کَنزُ الایمانِ وَ حجهُ الاسلامِ وَ سیفُ اللهِ وَ رُمحُهُ، یَضَعُهُ حَیثُ یَشاءُ؛114
کوفه گنجینهِ ایمان، حجت اسلام، شمشیر و نیزهِ خداوند منان است، که هر کجا بخواهد آن را به کار بگیرد.
6 – از ابن عباس روایت شده که فرمود:
اَلکوُفَهُ فُسطاطُ الاِسلامِ؛115
کوفه خیمهِ اسلام است.
7 – امام صادق(ع) به کسی که میخواست مکه یا مدینه را به عنوان اقامتگاه خود انتخاب کند، فرمود:
عَلَیکَ بالعراقِ الکوفَهَ، فان البرکَهَ مِنها علی اثنَی عَشَرَ میلاً هکذَا و هکذَا…؛ 116
بر تو باد عراق، در کوفه سکونت کن که برکت در دوازده میلی آن میباشد، این گونه – یعنی؛ از هر چهارطرف – .
8 – امام صادق(ع) در همین رابطه فرمود:
اَلکوفَهُ روضه مِن ریاضِ الجنهِ؛117
کوفه باغی از باغهای بهشت است.
9 – از رسول اکرم(ص) روایت شده که فرمود:
طینَهُ شیعتنا مِن الکوفهِ؛118
گل شیعیان ما از کوفه است.
10 – در احادیث طینت آمده است:
طینُ الارضِ مکهُ و المدینهُ و الکوفَهُ وَ بَیتِ المقدسِ وَ الحائِرِ؛119
گل زمین از مکه، مدینه، کوفه، بیت المقدس و حائر (حرم امام حسین علیه السلام) میباشد.
11 – امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) در مدح کوفه فرمود:
وَیحکِ یا کوفهُ، ما اطیبکِ و اطیَبَ ریحَکِ!؛120
ای کوفه! ترا چه میشود که این قدر پاکیزهای و بویت این قدر پاکیزه است؟
12 – امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) در این رابطه به نظم فرمود:
یا حَبَّذَا السیرُ بأرضِ الکوفهِ
ارضٌ سواءٌ سَهلَه معروفهٌ 121
وه چه زیباست گشت و گذار در سرزمین کوفه، سرزمین هموار خوش منظر خوشبو.
13 – امام صادق(ع) در مدح کوفه فرمود:
ان اللهَ اختارَ من جمیعِ البلادِ کوفَهَ وَ قُم و تفلیسَ؛122
خداوند از میان همهِ شهرها، کوفه، قم و تفلیس را برگزید.
14 – امام حسن عسکری(ع) در این رابطه فرمود:
لَموضعُ الرجلِ فی الکوفهِ، احبُّ الیّ مِن دارٍ فی المدینهِ؛123
جای پایی در کوفه برای من، از خانهای در مدینه محبوبتر است.
15 – امام صادق(ع) در ضمن حدیثی فرمود:
ان اللهَ احتج بالکوفهِ علی سائِرِ البلادِ، و بالمؤمنینَ مِن اهلها علی غَیرهِم؛124
خداوند با کوفه بر دیگر شهرها احتجاج نمود، و با مؤمنان از اهل آن بر دیگران.
16 – و در حدیث دیگری فرمود:
مَن کانَ له دارٌ بالکوفهِ فلیتمسک بِها؛125
هر کس در کوفه خانهای داشته باشد، حتماً آن را نگه بدارد.
17 – امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) در مورد دفع بلاها از کوفه فرمود:
یُدفعُ البلاءُ عنها کَما یدفعُ عَن اخبیهِ النبیٍّ؛126
بلا از کوفه دفع میشود، آن گونه که از خیمههای پیامبر(ص) دفع میگردد.
18 – امام صادق(ع) در همین رابطه فرمود:
اِذا عمتِ البلایا، فالامنُ فی الکوفَهِ وَ نواحیها؛127
هنگامی که بلاها همگانی شود، امنیت در کوفه و اطراف آن است.
19 – در حدیث دیگر از حوادث جانکاه و بلاهای خانمانسوز گفت و گو فرمودند، پرسیدند که در چنین شرایطی به کجا فرار کنیم؟ فرمود:
اِلَی الکوفَهِ وَ حَوالیها؛128
به سوی کوفه و اطراف آن.
20 – رسول اکرم(ص) در یک حدیث طولانی خطاب به امیرمؤمنان(ع) فرمود: خداوند ولایت ترا به آسمانها عرضه نمود، آسمان هفتم سبقت جست: پس آن را با عرش زینت بخشید، سپس…؛
ثُمَ سَبَقَت الیهاَ الکوفهُ، فزیّنَها بِکَ؛129
آنگاه کوفه سبقت جست، پس آن را با وجود تو زینت بخشید.
21 – امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) در مورد پیوند ناگسستنی خود با کوفه میفرماید:
هذِهِ مدینتنا، وَ محلنا و مقرُّ شیعتنا؛130
اینجا شهر ما، جایگاه ما و اقامتگاه شیعیان ماست.
22 – امام صادق(ع) در همین رابطه فرمود:
تُربهٌ تُحبنا وَ نُحبها؛131
خاک کوفه ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست میداریم.
23 – و در حدیث دیگری فرمود:
برای خدا حرمی است و آن مکه است، برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است، برای امیرمؤمنان حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن قم میباشد.132
24 – و در حدیث دیگری با توضیح بیشتری فرمود:
وَ الکوفَهُ حَرَمُ علیّ بنِ ابی طالبٍ(ع). اِن عَلِیاًّ(ع) حَرّمَ مِنَ الکوفَهِ ما حَرمَ ابراهیمُ مِن مکهَ، وَ ما حَرّمَ مُحمدٌ (صلی الله علیه و آله) مِنَ المَدینهِ؛133
کوفه حرم علی بن ابی طالب است، حضرت علی(ع) از کوفه حرام کرده، آن چه را که حضرت ابراهیم از مکه و حضرت محمد(ص) از مدینه حرام کردهاند.
25 – مولای متقیان، خود در این رابطه فرمود:
مَکهُ حَرَمُ اللهِ، وَ المدینهُ حَرَمُ رَسُولِاللهِ،(ص) وَ الکوفهُ حَرَمی، لایریدُها جَبارٌ بحادثهٍ اِلاّ قَصَمَهُ اللهُ؛ 134
مکه حرم خدا، مدینه حرم رسول خدا و کوفه حرم من است، هیچ ستمگری در صدد ایجاد حادثه در آن بر نمیآید، جز این که خداوند ریشهکناش میکند.
26 – امام صادق(ع) در این رابطه فرمود:
اَللهم ارمِ مَن رَماها وَ عادِ مَن عاداها؛135
بار خدایا! هر کس کوفه را بزند او را بزن و هر کس آن را دشمن بدارد او را دشمن بدار.
کوفه و پیرامون
آنچه از نظر خوانندگان گرامی گذشت، شماری از احادیث پیشوایان معصوم(ع) پیرامون (کوفه) بود، در این رابطه احادیث فراوان دیگری هست که در مورد مناطق وابسته و نواحی پیوسته به کوفه از امامان نور (علیهم السلام) صادر گشته است که به جهت محدود بودن صفحات مجله از آنها صرفنظر نموده، به چند نمونه از احادیث وارده پیرامون (ظَهر کوفه) بسنده میکنیم:
27 – مولای متقیان، امیرمؤمنان (صلوات الله علیه) در مورد ظهر کوفه که همان نجف اشرف میباشد، فرمود:
یُحشَرُ مِن ظهرِ الکوفهِ سبعُونَ الفاً عَلی غرهِ الشمسِ، یَدخُلُونَ الجنهَ بغیرِ حسابٍ؛136
از ظهر کوفه هفتاد هزار نفر همانند قرص خورشید در نخستین لحظات طلوع آن برانگیخته میشوند که بدون حساب وارد بهشت شوند.
28 – و در همین رابطه خطاب به شهر کوفه فرمود:
ما احسَنَ ظَهرَکِ وَ اطیَبَ قعرَکِ، اللهم اجعَل قبری بِها؛137
ای کوفه، چه پشت خوب (نجف) وه چه اندرون خوبی داری، بار خدایا قبر مرا در آن قرار ده.
از دهها حدیث مربوط به قبر مطهر مولای متقیان به یک حدیث بسنده میکنیم:
29 – امام صادق(ع) فرمود:
بِظهرِ الکوفَهِ قبرٌ لا یلوُذُ بِهِ ذوُ عاههٍ اِلاّ شفاهُ اللهُ؛ 138
در پشت کوفه قبری هست که هیچ صاحب مرضی به آن پناه نمیبرد، جز این که خداوند او را شفا میدهد.
معجزات و کرامات باهرهای که در حرم مولای متقیان مشاهده گردیده، بیرون از شماراست، فقط اشاره میکنیم که (ابن بطوطه) مینویسد: از این روضه کرامتها ظاهر میشود که منشأ عقیدهِ مردم بر این که قبر علی(ع) آنجاست همان کرامتها میباشد.در شب بیست و هفت رجب که (لیله المحیا) مینامند، عراقیان، خراسانیان، فارسیان و رومیان، سی تن و چهل تن، بعد از نماز خفتن در آنجا گرد میآیند و بیماران افلیج و زمین گیر را کنار ضریح مقدس میگذارند و خود به نماز و ذکر و قرآن میپردازند. چون پاسی از شب گذشت همهِ مریضها که شفا یافته و سالم شدهاند، برخاسته ذکر لااله الاالله، محمد رسول الله و علی ولی الله میگویند. و این حکایت در میان آنان به حد افاضه رسیده، گرچه من خود آن شب را درک نکردم، داستان آن را از اشخاص مورد اعتماد شنیدم.139
در اینجا فقط اشاره میکنیم که پیامبران فراوانی در نجف و کوفه مدفون هستند، از جمله حضرت آدم و حضرت نوح، که در داخل ضریح مقدس امیر مؤمنان(ع) مدفون میباشند.140
30 – در عظمت این مکان مقدس همین بس که مولای متقیان فرمود:
اَولُ بقعهٍ عُبِدَ اللهُ علیها ظهرُ الکوفهِ، لَمّا اَمَرَ اللهُ الملائکَهَ اَن یَسجُدُ لادَمَ، سَجَدُوا عَلی ظَهرِ الکوفَهِ؛141
نخستین بقعهای که خداوند بر فراز آن پرستش شده ظَهر کوفه است. هنگامی که خداوند به فرشتگان امر فرمود که در برابر حضرت آدم(ع) سجده کنند، بر فراز ظهر کوفه او را سجده کردند.
31 – امام صادق(ع) در پشت کوفه در سه مورد از مرکب خود پیاده شد و در هر یک دو رکعت نماز گزارد. ابوالفرج سندی که در محضر بود عرضه داشت: این سه مورد که نماز گزاردید، کجا میباشند؟
فرمود:
اَما الاولُ فَموضعُ قَبر امیرالمؤمنینَ(ع) وَ الثانی مَوضِعُ راسِ الحسَینِ(ع) و الثالِثُ مَوضِعُ مِنبَرِ القائِمِ(ع)؛142
اما اولی محل قبر امیر مؤمنان، اما دومی محل سر مقدس سالار شهیدان و اما سومی محل منبر حضرت صاحب الزمان (صلوات الله علیه) میباشد.
32 – امام باقر(ع) در ضمن یک حدیث طولانی که در مورد کیفیت بنای کعبهِ معظمه توسط حضرت آدم(ع) به تفصیل سخن گفته، در مورد ارکان چهارگانهِ آن میفرماید:
فَرَفَعَ قواعِدَ البیتِ الحرامِ بحجرٍ منَ الصفا، وَ حَجَر مِنَ المروهِ، وَ حَجَر مِن طورِ سیناءَ، وَ حَجَرٍ مِن جَبَلِ السلامِ وَ هُوَ ظهرُ الکوفَهِ؛143
آنگاه پایههای بیت الله الحرام را با سنگی از صفا، سنگی از مروه، سنگی از طور سینا و سنگی از جبل السلام که همان پشت کوفه است، بنیاد نهاد.
33 – و در حدیث معراج آمده است که رسول اکرم(ص) چون به (دار السلام)144 در پشت کوفه رسیدند، جبرئیل عرضه داشت که اینجا مسجد پدرت آدم و عبادتگاه پیامبران است، فرود آی و در اینجا نماز بگزار، پس از براق پیاده شده نماز گزارده، آنگاه به سوی بیت المقدس عزیمت نمود.145
34 . سرزمین نجف اشرف به قدری شرافت دارد که سنگ ریزه های آن نگین افتخار عبادت کنندگان میباشد.
امام صادق(ع) به هنگام شمارش انگشتریهایی که بسیار فضیلت دارد، از دُرّ نجف یاد کرده میفرماید:
وَ ما یُظهرُهُ اللهُ بِالذکواتِ البیضِ بِالغَرِیّینِ؛146
و آنچه خداوند پدیدار میسازد در تپههای سفید غریین.
به تفصیل از پاداش آن بحث کرده میفرماید:
خداوند از روی رحمت گستردهاش به شیعیان، دُرّ نجف را به قدری فراوان کرده که به رایگان به دست همگان برسد.
سیمای اهل کوفه در آیینهِ روایات
با توجه به این که اهالی کوفه همواره پشتیبان اهلبیت عصمت و طهارت بودهاند، نکوهشهای فراوانی در مورد آنها از سوی دشمنان به عمل آمده است و لذا احادیث مربوط به کوفه و ظهر کوفه را با روایاتی پیرامون (اهل کوفه) پی میگیریم:
35 – امام باقر(ع) در این رابطه میفرماید:
اِن ولایتنا عُرضَت عَلی اَهلِ الامصارِ، فلم یقبلها قبُولَ اَهلِ الکوفَهِ شیءٌ؛147
ولایت ما به اهل شهرها عرضه شد، اهالی هیچ شهری همانند اهل کوفه آن را نپذیرفتند.
36 – امام رضا(ع) در مورد اهل کوفه فرمود:
یا اَهلَ الکوفَهِ قَد اعطیتم خیراً کثیراً، وَ اِنکم لَمِمَّن امتَحَنَ اللهُ قَلبَهُ؛148
ای اهل کوفه به شما خیرهای فراوان عطا شده، شما از کسانی هستید که خداوند دلهایشان را آزموده است.
37 – امام حسین(ع) خطاب به اهل کوفه، در ایام جنگ صفین فرمود:
یا اهلَ الکوفهِ، انتمُ الاحبهُ الکرماءُ، و الشِعارُ دُونَ الدِثارِ؛149
ای اهل کوفه، شما دوستان گرانمایه، بسیار صمیمی و خصوصی، نه ظاهری و بیگانه میباشید.
38 – امام سجاد(ع) در همین رابطه فرمود:
مَرحباً بِکُم یا اهلَ الکوفهِ، ا نتُمُ الشعارُ دوُنَ الدِثارِ؛150
مرحبا به شما ای اهل کوفه، شما (همانند لباس زیرین) صمیمی و خصوصی هستید، نه مانند جامهِ رویی (بیگانه و ظاهری).
39 – امام صادق(ع) در این رابطه میفرماید:
اهلُ خُراسانَ اعلامُنا، اهل قُم انصارنا، وَ اهل کوفَهَ اوتادُنا، وَ اهلُ هذا السوادِ مِنا وَ نحنُ مِنهُم؛151
اهل خراسان پیشتازان ما، اهل قم یاوران ما، اهل کوفه تکیهگاههای ما و اهل این دیار (نواحی کوفه) از ما هستند و ما نیز از آنها هستیم.
40 – مولای متقیان در نامهای که به اهل کوفه نوشتهاند، چنین مینویسند:
مِن عبدِ اللهِ عَلیّ امیرالمؤمنین الی اهلِ الکوفَهِ جَبههِ الانصارِ وَ سَنامِ العَرَبِ؛152
از بندهِ خدا علی امیرمؤمنان، به سوی اهل کوفه پیشتاز یاران و قلّهِ [شرف] عرب.
سیمای کوفه در احادیث ملاحم
در پیشگوییهای پیشوایان معصوم(ع) احادیث فراوان در رابطه با کوفه به ویژه در هنگامهِ خروج سفیانی آمده است که به صورت فشرده به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1 – سَنَهَ الفتحِ ینبثقُ الفراتُ حتی یدخُلَ ازقّهَ الکوفهِ؛153
در سال فتح آب فرات سرریز میکند و در کوچههای کوفه روان میشود.
2 – اِذا فُتِقَ بثقٌ فِی الفراتِ، فَبَلَغَ ازقهَ الکوفهِ فلیتهیّأ شیعتُنا؛154
هنگامی که شکافی در فرات پدید آید و آب فرات به کوچههای کوفه برسد، شیعیان آمادهِ – ظهور باشند.
3 – لا تَذهبُ الایامُ وَ اللیالی حَتی یُحفرها هُنا نَهر یَجری فیهِ الماءُ وَ السُفُنُ؛155
شبها و روزها سپری نمیشود، تا در اینجا رودخانهای حفر میشود که در آن آب و کشتی به جریان میافتد.
4 – الکوُفهُ آمنهٌ منَ الخرابِ حتی تخرَبَ مصرُ، و لا تکُونُ الملحمَهُ حتی تَخرَبَ الکوُفَهُ؛156
کوفه در امان است از ویرانی تا هنگامی که مصر ویران گردد، پیشگوییها تحقق نمییابد تا هنگامی که کوفه ویران شود.
5 – لایَذهبُ ملکُ هؤلاء حتی یستعرِضوُا الناسَ بالکوفهِ یومَ الجمعهِ، لکأنی انظرُ الی روِسٍ تندُرُ فیما بینَ المسجِدِ وَ اصحابِ الصابونِ؛157
حکومت اینها پایان نمییابد تا هنگامی که مردم را روز جمعه در کوفه به صف کرده به قتل برسانند. گویی با چشم خود میبینم سرهایی را که در میان مسجد و بازار صابون فروشها بر زمین میریزند.
6 – ان لولدِ فلانٍ عندَ مسجدکُم لوقعهً فی یومٍ عروبهٍ، یقتلُ فیها اربعهُ آلافٍ من بابِ الفیلِ الی اصحابِ الصابونِ؛158
برای فرزندان فلانی در نزد مسجد شما (مسجد اعظم کوفه) حادثهای در یک روز عید هست که در میان باب فیل تا بازار صابونیها چهار هزار نفر کشته میشود.
7 – اذا هُدمَ حائطُ مسجد الکوفهِ مؤخرهُ مما یلی دار عبدِاللهِ بن مسعودٍ، فعند ذلکَ زوالُ ملکِ بنی فلانٍ، اما ان هادِمَهُ لا یبنیهِ؛159
هنگامی که دیوار مسجد کوفه از ناحیهِ پشت، از طرف خانهِ عبدالله بن مسعود تخریب شود، در آن هنگام حکومت آل فلان نابود میشود و تخریب کنندهِ دیوار آن را بنا نمیکند.
8 – انی یکوُنُ ذلکَ – یا جابرُ – و لما یکثرُ القتلُ بینَ الحیرهِ و الکوفهِ؛160
ای جابر، چگونه ممکن است – امر ظهور – واقع شود، در حالی که کشت و کشتار فراوان در میان حیره و کوفه رخ نداده است.
9 – اذا وَقَعَ النارُ فی حجازِکُم، وَ جریَ الماءُ بنجفکُم، فتوقعُوا ظُهُورَ قائِمِکُم؛161
هنگامی که در حجازتان آتش پدید آمد و آب در نجفتان روان گردید، ظهور قائم(عج) خود را امیدوار باشید.
10 – اذاَ ملا هذا نجفکُمُ السیلُ و المطرُ، و ظهرتِ النارُ فیِ الحجارهِ و المدرِ، و ملکت بغدادَ التّتَرُ، فَتَوَقعُوا ظُهورَالقائِمِ المنتَظَر؛162
هنگامی که این نجف شما را سیل و باران فرا گیرد و در سنگها و سنگریزهها آتش پدیدار گردد، ظهور قائم خود را امیدوار باشید.
سیمای کوفه در هنگامه خروج سفیانی
1 – وَ یدخلُ جیشُ السفیانیُّ الیَ الکوفهِ فلا یدعونَ احداً الا قتلُوهُ؛163
سپاه سفیانی وارد کوفه میشوند و احدی را فروگذار نمیشوند جز این که به قتل میرسانند.
2 – و یبعثُ السفیانیُّ جیشاً الی الکوفهِ و عدتُهُم سبعونَ الفاً، فیصیبُونَ منِ اهلِ الکوفَهِ قتلاً و صلباً و سبیاً؛164
سفیانی سپاهی را به سوی کوفه گسیل میدارد که تعدادشان هفتاد هزار نفر میباشند، اهل کوفه را میکشند، به دار میزنند و اسیر میگیرند.
3 – وَ یبعثُ مائهً وَ ثلاثینَ الفاً الی الکوفهِ و ینزلوُن الروحاءَ و الفاروقَ، فیسیرُ منها ستونَ الفاً حتی ینزلُوا الکوفهَ – موضَعَ قبر هودٍ(ع) بالنخیلهِ فیهجمونُ الیهم یومَ الزینهِ؛165
صد و سی هزار نفر به سوی کوفه گسیل میدارد، که در رَوحاء و فاروُق فرود میآیند، شصت هزار نفر از آنها وارد کوفه شده، در نخیله – در کنار قبر حضرت هود – مستقر میشوند و در روز عید تهاجم میکنند.
4 – و یظهرَ السفیانی و من معه حتی لا یکونَ له همهٌ الا آل محمدٍ(ص) وَشیعَتهُم، فیبعثُ واللّه بعثاً الی الکوفهِ، فیصابُ باناسٍ من شیعهِ آل محمدٍ بالکوفهِ قتلاً و صلباً؛166
سفیانی و همراهانش خروج کرده، هدفی جز کشتن آل محمد و شیعیان آنها را در سر نمیپرورانند. پس لشکری را به سوی کوفه میفرستد، پس گروهی از شیعیان اهلبیت را به قتل میرسانند و به دار میآویزند.
5 – ثم یسیرُ الیَ الکوفهِ فیقتُلُ اعوان آل محمدٍ(ص)؛ 167
آنگاه سفیانی به سوی کوفه رهسپار شده، یاوران آل محمد را میکشد.
6 – یخرجُ ابن اکلهِ الاکبادِ مِن الوادی الیابسِ، و هو رجلٌ ربعهٌ، وحشُ الوجهِ، ضخم الهامهِ، بوجهِهِ اثر الجدری، اذا رایتَهُ حسبتهُ اعوَرَ، اسمُهُ عثمانُ و ابوه عَنبَسَهُ، و هوَ من ولد ابی سفیانَ، حتی یأتی ارضاً (ذات قرارٍ و معینٍ) فیستوی علی منبرها؛168
پسر هند جگرخواره از وادی یابس (در اطراف دمشق) خروج میکند، او مردی متوسط القامه، وحشت برانگیز، ستبرسر، و آبله رو میباشد. هنگامی که به او نگاه کنی میپنداری که نابیناست، ناماش (عثمان) و نام پدرش (عنبسه) از تبار ابوسفیان میباشد، به سرزمینی دارای قرارگاه و آب روان (کوفه) وارد میشود و بر منبر آن قرار میگیرد.
7 – های های، الا یا ویلَ لکوفانکم هذِهِ و ما یحلها من السفیانی؛169
آه، آه، وای بر این کوفهِ شما از آنچه از سفیانی بر آن میرسد.
8 – تنزلُ الرایاتُ السوُد التی تخرُجُ من خراسان الی الکوفهِ، فاذا ظهر المهدیُّ(ع) بَعَثَ الیه بالبیعهِ؛170
پرچمهای سیاهی که از خراسان به حرکت درمیآید، در کوفه فرود میآید، هنگامی که مهدی(ع) ظهور نمود، برای بیعت به سوی آن حضرت گسیل میشوند.
9 – خرُوجُ السفیانیُّ و الیمانیُّ و الخراسانیُّ فی سنهٍ واحدهٍ، فی شهرٍ واحدٍ، فی یوم واحدٍ، و لیسَ فیها رایهٌ باهدی من رایه الیمانی، یهدی الی الحقِ؛171
سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز خروج میکنند. در این میان پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست، که به سوی حق رهنمون میگردد.
10 – یخرُجُ علیهم الخراسانیُّ و السفیانیُّ، هذا من المشرِقِ و هذا من المغرِبِ، یستبقانِ الی الکوفهِ کفرسی رهانٍ؛172
سفیانی و خراسانی خروج میکنند، این از مشرق و آن از مغرب، همانند دو اسب مسابقه به سوی کوفه میشتابند.
سیمای کوفه در آستانهِ ظهور
نکات فراوانی پیرامون سیمای کوفه و جهان در آستانهِ ظهور آن امام نور بیان گردید، و اینک شماری از احادیث ناگفته را به صورت فشرده و در حدّ اشاره تقدیم خوانندگان گرامی مینماییم، به این امید که بر شور و شعف و شوق انتظارشان افزوده گردد:
1 – امام صادق(ع) فرمود:
لایخرُجُ القائمُ فی اقل مِنَ الفئهِ، و لاتکوُنُ الفئه اقلُّ من عشرهِ آلافٍ؛173
قائم(ع) با کمتر از یک (فئه) خروج نمیکند و شمار یک فئه کمتر از ده هزار نفر نمیشود.
2 – و در حدیث دیگری فرمود:
اِن اصحابَ الطالوتِ ابتلوا بالنهر… و ان اَصحابَ القائِمِ(ع) یُبتَلوُنَ بمثِلِ ذلِکَ؛174
اصحاب طالوت به وسیلهِ رودخانهای آزمایش شدند… اصحاب قائم(ع) نیز چنین آزمونی را در پیش دارند.
3 – رسول اکرم(ص) در این رابطه فرمود:
ان المهدی من ولدی یفعلُ مثل ما فعل موسی، عند خروجِهِ مِن مکه الی الکوفَهِ؛175
مهدی از فرزندان من، به هنگام عزیمت از مکه به سوی کوفه، همان کاری را انجام میدهد که حضرت موسی(ع) انجام داد.
4 – امام باقر(ع) میفرماید:
هنگامی که قائم(ع) در مکه قیام میکند و به سوی کوفه عزیمت میکند، منادیاش ندا میدهد:
اَلا لایَحمِل احدٌ منکم طعاماً و لا شراباً؛176
هرگز احدی از شما خوردنی و یا نوشیدنی با خود بر ندارد.
همان سنگ حضرت موسی(ع) را که بار یک شتر است، با خود برمی دارند، در هر منزلی که فرود میآیند چشمهای از آن جریان پیدا میکند، هر کس گرسنه باشد سیر میشود و هر کس تشنه باشد سیراب میگردد. و این تنها زاد و توشهِ آنهاست تا هنگامی که در پشت کوفه فرود آیند.
5 – آنگاه محل فرود و کیفیت فرود آن حضرت را در حدیث دیگری چنین میفرماید.
انهُ نازلٌ فی قبابٍ من نورٍ، حین ینزلُ بظهرِ الکوفَهِ عَلَی الفارُوقِ؛177
او در هنگامهِ ظهور، در خیمههایی از نور در ظهر کوفه در (فاروق) فرود میآید.178
6 – و در حدیث دیگری تعداد آن خیمهها را هفت تعبیر کرده میفرماید:
ینزلُ فی سبعِ قبابٍ من نورٍ، لا یعلمُ فی ایها هُوَ، حین ینزلُ فی ظهرِ الکوفهِ، فهذا حینَ ینزلُ؛179
او در هفت خیمه از نور در پشت کوفه فرود میآید، معلوم نمیشود که او در کدامین خیمه است، این به هنگام فرود آمدن میباشد.
7 – و در حدیث دیگری میفرماید:
کأنّی بقائِمِ اهل بیتی قَد علا نجفکم، فاذا علا فوقَ نجفکم نَشَرَ رایَهَ رسوُلِ اللهِ(ص) فَاذا نَشَرَها انحطت علیهِ ملائکهُ بدرٍ؛180
گویی قائم اهلبیت خود را با چشم خود میبینم که بر فراز نجف شما بر آمده است. چون بر فراز نجف برآید پرچم پیامبر اکرم(ص) را باز میگشاید. هنگامی که آن را بگشاید فرشتههای بدر بر او فرود آیند.
8 – امام صادق(ع) در این رابطه میفرماید:
کانّی بالقائِمِ علی ظهرِ النجفِ، لَبِسَ درعَ رسولِ اللهِ(ص)… ثم ینشرُ رایَهَ رَسوُلِاللهِ(ص) وَ هِیَ المغلبهِ… لا یهوی بها اِلی شَیءٍ الاّ اهکلتهُ… و اذا نشَرَها اضاءَ لها ما بینَ المشرِقِ و المغرِبِ؛181
گویی قائم(ع) را با چشم خود میبینم که در پشت کوفه، زره رسول خدا را پوشیده… پرچم رسول خدا را باز میگشاید، و آن پرچم همیشه پیروز است… با آن پرچم به سوی چیزی عزیمت نمیکند جز این که آن را شکست میدهد… هنگامی که آن را به اهتزاز در آورد مشرق و مغرب با نور آن روشن میشود.
در این حدیث که بسیار طولانی است و فقط فرازهایی از آن را آوردیم، به روشنی بیان شده که آن امام نور وسیلهِ غلبه بر همهِ ابزار و ادوات جنگی را دارد، او هرگز از وسایل کشتار جمعی استفاده نمیکند، ولی همهِ وسایل کشتار جمعی را از کار میاندازد.
9 – امام باقر(ع) در این رابطه میفرماید:
کانّی بالقائِمِ(ع) علی نَجف الکوفهِ، قد سار الیها من مکهَ فی خمسهِ الافٍ منَ الملائکهِ، جبرئیلُ عن یمینهِ و میکائیلُ عَن شمالِهِ، و المؤمنونَ بین یدیهِ، و هو یفرقُ الجنودَ فی البلادِ؛182
گویی قائم(ع) را با چشم خود در پشت کوفه میبینم که با پنج هزار فرشته از مکه به آن جا عزیمت نموده، جبرئیل از سوی راست و میکائیل در سمت چپ او و مؤمنان در پیشاپیش او قرار دارند و او سپاهیاناش را به کشورها گسیل میدارد.
از این حدیث شریف نیز استفاده میشود که کوفه پایتخت حکومتی، مقرّ فرماندهی و ستاد نظامی آن حضرت است که با آن شکوه بینظیر در طول قرون واعصار، از مکهِ مکرمه به سوی کوفه تشریف فرما شده، سپاهیاناش را از آنجا به همهِ اقطار و اکناف جهان گسیل میدارد.
10 – امام صادق(ع) صحنهِ دیگری را این گونه ترسیم میفرماید:
کأنّی انظُرُ الی القائم(ع) علی منبرِ الکوفهِ و حولهُ اصحابُهُ ثلاثمِاَئهٍ و ثلاثهَ عَشَرَ رجلاً عدهَ اهلِ بدرٍ، و هم اصحابُ الالویهِ و هم حکامُ اللهِ فی ارضِهِ عَلی خلقِهِ؛183
گویی قائم(ع) را با چشم خود میبینم که بر فراز منبر کوفه قرار دارد، و تعداد سیصد و سیزده تن یاراناش – به تعداد اصحاب بدر – در پیرامون او حلقه زدهاند، که آنها پرچمداران و زمامداران روی زمین هستند، از سوی پرودگار برای بندگان.
این حدیثشریف صریحاستدر این که سیصد و سیزده تن یاران خاص حضرت، فرماندهان کشوری و لشکری هستند و اصحاب حضرت به اینها اختصاص ندارد، چنان که در حدیث اول همین بخش از امام صادق(ع) نقل کردیم که حداقل اصحاب به هنگام عزیمت از مکهِ معظمه ده هزار نفر میباشند.
11 – امام عسکری(ع) در ضمن حدیثی در این رابطه میفرماید:
ثُم یخرُجُ فکأنّی انظُرُ اِلَی الاعلامِ البیضِ تخفقُ فوقَ راسِهِ بِنجفِ الکوفهِ؛184
سپس ظاهر میشود، گویی با چشم خود میبینم پرچمهای سفیدی را که در نجف کوفه بالای سرش در حال اهتزاز میباشد.
12 – امام باقر(ع) صحنهِ دیگری را این گونه ترسیم میفرماید:
اِذا ظَهَرَ القائِمُ و دَخَلَ الکوفَهَ بَعَثَ اللهُ تعالی من ظهرِ الکوفهِ سبعینَ الفَ صدیقٍ، فیکونونَ فی اصحابِهِ و انصارِهِ؛185
هنگامی که قائم(ع) ظهور کند و داخل کوفه شود، خداوند متعال تعداد هفتاد هزار نفر صدیق از پشت کوفه برای او برانگیخته میکند تا در میان یاران و یاوران آن حضرت قرار بگیرند.
این حدیث از احادیث رجعت میباشد و این هفتاد هزار نفر از افراد با ایمانی هستند که در وادیالسلام و یا پیرامون حرم مولای متقیان آرمیدهاند و به هنگام ظهور حضرت بقیه الله – ارواحنا فداه – رجعت میکنند.
13 – و در حدیث دیگری احتشام و شکوه بینظیر یاران را این گونه به تصویر میکشد:
کانّی باصحابِ القائِمِ(ع) وَ قَد احاطوا بما بینَ الخافقینِ، فلیسَ مِن شیٍ الا وَ هوَ مطیعٌ لهُم، حتی سباعُ الارضِ و سباعُ الطیرِ، یطلبُ رضاهم فی کلِّ شیٍ؛186
گویی اصحاب حضرت قائم(ع) را با چشم خود میبینم که به آنچه در میان شرق و غرب جهان است احاطه کردهاند، چیزی در جهان نیست جز این که از آنها فرمان میبرند و خشنودی آنان را در هر چیزی طلب میکنند، حتی درندگان زمین و پرندگان آسمان.
در این حدیث بُعد دیگری از ابعاد عظمت و شرف یاران حضرت آشکار میشود.
14 – امام صادق(ع) در مقام بیان هویّت اصحاب خاص حضرت صاحب الزمان(ع) میفرمایند:
وَ مِنَ الکوفهِ اربَعَهَ عَشَرَ رَجُلاً؛187
چهارده تن از آنها اهل کوفه هستند.
15 – در حدیث دیگری از امام زین العابدین(ع) روایت شده که پنجاه تن از آنها از اهل کوفه هستند.188
16 – و در حدیث دیگری نام و نام پدر 14 تن یاران حضرت ولی عصر(ع) از اهل کوفه از امام صادق(ع) به صراحت آمده است.189
17 – آنگاه امام باقر(ع) توان روحی آنان را چنین شرح میدهد:
لَکَاَنّی انظرُ الیهم مُصعدینَ مِن نجفِ الکوفهِ ثلاثمائهٍ و بضعَهَ عَشَرَ رَجُلاً، کان قُلُوبَهُم زُبَرُ الحدیدِ، جبرئیلُ عن یمینِهِ و میکائیلُ عن یسارِهِ، یسیرُ الرعبُ امامَهُ شهراً وَ خَلفَهُ شَهراً؛190
گویی آنان را با چشم خود میبینم که از نجف کوفه بالا میروند، سیصد و ده و اندی نفر هستند، دلهای آنها همانند قطعات آهن است، جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ آن حضرت حرکت میکند، از جلو و پشت سر او، رعب او به مسافت یک ماه، در دلها میافتد.
18 – در حدیث دیگری تشریح میکند که حضرت قائم (ع) هنگامی که ظهور میکند به (رحبه)ی کوفه تشریف میآورد، نقطهای را نشان میدهد و دستور میدهد که آن جا را بکنند، از آنجا دوازده هزار زره، دوازده هزار شمشیر، و دوازده هزار کلاهخود بیرون میآورد، آنگاه دوازده هزار نفر از شیعیان را – از عرب و عجم – فرا میخواند و آن ادوات جنگی را به آنها میپوشاند.191
19 – در حدیث بسیار مفصلی امام صادق(ع) توضیح میدهد که وجود مقدس حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) پس از سیطره بر کل جهان، به سوی کوفه باز میگردد، قطعات شمش طلا از آسمان فرو میبارد، طلا و نقره و جواهرات در میان مردم توزیع میکند… و اعلام میکند که هر کس از یکی از شیعیان طلبی دارد به او مراجعه کند و طلب خود را دریافت نماید.192
20 – در حدیث دیگری در وصف آنان میفرماید:
قَد اثرَ السجودُ بجباهِهِم، لیوثٌ بالنهارِ، رهبانٌ باللیلِ، کأن قلوبَهُم زُبُرُ الحَدیدِ، یُعطَی الرجُلُ مِنهُم قُوهَ اربَعینَ رَجُلاً؛193
گویی آنان را در پشت کوفه میبینم که… آثار سجده در پیشانی آنان آشکار است، آنها شیران روز و راهبان شب هستند، گویی دلهایشان قطعات آهن میباشد، به هر یک از آنها نیروی چهل مرد داده میشود.
صفحات محدود مجله به پایان رسید و ما سخنان ناگفته و دُرهای ناسفتهِ فراوان پیرامون (پایتخت دولت کریمه) به ویژه در مورد اصلاحات و تغییراتی که از نظر اسلوب کشورداری انجام مییابد؛ داریم، که امیدواریم در فرصت دیگری در این زمینه بیانات دُرربار معصومان (علیهم السلام) را تقدیم نماییم.
به امید روزی که این پایتخت دولت جهان شمول خاندان اهلبیت در پهن دشت گیتی گسترده شود و همهِ انسانها از رنجها، فشارها، ستمها، تشویشها، و اضطرابها رهایی یافته، برای نخستین بار عطر حکومت حقّهِ مبتنی بر عدالت و آزادی واقعی را استشمام نموده، دیدگان رمدکشیدهشان با دیدار آن جمال الهی منور گردد.
به امید آن روز.
در پایان یادآور میشویم که برای رعایت اختصار، از هر حدیثی فقط فرازی را در این گفتار ارائه دادیم و به جهت محدود بودن صفحات مجله، به اختلافات جزئی که معمولاً در منابع حدیثی هست اشاره نکردیم، ولی سعی کردیم که متن حدیث را مطابق اوّلین منبعی که در پینوشت آمده ارائه دهیم.
علیاکبر مهدیپور
________________________________________
1. غیبت نعمانی، ص 254.
2. کمال الدین، ج 2، ص 650.
3. سورهِ هود، آیهِ 86.
4. اعلامالوری، ج 2، ص 292.
5 . غیبت نعمانی، ص 313.
6. تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 254.
7. روزگار رهایی، ج 2، ص 1069.
8 . دلائل الامامه، ص 455.
9. غیبت نعمانی، ص 196.
10. بحار الانوار، ج 52، ص 327.
11. روزگار رهایی، ج 2، ص 461.
12. وقعه صفین، ص 3.
13. از 21 رمضان 40 ه . تا 25 ربیع الاول 41 ه .
14. بحار الانوار، ج 53، ص 11؛ حلیه الابرار، ج5، ص 384.
15. گزیده کفایه المهتدی، ص 287.
16. الارشاد، ج 2، ص 379.
17. اِعلام الوری، ج 2، ص 287؛ الارشاد، ج 2، ص 380؛ غیبت طوسی، ص 469؛ روضه الواعظین، ج 2، ص263؛ منتخب الانوار المضیئه، ص 191،؛ کشف الغمه، ج 2، ص 436؛ بحار الانوار، ج 52، ص 33.
18. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 165؛ بحار الانوار، ج 52، ص 224.
19. همان.
20. رَحبه در لغت به معنای پهن دشت، چمن زار، بستان، جالیز، تاکستان و سرزمین سبز و خرّم میباشد، و (رُحبه) نام سرزمینهای فراوان، از جمله نام محلی در یک منزلی کوفه بر کرانهِ رودخانهِ قادسیه میباشد.[لسان العرب، ج 5، ص 166؛ معجم البلدان، ج3، ص 33].
21. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 166؛ بحار الانوار، ج 52، ص 225.
22. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 31؛ مزار شیخ مفید، ص 18؛ کامل الزیارات، ص 30؛ المزار الکبیر، ص 113؛ مختصرالبصائر، ص 178؛ وسائل الشیعه، ج 5، ص 255؛ بحار الانوار، ج 53، ص 148؛ حلیه الابرار، ج 5، ص340.
23. الارشاد، ج 2، ص 387.
24. رسائل الشّریف المرتضی، ج 3، ص 146.
25. کمال الدین، ج 2، ص 358،؛ مختصر البصائر، ص 493؛ بحارالانوار، ج 53، ص 115 و 148.
26. غیبت طوسی، ص 478؛ بحار الانوار، ج 53، ص 145.
27. الایقاظ من الهجعه، صص 362 – 371.
28. جزیرهِ خضرا، ص 38 – 46.
29. بحار الانوار، ج 53، ص 123؛ بیان الفرقان، ج 5، ص 275.
30. الایقاظ من الهجعه، ص 82.
31. مجمع البیان، ج 7، ص 235.
32. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 318؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 434؛ تفسیر صافی، ج 2، ص 72؛ مختصر البصائر، ص25؛ بحارالانوار، ج 53، ص 41.
33. الارشاد، ج 2 ص 386؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 165؛ اعلام الوری، ج 2، ص 292؛ روضه الواعظین، ج 2، ص266.
34. همان؛ دلائل الامامه، ص 463؛ حلیه الابرار، ج 5، ص 303.
35. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 165؛ الارشاد، ج 2، ص 386؛ اعلام الوری، ج 2، ص 292؛ دلائل الامامه، ص 463؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 254؛ بحار الانوار، ج 52، ص 346.
36. مختصر البصائر، ص 189؛ بحار الانوار، ج 53، ص 35.
37. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 848؛ مختصر البصائر، ص 37؛ بحار الانوار، ج 53، ص 62.
38. بحار الانوار، ج 53، ص 74.
39. سورهِ حجر (15) آیهِ 38.
40. از روستاهای رُحبه در حوالی کوفه [معجم البلدان، ج 3، ص 76].
41. سورهِ الرحمن ، آیه 62 – 64.
42. مختصر بصائر، ص 27؛ تفسیر برهان، ج 5، ص 485؛ بحارالانوار، ج 53، ص 43.
43. مختصر البصائر، ص 190.
44. الایقاظ من الهجعه، ص 339؛ مختصر البصائر، ص 212.
45. تفسیر البرهان، ج 10، ص 55؛ بحار الانوار، ج 53، ص 104؛ الایقاظ من الهجعه، ص 338؛ منتخب الانوار المضیئه، ص 202؛ الرّجعه، استرآبادی، ص 33؛ مختصر البصائر، ص 49.
46. همان.
47. تفسیر برهان، ج 2، ص 408؛ رجعت یا دولت کریمهِ اهلبیت، ص 190.
48. بحار الانوار، ج 52، ص 390؛ گزیدهِ کفایه المهتدی، ص 305.
49. تفسیر البرهان، ج 8، ص 439؛ بحارالانوار، ج 53، ص 106؛ الرجعه، ص 188.
50. الکافی، ج 8، ص 175؛ تفسیر العیّاشی، ج 3، ص 37.
51. مختصر البصائر، ص 29؛ تفسیر البرهان، ج 7، ص 376؛ الرجعه، ص 61.
52. الکافی، ج 8، ص 175؛ تفسیر البرهان، ج 6، ص 51؛ حلیه الابرار، ج 5، ص 424؛ تفسیر العیاشی، ج 3 ص 37؛ تفسیر الصافی، ج 4، ص 388؛ مختصر البصائر، ص 48؛ الرجعه، ص 92.
53. منتخب الانوار المضیئه، ص 202؛ الایقاظ من الهجعه، ص 338.
54. تفسیر البرهان، ج 10، ص 55؛ بحار الانوار، ج 53، ص 104.
55. به نامهای:حرقه، امعمرو، و سلسله [تاریخ طبری، ج 3، ص 146].
56. تاریخ الطبری، ج 3، ص 146، حوادث سال 17 ه . .
57. همان، ص 148.
58. همان، ص 149.
59. معجم البلدان، ج 4، ص 491.
60. دائره المعارف الاسلامیه الشیعیه، ج 10، ص 36.
61. وقعه صفین، ص 3.
62. به نقل مرحوم آیهالله سید محمد شیرازی.
63. بحار الانوار، ج 53، ص 12.
64. تهذیب الاحکام، ج 3، ص 253؛ بحار الانوار، ج 52، ص 374.
65. الارشاد، ج2، ص 380؛ اعلام الوری، ج 2، ص 287؛ منتخب الانوار المضیئه، ص 190؛ گزیدهِ کفایه المهتدی، ص 304؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 251.
66. غیبت طوسی، ص 468؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 515؛ بحار الانوار، ج 52، 330.
67. همان.
68. الارشاد، ج 2 ص 380؛ اعلام الوری، ج 2، ص 287.
69. معجم البلدان، ج 4، ص 492.
70. دلائل الامامه، ص 463؛ نوادر المعجزات، ص 198.
71. رجال الکشّی، ص 24؛ بحارالانوار، ج 22، ص 389.
72. غیبت طوسی، ص 455؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 514؛ الانوار المضیئه، ص 190؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1159؛ بحارالانوار، ج 52، ص 330.
73. بحار الانوار، ج 52، ص 385.
74. غیبت طوسی، ص 451؛ بحار الانوار، ج 52، ص 330.
75. غیبت طوسی، ص 474؛ دلائل الامامه، ص 456؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 516؛ بحار الانوار، ج 52، ص 291.
76. الفتن مروزی، ج 2، ص 612؛ الملاحم ابن المنادی، ص 112، الفتن و الملاحم، ص 56؛ معجم الملاحم و الفتن، ج 4،ص 291.
77. دلائل الامامه، ص 467؛ اثبات الهداه، ج 3 ص 573.
78. الارشاد، ج 2، ص 381؛ غیبت طوسی، ص 468؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 515؛ کشف الغمه، ج 2، ص 465؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 253.
79. سورهِ المؤمنون (23)، آیهِ 50.
80. التّبیان، ج 7، ص 373.
81. تفسیر عیاشی، ج 3، ص 134؛ معانی الاخبار، ص 373؛ تفسیر البرهان، ج 7، ص 24؛ بحارالانوار، ج 14، ص 239؛ ج 100، ص 227.
82. مزار شیخ مفید، ص 28؛ المزار الکبیر، ص 116؛ کامل الزیارات، ص 48؛ تهذیب الاحکام، ج 6، ص 38؛ تفسیر الصافی، ج 5، ص 182؛ تفسیر البرهان، ج 7، ص 24؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 405؛ بحارالانوار، ج 14، ص 217؛ ج 100، ص 228.
83. تفسیر القمی، ج 2، ص 91.
84. مجمع البیان، ج 7، ص 172؛ کنز الدّقایق، ج 9، ص 191.
85. سورهِ التین (95)، آیههای 1 – 3.
86. تفسیر الطبری، ج 30،ص 154؛ تفسیر القرطبی، ج 20، ص 110؛ تفسیر المراغی، ج 30، ص 194؛ الدرّالمنثور، ج 6، ص 365.
87. همان.
88. سورهِ المؤمنون (23)، آیهِ 20.
89. البقره، 63 و 93؛ النّساء، 154؛ مریم، 52؛ طه، 80؛ المؤمنون، 20؛ القصص، 29 و 46، الطور، 1 و التّین، 2.
90. تفسیر الثعلبی، ج 10، ص 239.
91. تفسیر الطبری، ج 30، ص 154؛ تفسیر القرطبی، ج 20، ص 110؛ الدرّ المنثور، ج 6، ص 365.
92. الکافی، ج 8، ص 281؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 311.
93. التّبیان، ج 10، ص 375؛ تفسیر الطبری، ج 30، ص 155.
94. معانی الاخبار، 365؛ الخصال، ج 1، ص 225. تفسیر الصافی، ج7، ص 512؛ تفسیر کنز الدّقائق، ج 14، ص340.
95. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 34؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 377؛ بحارالانوار، ج 60، ص 205.
96. سورهِ هود (11)، آیهِ 44.
97. قاموس کتاب مقدس، ص 40، مادهِ (آراراط).
98. معجم البلدان، ج 2، ص 179.
99. قصص قرآن، ص 348.
100. دائره المعارف الاسلامیه، ج 7، ص 161.
101. همان، ج 4، ص 249 – 253.
102. قاموس الاعلام ، ترکی ، ج 3، ص 1848.
103. جغرافیای طبیعی آذربایجان، ص 28.
104. سرزمینهای خلافت شرقی، لسترنج گای، ص 101.
105. معجم البلدان، ج 2، ص 179.
106. تفسیر البرهان، ج 5، ص 146؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 311.
107. الکافی، ج 8، ص 235؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 311؛ تفسیر البرهان، ج 5، ص 145؛ تفسیر الصافی، ج 4، ص 40.
108. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 31؛ مزار مفید، ص 18؛ المزار الکبیر، ص 113؛ روضه الواعظین، ج 2، ص 410؛ بحارالانوار، ج 100، ص 440.
109. الکافی، ج 4، ص 586؛ الفقیه، ج 1، ص 147؛ مزار مفید، ص 19؛ المزار الکبیر، ص 115؛ روضهالواعظین، ج 2، ص 410؛ وسائلالشیعه، ج 5، ص 256؛ تهذیب الاحکام، ج 6، ص 31؛ کامل الزیارات، ص 29.
110. علل الشرائع، ج 2، ص 461؛ النّهایه، ج 1، ص 208؛ بحارالانوار، ج 65، ص 172؛ ج 100، ص 369؛ مستدرک الوسائل ، ج 10،
ص 204.
111. رجال کشّی، ص 20؛ بحار الانوار، ج 22، ص 386.
112. روضه الواعظین، ج 2، ص 409.
113. اثبات الوصیّه، ص 23.
114. معجم البلدان، ج 4، ص 492.
115. کنز العمّال، ج 12، ص 301.
116. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 44؛ المزار الکبیر، ص 344؛ بحارالانوار، ج 100، ص 404.
117. فرحه الغریّ، ص 69؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 387.
118. الهدایه، ص 111؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 208.
119. الکافی، ج 1، ص 390، بحارالانوار، ج 25، ص 49؛ ج 61، ص 46.
120. خصائص الائمّه، ص 114؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 203 و 264.
121. العقد الفرید، ج 6، ص 137؛ النّهایه، ج 3، ص 217؛ بحارالانوار، ج 34، ص 428؛ دیوان امیرالمؤمنین، ص 111.
122. تاریخ قم، ص 97؛ بحارالانوار، ج 60 ص 214؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 205.
123. بحار الانوار، ج 52، ص 386؛ ج 100، ص 385؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 205.
124. تاریخ قم، ص 95؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 205.
125. بحار الانوار، ج 52، ص 386؛ ج 100، ص 385؛ مستدرک الوسائل. ج 10، ص 264.
126. عیون الاخبار، ج 2، ص 65؛ بحار الانوار، ج 100، ص 392.
127. تاریخ قم، ص 97؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 205.
128. همان؛ بحارالانوار، ج 60، ص 214.
129. اقبال الاعمال، ص 465؛ تاریخ قم، ص 94؛ بحار الانوار، ج 27 ص 262؛ ج 60، ص 212؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 204.
130. تاریخ الکوفه، ص 63.
131. همان.
132. تاریخ قم، ص 97؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 83؛ بحار الانوار، ج 60، ص 216؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 206.
133. امالی شیخ طوسی، ص 672؛ بحار الانوار، ج 99، ص 85؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 202.
134. الکافی، ج 4، ص 563؛ تهذیب الاحکام، ج 1، ص 12؛ جامع الاخبار، ص 69؛ روضه الواعظین، ج 2، ص 407؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 360.
135. تاریخ الکوفه، ص 63.
136. وقعه صفین، ص 127؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 225؛ بحار الانوار، ج 12، ص 77؛ ج 100، ص 227.
137. فرحه الغری، ص 22؛ موسوعه العتبات المقدّسه، ج 6، ص 71.
138. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 34؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 377.
139. سفرنامهِ ابن بطوطه، ج 1، ص 185.
140. اثبات الوصیه، ص 14 و 132؛ تهذیب الاحکام، ج 6، ص 22 و 34؛ فرحه الغریّ، ص 48؛ الهدایه، ص 11؛ الجعفریات، ص 201؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 384؛ مستدرک الوسائل، ج 2، ص 314؛ ج 10، ص 219.
141. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 120؛ بحار الانوار، ج 11، ص 149؛ ج 100، ص 232؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 206؛ جنّات ثمانیه،
ص 302.
142. موسوعه العتبات المقدسه، ج 6، ص 80؛ فرحه الغریّ، ص 45.
143. الکافی، ج 4، ص 197؛ بحارالانوار، ج 11، ص 185 و 209؛ علل الشرائع، ج 2، ص 422؛ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 126.
144. در مورد (جبل السلام)، (دارالسلام) و (وادی السلام) ان شاءالله در شمارههای آینده سخن خواهیم گفت.
145. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 307؛ الکافی، ج 8، ص 235؛ بحار الانوار، ج 11، ص 333؛ ج 100، ص 386.
146. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 37؛ روضه الواعظین، ج 2، ص 411؛ فرحه الغریّ، ص 71.
147. امالی شیخ مفید، ص 142؛ کامل الزیارات، ص 167؛ ثواب الاعمال، ص 114؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 518؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 212؛ بحارالانوار، ج 23، ص 281؛ ج 60، ص 209؛ ج 101، ص 140؛ بصائر الدرجات، ص 97.
148. مصباح المتهجّد، ص 680؛ تهذیب الاحکام، ج 6، ص 24؛ مصباح الزّائر، ص 54؛ اقبال الاعمال، ص 468؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 389.
149. وقعه صفین، ص 114؛ بحار الانوار، ج 32، ص 405.
150. الکافی، ج 6، ص 498؛ الفقیه، ج 1 ص 66؛ مکارم الاخلاق، ص 83؛ بحار الانوار، ج 76، ص 103.
151. تاریخ قم، ص 93؛ بحار الانوار، ج 60، ص 218؛ کریمهِ اهلبیت، ص 432.
152. نهج البلاغه، بخش نامهها، نامهِ شماره 1؛ بحارالانوار، ج 32، ص 84.
153. الارشاد، ج 2، ص 377؛ غیبت طوسی، ص 451؛ اعلام الوری، ج 2، ص 284؛ منتخب الانوار المضیئه، ص35؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1164؛ کشف الغمه، ج 2، ص 461؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 250؛ اثباتالهداه، ج 3، ص 742.
154. الصراط المستقیم، ج 2، ص 258.
155. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 752؛ بحارالانوار، ج 41، ص 283.
156. مستدرک الصّحیحین، ج 4، ص 462.
157. غیبت طوسی، ص 448؛ الارشاد، ج 2، ص 376؛ بحارالانوار، ج 52، ص 211.
158. الارشاد، ج 2، ص 377؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 250.
159. غیبت طوسی، ص 446؛ غیبت نعمانی، ص 277؛ الارشاد، ج 2، ص 375؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1163؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 249؛ اثبات الهداه، ج 7، ص 108؛ بحارالانوار، ج 52، ص 210.
160. الارشاد، ج 2، ص 374؛ غیبت طوسی، ص 445؛ بحار الانوار، ج 52، ص 209.
161. الصراط المستقیم، ج 2، ص 258.
162. همان، ص 259.
163. الیقین، ص 423؛ بحار الانوار، ج 52، ص 219.
164. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 402؛ الاختصاص، ص 256؛ غیبت نعمانی، ص 280؛ بحار الانوار، ج 52، 239.
165. بحارالانوار، ج 52، ص 273؛ ج 53، ص 83.
166. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 163؛ بحار الانوار، ج 52، ص 222.
167. غیبت طوسی، ص 464؛ عقد الدرر، ص 46، سنن الدّانی، ص 78؛ منتخب الاثر، ص 452؛ بحارالانوار، ج 52، ص 207.
168. کمال الدین، ج 2، ص 651؛ بحار الانوار، ج 52، ص 205.
169. خطبه البیان، ج 2، ص 651؛ بحار الانوار، ج 52، ص 205.
170. غیبت طوسی، ص 452؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1158، عقدالدرر، ص 129؛ الحاوی للفتاوی، ج 2، ص 69؛ البرهان، متقی هندی، ص 150؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 729؛ بحار الانوار، ج 52، ص 217.
171. غیبت طوسی، ص 446؛ غیبت نعمانی، ص 255؛ الارشاد، ج 2، ص 375؛ اعلام الوری، ج 2، ص 284؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1163.
172. غیبت نعمانی، ص 255؛ بحار الانوار، ج 52، ص 232.
173. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 253.
174. غیبت نعمانی، ص 316؛ بحار الانوار، ج 52، ص 332.
175. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 912.
176. الکافی، ج 1، ص 231؛ غیبت نعمانی، ص 238؛ کمال الدین، ج 2، ص 670؛ منتخب الانوار المضیئه، ص 199؛ گزیدهِ کفایهالمهتدی، ص 296؛ بحار الانوار، ج 13، ص 185؛ ج 52، ص 335 و 351.
177. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 215؛ تفسیر الصافی، ج 1، ص 375؛ تفسیر البرهان، ج 2، ص 161.
178. فیض کاشانی (فاروق) را چنین معنی کرده: (شاید منظور این باشد که آن حضرت با چیزی نازل میشود که به وسیلهِ آن بین حق و باطل فرق میگذارد) [الصافی: 1/375] ولی به این توجیه نیازی نیست، زیرا (فاروق) نام محلی در سرزمین نجف میباشد، چنان که در مورد سپاه سفیانی آمده است: (صد و سی هزار نفر به سوی کوفه میفرستد که در (رَوحا) و (فاروُق) فرود میآیند و شصت هزار نفرشان به سوی کوفه میروند…) [بحار: 53/83].
179. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 214؛ تفسیر الصافی، ج 1، ص 375؛ تفسیر البرهان، ج 2، ص 161.
180. کمال الدین، ج 2، ص 671؛ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 214؛ تفسیر الصافی، ج 1، ص 375؛ منتخب الانوار المضیئه، ص 198؛ بحار الانوار، ج 52، ص 326.
181. دلائل الامامه، ص 457.
182. الارشاد، ج 2، ص 380؛ اعلام الوری، ج 2، ص 287؛ روضه الواعظین، ج 2، ص 264؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 250؛ بحار الانوار، ج 52، ص 337.
183. کمال الدین، ج 2، ص 672؛ منتخب الانوار المضیئه، ص 198؛ بحار الانوار، ج 52، ص 672.
184. کمال الدین، ج 2، ص 409؛ کفایه الاثر، ص 296؛ اعلام الوری، ج 2، ص 253؛ کشف الغمه، ج 2، ص 528؛ بحار الانوار، ج 51، ص 160.
185. بحار الانوار، ج 53، ص 104.
186. کمال الدین، ج 2، ص 673؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 494؛ بحارالانوار، ج 52، ص 327؛ حلیه الابرار، ج 5، ص 417.
187. دلائل الامامه، ص 558؛ الملاحم و الفتن، ص 202؛ المحجّه، ص 28.
188. بحارالانوار، ج 52، ص 306.
189. دلائل الامامه، ص 573؛ المحجه، ص 44.
190. تفسیر العیاشی، ج 2، ص 197؛ بحار الانوار، ج 52، ص 343.
191. الاختصاص، ص 334؛ بحار الانوار، ج 52، 377.
192. بحارالانوار، ج 53، ص 34.
193. منتخب الانوار المضیئه، ص 195؛ بحار الانوار، ج 52، ص 386.