اماکن زیارتى منتسب به امام زمان – بخش اول

اماکن زیارتى منتسب به امام زمان (علیه السلام) در ایران و جهان(1)

‌مسجد اعظم‌ کوفه،‌ یکی‌ از کهن‌ترین‌ اماکن‌ زیارتی‌ منتسب‌ به‌ حضرت‌ بقیه‌ الله (ارواحنا فداه)، ‌مرکز قضاوت، محل‌ نصب‌ منبر، محل‌ تأسیس‌ کلاس‌های‌آموزش‌ قرآن‌ و محل‌ اقامه‌ی‌ نماز جمعه‌ و جماعت‌ آن‌ حضرت‌ در عهد ظهور است.

مسجد کوفه‌ در اصل‌ بسیار گسترده‌ بود. مهدی‌ موعود (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) به‌ هنگام‌ ظهور آن‌ را منهدم می کند و ‌به‌ پایه‌های‌ نخستین‌ برمی‌ گرداند و سه‌ مسجد دیگر در کنار آن‌ بنیاد می‌نهد.
‌سیمای‌ مسجد کوفه‌ از منظر، آیات، روایات، ‌حوادث‌ تاریخی‌ و تشرف‌ نیک‌ بختان‌ به‌ محضر آن‌ کعبه‌ مقصود، در این‌ نوشتار در حد توان‌ ترسیم‌ گشته‌ است.
مرکز دادرسی‌ آن‌ امام‌ نور در هنگامه‌ی‌ ظهور
‌روزگاری‌ مسجد اعظم‌ کوفه‌ مرکز داوری‌ و دادرسی‌ مولای‌ متقیان‌ امیرمؤمنان‌ (علیه‌السلام) بود به‌ هنگام‌ ظهور نیز مرکز داوری‌ و دادرسی‌ فرزند برومندش‌ حضرت‌ بقیه‌ ا لله (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) خواهد بود.
1. ششمین‌ امام‌ نور در این‌ رابطه‌ می‌فرماید:
‌دارُ مُلِکِه‌ الکُوفَهُ وَ مَجلِسُ حُکمِهِ جامِعُها.1
‌مرکز حکومت‌ او، کوفه، و مرکز قضاوت‌ و دادرسی‌ او مسجد اعظم‌ کوفه‌ است.
پایگاه‌ تبلیغاتی‌ امام‌ زمان‌ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف)
‌روزگاری‌ شیفتگان‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ در مسجد اعظم‌ کوفه،‌ پیروآن‌ منبر امیر بیان، مولای‌ متقیان‌ (علیه‌السلام) گرد میآمدند و از بیانات‌ درُر بارش‌ کسب‌ نور می‌کردند.2 در هنگامه‌ی‌ ظهور نیز در پیرامون‌ منبر آخرین‌ امام‌ نور گرد میآمدند و از سخنان‌ گهر بارش‌ فیض‌ می‌برند.
2. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در این‌ رابطه‌ می‌فرماید:
کأنّی‌ اَنظُرُ اِلیَ القائِمِ عَلی‌ مِنبَر الکُوفَه وَ حَولَهُ اصحابُهُ، ثَلاثُ مائَه‌ و ثَلاثَه‌ عَشَرَ رَجُلاً عِدَّه اهلِ بَدر، وَ هُم‌ اَصحابُ الالوِیَه، و هُم‌ حُکّامُ اِلله فی‌ ارضِهِ عَلی‌ خَلقِهِ.3
‌گویی‌ به‌ سوی‌ قائم‌ (علیه‌السلام) می‌نگرم‌ که‌ بر فراز منبر مسجد کوفه‌ قرار گرفته، تعداد 313 تن‌ یارانش‌ در اطراف‌ او حلقه‌ زده‌اند. که‌ پرچم‌ داران‌ و فرمان‌ روایان‌ خداوند برفراز گیتی‌ در میان‌ بندگان‌ خدایند.
3. امام‌ باقر (علیه‌السلام) در همین‌ رابطه‌ می‌فرماید:
یَدُخُل‌ المَهدَیُّ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) الکوفَه‌ وَ بها ثَلاثُ رایاتٍ‌ قَد اضطَرَبَت، فَیَصطفّوُا لَهُ و یَدخُلُ حَتّی‌ یَاتِیَ المِنبَرَ، فَیخطُبُ فَلا یَدریِ النّاسُ ما یَقوُلُ مِنَ البُکاء.4
‌مهدی‌ (علیه‌السلام) وارد کوفه‌ می‌شود سه‌ گروه‌ درگیر در یک‌ صف‌ برای‌ او گرد آیند، او بر فراز منبر می رود، خطبه‌ می‌خواند و مردم‌ آن‌ قدر اشک‌ شوق‌ می‌ریزند که‌ متوجه‌ سخنان‌ او نمی‌شوند.
4. ابان‌ بن‌ تغلب‌ گوید: در محضر امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در ناحیه‌ی‌ کوفه‌ بودم. در سه‌ نقطه‌ پیاده‌ شدند و در هر نقطه‌ دو رکعت‌ نماز گزاردند، در توضیح‌ آن‌ سه‌ نقطه‌ فرمودند: یکی‌ از آنها محل‌ قبر امیر مؤ‌منان (علیه‌السلام) و دیگری‌ محل‌ نهادن‌ سر مقدس‌ امام‌ حسین‌ (علیه‌السلام) بود، اما سومی:
‌و الثّالِثُ مَوضِعُ منبر القائِمِ (علیه‌السلام)؛5
‌سومی‌ محل‌ منبر حضرت‌ قائم‌ (علیه‌السلام) بود.
ستاد اقامه‌ی‌ جمعه‌ و جماعت‌ حضرت‌ بقیه‌ الله (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف)
‌روزگاری‌ مسجد کوفه‌ محل‌ برگزاری‌ جمعه‌ و جماعت‌ میر هدایت، شاه‌ ولایت، حضرت‌ علی‌ (علیه‌السلام) بود، روزگاری‌ بس‌ دراز نیز محل‌ اقامه‌ی‌ جمعه‌ و جماعت‌ آخرین‌ سفیر الهی‌ خواهد بود.
5. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در یک‌ خطبه‌ی‌ طولانی، ویژگیهای‌ مسجد کوفه‌ می‌فرماید:
<‌ای‌ اهل‌ کوفه،‌ خداوند به‌ شما نعمت‌هایی‌ عطا فرموده‌ که‌ به‌ هیچ‌ کس‌ عطا نکرده‌ است. از برتری‌ محل‌ برگزاری‌ نماز شما این‌ است‌ که‌ اینجا خانه‌ی‌ آدم، خانه‌ی‌ نوح، خانه‌ی‌ ادریس، عبادتگاه‌ حضرت‌ ابراهیم‌ خلیل‌ و عبادتگاه‌ برادرم‌ حضرت‌ خضر (علیه‌السلام) بود و امروزه‌ محل‌ عبادت‌ و مناجات‌ من‌ است.>
سپس‌ در ادامه‌ فرمود:
وَلَیأتِیَن عَلَیهِ زَمانٌ‌ یَکوُنُ مُصَلَّی‌ المَهدَیّ (علیه‌السلام) مِن‌ وُلدی‌ و مُصَلّی‌ کُلٍّ مؤ‌مِنٍ. و لا‌یَبقی‌ عَلیَ الاَرضِ مُؤ‌مِنٌ اِلاّ کانَ بهِ، او حَنَّ قَلبُهُ اِلَیه؛6
برای‌ مسجد کوفه‌ زمانی‌ فرا می‌رسد که‌ محل‌ برگزاری‌ نماز حضرت‌ مهدی‌ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) از تبار من و محل‌ عبادت‌ هر مؤ‌من‌ می‌شود. هیچ‌ مؤ‌منی‌ در روی‌ زمین‌ نمی‌ماند، جز این‌ که‌ به‌ این‌ مسجد بیاید، یا قلبش‌ برای‌ این‌ مسجد پربزند.
6. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) گشت‌ و گزاری‌ در سرزمین‌ فعلی‌ نجف‌ کردند، از توسعه‌ی‌ روز افزون‌ کوفه‌ صحبت‌ کردند و فرمودند:
‌در سرزمین‌ حیره7 مسجدی‌ با پانصد در ساخته‌ می‌شود که‌ نماینده‌ی‌ حضرت‌ قائم‌ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) در آن‌ نماز می‌گذارد، زیرا مسجد کوفه‌ برای‌ آنها گنجایش‌ نخواهد داشت.
‌و در آن‌ دوازده‌ امام‌ عادل، امامت‌ می‌کند.
‌راوی‌ پرسید: آیا مسجد کوفه‌ گنجایش‌ آن‌ همه‌ جمعیت‌ را ‌خواهد داشت؟
‌فرمود: تُبنی‌ لَهُ اَربَعُ مَساجِدَ، مَسجِدُ الکوُفَه اَصغَرُها و هذا و مَسجِدان‌ فی‌ طَرَفیِ الکُوفَه‌ مِن‌ هذَا الجانَبَ.8
برای‌ آن‌ حضرت‌ چهار مسجد ساخته‌ می‌شود که‌ مسجد کوفه‌ کوچک‌ترین‌ آنها خواهد بود، و این‌ مسجد (مسجد حیره‌ با پانصد در) و دو مسجد در دو طرف‌ کوفه، از این‌ سمت. (با دست‌ مبارک‌ اشاره‌ فرمودند به‌ سوی‌ بصره‌ و نجف).
7. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در این‌ رابطه‌ می‌فرماید:
اذا قامَ قائَمُ آلِ مُحمّدٍ (علیه‌السلام) بَنی‌ فی‌ ظَهرِ الکُوفَه‌ مَسجِداً لَهُ اَلفُ بابٍ، و اتّصَلَت‌ بُیُوتُ اَهلِ الکوُفَه بِنَهری‌ کربَلا؛
هنگامی‌ که‌ قائم‌ آل‌ محمد (علیه‌السلام) قیام‌ کند، در پشت‌ کوفه‌ مسجدی‌ تأسیس‌ می‌کند که‌ هزار در دارد، و خانه‌های‌ کوفه‌ به‌ دو رود کربلا متصل‌ می‌شود.
توسعه‌ی‌ مسجد اعظم‌ کوفه‌
‌نخستین‌ بنیانگذار مسجد کوفه‌ حضرت‌ آدم‌ (علیه‌السلام) می‌باشد و در گذشته‌ خیلی‌ وسیع‌تر از ساختمان‌ فعلی‌ آن‌ بوده‌ است.
. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در مقابل‌ درب‌ مسجد می‌ایستاد،‌ تیری‌ در چلّه‌ی‌ کمان‌ نهاده،‌ پرتاب‌ می‌کرد، تیر در میان‌ خرما فروش‌ها می‌افتاد، می‌فرمود: ‌تا آنجا جزو مسجد بوده‌ است‌ و می‌فرمود:
قَد نَقَصَ مِن‌ اساسِ المِسجِدِ مِثلُ ما نَقَصَ فی‌ تَربیعهِ؛10
از اساس‌ مسجد به‌ مقداری‌ کم‌ از مربّع‌ شدن‌ آن‌ کاسته، کم‌ شده‌ است.11
9. حذیفه‌ بن‌ یمان‌ گوید:
‌به‌ مقدار دوازده هزار ذراع‌ از مساحت‌ آن‌ کم‌ شده‌ است.12
10. مفضل‌ گوید: در محضر امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) بودم، هنگامی‌ که‌ در آخر بازار سرّاج‌ها، به‌ طاق‌ زیّاتین‌ رسیدیم، از اسب‌ پیاده‌ شد و به‌ من‌ فرمود:
انِزِل، فَاِن هذا الموَضِعَ کانَ مَسجَدَ الکوُفَه الَاول الذی‌ خَطّهُ آدَمُ (علیه‌السلام) و اَناَ اکرَهُ اَن‌ اَدخُلَهُ راکِباً.13
پیاده‌ شو، زیرا اینجا جزو نخستین‌ مسجد کوفه‌ است‌ که‌ حضرت‌ آدم‌ (علیه‌السلام) آن‌ را طرح ریزی‌ کرده‌ بود، من‌ دوست‌ ندارم‌ که‌ سواره‌ وارد شوم.
‌پرسیدم: چه‌ کسی‌ آن‌ را تغییر داد؟
‌فرمود: نخستین‌ دگرگونی‌ آن‌ در هنگامه‌ی‌ طوفان‌ رخ‌ داد، سپس‌ کسان‌ کسری،14 بعداً نعمان15 و بعدها زیاد (ابن‌ ابیه) آن‌ را تغییر دادند.
11. سابق‌ بربری‌ گوید: دیدم‌ که‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) مسجد کوفه‌ را وجب‌ به‌ وجب‌ تا طاق‌ زیات‌ها بنیاد نهاد.16‌و این‌ دقیقا منطبق‌ می‌شود با آخر بازار سراج‌ها که‌ در حدیث‌ پیشین‌ از امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) نقل‌ کردیم.
12. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) فرمود:
اِن القائِمَ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) اِذا اقامَ رَد البَیتَ الحَرامَ الی‌ اساسَه، وَ رَد مسجدَ رسُولِ اللهَ (صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) الی‌ اساسِهِ، و رَد مسجِدَ الکوُفَه‌ الی‌ اساسهِ.17
13. امام‌ باقر (علیه‌السلام) در فرازی‌ از یک‌ حدیث‌ طولانی‌ می‌فرماید:
اذا قامَ القائِمُ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) دَخَلَ الکوُفَه و امَرَ بهدَم‌ المَساجِدِ الاَربَعَه حَتّی‌ یَبلُغَ اَساسَها؛ 18
هنگامی‌ که‌ قائم‌(عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) قیام‌ کند، وارد کوفه‌ می‌شود و فرمان‌ می‌دهد که‌ چهار مسجد را ویران‌ کنند تا به‌ پایه‌های‌ نخسین‌ برگردد.
14. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در مسجد کوفه‌ خطاب‌ به‌ مسجد کوفه‌ فرمود:
‌وای‌ بر کسی‌ که‌ تو را ویران‌ کند، وای‌ بر کسی‌ که‌ مقدمات‌ ویرانی‌ تو‌را فراهم‌ سازد، وای‌ بر کسی‌ که‌ تو را با آجر بسازد و قبله‌ی‌ حضرت‌ نوح‌ را تغییر دهد.
‌و در پایان‌ فرمود:
طوُبی‌ لِمَن‌ شَهِدَ هِدمَکَ مَعَ قائِمِ اَهلِ بَیتی، اُولئکَ خَیارُ الاُمه مَعَ اَبرارِ العَتره.19
خوشا به‌ حال‌ کسی‌ که‌ ویران‌ کردن‌ تو را در حضور قائم‌ اهل‌ بیت‌ من‌ درک‌ کند. آنان‌ برگزیدگان‌ امت‌ در محضر نیکان‌ عترت‌ هستند.
‌در این‌ حدیث‌ شریف،‌ از دگرگون‌ شدن‌ قبله‌ی‌ حضرت‌ نوح‌ (علیه‌السلام) گفت‌ و گو شده است،‌ در این‌ رابطه‌ علامه‌ مجلسی‌ (طاب‌ ثراه) تحقیق‌ بسیار ارزشمندی‌ دارند، علاقه‌مندان‌ به‌ دائره‌ المعارف‌ بزرگ‌ بحار مراجعه‌ فرمایند.20
15. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در حدیث‌ دیگری‌ در این‌ رابطه‌ می‌فرماید:
اما اِن قائمَنا اِذا قامَ کسَرَهُ و سَوّی‌ قِبلَتَهُ؛21
چون‌ قائم‌ ما (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) قیام‌ کند، مسجد کوفه‌ را در هم‌ می‌کوبد و قبله‌ی‌ آن‌ را صلاح‌ می‌فرماید.
کلاس‌های‌ قرآن‌ در مسجد کوفه‌
‌در احادیث‌ فراوانی‌ از تأسیس‌ پایگاه‌های‌ آموزش‌ قرآن‌ در مسجد کوفه‌ بحث‌ شده‌ که‌ به‌ چند نمونه‌ از آنها اشاره‌ می‌شود:
16. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) می‌فرماید :
کیفَ اَنتُم‌ لَو ضَرَبَ اَصحابُ القائِمِ (علیه‌السلام) الفَساطیطَ فی‌ مَسجِدِ کوُفانَ، ثُم یُخرَجُ اِلَیهِمُ المِثالُ المُستَأنَفُ، اَمرٌ جَدیدٌ عَلَی‌ العرَبِ شَدیدٌ.22
چگونه‌ خواهید بود،‌ هنگامی‌ که‌ اصحاب‌ قائم‌ (علیه‌السلام) در مسجد کوفه‌ خیمه‌ زده، (قرآن‌ را) به‌ شیوه‌ی‌ جدید عرضه‌ می‌دارند، شیوه‌ای‌ تازه‌ که‌ (آموزش‌ و یا پذیرش‌ آن) بر عرب‌ دشوار است.
‌منظور از شیوه‌ی‌ جدید آموزش‌ قرآن‌ به‌ ترتیب‌ نزول‌ آیات‌ است، چنان‌ که‌ در احادیث‌ دیگر به‌ آن‌ اشاره‌ شده:
17. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در این‌ رابطه‌ می‌فرماید:
کَاَنّی‌ اَنظُرُ اِلی‌ شیعَتنا بمسجِدِ الکُوفَه، قَد ضَرَبُوا الفَساطیطَ یُعَلّموُنَ النّاسَ القُرانَ کَما اُنزِلَ.23
گویی‌ شیعیان‌ خود را می‌بینیم‌ که‌ در مسجد کوفه‌ خیمه‌ زده، به‌ مردم‌ قرآن‌ را آن‌ گونه‌ که‌ نازل‌ شده‌ آموزش‌ می‌دهند.
18. و در حدیث‌ دیگری‌ در همین‌ رابطه‌ فرمود:
کَاَنّی‌ بِالعَجَمِ فَساطیطُهُم‌ فی‌ مَسجدِ الکُوفَه یُعَلّمُونَ النّاسَ القُرآنَ کَما اُنزِلَ.24
گویی‌ ایرانیان‌ را با چشم‌ خود می‌بینم‌ که‌ در مسجد کوفه‌ خیمه‌ زده‌ قرآن‌ را آن‌ گونه‌ که‌ نازل‌ شده، به‌ مردمان‌ آموزش‌ می‌دهند.
از نشانه‌های‌ ظهور در مسجد کوفه‌
‌در منابع‌ فراوانی‌ فرو ریختن‌ دیوار مسجد اعظم‌ کوفه‌ را در شمار نشانه‌های‌ ظهور آخرین‌ امام‌ نور بر شمرده‌اند،25 که‌ در برخی‌ از احادیث‌ به‌ صورت‌ شفاف‌ بیان‌ شده‌ است:
19. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در این‌ رابطه‌ می‌فرماید:
اذا هَدَمَ حائِطُ مَسجِدِ الکُوفَه مِماّ یَلی‌ دارَ عَبدِ اللّهَ بنِ مَسعُودٍ، فَعِندَ ذلِکَ زَوالُ مُلکِ القَومِ و عندَ زَوالِهِ خُرُوجُ القائِمِ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف).26
هنگامی‌ که‌ دیوار مسجد کوفه‌ از سمت‌ خانه‌ی‌ عبدالله‌ بن‌ مسعود فرو بریزد، سیطره‌ی‌ قوم‌ از بین‌ می‌رود و هنگامه‌ی‌ ظهور قائم‌ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) فرا می‌رسد.
علامه‌ی‌ مجلسی‌ از صاحب‌ <العدد القویّه> نقل‌ کرده‌ که‌ دیوار مسجد کوفه‌ فرو ریخت‌ و این‌ نشانه‌ به‌ وقوع‌ پیوست27، صاحب‌ تاریخ‌ کوفه‌ نیز می‌گوید: قسمتی‌ از دیوار مسجد کوفه‌ از سمت‌ خانه‌ی‌ مختار فرو ریخت‌ و یوسف‌ بن‌ عمر آن‌ را ساخت.28
‌یکی‌ دیگر از نشانه‌های‌ ظهور کشتار دسته‌ جمعی‌ در نزد مسجد کوفه‌ است:
20. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در این‌ رابطه‌ می‌فرماید:
اِن لِوُلدِ فُلانٍ عِندَ مَسجِدِ کُم‌ – یعنی‌ مسجد الکوفه‌ – لَوَقعَه فی یومٍ عَرُبَه، یُقتَلُ فیها اربَعَه آلافٍ مِن‌ بابِ الفیلِ الی‌ اصحابِ الصّابُونِ فایاکم و هذا الطریق فاجتنبوه؛29
برای‌ فرزندان‌ فلان، در روز جمعه‌ای‌ در نزد مسجد شما (مسجد کوفه) حادثه‌ای‌ هست‌ که‌ در آن، میان‌ باب‌ فیل‌ تا اصحاب‌ صابون، چهار هزار نفر کشته‌ می‌شود، از این‌ مسیر به‌ شدت‌ دوری‌ بجویید.
مسجد کوفه‌ در عصر رجعت‌
‌در احادیث‌ فراوانی‌ از رجعت‌ پیشوایان‌ و فرمانروایی‌ آنان‌ بعد از حکومت‌ جهانی‌ حضرت‌ بقیه‌ الله‌ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) گفت‌ و گو شده‌ که‌ به‌ برخی‌ از آنها اشاره‌ می‌کنیم:
21. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در یک‌ حدیث‌ طولانی‌ از رجعت‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) و فرمان‌روایی‌ آن‌ حضرت‌ به‌ تفصیل‌ سخن‌ گفته، در پایان‌ می‌فرماید:
و عِندَ ذلِکَ تَظهَرُ الجَنتانِ المُدهامتانِ عِندَ مَسجِدِ الکوُفَه وَ ما حَولَهُ بَما شاءَ اللّهُ؛30
در آن‌ زمان‌ آن‌ دو باغستان‌ سبز و خرم‌ در نزد مسجد کوفه‌ و در پیرامون‌ آن‌ – آن‌ گونه‌ که‌ خداوند‌ بخواهد – پدیدار می‌گردد.
22. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در فراز دیگری‌ از حدیث‌ یاد شده‌ از نابودی‌ شیطان‌ و یارانش‌ به‌ دست‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در واپسین‌ رجعت‌ آن‌ حضرت‌ سخن‌ گفته‌ است.31
23. در حدیث‌ دیگری‌ امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) از کشته‌ شدن‌ ابلیس‌ توسط‌ حضرت‌ بقیه‌ اللّه‌ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) در مسجد کوفه‌ سخن‌ گفته‌ و می‌فرماید:
اِن اللّهَ انظَرَهُ الی‌ یَوم‌ یُبعَثُ فیهِ قائِمُنا، فَاِذا بَعَثَ اللّهُ قائِمَنا کانَ فی‌ مَسجِدِ الکوُفَه وَ جاءَ اِبلیسُ حَتیّ یَجثُّوَ بَینَ یَدَیهِ‌ عَلی‌ رُ کبَتَیهِ، فَیَقُلُ: یا وَیلَهُ مِن‌ هذَا الیَوم. فَیَأخُذُ بِنَا صَیِتِه‌ فَیَضرِبُ عُنُقَهُ. فَذلِکَ الیَومُ هُو الوَقتُ المَعلوم؛32
خداوند او را تا روز خروج‌ قائم‌ ما (علیه‌السلام) مهلت‌ داده‌ است. هنگامی‌ که‌ قائم‌ ما را خداوند ظاهر می‌کند، در مسجد کوفه‌ خواهد بود، پس‌ ابلیس‌ به‌ حضورش‌ می‌آید و در مقابل‌ اش‌ زانو می‌زند و می‌گوید: ای‌ وای‌ بر او از چنین‌ روزی. پس‌ او را با دست‌ قدرت‌ می‌گیرد و گردنش‌ را می‌زند. آن‌ روز همان‌ وقت‌ معلوم‌ است.
سیمای‌ مسجد کوفه‌ در آیینه‌ی‌ آیات‌ و روایات‌
‌آیات‌ فراوانی‌ از قرآن‌ کریم‌ به‌ مسجد کوفه‌ مربوط‌ می‌شود که‌ به‌ شماری‌ از آنها اشاره‌ می‌شود:
الف. (وَ اصنَعِ الفُلکِ بِاَعیُنِنا وَ وَحینا)33
‌خداوند به‌ حضرت‌ نوح‌ (علیه‌السلام) وحی‌ فرمود: کشتی‌ را به‌ یاری‌ ما (در حضور ما) و به‌ فرمان‌ ما بساز.
24. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) فرمود:
‌حضرت‌ نوح‌ (علیه‌السلام) نجار بود او نخستین‌ کسی‌ است‌ که‌ کشتی‌ ساخت، او نهصد و پنجاه سال‌ قوم‌ خود را ارشاد و هدایت‌ کرد، آنها همه‌اش‌ او را مسخره‌ کردند، پس‌ از خدا خواست‌ که‌ احدی‌ از آنها را روی‌ زمین‌ باقی‌ نگذارد. خدا به‌ او وحی‌ کرد که‌ کشتی‌ را بسازد.
فَعَمِلَ نُوحٌ سَفیَنتهُ فی‌ مسجِد الکُوفه بِیَدِهِ، فَاتی‌ بِالخَشَبِ مِن‌ بُعدٍ حَتّی‌ فَرَغَ مِنها.34
حضرت‌ نوح‌ کشتی‌ را با دست‌ خود در مسجد کوفه‌ ساخت‌ و تخته‌ها را از راه‌های‌ دور آورد تا کار ساختن‌ کشتی‌ به‌ اتمام‌ رسید.
‌ب. (حَتّی‌ اِذا جاءَ اَمرُنا وَ فارَ التّنّوُرُ):35
‌تا هنگامی‌ که‌ فرمان‌ ما فرا رسید و از تنور آب‌ جوشید.
25. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در ضمن‌ شمارش‌ ویژگی‌های‌ مسجد کوفه‌ فرمود:
فیهِ نَجَرَ نوُحٌ سَفینَنَه، و فیهِ فارَ التّنّورُ، و بهِ کانَ بَیتُ نوُحٍ و مَسجِدُهُ، وَ فی‌ زاویَتهِ الیُمنی‌ فارَ التّنّوُرُ.36
حضرت‌ نوح‌ کشتی‌اش‌ را‌ در آن‌ جا ساخت، از تنور نیز همان‌ جا آب‌ جوشید. خانه‌ی‌ نوح‌ و محل‌ عبادت‌ او نیز آن‌ جا بود. در زاویه‌ی‌ راست‌ آن‌ آب‌ از تنور جوشید.
26. امام‌ باقر (علیه‌السلام) نیز در این‌ رابطه‌ فرمود:
مسجدُ کوُفانَ فیهِ فارَ التّنّورُ، نُجِرَتِ السفینه، و هُوَ سُره بابِلَ وَ مَجمَعُ الاَنبیاءِ.37
در مسجد کوفه‌ از تنور آب‌ جوشید کشتی‌ آن‌ جا ساخته‌ شد، آنجا ناف‌ بابل‌ و محل‌ اجتماع‌ پیامبران‌ است.38
27. امام‌ باقر (علیه‌السلام) در حدیث‌ دیگر با تفصیل‌ بیشتری‌ فرمود:
مَسجِدُ کوُفانَ رَوضَه مِن‌ ریاضِ الجَنّه، صلّی‌ فیهِ الفُ نَبی وَ سَبعوُنَ نَبیّاً، وَ مَیمَنَتُهُ رَحمَه و مَیسرِتُهُ مَکرٌ، فیهِ عَصا موسُی‌ و شَجَره یَقطینَ و خاتَمُ سُلیمانَ، و مِنهُ فارَ التّنّوُرُ و نَجَرتِ السفینَه و هِیَ صُره39بابِلَ و مَجمَعُ الانبَیاءِ.40
مسجد کوفه‌ باغی‌ از باغهای‌ بهشت‌ است، هزار و هفتاد پیامبر در آن‌ نماز گزارده، سمت‌ راست‌ آن‌ رحمت‌ و سمت‌ چپ آن‌ نیرنگ41 می‌باشد. عصای‌ حضرت‌ موسی، درخت‌ کدوی‌ (حضرت‌ یونس) و انگشتریِ حضرت‌ سلیمان‌ در آن‌ است. تنور از آن‌ جا جوشید، کشتی‌ در آن‌ جا ساخته‌ شد. آن‌ جا قلّه‌ی‌ شرف‌ بابل‌ و خیمه‌ی‌ اجتماع‌ پیامبران‌ است.
28. بر اساس‌ روایات‌ این‌ تنور همان‌ تنور حضرت‌ آدم‌ (علیه‌السلام) بود که‌ بعدها به‌ حضرت‌ نوح‌ (علیه‌السلام) منتقل‌ شد و محل‌ فعلی‌ آن‌ در سمت‌ راست‌ کسی‌ است‌ که‌ از باب‌ کنده‌ وارد مسجد می‌شود.42
ج. (و قیلَ یا ارضُ ابلَعی‌ ماءَکِ):43
‌سر انجام‌ گفته‌ شد: ای‌ زمین‌ آب‌ خود را فرو بر.
29. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در تفسیر این‌ آیه‌ی‌ شریفه‌ فرمود:
‌هنگامی‌ که‌ کشتی‌ نوح‌ به‌ وسط‌ مسجد کوفه‌ رسید خدا به‌ زمین‌ فرمان‌ داد که‌ آب‌ خودش‌ را فرو ببرد.
فَبَلَعَت‌ ماَها مِن‌ مَسجِدِ الکُوفَه، کَما بَدَءَ الماءُ مِنهُ.44
پس‌ زمین‌ آب‌ خودش‌ را از مسجد کوفه‌ فرو برد، چنان‌ که‌ در آغاز نیز از همان‌ جا شروع‌ شده‌ بود.
‌د. (و جَعَلنَا ابنَ مَریَمَ و اُمهُ آیَه و آوَیناهُما اِلی‌ رَبوَه ذاتِ قرارٍ و مَعینٍ)45:
‌ما عیسی‌ بن‌ مریم‌ و مادرش‌ را آیت‌ و نشانه‌ای‌ قرار دادیم‌ و آنها را در سرزمین‌ مرتفعی‌ که‌ دارای‌ امنیت‌ و آب‌ جاری‌ بود، جای‌ دادیم..
30. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در تفسیر این‌ آیه‌ی‌ شریفه‌ فرمودند:
الرّبوه: الکوفَه، و القرارُ: المسَجِدُ، و المعَینُ: الفُراتُ.46
منظور از <رَبوه> (مکان‌ مرتفع) کوفه، مقصود از <القَرارُ> (محل‌ امن‌ و آسایش) <مسجد کوفه>، و هدف‌ از <معین> (آب‌ روان‌ و خوش‌ گوار) همان‌ <فرات> می‌باشد.
مسجد کوفه‌ از منظر پیشوایان‌
‌در مورد ویژگی‌های‌ مسجد کوفه‌ از دیدگاه‌ آیات‌ قرآن‌ به‌ همین‌ مقدار بسنده‌ کرده، فضایل‌ برجسته‌ی‌ آن‌ را از منظر احادیث‌ وارده‌ از پیشوایان‌ معصوم‌ به‌ صورت‌ فشرده‌ در این‌ جا می‌آوریم‌ و یاد آور می‌شویم‌ که‌ نقل‌ همه‌ی‌ احادیث‌ وارده‌ در این‌ صفحات‌ نمی‌گنجد.
31. پیشوای‌ پروا پیشگان، امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) می‌فرماید:
اربعَه مِن‌ قُصُور الجنّه فی‌ الدُّنیا: المسجِدُ الحرامُ و مسجدُ الرّسوُلِ و مسجدُ بیتِ المقدِسِ و مسجِدُ الکوفَه.47
چهار قصر از قصرهای‌ بهشتی‌ در دنیاست: 1) مسجد الحرام، 2) مسجد النّبی، 3) مسجد اقصی، 4) مسجد کوفه.
32. در حدیث‌ دیگری‌ به‌ هنگام‌ شمارش‌ قصرهای‌ چهارگانه‌ فرمود:
و مسجِدُ الکُوفَه و هُوَ قُبه الاِسلامِ.48
و مسجد کوفه‌ که‌ آن‌ <قبه‌ الاسلام> است.
‌تعبیر <قبه‌ الاسلام> را رسول‌ اکرم‌ (صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) در مورد حرم‌ مطهر سالار شهیدان،49 و جناب‌ سلمان‌ در مورد کوفه50 به‌ کار برده‌ بودند.
33. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) فرمود:
‌مسافر در چهار جا می‌تواند نمازش‌ را کامل‌ بخواند‌:
1) مسجد الحرام، 2) مسجد النبی، 3) مسجد کوفه، 4) حرم‌ امام‌ حسین‌ (صلوات‌الله‌علیه).51
34. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) فرمود:
‌اعتکاف‌ روا نیست‌ به‌ جز درمسجدی‌ که‌ امام‌ عادل‌ در آن‌ جا نماز جماعت‌ اقامه‌ کرده‌ باشد. در مسجد کوفه، در مسجد بصره، در مسجد النبی‌ و مسجد الحرام‌ اعتکاف‌ مانع‌ ندارد.52
35. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) فرمود:
لا تُشدُّ الرّحالُ الّا الی‌ ثلاثَه مَساجِدَ:
المَسجدُ الحرامُ، و مسجِدُ رسوُلِ اللهِ (صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) و مسجدُ الکوفَه.53
بار و بنه‌ی‌ سفر بسته‌ نمی‌شود، جز به‌ سه‌ مسجد: 1) مسجد الحرام، 2) مسجد النبی، 3) مسجد کوفه.
36. فخر الساجدین، زین‌ العابدین، امام‌ سجاد (علیه‌السلام) از مدینه‌ منوره، صرفا به‌ قصد نماز گزاردن‌ در مسجد کوفه‌ آمد، چهار رکعت‌ نماز گزارد، آنگاه‌ بر مرکب‌ خود سوار شده، راهی‌ مدینه‌ گردید.54
37. امام‌ باقر (علیه‌السلام) فرمود:
لو یَعلَمُ النّاسُ ما فی‌ مسجِدِ الکُوفَه، لا عَدّوُا لهُ الزّادَ و الرواحِلَ من‌ مَکانٍ بَعیدٍ.55
اگر مردم‌ فضائل‌ مسجد کوفه‌ را می‌دانستند از راه‌های‌ دور زاد و راحله‌ فراهم‌ کرده‌ به‌ سوی‌ آن‌ می‌شتافتند.
38. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در این‌ رابطه‌ فرمود:
و ان مسجِدکُم‌ هذا لَأحَدُ المَساجِدِ الَاربَعَه الّتی‌ اختارِها اللّهُ لاَهِلها.56
این‌ مسجد شما (مسجد کوفه) یکی‌ از چهار مسجدی‌ است‌ که‌ خداوند آنها را برای‌ اهلشان‌ برگزیده‌ است.
‌و در آخرین‌ فراز از همین‌ حدیث‌ فرمود:
‌آن‌ را هرگز فرو نگذارید، با نماز گزاران‌ در آن‌ به‌ خداوند تقرب‌ بجویید، برای‌ بر آورده‌ شدن‌ نیازهای‌ خود به‌ آنجا روی‌ بیاورید. اگر مردمان‌ می‌دانستند که‌ چه‌ برکتی‌ در آن‌ هست‌ از همه‌ی‌ اقطار زمین‌ به‌ سوی‌ آن‌ می‌شتافتند، اگر چه‌ با سینه‌ خیز رفتن‌ بر روی‌ برف‌ها باشد.57
39. یکی‌ از اصحاب‌ به‌ محضر امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) آمده‌ عرضه‌ داشت: من‌ زاد و توشه‌ برگرفتم، مرکبی‌ تهیه‌ کردم، کارهایم‌ را ردیف‌ نمودم، عازم‌ بیت‌ المقدس‌ هستم.
‌امیرمؤ‌منان‌ فرمود: توشه‌ات‌ را برگیر، مرکبت‌ را بفروش، از این‌ مسجد هرگز جدا مشو، که‌ این‌ مسجد یکی‌ از چهار مساجد برگزیده‌ است.
و در فرازی‌ از آن‌ حدیث‌ فرمود:
و یُحشَرُ مِنهُ یَومَ القِیامَه سَبعوُنَ الفاً لا عَلَیهِم‌ حِسابٌ و لا عَذابٌ.58
در روز رستاخیز هفتاد هزار نفر از این‌ مسجد بر انگیخته‌ می‌شوند که‌ بر آنها حساب‌ و و عقابی‌ نیست.
40. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در فراز دیگری‌ از این‌ حدیث‌ می‌فرماید:
و فیهِ ثَلاثُ اَعیُنٍ یَزهَرنَ… عَینٌ مِن‌ لَبَنٍ، و عَینٌ مِن‌ دُهنٍ، و عَینٌ مِن‌ ماءٍ.59
در مسجد کوفه‌ سه‌ چشمه‌ برق‌ می‌زند… چشمه‌ای‌ از شیر، چشمه‌ای‌ از روغن، و چشمه‌ای‌ از آب.
‌علامه‌ی‌ مجلسی‌ در توضیح‌ این‌ حدیث‌ می‌فرماید: این‌ چشمه‌ها از دیده‌ ما پنهان‌ است‌ تا در زمان‌ حضرت‌ قائم‌ (علیه‌السلام) پدیدار شوند.60
‌آن‌ گاه‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) دست‌ بر سینه‌ نهاده‌ فرمود:
ما دَعا فیهِ مَکروُب‌ بِمسألَه فی‌ حاجتَه مِنَ الحَوائِجِ الّا اَجابَهُ اللهُ و فَرجَ عَنهُ کُربَتَهُ.61
هیچ‌ غم‌ زده‌ای‌ در این‌ مسجد حاجتی‌ از حوائج‌ خود را از خدا مسألت‌ نمی‌کند، جز این‌ که‌ خداوند او را حاجت‌ روا می‌کند و اندوهش‌ را می‌زداید.
41. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در این‌ رابطه‌ فرمود:
‌هر کس‌ حاجتی‌ دارد آهنگ‌ مسجد کوفه‌ کند، وضوی‌ پاکیزه‌ سازد، دو رکعت‌ نماز، در هر رکعت‌ سوره‌های: حمد، فلق، ناس، توحید، حجر، نصر، اعلی‌ و قدر بخواند، تا از نماز فارغ‌ شود، حاجتش‌ به‌ یاری‌ پروردگار بر آورده‌ شود.62
42. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در فرازی‌ از حدیثی‌ فرمود:
نِعمَ المسجِدُ الکوُفَه، صَلّی‌ فیهِ اَلفُ نَبِی و اَلفُ وَصِی.63
مسجد کوفه‌ چه‌ مسجد زیبایی‌ است‌ هزار پیامبر و هزار وصی‌ پیامبر در آن‌ نماز گزارده‌اند.
43. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) فرمود:
‌در شب‌ معراج‌ جبرئیل‌ به‌ پیامبر اکرم‌ (صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) عرض‌ کرد:
‌این‌ جا نماز گاه‌ پدرت‌ آدم‌ و عبادتگاه‌ پیامبران‌ است، در اینجا فرود آی‌ و نماز بگذار. پس‌ آن‌ حضرت‌ فرود آمد و نماز گذارد، آن‌ گاه‌ به‌ سوی‌ آسمان‌ معراج‌ نمود.64
44. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) به‌ صراحت‌ فرمودند: مسجد کوفه‌ از مسجد بیت‌ المقدس‌ (مسجد اقصی) برتر است.65
45. و در همین‌ رابطه‌ فرمود:
لو یَعلَم‌ النّاسُ مِن‌ فضلِهِ ما اعلَمُ، لا زدَ حَملوُا عَلَیهِ.66
اگر مردم‌ از فضیلت‌ مسجد کوفه‌ می‌دانستند آن‌ چه‌ را که‌ من‌ می‌دانم‌ در آن‌ جا ازدحام‌ می‌کردند.
46. جبریل‌ امین‌ در شب‌ معراج‌ به‌ رسول‌ اکرم‌ (صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) عرضه‌ داشت:مسجِدٌ مبارَکٌ کثیرُ الخیر، عظیمُ البَرَکه، اختارَهُ اللّهُ لاَهِلِه‌ و هُوَ یَشفَعُ لَهُم‌ یومَ القیامَه.67
مسجد مبارک، پر فضیلت‌ و پر برکتی‌ است‌ خداوند آن‌ را برای‌ اهلش‌ برگزیده‌ است، این‌ مسجد در روز قیامت‌ برای‌ آنها شفاعت‌ می‌کند.
47. رسول‌ اکرم‌ (صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) در همین‌ رابطه‌ فرمود:
‌مسجد کوفه‌ در مورد هر کس‌ که‌ در آن‌ دو رکعت‌ نماز بگذارد در روز قیامت‌ شفاعت‌ می‌کند.68
48. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) از هارون‌ به‌ خارجه‌ پرسید: با مسجد کوفه‌ چقدر فاصله‌ داری؟‌‌آیا به‌ یک‌ میل‌ (دو کیلومتر) می‌رسد؟ گفت: نه.
‌فرمود: آیا همه‌ی‌ نمازهایت‌ را در آن‌ جا می‌خوانی؟ گفت: نه.
‌فرمود: اگر من‌ در آنجا حضور داشتم‌ هیچ‌ نمازی‌ را در هیچ‌ وعده‌ای‌ جز در آنجا نمی‌خواندم.
‌آنگاه‌ در ضمن‌ شمارش‌ فضیلت‌های‌ مسجد کوفه‌ فرمود:
ما بَقیَ مَلَکٌ مُقربٌ و لا نَبیُّ مُرسلٌ، و لا عَبدٌ صالِحٌ الاّ و قَد صَلّی‌ فیهِ.69
هیچ‌ فرشته‌ی‌ مقرب‌ هیچ‌ پیامبر مرسل‌ و هیچ‌ بنده‌ی‌ شایسته‌ای‌ نیست‌ جز این‌ که‌ در آن‌ مسجد نماز گزارده‌ است.
49. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در ضمن‌ شمارش‌ فضیلت‌های‌ برجسته‌ی‌ مسجد کوفه‌ فرمود:
ان الصّلاه‌ المکتوُبَه فیهِ لَتعَدِلُ اَلفَ صَلاه، و ان النّافِلَه‌ فیه‌ لَتعدلُ خَمسَ مِائه صلاه و ان الجلُوسَ فیهِ بغیر تَلاوه و لاذکرٍ لَعِباده.70
نماز واجب‌ در مسجد کوفه‌ معادل‌ یک‌ هزار نماز مستحبی‌ معادل‌ 500 نماز می‌باشد و نشستن‌ در آنجا بدون‌ ذکر و تلاوت‌ قرآن‌ پاداش‌ عبادت‌ دارد.
50. و در حدیث‌ دیگری‌ فرمود:
صَلاه فی‌ مسجدِ الکوُفَه بالفِ صَلاه.71
یک‌ نماز در مسجد کوفه‌ معادل‌ یک‌ هزار نماز است.
51. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در همین‌ رابطه‌ فرمود:
الصلاه المَکتُوبَه فیهِ حَجه مَبروُرَه و النّافَله‌ فیه‌ عُمرَه مبروُره.72
نماز واجب‌ در مسجد کوفه‌ معادل‌ یک‌ حج‌ مقبول‌ و نماز مستحبی‌ در آن‌ معادل‌ یک‌ عمره‌ی‌ مقبوله است.
52. امام‌ باقر (علیه‌السلام) نیز فرمود:
یا اَبا حَمزه، الفَریضَه فیها تَعدِلُ حَجه و النّافله تَعدِلُ عُمرَه.73
ای‌ ابا حمزه، نماز واجب‌ در آن‌ معادل‌ یک‌ حج‌ و نماز مستحبی‌ معادل‌ یک‌ عمره‌ می‌باشد.
53. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در همین‌ رابطه‌ فرمود:
النّافله فی‌ هذا المسجدِ تَعدِلُ عُمره معَ النّبیّ (صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) وَ الفَریضَه تَعدِلُ مَحَ النّبِیِّ (صلی الله علیه وآله وسلّم) و قد صلّی‌ فیه‌ الفُ نبی و الفُ وصی.74
نماز مستحبی‌ در این‌ مسجد معادل‌ یک‌ عمره‌ در محضر پیامبر و نماز واجب‌ در آن‌ معادل‌ یک‌ حج‌ در حضور پیامبر (صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) می‌باشد، یک‌ هزار پیامبر یک‌ هزار وصی‌ پیامبر در آن‌ نماز گزارده‌اند.
54. امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) فرمود:
الکُوفَه حَرَم‌ اللهِ و حرَمُ رسوُلُِهِ و حِرِمُ امیرالمؤ‌مینَ عَلی (علیه‌السلام)، الصّلاه فی‌ مسجِدِها بالفِ صلاه 75
کوفه‌ حرم‌ خدا حرم‌ پیامبر و حرم‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) است، نماز در مسجد آن‌ معادل‌ هزار نماز است.
55. و در حدیث‌ دیگری‌ فرمود:
صَلاه فی‌ مسجِدِ الکوُفَه تَعدِلُ الفَ صلاه‌ فی‌ غَیره‌ من‌ المساجِد.76
یک‌ نماز در مسجد کوفه، معادل‌ یک‌ هزار نماز در دیگر مساجد است.
56. امام‌ باقر (علیه‌السلام) از یک‌ نفر از اهالی‌ کوفه‌ پرسید: آیا تو همه‌ی‌ نمازهایت‌ را در مسجد کوفه‌ می‌خوانی؟ گفت: نه. فرمود: تو شخص‌ محرومی‌ هستی، که‌ از چنین‌ خیری‌ در مانده‌ای.77
57. و به‌ ابو عبیده‌ توصیه‌ فرمود: هرگز نماز در مسجد کوفه‌ را فرو مگذار.78
58. امام‌ رضا (علیه‌السلام) در این‌ رابطه‌ فرمود:
الصّلاه فی‌ مَسجِدِ الکوُفَه فَرداً، افضَلُ من‌ سَبعینَ صَلاه فی‌ غیرهِ جَماعَه.79
نماز فرادی‌ در مسجد کوفه، از 70 نمازی‌ که‌ در دیگر مساجد با جماعت‌ خوانده‌ شود بهتر است.
نکاتی‌ چند پیرامون‌ مسجد کوفه‌
‌اگر بخواهیم‌ همه‌ی‌ احادیث‌ وارده‌ از پیشوایان‌ معصوم‌ را پیرامون‌ مسجد اعظم‌ کوفه‌ در این‌ مقال‌ بیاوریم، مطلب‌ به‌ درازا می‌کشد. از این‌ رهگذر به‌ احادیث‌ یاد شده‌ بسنده‌ می‌کنیم‌ و در بخش‌ پایانی‌ این‌ نوشتار به‌ چند نکته‌ در رابطه‌ با مسجد کوفه‌ اشاره‌ می‌کنیم:
الف‌ – حجر الاسود بر دیوار مسجد اعظم‌ کوفه‌
59. مولای‌ متقیان، امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در فرازی‌ از یک‌ خطبه‌ی‌ طولانی‌ در مسجد اعظم‌ کوفه‌ می‌فرماید:
و لا تَذهَبُ الایّامُ و الّلیالی، حتیّ یُنصَبَ الحَجَرُ الاَسوَدُ فیه.80
طولی‌ نمی‌کشد که‌ حجر الاسود در این‌ مسجد نصب‌ می‌شود.
60. در احادیث‌ ملاحم‌ نیز آمده‌ است:
تُغَیّرُ الحَبَشه البیت‌ فیکَسِرونهُ، وَ یؤُخَذُ الحجَرُ، فَیُنصَبُ فی‌ مسجدِ الکوُفَه.81
اهالی‌ حبشه‌ خانه‌ی‌ خدا را دگرگون‌ ساخته، در هم‌ می‌شکنند، حجر الاسود را می‌گیرند و در مسجد کوفه‌ آن‌ را نصب‌ می‌کنند.
‌این‌ حادثه‌ در قرن‌ چهارم‌ هجری‌ واقع‌ شد، قرامطه‌ کعبه‌ را تخریب‌ کردند، حجر الاسود را بردند و در مسجد کوفه‌ نصب‌ کردند.82
‌مشروح‌ این‌ فاجعه‌ را در کتاب‌ <تاریخ‌ وهابیان> مشروحاً آورده‌ایم.
ب‌ – تشریف‌ فرمایی‌ پیشوایان‌ معصوم‌ به‌ مسجد کوفه‌
61. بر اساس‌ احادیث‌ فراوان‌ رسول‌ اکرم‌ (صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) در شب‌ معراج‌ در مسجد کوفه‌ فرود آمده‌ و نماز گزارده‌ است.83
62. امام‌ سجاد (علیه‌السلام) صرفاً برای‌ نمازگزاردن‌ در مسجد کوفه‌ رنج‌ سفر برخود هموار نموده‌ و از مدینه‌ منوره‌ به‌ مسجد آمده‌ است.84
63. امام‌ کاظم‌ (علیه‌السلام) احمد تبّان‌ را از طریق‌ اعجاز به‌ مسجد کوفه‌ آورده‌ تا اعمال‌ مسجد را در محضر آن‌ حضرت‌ انجام‌ دهد.85
64. امام‌ جواد (علیه‌السلام) علی‌ بن‌ خالد زیدی‌ را با اعجاز امامت‌ به‌ مسجد کوفه‌ برده‌‌تا اعمال‌ مسجد را در حضور آن‌ سرور انجام‌ داده‌ است.86
معجزات‌ شگفت‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در مسجد کوفه‌
65. معجزه‌ی‌ باهره‌ای‌ از رسول‌ اکرم‌ (صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) <در مسجد کوفه> به‌ وقوع‌ پیوسته.87
66. معجزات‌ شگفت‌ فراوانی‌ از مولای‌ متقیان‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در مسجد کوفه‌ پدیدار گشته، که‌ فقط‌ به‌ منابع‌ آنها در پاورقی‌ اشاره‌ می‌کنیم.88
67. داوری‌های‌ شگفت‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در مسجد کوفه‌ بیش‌ از شمار است؛‌ به‌ برخی‌ از منابع‌ آنها در پاورقی‌ اشاره‌ می‌کنیم.89
محراب‌های‌ مسجد کوفه‌
‌در سمت‌ قبله‌ی‌ کوفه،‌ د و محراب‌ به‌ عنوان‌ محراب‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) موجود است، علامه‌ی‌ مجلسی‌ محدث‌ نوری‌ نکات‌ فراوانی‌ را برای‌ تعیین‌ محراب‌ شهادت‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) نقل‌ کرده‌اند و سرانجام‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌اند که‌ احتمالا یکی‌ از آنها محراب‌ ضربت‌ خوردن‌ مولی‌ و دیگری‌ محراب‌ عبادت‌ آن‌ حضرت‌ باشد.90 و لذا بهتر است‌ از هر دو محراب‌ تبّرک‌ شود.
‌محراب‌های‌ موجود در صحن‌ مسجد یادگار علامه‌ سید بحر العلوم‌ است، که‌ آنها را به‌ جای‌ استوانه‌های‌ مسجد که‌ غالباً بر چیده‌ شده‌ بود،‌ تأسیس‌ کرد.91
ه- مقام‌های‌ مسجد کوفه‌
‌در مسجد اعظم‌ کوفه‌ مقام‌ جبرئیل، مقام‌ نوح، مقام‌ ابراهیم، مقام‌ امیرالمؤ‌منین، مقام‌ امام‌ سجاد و مقام‌ امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) هست، که‌ هر کدام‌ نماز و دعای‌ مخصوص‌ دارد.92
‌در منابع‌ فراوانی‌ درمورد تعیین‌ هر یک‌ از مقام‌های‌ یاد شده، دکّه‌ القضا، بیت‌ الطشت‌ و دیگر اماکن‌ متبرکه‌ی‌ مسجد کوفه‌ بحث‌ شده، علاقه‌مندان‌ به‌ منابع‌ یاد شده‌ در پاورقی‌ مراجعه‌ فرمایند.93 68. با اسناد گوناگون‌ روایت‌ شده‌ که‌ هر شب‌ شصت هزار فرشته‌ بر مسجد کوفه‌ فرود آمده، در نزد ستون‌ هفتم‌ نماز می‌گزارند. دیگر تا روز رستاخیز به‌ آنها نوبت‌ نمی‌رسد که‌ بر گردند و در آن‌ جا نماز بگذارند.94
‌ستون‌ هفتم‌ مقام‌ امیرالمؤ‌منین‌ (علیه‌السلام) است.95
69. ابوحمزه‌ی‌ ثمالی‌ گوید: اصبغ‌ بن‌ نباته‌ دست‌ مرا گرفت‌ و ستون‌ هفتم‌ را به‌ من‌ نشان‌ داد و گفت: اینجا مقام‌ امیرالمؤ‌منین‌ (علیه‌السلام) است.96
70. در شب‌ معراج‌ جبرئیل‌ به‌ پیامبر اکرم‌ (صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) عرضه‌ داشت: اینجا مسجد کوفه‌ است، من‌ بیست بار ویرانی‌ و بیست بار آبادانی‌ آن‌ را دیده‌ام‌ که‌ میان‌ دو ویرانی‌ و دو آبادانی‌ پانصد سال‌ فاصله‌ بود.97
71. یکی‌ از درهای‌ مسجد کوفه‌ <باب‌ السّده> نام‌ داشت‌ که‌ گذرگاه‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) بود.98
72. یکی‌ دیگر از درهای‌ مسجد کوفه‌ <باب‌ الفیل> است‌ که‌ در اصل‌ <باب‌ الثعبان> نام‌ داشت‌ و آن‌ معجره‌ی‌ باهره‌ی‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) در آن‌ جا رخ‌ داد.99 نظر به‌ این‌ که‌ باب‌ ثعبان‌ یاد آور معجزه‌ی‌ امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) بود، بنی‌ امیه‌ نام‌ آن‌ را به‌ باب‌ الفیل‌ تغییر دادند .100
73. امیرمؤ‌منان‌ (علیه‌السلام) فرمود:
‌به‌ مسجد کوفه‌ از در بزرگ‌ (باب‌ الفیل) وارد شوید که‌ آن‌ باغی‌ از باغ‌های‌ بهشت‌ است.101
74. سنگی‌ در مسجد کوفه‌ پدیدار شد که‌ به‌ قلم‌ تکوین‌ بر آن‌ نام‌ مقدس‌ <محمّد> (صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) نقش‌ بسته‌ بود.102
75. امام‌ رضا (علیه‌السلام) فرمود :
‌مسجد کوفه‌ خانه‌ی‌ حضرت‌ نوح‌ بود اگر کسی‌ یک‌ صدبار وارد شود، یک‌ صد بار خداوند برای‌ او آمرزش‌ می‌نویسد زیرا دعای طلب‌ آمرزش‌ حضرت‌ نوح‌ در آنجاست.103
‌منظور از این‌ دعا دعای <رَبّ اغفِرلی‌ وَ لِوالِدَی و لِمَن‌ دَخَلَ بَیتیَ مُؤ‌مِناً> می‌باشد.104
ره یافتگان‌
‌در طول‌ قرون‌ و اعصار صدها نفر در مسجد اعظم‌ کوفه‌ توفیق‌ تشرّف‌ به‌ پیشگاه‌ مقدس‌ حضرت‌ بقیه‌ الله‌ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) پیدا کرده‌اند به‌ ده نمونه‌ از این‌ سعادت‌مندان‌ به‌ طور فشرده‌ اشاره‌ می‌کنیم، طالبان‌ تفصیل‌ بیشتر را به‌ منابع‌ یاد شده‌ در پاورقی‌ ارجاع‌ می‌دهیم.
‌به‌ امید روزی‌ که‌ خورشید جهان‌ افروز امامت، از افق‌ غیبت‌ طالع‌ گشته، جهان‌ آفرینش‌ را با نور خود منّور ساخته،‌ سعادت‌ تشرف‌ به‌ پیشگاه‌ آن‌ قبله‌ی‌ موعود و کعبه‌ مقصود را به‌ همه‌ شیفتگان‌ دلسوخته‌ ارزانی‌ بدارد.
1. ملاّ احمد مقدّس‌ اردبیلی‌
‌یکی‌ از زیباترین‌ تشرّفاتی‌ که‌ در طول‌ قرون‌ و اعصار در مجسد اعظم‌ کوفه‌ رخ‌ داده، تشرّف‌ نادره‌ی‌ دوران، محقّق‌ بی‌نظیر زمان، مولی‌ احمد، معروف‌ به: <مقدّس‌ اردبیلی> (متوفّای‌ 993 ه- ) مدفون‌ در ایوان‌ مقدس‌ حرم‌ مطهّر مولای‌ متقیان‌ امیر مؤ‌منان(علیه‌السّلام) می‌باشد.
‌داستان‌ این‌ تشرّف‌ با اسناد مختلف‌ از سرآمدِ شاگردان‌ محقق‌ اردبیلی، سیّد سند، حِبر معتمد <میر علاّم> روایت‌ شده‌ است.
‌حجّت‌ تاریخ‌ علاّمه‌ی‌ تهرانی‌ می‌نویسند: به‌ هنگام‌ ارتحال‌ مقدّس‌ اردبیلی‌ از او پرسیدند که‌ بعد از شما به‌ چه‌ کسی‌ مراجعه‌ کنیم؟ ایشان‌ فرمود: <در احکام‌ شرعی‌ به‌ میر علاّم‌ و در مسائل‌ عقیدتی‌ به‌ میرفضل‌اللّه‌ مراجعه‌ نمایید.>105
‌و اینک‌ داستان‌ تشرّف‌ مقدّس‌ اردبیلی‌ به‌ نقل‌ میرعلاّم:
‌علامه‌ی‌ مجلسی‌ از گروهی‌ از اساتید خود، از سید فاضل‌ <امیر علاّم> شاگرد برجسته‌ی‌ مقدس‌ اردبیلی‌ روایت‌ می‌کند که‌ گفت:
‌شبی‌ در صحن‌ مقدس‌ مولای‌ متقیان‌ امیرمؤ‌منان(علیه‌السّلام) بودم، مقدار زیادی‌ از شب‌ گذشته‌ بود، من‌ در صحن‌ مطهّر قدم‌ می‌زدم، ناگاه‌ دیدم‌ که‌ شخصی‌ به‌ سوی‌ حرم‌ مطهر در حرکت‌ است، نزدیک‌ رفتم، دیدم‌ استاد بزرگوارم‌ عالم‌ پرهیزکار، فاضل‌ عالی‌ مقدار، مولی‌ احمد اردبیلی‌ است.
من‌ خود را مخفی‌ کردم، تا استاد به‌ درب‌ حرم‌ رسید، درب‌ حرم‌ بسته‌ بود، به‌ مجّرد این‌ که‌ استاد به‌ درب‌ حرم‌ رسید، درب‌ به‌ رویش‌ باز شد.
‌او وارد حرم‌ شد و من‌ می‌شنیدم‌ که‌ با کسی‌ در داخل‌ حرم‌ گفت‌ و گو می‌کند. پس‌ از دقایقی‌ از حرم‌ بیرون‌ آمد، درب‌ حرم‌ بسته‌ شد، ایشان‌ حرکت‌ کرد و من‌ نیز به‌ دنبال‌اش‌ روان‌ گشتم.
‌مقدس‌ اردبیلی‌ از نجف‌ اشرف‌ خارج‌ شد و راه‌ مسجد کوفه‌ را در پیش‌ گرفت. من‌ نیز چون‌ شاید به‌ دنبال‌اش‌ در حرکت‌ بودم، به‌ گونه‌ای‌ که‌ متوجّه‌ من‌ نمی‌شد. تا داخل‌ مسجد اعظم‌ کوفه‌ شد و در محرابی‌ که‌ محلّ شهادت‌ امیرمؤ‌منان(علیه‌السّلام) بود، قرار گرفت.
‌مدّت‌ طولانی‌ در آن‌ جا توقّف‌ نمود، آنگاه‌ از مسجد بیرون‌ رفت‌ و راه‌ نجف‌ را در پیش‌ گرفت.
‌تا نزدیکی‌ مسجد <حنّانه>106 پشت‌ سرش‌ در حرکت‌ بودم، آن‌ جا مرا سرفه‌ای‌ در گرفت، که‌ نتوانستم‌ خودداری‌ کنم، پس‌ به‌ سوی‌ من‌ نگاهی‌ کرد و در آن‌ تاریک‌ شب‌ مرا شناخت‌ و فرمود: <تو میر علاّم‌ هستی؟>. گفتم: آری. پرسید: تو این‌ جا چه‌ کار می‌کنی؟!
‌گفتم: از لحظه‌ای‌ که‌ شما قدم‌ در صحن‌ مطهر نهادی، تا الان‌ پشت‌ سرِ شما بودم، شما را قسم‌ می‌دهم‌ به‌ صاحب‌ آن‌ قبر مطهر علی(علیه‌السّلام) آنچه‌ امشب‌ برای‌ تو پیش‌ آمد، از آغاز تا فرجام‌ برا ی من‌ بازگوی.
‌فرمود: می‌گویم، به‌ شرط‌ این‌ که‌ تا من‌ زنده‌ هستم‌ به‌ احدی‌ بازگو نکنی‌ و من‌ تعهد کردم، هنگامی‌ که‌ از عهد و میثاق‌ من‌ مطمئن‌ شد‌ فرمود: در مورد برخی‌ از مسایل‌ می‌اندیشیدم، برخی‌ از آن‌ها بر من‌ مشکل‌ شد، به‌ دلم‌ گذشت‌ که‌ به‌ محضر مولای‌ متقیان(علیه‌السّلام) برسم‌ و مشکل‌ خود را از محضر آن‌ حضرت‌ بپرسم.
چون‌ به‌ درب‌ حرم‌ رسیدم، به‌ طوری‌ که‌ مشاهده‌ کردی، درب‌ حرم‌ به‌ رویم‌ گشوده‌ شد، وارد حرم‌ شدم، از خداوند منّان‌ مسألت‌ نمودم‌ که‌ امیرمؤ‌منان‌ مشکل‌ مرا بازگشاید. ناگهان‌ صدایی‌ از قبر مطهر به‌ گوشم‌ رسید که:
<اِئتِ مَسِجدَ الکُوفَه وَسَل‌ عَنِ القائِمِ(علیه‌السّلام) فَاِنهُ امامُ زَمانِکَ>:
<به‌ مسجد کوفه‌ برو، و مسایل‌ات‌ را از حضرت‌ قائم(علیه‌السّلام) بپرس، که‌ امام‌ زمان‌ات‌ او می‌باشد>.
‌پس‌ به‌ مسجد کوفه‌ آدم‌ و در محراب‌ مسجد پرسشهای‌ خود را از آن‌ حضرت‌ پرسیدم‌ و پاسخ‌های‌ لازم‌ را دریافت‌ کردم، و اینک‌ به‌ منزل‌ خود باز می‌گردم.107
‌این‌ داستان‌ را با اندک‌ تغییری‌ در تعبیر، معاصر علامه‌ی‌ مجلسی، محّدث‌ والامقام، مرحوم‌ سید نعمه‌ اللّه‌ جزایری‌ (متوفّای‌ 1112ه- .) توسّط‌ استادش‌ <سیدهاشم‌ احسائی>108 از استاد وی‌ <میر علاّم> شاگرد برجسته‌ی‌ مقدّس‌ اردبیلی‌ نقل‌ کرده‌ است.109
‌این‌ داستان‌ در منابع‌ فراوانی‌ به‌ نقل‌ از علامه‌ی‌ مجلسی110 و در منابع‌ دیگر به‌ نقل‌ از مرحوم‌ جزایری‌ آمده‌ است.111
‌در نسخه‌ی‌ چاپی‌ انوار نعمانّیه، برای‌ <میرعلاّم> نسخه‌ بدلی‌ به‌ عنوان‌ <میر فیض‌ اللّه> آمده، از این‌رهگذر در برخی‌ منابع‌ به‌ جای‌ میرعلاّم، میرفیض‌اللّه112 و در برخی‌ به‌ عنوان‌ نسخه‌ بدل113 و در برخی‌ دیگر <میر غلام> آمده114، ولی‌ صحیح‌ آن‌ <میرعلام> می‌باشد.115
2. سیدمهدی‌ بحرالعلوم‌
‌شخصیت‌ والای‌ سید بحر العلوم‌ بر احدی‌ پوشیده‌ نیست، مرحوم‌ کاشف‌ الغطاء شیخ‌ جعفر کبیر با آن‌ جلالت‌ قدر و مرجعیّت‌ عامّه‌ که‌ داشت،‌ خاک‌ نعلین‌ سید را از روی‌ تبرک‌ با تحت‌ الحنک‌ عمامه‌اش‌ پاک‌ می‌کرد116، به‌ قدری‌ کرامات‌ و خارق‌ عادات‌ از وی‌ صادر شد که‌ صاحب‌ جواهر از او به‌ عنوان‌ <صاحب‌ کرامات‌ باهره‌ و معجزات‌ قاهره> تعبیر می‌کرد.117
‌محدث‌ قمی،118 محدّث‌ نوری119، مرحوم‌ خیابانی120 و بسیاری‌ از محدثان‌ و مورخان‌ تصریح‌ کرده‌اند که‌ تشرّف‌ او به‌ پیشگاه‌ حضرت‌ بقیه‌ الله‌ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) به‌ تواتر رسیده‌ است.121
‌افتخار قرون‌ و اعصار علامه‌ی‌ بحر العلوم‌ را تشرّفات‌ فراوانی‌ است‌ که‌ یکی‌ از آنها در مسجد کوفه‌ رخ‌ داده‌ است.
‌سید جواد عاملی، صاحب‌ مفتاح‌ الکرامه‌ (متوفای‌ 1226 ه.ق) استاد صاحب‌ جواهر و شاگرد برجسته‌ی‌ بحر العلوم‌ می‌گوید:
‌شبی‌ از شبها،‌ استادم‌ سید بحر العلوم‌ را دیدم‌ که‌ از دروازه‌ی‌ شهر نجف‌ بیرون‌ رفت، من‌ نیز به‌ دنبال‌ او حرکت‌ کردم‌ تا وارد مسجد کوفه‌ شد، من‌ نیز پشت‌ سر ایشان‌ وارد شدم.
‌استاد را مشاهده‌ کردم‌ که‌ به‌ مقام‌ حضرت‌ صاحب‌ الامر (علیه‌السلام) رفت‌ و در آن‌ جا با امام‌ زمان‌ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) به‌ گفت‌ و گو پرداخت.
‌امام‌ زمان(عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) در پاسخ‌ یکی‌ از پرسش‌های‌ بحرالعلوم‌ فرمود:
<شما در احکام‌ شرعیه‌ به‌ ادلّه‌ی‌ ظاهریّه‌ مأمور هستید و مکلّف‌ به‌ همان‌ چیزی‌ هستید که‌ از آن‌ ادلّه‌ استفاده‌ نموده‌اید، شما مأمور به‌ احکام‌ واقعیّه‌ نیستید>.122
ملاّ زین‌ العابدین‌ سلماسی‌ از اصحاب‌ خاصّ سید بحرالعلوم‌ می‌گوید:
‌من‌ حضور داشتم‌ در محفل‌ سید بحر العلوم‌ که‌ شخصی‌ از امکان‌ روِ‌یت‌ سیمای‌ مبارک‌ امام‌ عصر(عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) در غیبت‌ کبری‌ پرسید، سید از پاسخِ آن‌ شخص‌ ساکت‌ شد، سر را به‌ زیر انداخت‌ و آهسته‌ گفت:
<چه‌ بگویم‌ در پاسخ‌ او؟ در حالی‌ که‌ آن‌ حضرت‌ مرا در بغل‌ کشید و به‌ سینه‌ی‌ خود چسبانید...>.
‌آنگاه‌ در پاسخ‌ سائل‌ فرمود: <از اهل‌ بیت‌ عصمت(علیهم‌السّلام) رسیده‌ است‌ تکذیب‌ کسی‌ که‌ مدّعی‌ روِ‌یت‌ حضرت‌ حجت(علیه‌السّلام) باشد>.123
‌در این‌ بیان‌ به‌ طوری‌ که‌ ملاحظه‌ می‌فرمایید از محلّ این‌ تشرّف‌ نامی‌ به‌ میان‌ نیامده‌ است.
‌مرحوم‌ سید، تشرّف‌ دیگری‌ دارد که‌ آن‌ را بنا به‌ تقاضای‌ میرزای‌ قمی‌ (صاحب‌ قوانین) بیان‌ کرده124 و آنجا در مورد بغل‌ گشودن‌ و به‌ سینه‌ چسبانیدن‌ بحث‌ نشده‌ است، ولی‌ تصریح‌ شده‌ که‌ در مسجد سهله‌ این‌ تشرّف‌ حاصل‌ شده‌ است.125
‌در برخی‌ از نوشته‌های‌ معاصران، این‌ دو تشرّف‌ با یکدیگر تلفیق‌ شده‌ و چنین‌ آمده‌ است:
<شبی‌ به‌ مسجد کوفه‌ رفتم، حضرت‌ ولی‌ عصر مشغول‌ عبادت‌ بود، فرمودند: جلوتر بیا... آغوش‌ مهر گشودند و مرا در بغل‌ گرفته، به‌ سینه‌ی‌ مبارکشان‌ چسبانیدند>.126
3. شیخ‌ حسین‌ آل‌ رحیم‌
‌محدّث‌ نوری‌ از افراد مورد وثوقی‌ چون‌ <شیخ‌ باقر کاظمی> و <شیخ‌ طه‌ نجف> نقل کرده که در نجف‌ اشرف‌ روحانی‌ زاهد و مقدّسی‌ به‌ نام‌ <شیخ‌ حسین> از تیره‌ی‌ <آل‌ رحیم> بوده‌ که‌ در نهایت‌ فقر زندگی‌ می‌کرده‌ و از کودکی‌ به‌ سرفه‌ و مرض‌ سینه‌ مبتلا بوده، و به‌ هنگام‌ سرفه‌ کردن‌ از سینه‌اش‌ خون‌ می‌آمده، از زنی‌ از اهل‌ نجف‌ خواستگاری‌ کرد و دست‌ رد بر سینه‌اش‌ زدند.
‌شیخ‌ حسین‌ چهل‌ شب‌ چهارشنبه‌ به‌ مسجد کوفه‌ رفته، شبها را در آنجا بیتوته‌ کرده، همه‌اش‌ به‌ دعا و مناجات‌ و توسّل‌ سپری‌ نموده‌ و نتیجه‌ای‌ حاصل‌ نشده، تا در چهلمین‌ شب‌ چهارشنبه‌ به‌ محضر مولی‌ راه یافته، پس‌ از گفت‌ و گوی‌ فراوان‌ حاجت‌های‌ خود را بازگو کرده، مولی‌ فرمود:
<امّا سینه‌ات‌ پس‌ عافیت‌ یافت، امّا آن‌ زن‌ به‌ زودی‌ نصیب‌ تو می‌شود، ولی‌ فقر تا پایان‌ زندگی‌ با تو قرین‌ است.>
‌آنگاه‌ در محضر مولی‌ به‌ حرم‌ حضرت‌ مسلم‌ مشرف‌ شده، آثار عظمت‌ فراوان‌ از مولی‌ مشاهده‌ کرده، در همان‌ لحظه‌ سینه‌اش‌ خوب‌ شده‌ و در کمتر از یک‌ هفته‌ مقدمات‌ ازدواج‌ با خانم‌ مورد نظرش‌ فراهم‌ گردیده‌ است.
‌این‌ داستان‌ با تفصیل‌ بسیار گسترده‌ در منابع‌ فراوان‌ آمده‌ است127، جز این‌ که‌ نام‌ او در <جنه‌ المأوی> محمد به‌ جای‌ حسین‌ ذکر شده‌ است.
4. سیدمحمد قطیفی‌
‌عالم‌ عامل، سیدمحمد قطیفی‌ می‌گوید: شب‌ جمعه‌ای‌ با یکی‌ از روحانیون‌ به‌ مسجد کوفه‌ رفتیم، مرد صالحی‌ نیز آنجا مشغول‌ عبادت‌ بود.
‌چون‌ شب‌ فرا رسید درب‌ مسجد را بستیم‌ و برای‌ مصون‌ ماندن‌ از دزد،‌ مقداری‌ سنگ‌ و کلوخ‌ پشت‌ در ریختیم‌ و با اطمینان‌ خاطر مشغول‌ اعمال‌ مسجد شدیم.
‌پس‌ از انجام‌ اعمال‌ مسجد، من‌ و دوستم‌ در <دکه‌ القضا>127، رو به‌ قبله‌ نشسته‌ بودیم‌ و آن‌ مرد صالح‌ در دهلیز مسجد، نزدیک‌ باب‌ الفیل‌ با صدای‌ حُزن‌آوری‌ مشغول‌ دعای‌ کمیل‌ بود.
‌شب‌ صاف‌ و مهتابی‌ بود، به‌ سوی‌ آسمان‌ می‌نگریستم، ناگاه‌ بوی‌ بسیار خوشی، که‌ از مشک‌ و عنبر خوش‌ بوتر بود، در فضای‌ مسجد پیچید؛ آن‌گاه‌ نوری‌ چون‌ شعله‌ی‌ آتش‌ در میان‌ شعاع‌ نور ماه‌ پدیدار گشت‌ و در همان‌ لحظه‌ صدای‌ آن‌ مرد صالح‌ قطع‌ شد.
‌به‌ ناگاه‌ شخص‌ جلیلی‌ را دیدم‌ که‌ از سوی‌ درب‌ بسته‌ وارد مسجد شد؛‌ لباس‌ حجازی‌ به‌ تن‌ داشت‌ و سجاده‌ای‌ همانند حجازی‌ها بر دوش‌ مبارک‌اش‌ بود.
‌او در کمال‌ متانت‌ گام‌ بر می‌داشت‌ و به‌ سوی‌ دربی‌ که‌ به‌ صحن‌ قبر حضرت‌ مسلم‌ باز می‌شود، گام‌ می‌سپرد.
‌دل‌های‌ ما از جا کنده‌ شد، دیدگان‌ ما به‌ سوی‌ آن‌ نور خیره‌ کننده‌ دوخته‌ شد. هنگامی‌ که‌ از نزدیک‌ ما گذشت، به‌‌ما سلام‌ کرد، دوست‌ من‌ از جواب‌ فرو ماند و من‌ به‌ سختی‌ توانستم‌ جواب‌ سلام‌اش‌ را ادا نمایم.
‌چون‌ وارد صحن‌ حضرت‌ مسلم‌ شد، ما به‌ حال‌ طبیعی‌ برگشتیم‌ و گفتیم: ایشان‌ کی‌ بود و از کجا وارد شد؟!
‌به‌ سوی‌ آن‌ مرد صالح‌ که‌ مشغول‌ دعا بود رفتیم، دیدیم‌ جامه‌اش‌ را پاره‌ کرده، همانند داغ‌ جوان‌ دیده‌ اشک‌ حسرت‌ می‌ریزد. از او پرسیدیم‌ داستان‌ چیست؟ گفت:
‌من‌ چهل‌ شب‌ جمعه‌ به‌ نیت‌ دیدار با امام‌ زمان(عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) به‌ این‌ مسجد آمده‌ام. تنها نتیجه‌ای‌ که‌ حاصل‌ شد،‌ این‌ بود که‌ در اثنای‌ اشتغال‌ من‌ به‌ دعای‌ کمیل، آن‌ حضرت‌ لحظه‌ای‌ بالای‌ سرم‌ توقف‌ نمود، چون‌ به‌ سویش‌ نگریستم‌ فرمود: <چه‌ می‌کنی؟> من‌ نتوانستم‌ پاسخی‌ دهم؛ ‌به‌ گونه‌ای که‌ مشاهده‌ کردید، تشریف‌ بردند.
‌پس،‌ سه‌ نفری‌ به‌ سوی‌ صحن‌ حضرت‌ مسلم‌ شتافتیم، با کمال‌ تعجّب‌ درب‌ را – همان‌ طور که‌ بسته‌ بودیم؛‌ بسته‌ یافتیم.129
5. شیخ‌ علی‌اکبر روضه‌خوان‌
‌مرحوم‌ نهاوندی‌ توسط میرزا هادی‌ از شیخ‌ علی‌اکبر روضه‌ خوان‌ تبریزی‌ نقل‌ می‌کند که‌ گفت: شبی‌ در مسجد کوفه‌ در مقام‌ امام‌ صادق(علیه‌السّلام) از شدت‌ گریه‌ خسته‌ شدم، پوستی‌ بر صورت‌ خود انداخته، به‌ دیوار مسجد تکیه‌ دادم. ناگاه‌ در آن‌ شب‌ تار متوجه‌ نوری‌ شدم‌ که‌ در چند قدمی‌ من‌ فضای‌ مسجد را روشن‌ کرده‌ است.
‌چون‌ دقت‌ کردم‌ دیدم‌ شخص‌ جلیل‌ القدری‌ آنجا ایستاده‌ و نور از او به‌ اطراف‌ پخش‌ می‌شود؛ گویی‌ چراغ‌ پر نوری‌ زیر عبا دارد.
‌هر چه‌ نگاه‌ کردم،‌ فقط‌ نور دیدم؛ گویی‌ سرپوشی‌ از نور بر فراز سرش‌ نهاده و جامه‌ای‌ از نور بر تن‌ پوشیده‌ است.
‌محو تماشای‌ جمال‌ بی‌مثالش‌ شدم؛‌ ولی‌ هر چه‌ دقت‌ کردم‌ چیزی‌ جز یک‌ شبح‌ ندیدم.
‌پس‌ از مدتی‌ حرکت‌ کرد و از کنار من‌ عبور کرد و به‌ سوی‌ پشت سر من‌ رفت. چون‌ برگشتم،‌ احدی‌ را ندیدم. به‌ سمت‌ صحن‌ حضرت‌ مسلم‌ دویدم.‌اثری‌ از ایشان‌ ندیدم. به‌ سمت‌ حرم‌ هانی‌ رفتم‌ باز اثری‌ ندیدم، به‌ صحن‌ مسجد برگشتم‌ و نشانی‌ از او نیافتم. از شدت‌ حسرت‌ وافسوس،‌ ناله‌ی‌ جان‌کاهی‌ از اعماق‌ دل‌ کشیدم. مادرم‌ از حجره‌ بیرون‌ آمد و پرسید: چه‌ شده؟ داستان‌ را برای‌ او نقل‌ کردم.130
6. سیدمرتضی‌ نجفی‌
‌یکی‌ از صلحای‌ نجف‌ اشرف‌ به‌ نام‌ <سیدمرتضی‌ نجفی> که‌ محضر شیخ‌ جعفر کبیر (کاشف‌ الغطاء) را درک‌ کرده، سالها ملازم‌ سیدمحمدباقر قزوینی‌ بوده131، و در نزد علما به‌ تقوا و پرهیزکاری‌ مشهور بود، گفت:
‌در مسجد کوفه‌ با جمعی‌ از اهل‌ دل‌ بودیم، وقت‌ مغرب‌ فرا رسید. درصدد بر آمدیم‌ با یکی‌ از علمای‌ برجسته‌ای‌ که‌ در آن‌ جا حضور داشت، نماز مغرب‌ و عشاء را به‌ جماعت‌ برگزار کنیم.
‌در آن‌ ایام‌ در وسط‌ مسجد کوفه‌ در محلّی‌ که‌ به‌ <تنّور> معروف‌ بود، مقدار اندکی‌ آب‌ بود که‌ از محرای‌ قنات‌ مخروبه‌ای‌ می‌آمد و راه‌ تنگی‌ داشت‌ که‌ گنجایش‌ بیش‌ از یک‌ نفر را نداشت.
‌برای‌ تجدید وضو به‌ محل‌ تنور رفتم، شخص‌ جلیل‌ القدری‌ را در آن‌ جا دیدم‌ که‌ جامه‌ی‌ عربی‌ بر تن‌ داشت و با متانت‌ تمام‌ در کنار آب‌ نشسته‌ مشغول‌ وضو گرفتن‌ بود.
‌من‌ عجله‌ داشتم‌ که‌ به‌ نماز جماعت‌ برسم‌ و او هم‌چنان‌ با متانت‌ وضو می‌ساخت، لذا به‌ ایشان‌ گفتم: آیا شما نمی‌خواهید در نماز جماعت‌ شرکت‌ کنید؟ فرمود: <نه، زیرا‌ آن‌ شیخ‌ دُخُنی‌ است>.132
‌منظور ایشان‌ را از این‌ جمله‌ متوجه‌ نشدم، منتظر ماندم‌ تا وضوی‌اش‌ تمام‌ شد، آن‌گاه‌ من‌ وضو گرفتم‌ و با آن‌ عالم‌ معروف‌ نماز خواندم.
‌بعد از پراکنده‌ شدن‌ مردم، جریان‌ را به‌ آن‌ شیخ‌ گفتم. حال‌اش‌ متغیر شد، رنگ‌ از چهره‌اش‌ پرید و در فکر عمیقی‌ فرو رفت.
‌آن‌گاه‌ به‌ من‌ گفت: تو حضرت‌ حجت(علیه‌السّلام) را دیده‌ای‌ ولی‌ نشناخته‌ای. زیرا آن‌ حضرت‌ از چیزی‌ خبر داده‌ که‌ جز خدا، احدی‌ از آن‌ آگاه‌ نبود.
‌من‌ امسال‌ در <رحبه>،133 ارزن‌ کاشته‌ام؛‌ چون‌ به‌ نماز ایستادم‌ به‌ فکر آن‌ زراعت‌ افتادم‌ که‌ جایش‌ امن‌ نیست. این‌ اندیشه‌ به‌ کلّی‌ فکر مرا به‌ خود مشغول‌ ساخت‌ و از حالت‌ نماز بیرون‌ برد. و لذا آن‌ حضرت‌ از اعماق‌ دل‌ من‌ خبر داده‌ است.134
7. حاج‌ علی‌ نجفی‌ و همراهان‌
‌مرحوم‌ نهاوندی‌ با سلسله‌ اسنادش‌ از شخصی‌ به‌ نام‌ <حاج‌ علی‌ نجفی> روایت‌ می‌کند و مورد اعتماد و استناد بودن‌اش‌ را از جمعی‌ از علما روایت‌ می‌کند که‌ او با یک‌ گروه‌ یازده‌ نفری‌ هر شب‌ چهارشنبه‌ به‌ مسجد سهله‌ مشرف‌ می‌شده‌ و هرگز تعطیل‌ نمی‌کرده‌اند.
‌هر هفته‌ یکی‌ از افراد وسایل‌ چایی‌ و شام‌ مهیا می‌کرده است. یک‌ شب‌ چهارشنبه‌ بعد از اعمال‌ مسجد، راهی‌ مسجد کوفه‌ می‌شوند؛ چون‌ آهنگ‌ صرف‌ شام‌ می‌کنند معلوم‌ می‌شود کسی‌ که‌ آن‌ شب‌ نوبت‌ او بوده، همه‌ی‌ وسایل‌ را فراهم‌ کرده، جز این‌ که‌ موقع‌ حرکت‌ فراموش‌ کرده‌ و در مغازه‌اش‌ مانده‌ است.
در حالی‌ که‌ از شدت‌ گرسنگی‌ خواب‌شان‌ نمی‌برد، درِ حجره‌ زده‌ می‌شود؛ سیدجلیل‌ القدری‌ وارد شده، احادیث‌ بسیار ناب‌ و جالبی‌ برای‌ آنها بازگو می‌کند، سپس‌ می‌فرماید:
<اگر خواسته‌ باشید اسباب‌ چایی‌ حاضر است>.
‌یکی‌ از افراد برخاسته‌ از خورجین، سماور بسیار عالی‌ با همه‌ی‌ لوازم‌ بیرون‌ میآورند، مقدمات‌ چایی‌ را فراهم‌ می‌کنند و آن‌ بزرگوار به‌ بیان‌ احادیث‌ ادامه‌ می‌دهد، سپس‌ می‌فرماید:
<اگر خواسته‌ باشید شام‌ حاضر است>.
باز یکی‌ از افراد برخاسته، از طرف‌ دیگر خورجین‌ یک‌ طاس‌ کباب‌ بیرون‌ می‌آورد که‌ پر از برنج‌ و خورشت‌ بسیار عالی‌که‌ بخار از آن‌ متصاعد بوده‌ است؛ گویی‌ همین‌ الان‌ از روی‌ اتش‌ برداشته‌اند.
‌هنگامی‌ که‌ میل‌ می‌کنند و همه‌ سیر می‌شوند، مقداری‌ اضافه‌ می‌ماند، دستور می‌دهد که‌ آن‌ را به‌ خادم‌ مسجد بدهند.
‌بامدادان‌ به‌ یاد آن‌ بزرگوار می‌افتند، هر چه‌ جست‌ و جو می‌کنند، ولی ا‌ثری‌ از ایشان‌ نمی‌یابند و درهای‌ مسجد را همچنان‌ بسته‌ می‌بینند.135
8. شیخ‌ محمد طاهر نجفی‌
‌صالح‌ متقی،‌ شیخ‌ محمدطاهر نجفی، خادم‌ مسجد کوفه‌ می‌گوید:
‌علمای‌ نجف‌ اشرف‌ که‌ به‌ مسجد کوفه‌ می‌آمدند، در حدّ توان‌ به‌ آنها خدمت‌ می‌کردم، آن‌ها نیز گاهی‌ چیزی‌ به‌ من‌ می‌آموختند.
‌ذکری‌ از آنها آموخته‌ بودم‌ که‌ دوازده سال‌ در شب‌های‌ جمعه‌ به‌ آن‌ مداومت‌ داشتم.
‌شبی‌ طبق‌ معمول‌ مشغول‌ ذکر بودم، از حضرت‌ رسول(صلّی‌اللّهُ علیه‌وآله‌وسلّم) آغاز کرده، به‌ حضرت‌ ولی‌ عصر(عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) رسیده‌ بودم که ناگاه‌ شخص‌ بزرگواری‌ وارد شد‌‌و فرمود:
<چه‌ شده؟ چه‌ خبر است‌ که‌ همواره‌ زمزمه‌ای‌ بر لب‌ داری؟ هر دعایی،‌ حجابی‌ دارد‌ بگذار حجاب‌ آن‌ برداشته‌ شود‌ تا همه‌اش‌ یکجا به‌ اجابت‌ برسد>.
‌آنگاه‌ از حجره‌ بیرون‌ رفت‌ و به‌ سوی‌ صحن‌ حضرت‌ مسلم‌ حرکت‌ نمود به‌ دنبال‌اش‌ راه‌ افتادم ‌ولی هر چه‌ جست‌ و جو کردم‌ اثری‌ نیافتم.136
‌شیخ‌ محمد طاهر نجفی‌ سالها خادم‌ مسجد کوفه‌ بود و با خانواده‌اش‌ در مسجد کوفه‌ زندگی‌ می‌کرد. وی بسیار از علمای‌ نجف‌ او را به‌ تقوا و پرهیزکاری‌ می‌شناختند.
او را تشرّف‌ دیگری‌ است‌ که‌ فشرده‌اش‌ به‌ قرار زیر است:
7 – هشت سال‌ پیش‌ به‌ جهت‌ پدید آمدن‌ درگیری‌ در میان‌ دو قبیله‌ در نجف‌ اشرف، منطقه‌ ناامن‌ شد و رفت‌ و آمد به‌ مسجد کوفه‌ قطع‌ گردید.
‌من‌ عائله‌مند بودم‌ و تعدادی‌ یتیم‌ در تحت‌ کفالت‌ من‌ بود. درآمد من‌ تنها هدایایی‌ بود که‌ زایران‌ و روحانیان‌ به‌ من‌ بذل‌ می‌کردند که با‌ این اتفاق، زندگی‌ شدیداً بر من‌ سخت‌ شد.
‌شب‌ جمعه‌ای‌ چیزی‌ در بساط‌ نبود و گریه‌ی‌ بچه‌ها در اثر گرسنگی، آرامش‌ دل‌ را از من‌ ربوده‌ بود.
‌من‌ در میان‌ <سفینه> (محل‌ معروف‌ به‌ تنور) و <دکه‌ القضاء> (محل‌ داوری‌ امیرمؤ‌منان) نشسته‌ بودم‌ و حال‌ عبادت‌ و مناجات‌ نداشتم.
‌یک‌ مرتبه‌ بر زبانم‌ جاری‌ شد که‌ای‌ پروردگار مهربان، اگر سرور و مولایم‌ را به‌ من‌ نشان‌ دهی، دیگر چیزی‌ از تو مطالبه‌ نمی‌کنم‌ و از فقر و نداری‌ خود شکایت‌ نمی‌کنم.
‌یک‌ مرتبه‌ خود را در حال‌ ایستاده‌ دیدم‌ و مشاهده کردم که‌ در یک‌ دستم‌ سجّاده‌ای‌ و دست‌ دیگرم‌ در دست‌ جوان‌ بزرگواری‌ است‌ که‌ اثار عظمت‌ و جلال‌ از او نمایان‌ است.
نخست‌ تصور کردم‌ که‌ باید یکی‌ از سلاطین‌ جهان‌ باشد؛‌ ولی‌ متوجه‌ شدم‌ که‌ عمامه‌ بر سر دارد و لباس‌ نفیس‌ تیره‌رنگی‌ بر تن‌ مبارک‌اش‌ است. و شخص‌ دیگری‌ در خدمت‌اش‌ بود که‌ جامه‌ای‌ سفید بر تن‌ داشت.
‌در محضر مبارک‌اش‌ به‌ سوی‌ دکّه‌ای‌ که‌ در نزدیک‌ محراب‌ بود، به‌ راه‌ افتادیم، چون‌ به‌ دکّه‌ رسیدیم، مرا به‌ اسم‌ خطاب‌ کرده،‌ فرمود:
<ای‌ طاهر! سجّاده‌ را پهن‌ کن>.
‌چون‌ سجاده‌ را پهن‌ کردم، دیدم؛‌ بسیار سفید و درخشان‌ است‌ و چیزی‌ با خط‌ درخشنده‌ای‌ بر آن‌ نوشته‌ شده که‌ من‌ جنس‌ آن‌ را تشخیص‌ ندادم. من‌ سجاده‌ را با رعایت‌ زاویه‌ی‌ انحراف‌ قبله‌ی‌ مسجد پهن‌ کردم. ایشان فرمود:
<سجاده‌ را چه‌ طور پهن‌ کردی؟>.
‌از هیبت‌اش‌ طوری‌ دست‌ و پایم‌ را گم‌ کردم‌ که‌ گفتم: <آن‌ را به‌ طول‌ و عرض‌ پهن‌ کردم>.
‌فرمود: این‌ عبارت‌ را از کجا یاد گرفته‌ای؟ عرض‌ کردم: از فرازی‌ از دعای‌ حضرت‌ بقیه‌اللّه‌ (ارواحنافداه) فرمود: <خوب‌ است‌ مقداری‌ فهم‌ داری>
‌بر فراز سجاده‌ مشغول‌ عبادت‌ شد، همواره‌ نور از او ساطع‌ بود و لحظه‌ به‌ لحظه‌ بیشتر می‌شد؛ به‌ گونه‌ای که‌ دیگر نمی‌توانستم‌ به‌ چهره‌اش‌ نگاه‌ کنم. یک‌ مرتبه‌ به‌ دلم‌ گذشت‌ که‌ این‌ بزرگوار نباید از افراد عادی‌ باشد. چون‌ از نماز فارغ‌ شد، دیدم‌ که‌ بر فراز یک‌ کرسی‌ بلندی‌ نشسته‌ که‌ سایبان‌ هم‌ دارد، ولی‌ نور جمال‌اش‌ بسیار خیره‌ کننده‌ بود.
‌در آن‌ لحظه‌ تبسّمی‌ نموده،‌ فرمود:
<ای‌ طاهر به‌ نظر شما من‌ کدام‌ یک‌ از سلاطین‌ دنیا هستم؟>.
‌عرضه‌ داشتم: شما سلطان‌ سلاطین‌ و سید عالم‌ هستی،‌ می‌باشید، شما از سلاطین‌ دنیا نیستید. فرمود:
<ای‌ طاهر به‌ خواسته‌ی‌ خود رسیدی، دیگر چه‌ می‌خواهی؟ آیا ما‌ شما را هموار ه‌ تحت‌ نظر نداریم؟ مگر اعمال‌ شما همه‌ روزه‌ بر ما عرضه‌ نمی‌شود؟>.
‌آنگاه‌ وعده‌ی‌ گشایش‌ زندگی‌ دادند، سپس‌ فرمودند: <طاهر به‌ خواسته‌ات‌ رسیدی، دیگر چه‌ می‌خواهی؟>.
‌آن‌ چنان‌ از هیبت‌ و جلالت‌اش‌ خود را باختم‌ که‌ قدرت‌ سخن‌ گفتن‌ نداشت. در یک‌ لحظه‌ خود را در صحن‌ مسجد تک‌ و تنها دیدم، چون‌ به‌ سوی‌ مشرق‌ نگریستم، دیدم‌ که‌ فجر طالع‌ شده‌ است.
‌شیخ‌ محمدطاهر می‌گوید: سالها بعد که‌ چشمان‌ام‌ را از دست‌ دادم‌ و بسیاری‌ از راه‌های‌ کسب‌ و کار به‌ روی‌ام‌ بسته‌ شد، ولی‌ هرگز به‌ سختی‌ نیفتادم‌ و طبق‌ وعده‌ی‌ آن‌ حضرت‌ گشایش‌ روشنی‌ در زندگی‌ام‌ پدید آمد.137
9. شیخ‌ محمدتقی‌ آملی‌
‌علامه‌ی‌ طباطبائی‌ (صاحب‌ تفسیر المیزان) از استادش‌ محروم‌ سیدعلی‌ قاضی‌ نقل‌ می‌کند که‌ می‌گفت:
‌بعضی‌ از افراد زمان‌ ما مسلّماً محضر مبارک‌ آن‌ حضرت‌ را درک‌ کرده‌اند و به‌ خدمتش‌ شرفیاب‌ شده‌اند.
‌یکی‌ از آنها شیخ‌ محمدتقی‌ آملی‌ (صاحب‌ مصباح‌ الهدی) متوفای‌ 1391 ه- . بود که‌ در مسجد سهله،‌ در مقام‌ صاحب‌ الزّمان(علیه‌السّلام)، در حالی‌ که‌ مشغول‌ ذکر و مناجات‌ بود،‌ آن‌ حضرت‌ را در میان‌ نوری‌ بسیاری‌ قوی‌ مشاهده کرد.138 دو هفته‌ بعد، در مسجد کوفه، کعبه‌ی‌ مقصود و قبله‌ی‌ موعود بر او تجلی‌ کرده، با او به‌ گفت‌ وگو ‌پرداخته، به‌ او شرف‌ جاودانه‌ اعطاء فرمودند.139
10. شیخ‌ محمد کوفی‌
‌مرحوم‌ حاج‌ شیخ‌ محمد کوفی‌ که‌ تشرفّات‌ فراوان‌ دارد و حامل‌ پیام‌ حضرت‌ بقیّه‌ اللّه‌ (ارواحنافداه) به‌ مرحوم‌ آیت‌ اللّه‌ اصفهانی‌ بود،140 می‌فرماید:
‌در حدود سال‌ 1335 ه- . در شب‌ هجدهم‌ ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ به‌ مسجد کوفه‌ مشرف‌ شدم‌ و تصمیم‌ گرفتم‌ که‌ شبهای‌ شهادت‌ امیرمؤ‌منان‌ را در آنجا بیتوته‌ کنم‌ و در حادثه‌ی‌ بزرگ‌ تاریخ‌ بشریت، شهادت‌ جان‌گداز مولای‌ متقیان‌ تفکّر نمایم.
‌نماز مغرب‌ و عشا را در مقام‌ مشهور به‌ مقام‌ امیرالمؤ‌منین(علیه‌السّلام) خواندم‌‌و برخاستم‌ تا به‌ گوشه‌ای‌ از اطراف‌ مسجد رفته‌ افطار کنم.
‌افطارم‌ در آن‌ شب‌ نان‌ و خیار بود. به‌ طرف‌ شرق‌ مسجد به‌ راه‌ افتادم، از طاق‌ اول‌ گذشتم، چون‌ به‌ طاق‌ دوم‌ رسیدم، دیدم‌ بساطی‌ پهن‌ شده، شخصی‌ عبا به‌ خود پیچیده‌ و بر روی‌ آن‌ بساط‌ استراحت‌ نموده‌ است.
‌در کنار او شخص‌ معمّمی‌ در لباس‌ اهل‌ علم‌ نشسته‌ بود، به‌ او سلام‌ کردم، جواب‌ سلام‌ام‌ را داد و فرمود: <بنشین>.
‌نشستم، از تک‌ تک‌ حال‌ علما و فضلا پرسید، پاسخ‌ دادم‌ و گفتم: الحمدللّه‌ حال‌شان‌ خوب‌ است‌ و به‌ خیر و عافیت‌ هستند.
‌شخصی‌ که‌ در حال‌ استراحت‌ بود، جمله‌ای‌ به‌ او فرمود که‌ من‌ متوجّه‌ نشدم‌ و او دیگر سؤ‌الی‌ از من‌ نکرد. پرسیدم‌ این‌ آقا که‌ استراحت‌ فرموده‌ کیست؟ گفت:
<ایشان‌ سیّد عالم‌ است>.
‌این‌ تعبیر برای‌ من‌ مبالغه‌آمیز جلوه‌ کرد، زیرا می‌دانستم‌ که‌ عنوان‌ <سید عالم> تنها شایسته‌ی‌ حضرت‌ حجت(علیه‌السّلام) می‌باشد، و لذا گفتم: <پس‌ این‌ سیّد عالِم‌ است>، گفت: <نه، ایشان‌ سید عالَم‌ است>. من‌ ساکت‌ شدم‌ و دیگر چیزی‌ نگفتم‌ و هم‌چنان‌ از سخن‌ او در شگفت‌ بودم.
‌اوایل‌ شب‌ بود، همه‌جا در تاریکی‌ فرو رفته‌ بود، ولی‌ نوری‌ بر دیوارهای‌ مسجد ساطع‌ بود، گویی‌ چراغ‌های‌ فراوانی‌ در مسجد روشن‌ بود.
‌نظر به‌ این‌ که‌ همه‌ی‌ حواسّ من‌ متوجّه‌ سخن‌ آن‌ شخص‌ بود، دیگر در مورد مبداء نور چیزی‌ نیندیشیدم.
‌در این‌ هنگام‌ آن‌ آقایی‌ که‌ مشغول‌ استراحت‌ بود، آب‌ مطالبه‌ کرد شخصی‌ در جلو چشم‌ من‌ ظاهر شد که‌ کاسه‌ی‌ آبی‌ در دست‌ داشت. ظرف‌ آب‌ به‌ را به‌ ایشان‌ تقدیم‌ نمود که مقداری‌ تناول‌ کرد و سپس‌ بقیّه‌اش‌ را به‌ من‌ داد. من‌ گفتم: تشنه‌ نیستم.
‌آن‌ شخص‌ کاسه‌ی‌ آب‌ را گرفت، چند قدم‌ برداشت‌ و جلو چشم‌ من‌ ناپدید شد.
‌من‌ هم‌ برای‌ ادای‌ فریضه‌ی‌ مغرب‌ و عشا و تفکر در مصیبت‌ عظمای‌ امیرمؤ‌منان‌ برخاستم.
‌آن‌ شخص‌ از من‌ پرسید: کجا؟ هدف‌ خود را گفتم، مرا تشویق‌ نمود و در حق‌ من‌ دعای‌ خیر نمود.
‌به‌ مقام‌ آمدم، چند رکعت‌ نماز خواندم، کسالت‌ بر من‌ عارض‌ شد، مقداری‌ خوابیدم، وقتی‌ بیدار شدم،‌ دیدم‌ هوا روشن‌ است. خود را بسیار ملامت‌ کردم‌ که‌ در چنین‌ شبی‌ که‌ باید همه‌اش‌ در مصیبت‌ امیرالمؤ‌منین(علیه‌السّلام) اندوهگین‌ باشم، چرا خوابیدم‌ و از عبادت‌ محروم‌ شدم؟
‌در آن‌ اثنا متوجه‌ شدم‌ که‌ نماز جماعت‌ برپاست؛ دو صف‌ تشکیل‌ شده‌ و یک‌ نفر بر آن‌ها امامت‌ نموده‌ است.
‌یکی‌ از آن‌ جمع‌ مرا ‌به‌ اقامه‌ جماعت‌ سفارش‌ کرد و گفت: این‌ جوان‌ را با خود ببرید. ایشان‌ فرمود:
<او دو امتحان‌ در پیش‌ دارد، یکی‌ در سال‌ چهل‌ و دیگر در سال‌ هفتاد>.141
‌در این‌ هنگام‌ من‌ برای‌ وضو ساختن‌ از مسجد بیرون‌ رفتم، چون‌ به‌ مسجد بازگشتم، دیدم‌ هوا کاملاً تاریک‌ است‌ و اثری‌ از آن‌ گروه‌ نیست. تازه‌ من‌ به‌ خود آمدم‌ و متوجه‌ شدم‌ که:
1. آن‌ سید بزرگواری‌ که‌ استراحت‌ نموده‌ بود، همان‌ سید عالَم‌ و حجّت‌ منتظر، امام‌ عصر(عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) بوده‌ است.
2. نوری‌ که‌ بر دیوارها ساطع‌ بود، نور امامت‌ و ولایت‌ بود.
3. نماز جماعت‌ به‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌ برگزار بود.
4. آن‌ گروه‌ خواص‌ اصحاب‌ آن‌ حضرت‌ بوده‌اند.
5. روشنی‌ هوا نیز به‌ جهت‌ نور جمال،‌ با هر النّور آن‌ حضرت‌ بوده‌ است.
6. کسی‌ که‌ برای‌ آن‌ حضرت‌ آب‌ آورده‌ بود، از طریق‌ اعجاز بوده‌ است.142 این‌ داستان‌ دنباله‌ای‌ بسیار لطیفی‌ دارد که‌ در ضمن‌ مطالب‌ مربوط‌ به‌ <مسجد سهله> توسّط‌ آیه‌ اللّه‌ توحیدی، از شخص‌ مرحوم‌ کوفی‌ نقل‌ گردید.143

‌علی‌ اکبر مهدی‌پور
___________________________________________
1. بحار الانوار، ج‌ 53، ص‌ 11.
2. سید رضی‌ (متوفای‌ 406 ه.ق) گزیده‌ای‌ از خطبه‌های‌ امیر مومنان‌ (علیه‌السلام) برفراز منبر مسجد کوفه‌ را در کتاب‌ بی‌ نظیر <نهج‌ البلاغه> گرد آورده‌ است.
3. بحار الانوار، ج‌ 52، ص‌ 326؛ تاریخ‌ الکوفه، ص‌ 100.
4. روضه‌ الواعظین، ج2، ص‌ 263؛ کشف‌ الغّمه، ج‌ 2، ص‌ 463.
5. بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 246؛ فرحه‌ الغریّ، ص‌ 21؛ کامل‌ الزیارات، ص‌ 34.
6. من‌ لا یحضره‌ الفقیه، ج‌ 1، ص‌ 150؛ امالی‌ شیخ‌ صدوق، ص‌ 189؛ روضه‌ الواعظین، ج‌ 2، ص‌ 337؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 257.
7. شهری‌ بود در سرزمین‌ فعلی‌ نجف،‌ به‌ فاصله‌ی‌ سه‌ میل‌ از کوفه‌ (معجم‌ البلدان، ج‌ 2، ص‌ 328).
8. تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 3، ص‌ 254؛ تاریخ‌ الکوفه، ص‌ 99.
9. ارشاد شیخ‌ مفید. ج‌ 2، ص‌ 380؛ غیبت‌ شیخ‌ طوسی، ص‌ 468؛ اثبات‌ الهداه، ج‌ 3، ص‌ 515؛ کشف‌ الغمه، ج‌ 2. ص‌ 464؛ الصراط‌ المستقیم، ج‌ 2، ص‌ 253، بحار الانوار، ج‌ 52، ص‌ 330؛ اعلام‌ الوری، ج‌ 2، ص‌ 287؛ الخرائج‌ و الجرائح، ج‌ 3، ص‌ 1176.
10. کافی، ج‌ 3، ص‌ 492؛ بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 398.
11. منظور این‌ است‌ که‌ مسجد کوفه‌ به‌ صورت‌ مربع‌ بوده، به‌ قدری‌ از آن‌ کم‌ شده‌ که‌ اکنون‌ به‌ صورت‌ مستطیل‌ در آمده‌ است.
12. المزارالکبیر، ص‌ 129؛ بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 396.
13. کافی، ج‌ 8، ص‌ 234؛ تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 3، ص‌ 255؛ الفقیه، ج‌ 1، ص‌ 148؛ تفسیر عیاشی. ج‌ 2، ص‌ 144؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 255؛ مستدرک‌ وسائل، ج‌ 3، ص‌ 400؛ بحار الانوار، ج‌ 11، ص‌ 331؛ ج‌ 100، ص‌ 386؛ تفسیر برهان، ج‌ 5، ص‌ 130.
14. کسری‌ به‌ سلاطین‌ ایران‌ گفته‌ می‌شد.
15. منظور از نعمان، <نعمان‌ بن‌ منذر> است. (مرآه‌ العقول، ج‌ 26، ص‌ 296).
16. بحار الانوار، ج‌ 34، ص‌ 352.
17. تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 5، ص‌ 452.
18. غیبت‌ شیخ‌ طوسی، ص‌ 475؛ منتخب‌ الانوار المضیئه، ص‌ 194؛ اثبات‌ الهداه، ج‌ 3، ص‌ 517؛ بحار الانوار، ج‌ 52، ص‌ 333؛ ج‌ 83، ص‌ 353؛ ج‌ 104، ص‌ 332.
19. غیبت‌ شیخ‌ طوسی، ص‌ 473، اثبات‌ الهداه، ج‌ 3 ص‌ 516؛ بحار الانوار، ج‌ 52، ص‌ 332.
20. بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 431 – 434.
21. غیبت‌ نعمانی، ص‌ 318؛ بحار الانوار، ج‌ 52، ص‌ 364؛ ج‌ 92، ص‌ 59.
22. غیبت‌ نعمانی، ص‌ 319؛ بحار الانوار، ج‌ 52، ص‌ 365.
23. غیبت‌ نعمانی، ص‌ 318، بحار الانوار، ج‌ 52. ص‌ 364.
24. همان.
25. روضه‌ الواعظین، ج‌ 1، ص‌ 262؛ کشف‌ الغّم، ج‌ 2، ص‌ 475، بحار الانوار، ج‌ 52، ص‌ 220.
26. ا رشاد شیخ‌ مفید، ج‌ 2، ص‌ 375؛ کشف‌ الغّمه، ج‌ 2، ص‌ 460؛ الخرائج‌ و الجرائح، ج‌ 3، ص‌ 1163؛ الصراط‌ المستقیم، ج‌ 2، ص‌ 249؛ عقد الدّرر، ص‌ 51، البرهان‌ – متقی‌ هندی‌ – ص‌ 115.
نیز رک. غیبت‌ نعمانی، ص‌ 277، غیبت‌ شیخ‌ طوسی، ص‌ 446؛ بشاره‌ الاسلام، ص‌ 116، اثبات‌ الهداه، ج‌ 3، ص‌ 728؛ بحارالانوار. ج‌ 52، ص‌ 210.
27. العدد القویّه، ص‌ 77، بحار الانوار، ج‌ 52، ص‌ 275.
28. تاریخ‌ الکوفه، ص‌ 178.
29. ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 377، کشف الغمه، ج 2، ص 461 ، الصراط المستقیم، ج 2، ص 250.
30. بحار الانوار، ج‌ 53، ص‌ 43؛ تفسیر البرهان، ج‌ 5، ص‌ 485.
31. الایقاظ‌ من‌ الهجعه، ص‌ 333؛ بحار الانوار، ج‌ 53، ص‌ 42؛ مختصر بصائر الدّرجات، ص‌ 27.
32. تفسیر عیّاشی، ج‌ 2، ص‌ 429؛ دلائل‌ الامامه، ص‌ 453؛ حلیه‌ الابرار، ج‌ 2، ص‌ 681؛ تاءویل‌ الایات‌ الظاهره، ج‌ 2، ص‌ 509؛ تفسیر البرهان، ج‌ 5، ص‌ 486؛ بحار الانوار، ج‌ 52، ص‌ 376؛ ج‌ 63، ص‌ 254.
33. سوره‌ هود (11) آیه‌ 37.
34. کافی. ج‌ 8، ص‌ 234؛ تفسیر عیّاشی، ج‌ 2، ص‌ 306؛ تفسیر برهان، ج‌ 5، ص‌ 130، تفسیر کنز الدّقایق، ج‌ 6، ص‌ 157.
35. سوره‌ هود (11) آیه‌ 40.
36. تفسیر عیاشی، ج‌ 2، ص‌ 308.
37. تفسیر عیاشی، ج‌ 2، ص‌ 308؛ بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 378؛ مجمع‌ البیان، ج‌ 5، ص‌ 247.
38. علامه‌ مجلسی‌ فرموده: منظور <محل‌ اجتماع‌ پیامبران> محل‌ اجتماع‌ پیامبران‌ به‌ هنگام‌ رجعت‌ در هنگامه‌ی‌ ظهور امام‌ زمان‌ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) می‌باشد. (مرآه‌ العقول، ج‌ 15، ص‌ 490).
39. در حدیث‌ پیشین‌ سرّه‌ با سین‌ به‌ معنای‌ ناف‌ و در این‌ حدیث‌ صُرّه‌ با صاد به‌ معنای‌ کیسه، مکان‌ شریف‌ و مرتفع‌ می‌باشد. اگر به‌ معنای‌ کیسه‌ باشد به‌ این‌ مناسبت‌ است‌ که‌ اشیای‌ قیمتی‌ را در کیسه‌ قرر می‌دهند (مرآه‌ العقول، ج‌ 10، ص‌ 490).
40. کافی، ج‌ 3. ص‌ 493، تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 3، ص‌ 252، المزار الکبیر، ص‌ 125، وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 251؛ بحار الانوار، ج‌11، ص‌ 58؛ ج‌ 100 ص‌ 387؛ مستدرکات‌ وسائل، ج‌ 3، ص‌ 402.
41. ابن‌ ابی‌ الحدید می‌گوید: تعبیر نیرنگ‌ اشاره‌ به‌ شهادت‌ خویش‌ در این‌ مسجد می‌باشد. (شرح‌ نهج‌ البلاغه، ج‌ 19، ص‌ 133.)
42. مرآه‌ العقول، ج‌ 26، ص‌ 298.
43. سوره‌ هود (11) آیه‌ 44.
44. تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 6، ص‌ 23؛ کامل‌ الزیارات، ص‌ 38؛ تفسیر برهان‌ ج‌ 5، ص‌ 134؛ تفسیر صافی، ج‌ 2، ص‌ 449؛ تفسیر کنزالدقایق، ج‌ 6، ص‌ 174؛ بحار الانوار، ج‌ 11، ص‌ 268؛ ج‌ 82، ص‌ 66؛ ج‌ 100، ص‌ .258
45. سوره‌ مؤ‌منون‌ (23) آیه‌ 50.
46. تفسیر عیاشی، ج‌ 3، ص‌ 134؛ معانی‌ الاخبار، ص‌ 373؛ مجمع‌ البیان، ج‌ 7، ص‌ 172؛ تفسیر البرهان، ج‌ 7، ص‌ 24؛ تفسیر صافی، ج‌ 3، ص‌ 401؛ تفسیر کنز الدقایق، ج‌ 9، ص‌ 191؛ بحار الانوار ج‌ 14، ص‌ 239؛ ج‌ 60، ص‌ 202.
47. امالی‌ شیخ‌ طوسی. ج‌ 1، ص‌ 369؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 283؛ بحار الانوار، ج‌ 99، ص‌ 240.
48. روضه‌ الواعظین، ج‌ 2، ص‌ 409.
49. کامل‌ الزیارات. ص‌ 269؛ بحار الانوار، ج‌ 101، ص‌ 109.
50. رجال‌ کشی، ص‌ 20، بحار الانوار، ج‌ 22، ص‌ 386.
51. کافی، ج‌ 4، ص‌ 586؛ الفقیه، ج‌ 1، س‌ 283؛ تهذیب، ج‌ 5، ص‌ 431؛ استبصار، ج‌ 2، ص‌ 335؛ کامل‌ الزیارات، ص‌ 249؛ مصباح‌ المتهجد، ص‌ 674؛ فقه‌ الرضا، ص‌ 161؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 8، ص‌ 528؛ مستدرک‌ وسائل، ج‌ 6،ص‌ 545؛ بحار الانوار، ج‌ 89، ص‌ 77؛ ج‌ 101، ص‌ 83.
52. کافی، ج‌ 4، ص‌ 176؛ تهذیب، ج‌ 4، ص‌ 290؛ استبصار، ج‌ 2، ص‌ 126؛ المقنع، ص‌ 209؛ المقنعه، ص‌ 363؛ فقه‌ الرضا، ص‌ 190؛ مصباح‌ المتهجد، ص‌ 635؛ المختلف، ص‌ 251؛ اقبال‌ الاعمال، ص‌ 195؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 10، ص‌ 540؛ مستدرک‌ وسائل، ج‌ 7، ص‌ 562؛ بحار، ج‌ 96، ص‌ 324؛ ج‌ 97، ص‌ 129؛ ج‌ 98، ص‌ 150.
53. الفقیه، ج‌ 1، ص‌ 150؛ خصال، ج‌ 1، ص‌ 143؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 257.
54. تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 3، ص‌ 254؛ کامل‌ الزیارات، ص‌ 27؛ مزار شیخ‌ مفید، ص‌ 19؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 254؛ بحار الانوار، ج‌ 46، ص‌ 65؛ مستدرکات‌ وسائل، ج‌ 3، ص‌ 23.
55. کامل‌ الزیارات، ص‌ 28؛ مزار شیخ‌ مفید، ص‌ 20؛ المزار الکبیر، ص‌ 122؛ تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 6، ص‌ 32؛ وسائل، ج‌ 5، ص‌256؛ جامع‌ الاخبار، ص‌ 69؛ بحار الانوار، ج‌ 83، ص‌ 376.
56. الفقیه، ج‌ 1، ص‌ 150؛ امالی‌ شیخ‌ صدوق، ص‌ 189؛ روضه‌ الواعظین، ج‌ 2، ص‌ 337؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 257.
57. همان.
58. الغارات، ج‌ 2، ص‌ 415.
59. شرح‌ نهج‌ البلاغه، ج‌ 19، ص‌ 133؛ الغارات، ج‌ 2، ص‌ 415؛ المزار الکبیر، ص‌ 127.
60. مرآه‌ العقول، ج‌ 15، ص‌ 487.
61. کامل‌ الزیارات، ص‌ 33؛ بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 404؛ کافی، ج‌ 3، ص‌ 492.
62. امالی‌ شیخ‌ طوسی، ج‌ 1، ص‌ 416؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 8، ص‌ 134؛ بحار الانوار، ج‌ 91، ص‌ 346؛ ج‌ 100، ص‌ 392.
63. کافی، ج‌ 3، ص‌ 492؛ جامع‌ الاخبار، ص‌ 70؛ ثواب‌ الاعمال، ص‌ 30؛ الفقیه، ج‌ 1، ص‌ 150؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 252؛ بحار الانوار، ج‌ 83، ص‌ 377.
64. کافی، ج‌ 8، ص‌ 235؛ بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 387.
65. تفسیر عیاشی، ج‌ 3، ص‌ 35؛ بحار الانوار، ج‌ 100. ص‌ 405.
66. المزار الکبیر، ص‌ 129؛ بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 395.
67. المزار الکبیر، ص‌ 126؛ مستدرک‌ وسائل، ج‌ 3، ص‌ 403؛ بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 394.
68. مستدرک‌ وسائل، ج‌ 3، ص‌ 404؛ المزار الکبیر، ص‌ 130؛ بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 396.
69. امالی‌ شیخ‌ طوسی، ج‌ 2، ص‌ 429؛ امالی‌ شیخ‌ صدوق، ص‌ 315؛ الغارات، ج‌ 2، ص‌ 413؛ مستدرک‌ وسائل، ج‌ 3، ص‌ 399.
70. کافی، ج‌ 3، ص‌ 491؛ امالی‌ طوسی، ج‌ 2، ص‌ 429؛ روضه‌ الواعظین، ج‌ 2، ص‌ 410؛ الغارات، ج‌ 2، ص‌ 413؛ مزار شیخ‌ مفید، ص‌ 21؛ المزار الکبیر، ص‌ 123؛ تهذیب، ج‌ 3، ص‌ 250؛ امالی‌ صدوق، ص‌ 315؛ المحاسن، ج‌ 1، ص‌ 128؛ جامع‌ الخبار، ص‌ 82؛ کامل‌ الزیارات، ص‌ 28؛ بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 391.
71. الفقیه، ج‌ 1، ص‌ 147؛ مزار شیخ‌ مفید، ص‌ 22؛ ثواب‌ الاعمال، ص‌ 30؛ کامل‌ الزیارات، ص‌ 29؛ مصباح‌ کفعمی، ص‌ 13؛ بحار الانوار، ج‌ 99، ص‌ 242.
72. تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 3، ص‌ 251؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 260.
73. الفقیه، ج‌ 1، ص‌ 148؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 289.
74. تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 6، ص‌ 32؛ مزار شیخ‌ مفید، ص‌ 21؛ کامل‌ الزیارات، ص‌ 28؛ روضه‌ الواعظین، ج‌ 2، ص‌ 410؛ جامع‌ الا‌خبار،
ص 69؛ المزار الکبیر، ص‌ 122؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 257؛ مستدرک‌ وسائل، ج‌ 3، ص‌ 406؛ بحار الانور، ج‌ 83، ص‌ 376.
75. کامل‌ الزیارات، ص‌ 29.
76. تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 6، ص‌ 33؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 258.
77. کامل‌ الزیارات، ص‌ 30، وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 259.
78. کامل‌ الزیارات، ص‌ 28؛ بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 400.
79. تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 1، ص‌ 25؛ کامل‌ الزیارات، ص‌ 31؛ ثواب‌ الاعمال، ص‌ 30؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 239؛ بحار الانوار،
ج‌ 83، ص‌ 372.
80. الفقیه، ج‌ 1، ص‌ 150؛ امالی‌ شیخ‌ صدوق، ص‌ 189؛ روضه‌ الواعظین، ج‌ 2، ص‌ 337؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5. ص‌ 257.
81. غیبت‌ شیخ‌ طوسی، ص‌ 449؛ بحار الانوار، ج‌ 52، ص‌ 215.
82. بحار الانوار، ج‌ 50، ص‌ 338.
83. تاریخ وهابیان، نگارنده ی سطور، ص 20 – 28.
84. تهذیب‌ الاحکام، ج‌ 3، ص‌ 251؛ ج‌ 6. ص‌ 32؛ مزر شیخ‌ مفید، ص‌ 21؛ روضه‌ الواعظین، ج‌ 2، ص‌ 377؛ مصباح‌ الزّائر، ص‌ 99.
85. وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 254؛ کامل‌ الزیارات، ص‌ 27؛ مزار شیخ‌ مفید، ص‌ 19.
86. دلائل‌ الامامه، ص‌ 343.
87. اعلام‌ الوری، ج‌ 2، ص‌ 96؛ روضه‌ الواعظین، ج‌ 1، ص‌ 242؛ دلائل‌ الامامه، ص‌ 405؛ کشف‌ الغمه، ج‌ 2، ص‌ 359؛ بحارالانوار، ج‌ 25، ص‌ 376.
88. روضه‌ الواعظین، ج‌ 1، ص‌ 123؛ کشف‌ الیقین، ص‌ 320؛ فضائل‌ ابن‌ شاذان، ص‌ 121؛ الصراط‌ المستقیم، ج‌ 2، ص‌ 200.
89. الخرائج‌ و الجرائح، ج‌ 2، ص‌ 706؛ شواهد التنزیل، ج‌ 1، ص‌ 420؛ الصراط المستقیم، ج 1‌، ص 105 – 108؛ بحارالا‌نوار، ج 24 ، ج 41 ، 255 ، 260 و 290؛ ا لصّراط‌ الاغانی، ج‌ 7، ص‌ 257؛ مستدرک‌ وسائل، ج‌ 3، ص‌ 469.
90. دعائم‌ الاسلام، ج‌ 2، ص‌ 404؛ الاختصاص، ص‌ 302؛ تفسیر عیاشی، ج‌ 2، ص‌ 248؛مناقب‌ ابن‌ شهراشوب، ج‌ 2، ص‌ 359؛ مستدرک‌ وسائل، ج‌ 3، ص‌ 469؛ تفسیر فرات، ج‌ 2، ص‌ 229؛ الخرائج‌ و الجرائح، ج‌ 2، ص‌ 747.
1 9. بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 431؛ جنات‌ ثمانیه، ص‌ 338.
92. تاریخ‌ الکوفه، ص‌ 54.
93. المزار الکبیر، ص‌ 154 – 177؛ کافی، ج‌ 3، ص‌ 493؛ مزار شهید، ص 249 – 264؛ مصباح الزائر، ص 74 – 99؛ بحارالا‌نوار، ج 100،
ص 385 – 426.
94. تهذیب، ج‌ 3، ص‌ 251؛ ج‌ 6. ص‌ 33؛ کافی، ج‌ 3، ص‌ 493؛ مزار شیخ‌ مفید، ص‌ 23؛ جامع‌ الاخبار، ص‌ 82؛ المزار الکبیر، ص‌ 131؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 5، ص‌ 264؛ رجال‌ نجاشی، ص‌ 35؛ رجال‌ کشی، ص‌ 516، رجال‌ علامه‌ حلی، ص‌ 39، بحار الانوار، ج‌ 83، ص‌ 377؛ مستدرک‌ وسائل، ج‌ 3، ص‌ 409.
95. کافی، ج‌ 3، ص‌ 493؛ بحار الانوار، ج‌ 100، ص‌ 401.
96. تهذیب، ج‌ 6، ص‌ 33؛ بحار، ج‌ 83، ص‌ 377.
97. کافی، ج‌ 3، ص‌ 493.
98. من‌ لایحضره‌ الفقیه، ج‌ 1، ص‌ 150.
99. تاریخ‌ الکوفه، ص‌ 53.
100. الخرائج‌ و الجرائح، ج‌ 1، ص‌ 189؛ الثّاقب فی المناقب، ص‌ 248؛ مدینه‌ المعاجز، ج‌ 1، ص‌ 141.
101. تاریخ‌ الکوفه، ص‌ 54.
102. مزار شهید، ص‌ 249.
103. کمال‌ الدین، ج‌ 2، ص‌ 408. بحارالا‌نوار، ج 51، ص 113.
104. فرحه‌ الغریّ، ص‌ 104؛ وسائل‌ الشیعه، ج‌ 14، ص‌ 382.
105. سوره‌ نوح‌ (71) آیه‌ 28، یعنی: خدایا، مرا، پدر و مادرم‌ را، هر کسی‌ را که‌ با ایمان‌ وارد خانه‌ی‌ من‌ شوند، ببخش‌ و بیامرز.
106. طبقات‌ اعلام‌ الشیّعه، قرن‌ دهم، ص‌ 143؛ ریاض‌ العلماء، ج‌ 3، ص‌ 321؛ روضات‌ الجنّات، ج‌ 1، ص‌ 81.
105مسجد حنانه، در بیرون‌ نجف‌ اشرف، در شمال‌ آن، در طرف‌ چپ‌ کسی‌ که‌ از نجف‌ به‌ سوی‌ کوفه‌ حرکت‌ می‌کند، قرار دارد. این‌ مسجد یکی‌ از سه‌ نقطه‌ای‌ است‌ که‌ امام‌ صادق(علیه‌السّلام) در آنجا نماز گزارده، به‌ هنگام‌ حمل‌ اسرای‌ کربلا، راس‌ مطهر امام‌ حسین(علیه‌السّلام) را در آنجا بر زمین‌ نهاده‌اند و به‌ هنگام‌ عبور دادن‌ تابوت‌ حضرت‌ علی‌ (علیه‌السلام) برای‌ دفن‌ در سرزمین‌ غریّ، دیوار آن‌ از شدت‌ غم‌ و اندوه‌ خم‌ شده‌ است‌ [امالی‌ شیخ‌ طوسی، ج‌ 2، ص‌ 682؛ بحارالانوار، ج‌ 15، ص‌160؛ ج42، ص‌ 236؛ ج‌ 100، ص‌ 455] بر اساس‌ نقل‌ صاحب‌ نزهه‌ القلوب‌ این‌ دیوار به‌ صورت‌ متمایل‌ تا قرن‌ هشتم‌ باقی‌ بود. [ماضی‌ النجف‌ و حاضرها، ج‌ 1، ص‌ 100] مسجد حنانه‌ اعمالی‌ دارد که‌ در کتب‌ مزار آمده‌ است‌ [مزار شهید، ص‌ 69؛ جنّات‌ ثمانیه، ص‌ 343].
108. بحار الانوار، ج‌ 2، ص‌ 174.
109. روضات‌ الجنّات، چاپ‌ آخوندی، ج‌ 1، ص‌ 195، پاروقی‌ محقّق‌ بی‌نظیر، علاّمه‌ سیدمحمدعلی‌ روضاتی.
110. الانوار النعمانیّه، ج‌ 2، ص‌ 303.
111. دارالسلام‌ عراقی، ص‌ 282؛ الکنی‌ والالقاب، ج‌ 3، ص‌ 201؛ سفینه‌ البحار، ج‌ 2، ص‌ 337؛ الزام‌ النّاصب، ج‌ 2، ص‌ 51؛ لؤ‌لؤه‌ البحرین، ص‌ 149؛ انیس‌ المسافر، ج‌ 1، ص‌ 26؛ مهدی‌ موعود (ارومیه‌ای)، ج‌ 1، ص‌ 772؛ مهدی‌ موعود (دوانی)، ص‌ 934؛ مشاهیر اسلام، ج‌ 4، ص‌ 242؛ جنّه‌ الماءوی، ص‌ 199؛ داستانهایی‌ از امام‌ زمان، ص‌ 299؛ الامام‌ المهدی‌ من‌ المهد الی‌ الظّهور، ص‌ 317.
112. نجم‌ ثاقب، ص‌ 588؛ منتهی‌ المقال، ج‌ 1، ص‌ 312؛ منتهی‌ الامال، ج‌ 2، ص‌ 470؛ العبقری‌ الحسان، ج‌ 2، ص‌ 64؛ عنایات‌ حضرت‌ مهدی‌ موعود به‌ علما و مراجع، ص‌ 58؛ تشّرف‌ به‌ محضر مهدی‌ موعود، ص‌ 31.
113. روضات‌ الجنات، ج‌ 1، ص‌ 80؛ چهره‌هایی‌ که‌ در جستجوی‌ قائم‌ پیروز شدند، ص‌ 29.
114. منتخب‌ الاءثر، ج‌ 2، ص‌ 547.
115. الزام‌ النّاصب، ج‌ 2، ص‌ 51؛ قصص‌ العلماء، ص‌ 344.
116. زیرا: اوّلاً علامه‌ی‌ مجلسی‌ آن‌ را از منابع‌ مختلف‌ <میرعلاّم> نقل‌ کرده، ثانیاً در متن‌ انوار نعمانیه‌ <میرعلاّم> ذکر شده، ثالثاً صاحب‌ روضات‌ تصریح‌ کرده‌ که‌ ضبط‌ آن‌ <میرعلاّم> بوده، رابعاً به‌ طوری‌ که‌ از صاحب‌ الذّریعه‌ نقل‌ کردیم، مقدّس‌ اردبیلی‌ شاگردی‌ به‌ نام<میرعلاّم> و شاگرد دیگری‌ به‌ نام‌ <میرفیض‌ اللّه> داشته، دیگر معنی‌ ندارد که‌ میرعلاّم‌ را به‌ میرفیض‌ اللّه‌ حمل‌ کنیم.
117. ریحانه‌ الادب، ج‌ 1، ص‌ 234.
118. هدیه‌ الاحباب، ص‌ 118.
119. فوائد رضویه، ص‌ 676.
120. مستدرک‌ الوسائل، ج‌ 3، ص‌ 383.
121. ریحانه‌ الادب، ج‌ 1، ص‌ 234.
122. سفینه‌ البحار، ج‌ 8، ص‌ 657؛ هدیه‌ الاحباب، ص‌ 117.
123. قصص‌ العلماء، ص‌ 173؛ العبقری‌ الحسان، ج‌ 2، ص‌ 68؛ امام‌ زمان‌ (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف) و سید بحرالعلوم، ص‌ 161.
124. نجم‌ ثاقب، ص‌ 614؛ بحار الاءنوار، ج‌ 53، ص‌ 236؛ جنّه‌ المأوی، ص‌ 51.
125. فصلنامه‌ی‌ انتظار، ش‌ 6، ص‌ 342.
126. بحارالانوار، ج 53، ص 234؛ فوائد رضویه، ص 678؛ المختار من کلمات الا‌مام المهدی، ج 1، ص 357.
127. ملاقات‌ با امام‌ زمان، ج‌ 1، ص‌ 290؛ دیدار یار، ج‌ 2، ص‌ 197؛ امام‌ زمان‌ و سیدبحر العلوم، ص‌ 63 و 158.
128. نجم‌ ثاقب، ص‌ 632؛ بحارالانوار، ج‌ 53، ص‌ 240؛ جنه‌ المأوی، ص‌ 56؛ منتهی‌ الامال، ج‌ 2، ص‌ 478؛ ملاقات‌ با امام‌ زمان، ج‌ 1، ص‌ 120؛ دیداریار، ج‌ 2، ص‌ 183؛ چهره‌هایی‌ که‌ در جستجوی‌ قائم(علیه‌السّلام) پیروز شدند، ص‌ 7؛ العبقری‌ الحسان، ج‌ 2، ص‌ 146؛ شیفتگان‌ حضرت‌ مهدی، ج‌ 2، ص‌ 165.
129. دکّه‌ القضا، محل‌ داوری‌ امیرمؤ‌منان(علیه‌السّلام) در دوران‌ خلافت‌ ظاهری‌ آن‌ حضرت‌ بود.
130. دارالسلام، ج‌ 2، ص‌ 140؛ نجم‌ ثاقب، ص‌ 630؛ بحارالانوار، ج‌ 53، ص‌ 263؛ جنه‌ الماءوی، ص‌ 81؛ العبقری‌ الحسان، ج‌ 2، ص‌ 146؛ ملاقات‌ با امام‌ زمان، ج‌ 1، ص‌ 268؛ دیدار یار، ج‌ 2، ص‌ 293.
131. العبقری‌ الحسان، ج‌ 1، ص‌ 109.
132. دارالسلام، ج‌ 2، ص‌ 200.
133. دُخن‌ به‌ دانه‌ی‌ ارزن‌ می‌گویند[لسان‌ العرب، ج‌ 4، ص‌ 310.]
134. رحبه، نام‌ محلّی‌ در یک‌ منزلی‌ کوفه‌ است‌ [معجم‌ البلدان، ج3، ص‌ 33].
135. الزام‌ النّاصب، ج‌ 2، ص‌ 63؛ بحارالانوار، ج‌ 53، ص‌ 257؛ نجم‌ ثاقب، ص‌ 629؛ جنّه‌ المأوی، ص‌ 75، العبقری‌ الحسان، ج‌ 2، ص‌ 107؛ دیدار یار، ج‌ 2،
136. العبقری‌ الحسان، ج‌ 1، ص‌ 107.
137. نجم‌ ثاقب. ص‌ 578؛ العبقری‌ الحسان، ج‌ 2، ص‌ 223.
138. نجم‌ ثاقب، ص‌ 575؛ العبقری‌ الحسان، ج‌ 2، ص‌ 113؛ ملاقات‌ با امام‌ زمان، ج‌ 1، ص‌ 245؛ دیداری‌ یار، ج‌ 3، ص‌ 105.
139. مجله‌ی‌ انتظار، ش‌ 6، ص‌ 344.
140. مهرتابان، ص‌ 147؛ دیدار یار، ج‌ 3، ص‌ 343؛ شیفتگان‌ حضرت‌ مهدی، ج‌ 1، ص‌ 219؛ توجهات‌ ولی‌عصر به‌ علما و مراجع، ص‌ 152.
141. مجله‌ی‌ انتظار، ش‌ 6، ص‌ 349.
142. یعنی: سال‌ 1340 ه- . و 1370 ه- .
143. العبقری‌ الحسان، ج‌ 1، ص‌ 120؛ ملاقات‌ با امام‌ زمان(عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف)، ص‌ 283.
144. مجله‌ی‌ انتظار، ش‌ 6، ص‌ 348.

خروج از نسخه موبایل