مقدمه:
به اقرار بسیاری از مورخان و اندیشمندان، ادوارد گرانویل براون (1926 ـ 1862)[1] از برجستهترین و پرکارترین ایرانشناسانی است که در زمینه ایرانشناسی، تاریخ ادبیات ایران و تاریخ پارهای از مذاهب اسلامی ـ بابیت و بهائیت ـ آثار درخور توجهی از خود به جای گذارده است و یکی از متخصصان در زمینه فرقه بابیت و بهائیت تلقی میگردد. وی به واسطه عموی خویش که در جنگ میان دولت عثمانی و روسیه تزاری به طرفداری از دولت عثمانی برخواسته بود و حاضر شده بود تا در جنگ میان آنها داوطلبانه شرکت کند، متوجه فرهنگ و تمدن شرق شد، به همین جهت آنگاه که ادوارد براون در دانشگاه کمبریج پزشکی میخواند به آموزش و یادگیری زبان ترکی همت گمارد و چون به او گفته بودند که برای یادگیری زبان ترکی باید زبان فارسی و عربی را بیاموزد، متوجه زبان فارسی شد. او نزد یکی از ایرانیان مقیم انگلیس یعنی میرزا محمد باقر بواناتی فارسی آموخت و با وجود آنکه در سال 1887 درس پزشکی خود را به پایان رساند، اما گویی بنا بود که به جای عرصه پزشکی در حوزه ایرانشناسی به فعالیت بپردازد، به طوری که در باره فرهنگ ایرانی به حدی از رشد و کمال رسید که اولین تاریخ ادبیات ایران که از کاملترین آثار در زمینه تاریخ ادبیات فارسی تا به امروز است و مورد توجه متخصصان فن قرار گرفته، به وسیله او نوشته شده است.
ادوارد براون در دانشگاه کمبریج برای تدریس زبان فارسی دعوت شد و در سال 1902 ریاست بخش زبانهای شرقی را به عهده گرفت که این سمت را تا پایان حیات خویش، سال 1926 به عهده داشت و در انگلستان انجمنی به نام «انجمن ایران» Persian Society را تاسیس نمود. وی همچنین مدیریت انجمن اوقاف گیب را که منتشر کننده متنهای شرقی بود، پس از درگذشت گیب (F.J.W.Gibb)، متخصص ادبیات ترکی، به عهده گرفت.[2] او در جریان مشروطهخواهی در ایران به حمایت از مشروطهخواهان برخاست و از آنها حمایت نمود و در این زمینه به نوشتن کتابی در زمینه روزنامهنگاری و شعر در عصر مشروطه پرداخت.سفرهای متعددی به کشورهای شرقی از جمله مصر، تونس، قبرس، ترکیه، ایران داشت و در این سفرها با پارهای از رهبران مذهبی بابیت و بهائیت از جمله میرزا یحیی (صبح ازل) شاگرد و جانشین علی محمد باب، حسینعلی بهاء رهبر فرقه بهائیت و تعدادی از شاگردان و بزرگان فرقه بابیت و بهائیت دیدار داشت که ماجرای این دیدارها به دنبال خواهد آمد.
شیوه تحقیقی ادوارد براون
ادوارد براون نسبت به قرآن، اسلام و شخصیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، بر خلاف بسیاری از خاورشناسان غربی، نگاه منصفانهای دارد. شیوه و روش وی بر خلاف بسیاری از خاورشناسان غربی که به فرقهها و مذاهب اسلامی نگاه تاریخی داشتند، نگاهی سفرنامهای، نقلی و وقایعنگارانه است و در بیان افکار و اعتقادات فرقههای بابیت و بهائیت توصیفی و نقلی مینگرد.
برخلاف خاورشناسانی همچون دارمستتر، فانفلوتن و مارگولیوث که در بیان نهضت و قیام محمد احمد سودانی، مختار ثقفی، کیسانیه و دیگر جریانهای مهدویت به بسترههای تاریخی موضوع میپردازند و میکوشند تا عوامل تاریخی و سیاسی این حرکتها را بیان کنند، براون به نقل دیدارها و گفتگوهای شخصی با بابیان و بهائیان میپردازد و از قضاوتهای موافق یا مخالف تا حد زیادی پرهیز میکند. به همین جهت در زمینه آشنایی با این فرقهها، اطلاعات خوبی از سخنان او کسب میشود، هر چند که با خواندن آثارش ـ طبق سخنانش در مقدمه نقطه الکاف ـ احساس میشود، وی احساس ترحم و شفقت نسبت به رهبران بابیت دارد و از کشته شدن آنها رنجیده خاطر گردیده است.
تالیفات ادوارد براون
ادوارد براون تالیفات متعددی در زمینه ادبیات و زبان فارسی و فرقههای بابیت و بهائیت دارد که به تعبیر پارهای از اندیشمندان همچون آیتی، آثار او در زمینه بابیت و بهائیت از بهترین آثار در زمینه شناخت این فرقهها تلقی میگردد و از آنجا که تالیفات او در این باره سفرنامهای و وقایع نگارانه میباشد، اطلاعات خوبی به خوانندگان میدهد. به علاوه آثار او در زمینه ادبیات و زبان فارسی نیز مورد توجه متخصصان در حوزه ادبیات فارسی قرار گرفته است. پارهای از آثار و تالیفات ادوارد براون در زمینه ادبیات و فرهنگ ایرانی عبارتند از:
1.تاریخ ادبیات ایران[3] (این کتاب به چهار بخش تقسیم میگردد که درباره تاریخ ادبیات ایران از زمان باستان تا عصر جدید را شامل میگردد).
2.پزشکی عربی[4] (شامل چهار سخنرانی وی در دانشکده سلطنتی انگلیس در سال 1921م است).
3.تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره مشروطیت.
4.سلسله مقالاتی در «مجله انجمن سلطنتی آسیایی».
5.تذکره الشعراء اثر دولتشاه، 1901.
6.لباب الالباب تالیف عوفی، 1906.
7.شرحی درباره نهایه الأرب فی أخبار الفرس و العرب، 1900.
8.ملاحظاتی درباره نوشتهها و عقاید حروفیه، 1898.
9.توصیف یک نسخه قدیمی تفسیر قرآن، 1894.
10.ترجمه «چهار مقاله» نظامی عروضی سمرقندی، 1899.
11.کتاب «نامههایی از تبریز» (شامل نامههای ادوارد براون به دیگران است که قریب به اتفاق آنها برای تقیزاده نوشته شده است) [5].
آثار ادوارد براون درباره فرقههای منسوب به مهدویت
علاوه بر آثار مذکور که بخشی از مهمترین تالیفات او در زمینه ادبیات و فرهنگ ایرانی ـ اسلامی است، وی در زمینه شناخت فرقه بابیت و بهائیت نیز آثاری دارد که از جمله بهترین مستندات تاریخی در شناخت این فرقهها محسوب میگردد و ما در اینجا به جهت ارتباطی که این آثار با مسئله مهدویت پیدا میکند، به توصیف آنها میپردازیم:
1.یک سال در میان ایرانیان[6] (جریان دیدار او از شهرها و گفتگوهایش با رهبران مذاهبی همچون زردشتی، اسلامی و از جمله فرقه بابی است که به صورت سفرنامه نوشته شده است).
2.ترجمه «مقاله سیاح» به زبان انگلیسی[7] (این اثر تالیف عباس افندی پسر حسینعلی بهاء رهبر فرقه بهائیت است که به وسیله براون ترجمه، تصحیح و حاشیهنویسی شده است)[8].
3.ترجمه کتاب «تاریخ جدید» تالیف میرزا حسین همدانی به زبان انگلیسی (این کتاب در شرح احوال علی محمد باب شیرازی و ماجرای دعوت او نوشته شده است)[9].
4.ترجمه رساله «مجمل بدیع در وقایع ظهور منیع» از میرزا یحیی نوری، معروف به صبح ازل (این رساله بعد از ترجمه شدن به زبان انگلیسی، به وسیله ادوارد براون به آخر کتاب «تاریخ جدید» میرزا حسین همدانی افزوده شده است)[10].
5.چاپ، تصحیح و حاشیه نویسی بر کتاب «نقطه الکاف» تالیف حاجی میرزا جانی کاشانی (این کتاب قبل از انشعاب بابیه به ازلی – پیروان صبح ازل – و بهائی – پیروان حسینعلی بهاء – نوشته شده و به افکار مشترک آنها پیش از جدا شدن از یکدیگر اشاره دارد)[11].
6.مقالاتی در مجله انجمن سلطنتی آسیایی در باره بابیت (J.R.A.S)،چون مقاله «بابیان ایران» در جلد 21، س 1889، مقاله «فهرست و شرح 27 نسخه خطی مربوط به بابیه» در جلد 24، سال 1892، و مقاله «خاطراتی از شورش بابیان زنجان در سال 1850» در جلد 29، ص 1897)[12].
دلایل گرایش ادوارد براون به تحقیق در باره فرقه بابیت و بهائیت
ادوارد براون سفری به ترکیه داشت که موجب شد تا برای نخستین بار از نزدیک با تمدن شرقی آشنا شود، اما به اقرار خود وی در مقدمه کتاب «نقطه الکاف»[13] یکی از مهمترین عوامل به وجود آمدن علاقه در وی برای پژوهش در باره فرهنگ و ادبیات ایرانی و شناخت فرقه بابیت و بهائیت و حتی مسافرت به ایران، خواندن کتابی بود که کنت دو گوبینو[14]، سفیر فرانسه در ایران با عنوان «ادیان و فلسفهها در آسیای وسطی»[15] نوشته بود.[16] ادوارد براون همانطور که در مقدمه کتاب نقطه الکاف میگوید، هنگامی که به مطالعه تصوف مشغول بود، با دیدن کتاب دو گوبینو در کتابخانه کمبریج به جهت احتمال یافتن مطالبی در باره تصوف مشغول مطالعه آن میگردد و به طور اتفاقی بخش دیگر کتاب که در باره تاریخ بابیه و چگونگی پیدایش و انتشار این فرقه بوده، برای او جلب توجه میکند و با خواندن این بخش از کتاب که حدود سیصد صفحه از کتاب را شامل میشد، تحت تاثیر سخنان دو گوبینو قرار میگیرد و شدیداً علاقهمند به شناخت فرقه بابیه میگردد، به طوری که آرزوی دیدار سران بابیه در او به وجود میآید و این امر سرآغاز سفرهای علمی، گفتگو با سران فرقه بابیه و بهائیت و تحقیق در زمینه این فرقهها میشود.[17]
خواندن کتاب دو گوبینو و علاقهمندی ادوارد براون به ایران و میل به آشنایی با سران بابیه که از جریانات جدیدالتاسیس مذهبی ایران در عصر قاجار بود، موجب شد که وی در ماه صفر سال 1305 هجری قمری برابر با سال 1887 میلادی به ایران سفر کند. وی در طول یک سال به مناطق متفاوت ایران از جمله شهرهای تبریز، اصفهان، طهران، شیراز، کرمان و دیگر شهرها سفر میکند و با فرقههای متفاوت مذهبی از جمله مسلمانان، بابیها، زردشتیها همنشینی میکند و در باره آنان اطلاعاتی را کسب میکند و نیز با ادبیات و زبان فارسی آشنا میشود و در نزد اسدالله سبزواری، یکی از شاگردان ملا هادی سبزواری، با فلسفه شرقی آشنا میگردد، که محصول این سفر تالیف کتابی با عنوان «یک سال در میان ایرانیان»[18]است که همچون سفرنامهای تلقی میگردد که در آن به شرح و توصیف وقایعی میپردازد که در این یک سال با آنها برخورد نموده است.[19]
این کتاب به جهت آنکه از نخستین آثار براون در باره فرهنگ ایرانی است، به قوت آثار بعدی وی همچون مقدمه کتاب «نقطه الکاف» نمیباشد و در آن مطالب و گزارشات ضعیفی در زمینه موضوعات مذهبی به چشم میخورد که به بعضی از آنها اشاره خواهد شد. اما بهر ترتیب وی در این کتاب به علاقه خود در باره آشنایی با فرقه بابیت جامع عمل میپوشاند و با بعضی از بزرگان و پیروان بابیت گفتگو میکند که در این کتاب از آنها سخن گفته شده است.
بعد از مراجعت ادوارد براون به انگلستان، وی تصمیم میگیرد که جهت دیدار حضوری روسای اصلی و مدعیان جانشینی مذهب بابیت، دو برادری که رقیب هم بودند، یعنی میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل و حسینعلی نوری معروف به بهاء الله به جزیره قبرس و شهر عکا سفر کند، از اینرو در سال 1307 هجری برای دیدن میرزا یحیی حدود پانزده روز در قبرس اقامت گزید و سپس از آنجا برای دیدن حسینعلی نوری به عکا رفت. [20].
وی چگونگی دیدار خود از میرزا یحیی را بیان میدارد و نقل میکند در مدت پانزده روز اقامت در قبرس، در هر روز چند ساعت را برای دیدار میرزا یحیی به نزد او میرفت و در باره مسائل متفاوت مذهب، تاریخ، آثار بابیه و گاهگاه مسائل متفرقه از او سخنانی را میشنید. ادوارد براون میگوید که میرزا یحیی نوری هنگام سخن گفتن در باره تفرقه میان خود با برادرش حسینعلی نوری احساس ناراحتی مینمود. ادوارد براون در باره اختلاف میان دو برادر، حق را به میرزا یحیی میدهد و میگوید، در واقع او شایسته جانشینی علی محمد باب بود و میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاء الله را فریبکار میداند، زیرا میرزا حسینعلی نوری و دیگران میدانستند که علی محمد باب، میرزا یحیی را به جانشینی برگزیده است و به همین جهت ادوارد براون اظهار تعجب میکند که چگونه ممکن است که میرزا حسینعلی نوری که خود را از تابعان و پیروان علی محمد باب میداند، از اطاعت فرمان او که سخنش را الهام شده و آسمانی میدانست، تمرد کند.
ادوارد براون که تحقیق او در زمینه بابیت و بهائیت چشمگیر است و مقدمه او به «نقطه الکاف» بسیار عالمانه و محققانه است، معتقد بود که اگر حسینعلی نوری (بهاء الله) فرد صادقی بود و به علی محمد باب ایمان داشت، پس باید به جانشینی که او تعیین کرده بود، ایمان میآورد، نه اینکه منکر جانشین او شود، از اینرو در این باره میگوید:
«اشکالی که هست در این است که صبح ازل که بلا شبهه باب او را جانشین و وصی خود قرار داده بود به شدت و اصرار هر چه تمامتر از تصدیق دعوی نابرادری خود امتناع شدید و ابای مستمر نمود، بنا براین بهائی که قطعاً باید به من جانبالله بودن باب معتقد باشد (چه کسی که به یک ظهوری ایمان آورد باید تمام ظهورات قبل را نیز تصدیق نماید) بالضروره مجبور است اعتراف کند که باب که مظهر مشیت الهی و مبعوث من جانب الله و دارای الهام و علم من لدنی بود عالماً عامداً کسی را برای جانشینی خود انتخاب کرد که بایستی بعد از خودش «نقطه ظلمت» و اشد منکرین من یظهره الله گردد»[21]
از اینرو جانشین علی محمد باب را میرزا یحیی (صبح ازل) میدانست و حتی توقیع و نامهای را که علی محمد باب در وصایت به جانشینی میرزا یحیی برای او فرستاده بود، در مقدمه همین کتاب «نقطه الکاف» ذکر میکند، نامهای که میرزا یحیی آن را از روی خط باب، استنساخ کرده بود و برای ادوارد براون فرستاده بود.[22] ادوارد براون در باره اختلاف این دو نابرادری یعنی میرزا یحیی نوری و میرزا حسینعلی نوری میگوید:
«ما بین اتباع باب، دو نابرادری بودند، از اهل نور مازندران، بزرگتر موسوم بود به میرزا حسینعلی و ملقب به بهاء الله و کوچک تر موسوم به میرزا یحیی و ملقب به صبح ازل، بعدها رقابتی که ما بین این دو برادر پدید آمد بابیه را به دو فرقه منشعب نمود، ازلیان که اکنون از حیث عدد کمتراند و بهائیان که قسمت عمده بابیهاند»23
وی پس از دیدار میرزا یحیی نوری در قبرس به دیدار برادرش میرزا حسینعلی نوری به عکا رفت و از نخستین دیدار خود از بهاء الله و سخنان او مشروحاً سخن میگوید و اینکه در نخستین دیدار بهاء الله به او گفت: «الحمدالله که فائز شدی… تو آمده که این مسجون منفی (تبعیدی) را ببینی … ما به جز صلاح عالم و فلاح امم غرضی نداریم و لی مردم با ما مثل مفسدین که شایسته حبس و طرد باشند، رفتار میکنند… تمام ملل باید صاحب یک مذهب شوند و جمیع مردم با هم برادر گردند… این نزاعها و جنگها و خونریزیها و اختلافات باید تمام شود و تمام مردم مانند یک خانواده با هم زیست کنند… نباید شخص فخر کند که وطن خود را دوست دارد بلکه باید فخر کند که نوع بشر را دوست میدارد»[24]
ادوارد براون میگوید من پس از نخستین جلسه دیدار با میرزا حسینعلی نوری، که بیست تا نیم ساعت طول کشید، چهار بار دیگر با او دیدار کردم و پس از این دیدارها علی رغم اصرار بر ماندن بیشتر، به انگلستان برگشتم و پس از برگشت از این دیدارها، تصمیم گرفتم تا در باره بابیه کتابی را که خود بابیان نوشته باشند و مورد اعتقادشان است، بدون کاستن و افزودن، برای هموطنانم چاپ و ترجمه کنم.
این امر موجب شد تا ادوارد براون به ترجمه و تصحیح آثاری که پیش از این تذکر داده شد و به ویژه کتاب «نقطه الکاف» همت گمارد. در واقع یکی از قدیمیترین و جامعترین آثاری که ادوارد براون در باره بابیت چاپ و تصحیح نموده و در آن به طور محققانه از بابیت سخن گفته، همین کتاب «نقطه الکاف» است که به وسیله شاگرد علی محمد باب، میرزا جان کاشانی نوشته شده است. او جزء بیست و هشت نفری بود که در سال 1268 کشته شد و قبل از انشعاب در بابیه و پیش از به وجود آمدن مباحث اختلافی میان دو فرقه ازلی و بهائی، این کتاب را به رشته تحریر در آورده است، به طوری که این کتاب در بردارنده تاریخ ظهور باب و وقایع هشت سال اول تاریخ بابیه میباشد و با مقدمهای که ادوارد براون بر آن نوشته و به ارزش و اهمیت آن افزوده، از آثار مهم تاریخی در باره بابیت و بهائیت تلقی میگردد و در این کتاب تا حد زیادی پرده از شیادی و حیلهگری میرزا حسینعلی (بهاء الله) پرده بر میدارد و جانشینی صبح ازل را اثبات میکند.
همانطور که ادوارد براون در مقدمه این کتاب ذکر میکند، در کتاب «نقطه الکاف» میرزا جان کاشانی به نفع صبح ازل و جانشینی او از علی محمد باب سخنان ارزندهای گفته است و سرانجام ادوارد براون این کتاب را به صورت اتفاقی در کتابخانه کنت دو گوبینو در انگلستان مییابد و به احیاء آن میپردازد، در حالی که پس از اینکه فرقه بهائیت بنا نهاده شد و طرفداران صبح ازل کم شدند، بهائیان کوشش زیادی مینمودند تا کلیه آثاری را که به نحوی حاکی از تبلیغ و ترویج صبح ازل و حقانیت او است، نابود سازند. براون در اینباره میگوید: «بهائیان… با تمام قوی سعی کردند که وجود شخص صبح ازل را حتیالامکان تجاهل و تعامی نمایند و کتب و اسنادی را که دلالت بر وصایت بلاشبهه او می نمود محو کنند». [25]
از جمله قدیمیترین و مستندترین کتابها در زمینه جانشینی فرقه بابیه، کتاب تاریخ حاجی میرزا جانی با عنوان «نقطهالکاف» بود که بهائیان توانستند تمامی نسخهای آن را معدوم کنند.[26]
ادوارد براون میگوید، وقتی من نام صبح ازل را از بهائیان میپرسیدم، بعضی از آنها میگفتند که حتی این اسم را نشنیدهاند.[27] وی با کمال تعجب از حیلهگری بهائیان در نابودسازی کتاب نقطه الکاف میگوید: «خیلی مشکل است تصور این مسئله که یک چنین کتاب مهمی را چگونه با این درجه از سهولت میتوان محو و نابود نمود و همچنین خیلی مشکل است تصور این امر که متدینین به یک مذهب که قطعاً صاحب منتهی درجه قدس و ورع… هستند، چگونه برای محو یک اثر تاریخی و تدلیس امر و تمویه حق بدین سهولت با یکدیگر مواضعه و تبانی مینمایند» [28]
ادوارد براون در ادامه سخنان خویش درباره حیلهگری و پنهان نمودن حقایق از جانب بهائیان میگوید: «من در آن خصوص قطع دارم و آن اینست که هر چه طریقه بهائی بیشتر منتشر میگردد و مخصوصاً در خارج ایران و بالاخص در اروپا و امریکا، به همان اندازه حقیقت تاریخ بابیه و ماهیت مذهب این طایفه در ابتدای ظهور آن تاریکتر و مغشوشتر و مدلستر میگردد»[29]
مدعیان جانشینی علی محمد باب
ادوارد براون در مقدمه نقطه الکاف ذکر میکند که میرزا یحیی معروف به صبح ازل یک سال قبل از اعدام علی محمد باب به عنوان جانشین باب انتخاب شده بود و بعد از کشته شدن علی محمد باب در بیست و هفتم شعبان سال 1266 عموم بابیه او را به عنوان جانشین میشناختند و واجبالاطاعه میدانستند. بعد از اینکه سه تن از بابیها در شوال سال 1268 به قصد ترور ناصرالدین شاه به سوی او تیراندازی میکنند، این عمل موجب میشود که ناصرالدین شاه چهل نفر از شخصیتهای برجسته بابیه را دستگیرکند و بیست و هشت نفر از آنها از جمله مولف کتاب نقطه الکاف، حاجی میرزا کاشانی را اعدام میکند و در این گیرودار صبح ازل با لباس مبدل به سوی بغداد فرار میکند و پس از او برادرش میرزا حسینعلی هم که در زندان ناصرالدین شاه بود، از زندان رها میشود و به بغداد میگریزد، به طوری که شخصیتهای زیادی از بابیها در بغداد جمع میشوند و ده سال در بغداد باقی میمانند که در این مدت میرزا حسینعلی مطیع و پیرو صبح ازل بوده و از او فرمان میبرده است.
از اواخر اقامت بابیها در بغداد به تدریج، ادعاهای عدهای از بابیها مبنی بر اینکه «من یظهره الله» هستند، آغاز میگردد، که از جمله آنها میرزا حسینعلی است. پس از ادعای او، بعضی از پیروان قدیمی بابیه او را تهدید میکنند و بر او سخت میگیرند، به گونهای که او قهر کرد و از بغداد خارج شد و حدود دو سال در کوههای اطراف سلیمانیه زندگی کرد تا اینکه با درخواست صبح ازل به بغداد بر میگردد. از دیگر کسانی که همچون میرزا حسینعلی ادعای من یظهره الله و رهبری دینی بابیه را نمود، میرزا اسدالله تبریزی ملقب به دیان کاتب آیات صبح ازل بود، که پس از مباحثه و مجادله میرزا حسینعلی با او، به پای وی سنگی بستند و او رد در شطالعرب غرق نمودند.
پس از این، عدهای همچون میرزا عبدالله غوغا، حسین میلانی معروف به حسین جان، سید حسین هندیانی و میرزا محمد زرندی معروف به نبیل که بعدها از پیروان میرزا حسینعلی گشت، ادعای من یظهره الله نمودند به طوری که کار به جایی رسید که هر کس صبح بلند میشد و ادعای نیابت علی محمد باب را مینمود.[30] پس از آنکه بابیها از بغداد بیرون رانده شدند و به وسیله دولت عثمانی به اسلامبول و سپس ادرنه فرستاده شدند، پس از پنج سال که در ادرنه بودند، با ادعای رسمی و عمومی میرزا حسینعلی مواجه شدند و بسیاری از بابیها با کمال تعجب و حیرت، سرانجام به وی ایمان آوردند و از اطراف صبح ازل پراکنده شدند.[31] به دلیل به وجود آمدن ناامنی از جانب بابیها، دولت عثمانی، میرزا حسینعلی و طرفداران او را به عکا و صبح ازل و اتباعش را به جزیرهای در قبرس تبعید نمود. پس از این انشعاب، کشتن شدن بعضی از طرفداران طرفین، یعنی صبح ازل و میرزا حسینعلی، به وسیله طرف مقابل حاکی از تصفیه حسابی میکند که هر یک از دو طرف نسبت به خصم خود داشتهاند. [32]
با خواندن این بخش از تاریخ فرقه بابیت و بهائیت انسان به وضوح درک میکند که چگونه هیچیک از دو فرد یعنی صبح ازل و بهاء الله در مسیر درست نبودهاند و در نفسانیت خود و اغوای پیروان خویش قدم بر داشتهاند، آشنائی آنها با علم حروف و ابجد و ظاهرفریبی، موجب شد که عدهای را دور خود جمع سازند و ادعاهای نادرست کنند. با خواندن توصیفات ادوارد براون، حیلهگری و شیادی هر یک از رهبران این دو فرقه استنباط میشود که چگونه برای رسیدن به مقاصد خود به هر شیوهای حتی کشتن دیگران
توسل میجستند.
هر چند ادوارد براون در اختلاف میان صبح ازل و میرزا حسینعلی حق را به صبح ازل میدهد و در «نقطه الکاف» میرزا حسینعلی (بهاء الله) و فرقه بهائیت را مفتضح میسازد و پرده از عدم حقانیت او در عدم جانشینی بر میدارد، اما این به این معنا نیست که وی وفادار به صبح ازل بوده است و یا اعتقاد دینی به او داشته است. به نظر میرسد که با احیا و چاپ این کتاب بیش از آنکه حقانیت صبح ازل اثبات شود، حیلهگری و شیادی بهاء الله و بهائیان آشکار میگردد. برخورد خونین و کشتارهایی که هر یک از این دو نسبت به یکدیگر روا میداشتند، خود تداعیگر حکومت مامون و امین در عصر عباسیان است و نشان از این است که آن دو از عوامگرایی عدهای از مردم استفاده مینمودند، هر چند که سرانجام با مخالفت علماء و فقهاء شیعه مواجه شدند و به مرگشان منجر گشت.
ادوارد براون از خونریزی، حقد و کینه میان پیروان بهائیت و جنگ و جدالی که میان پیروان آنها وجود دارد، احساس ناراحتی میکند و این را مخالف رحمت و شفقت موجود در ادیان میشمارد:«این تفرقه آخری و حقد و حسد و جنگ و جدالی که از آن ناشی شد راستی اینست که اثر خیلی بدی در ذهن این بنده پدید آورد… در مقابل این همه نصوص الهی از قبیل عاشروا مع الادیان بالروح و الریحان و همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار و نحو ذلک ایشان با اعضاء خانواده خودشان با این درجه تلخی و عداوت رفتار میکنند؟» [33]
ادوارد براون بر خلاف پارهای از نظرات که در کتاب «یک سال در میان ایرانیان» پیرامون بابیت اظهار نظر کرده بود، در مقدمه «نقطه الکاف» سخنانش را تصحیح میکند. وی در کتاب یک سال در میان ایرانیان گفته بود که دلیل اینکه علی محمد شیرازی را باب میگویند، چون معنای مجازی باب این است که او معتقد بود، من دروازهای هستم که میبایست مردم از آن بگذرند تا بتوانند که به اسرار بزرگ و مقدس ازلی و ابدی و حقایق پی ببرند.[ 34] اما براون در مقدمه نقطهالکاف، باب را در معنای درست آن بکار میبرد و آن را به معنای واسطه بین امام غائب و شیعیان معنا میکند[35] و میگوید، علی محمد باب که در ابتدا خود را باب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میخواند، از این لقب عدول نمود و خود را همان قائم و امام منتظر خواند و لقب باب را برای یکی از پیروان خود ملاحسین بشرویه بکار برد: «ولی طولی نکشید که میرزا علی محمد از این درجه قدم بالاتر نهاده، ادعا نمود که وی همان قائم موعود و مهدی منتظر و امام ثانی عشر است و لقب باب را به یکی از اتباع خود ملا حسین بشرویه داد».[37]
براون پس از نقل معنای باب میگوید، علی محمد باب پس از این ادعا، بالاتر رفت و خود را مهدی و قائم خواند، از اینرو میگوید: «میرزا علی محمد تا آن وقت در نوشتجات خود، خود را «باب» و «ذکر» و «ذات حروف سبعه» به مناسبت اینکه علی محمد هفت حرف است» میخواند ولی از این به بعد خود را «قائم» و «مهدی» و «نقطه» میخواند» [37]
داوریهای ادوارد براون در باره بابیه و بهائیت
بیتردید تحقیقات ادوارد براون پیرامون دو فرقه بابیت و بهائیت، یکی از بهترین پژوهشهایی است که در این باره صورت گرفته است. و با توجه به اینکه وی در عصر تأسیس این دو فرقه میزیست، سخنان، مشاهدات و گفتگوهای او بسیار حائز اهمیت است. وی آثار گرانقدری را از خود به جای گذاشته است و با کوشش و تلاشی پیگیرانه آثاری از بابیت را احیا نمود که اگر این کار از جانب او صورت نمیگرفت، قطعاً بعضی از این آثار به دست ما نمیرسید و با توجه به این امر که پیروان فرقه بهائیت میخواستند، مستندات تاریخی مذهب بابیه را از بین ببرند تا ادعای فرقه ازلی در امر جانشینی اثبات نگردد، کوشش براون بسیار ارزشمند تلقی میگردد.
ادوارد براون بر خلاف بسیاری از شرق شناسان هم عصر خویش، بدون نگاه مغرضانه و یکسونگری توانست خود را از نگاه و شیوه تاریخیگری برهاند و با رویکردی وقایع نگارانه و توصیفی پارهای از آثار بسیار خوب را به صورت تصحیح یا سفرنامه در فرهنگ اسلامی و تاریخ مذاهب به وجود آورد و باید گفت او از جمله شرقشناسانی است که پیش از قرن بیستم، علی رغم غلبه روش تاریخی در میان شرقشناسان، توانست با نگاهی وقایع نگارانه به شناخت فرهنگ شرقی بپردازد.
وی بر خلاف بسیاری از شرق شناسان دیگر، با زبانهای فارسی و عربی آشنایی عمیق داشت و منابع دسته اول مسلمانان برای او قابل دسترسی بود، از اینرو بر خلاف گلدتسیهر، دارمستتر، مارگولیوث و دیگران که با زبان، متون کلاسیک و منابع دسته اول اسلامی آشنایی نداشتند، وی با این مزیتهای پژوهشی از آسیبها و خطاهای آن شرقشناسان مصون ماند. بیتردید ادوارد براون در میان شرقشناسان قرن نوزدهم، آنان که در باره مهدویت پژوهش نمودهآند، موفقتر و کمخطاتر و نسبت به واقعیت نزدیکتر بوده است
پی نوشت ها:
[1].. Edvrd. G. Brown
[2].ر. ک به: عبدالرحمن بدوی، فرهنگ کامل خاورشناسان، شکرالله خاکرند، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، س 1375، صص 43-41 (این کتاب همچنین با عنوان دائرهالمعارف مستشرقان به وسیله صالح طباطبائی نیز ترجمه شده است که پیش از این مورد استناد قرار گرفته است
[3].. The litrary history of Persisn
[4].این کتاب با عنوان (Arabian Medicine) به وسیله مسعود رجبنیا با عنوان « تاریخ طب اسلامی» به فارسی ترجمه گردیده است.
[5].عنوان کتابشناسی آن عبارت است از: ادوارد براون، نامههایی از تبریز، حسن جوادی، چاپ دوم، خوارزمی، تهران، س 1362.
. A year Among the Persians, by Edward G. Browne, London, 1893.[6]
[7].عنوان انگلیسی مقاله سیاح که به وسیله ادوارد براون تصحیح شده، اینست:
A Traveller s Narrative, written to illustrate the episode of the Bab, edited in the original Persian, and transleted into English, with an introduction and explanatory notes, by Edward G. Browne, Cambridge University Press, .
[8]. ادوارد براون در باره ترجمه و تصحیح این مقاله پس از دیدار حسینعلی بهاء و بازگشت به دانشگاه کمبریج در مقدمه کتاب نقطه الکاف، صفحه یاء، اینچنین میگوید: « ایشان (حسینعلی بهاء) را وداع گفته از عکا به طرف انگلستان حرکت کردم و پس از استقرار به کمبریج خیالم بر این مصمم شد که برای آگاهی هموطنان خود کما ینبغی از اوضاع و احوال طایفه بابیه بهتر آنست که یکی از کتب این طایفه را بدون تصرف متناً و ترجمهً طبع نمایم… ابتدا متن کتاب مقاله سیاح را که عباس افندی پسر بزرگتر بهاء الله به قصد اعلاء کلمه بهاء الله و نشر افکار او و تخفیف درجه باب و تقلیل اهمیت او در حدود سنه 1303 تالیف نموده و یک نسخه بسیار خوبی از آن که بخط زین المقربین از کتاب خوش خط بهائی است، در عکا به من هدیه داده بودند، عین این نسخه را چاپ عکس نمودم و یک ترجمه انگلیسی با حواشی مفصله در توضیح مجملات کتاب نیز بر آن افزودم. متن و ترجمه هر دو در سنه 1891 (1308 – 1309هجری) از طبع خارج شد.
[9].ادوارد براون در مقدمه نقطه الکاف صفحه یا، در باره چگونگی ترجمه این اثر میگوید: « پس از فراغت از این کتاب (مقاله سیاح) در صدد طبع ترجمه تاریخ جدید تالیف میرزا حسین همدانی که در اوقات اقامت در شیراز در سنه 1305، یکی از دوستان بابی به من هدیه داده بود، برآمدم و بالاخره در سنه 1310 طبع آن به اتمام رسید و در ذیل این کتاب نیز حواشی مبسوطه تأییداً یا تزییفاً لمضامین الکتاب افزوده ام
[10].ادوارد براون در باره ترجمه این اثر در نقطه الکاف صفحه یب می گوید: « نیز رساله کوچکی که صبح ازل به خواهش حقیر در تاریخ اجمال و قایع باب و بابیه تالیف نموده موسوم به « مجمل بدیع در وقایع ظهور منیع» آن را نیز متناً و ترجمهً در آخر کتاب (تاریخ جدید) الحاق نمودهام»
[11].ادوار براون در باره تصمیم خود برای چاپ و تصحیح این اثر در مقدمه همین کتاب صفحه یب میگوید: « سابقاً در ضمن اشتغال به ترجمه تاریخ جدید دیده بودم که مولف آن، مکرر از یک کتاب قدیمتری تالیف حاجی میرزا جانی کاشانی نقل میکند…لهذا در صدد بر آمدم که این کتاب را نیز بدست آورم و چون قدیمتر است و قبل از تفرقه بابیه به ازلی و بهائی تالیف شده و بنا بر این مندرجات آن بالطبیعه اقرب به صحت و ابعد از خلط و تدلیس متأخرین است، آن را هم به طبع در آورم….در ضمن تفتیش در کتب بابیه محفوظه در کتابخانه ملی پاریس اتفاقاً یک نسخه از تاریخ حاجی میرزا جانی را یافتم…. پس از تحقیق معلوم شد که این نسخه ملکی مرحوم کنت دو گوبینو… بوده است
[12].نقد آثار خاورشناسان، ص 19.
[13].میرزا جانی کاشانی، نقطه الکاف، تصحیح ادوارد براون، چاپ لیدن، هلند، س 1910م (1328 ه. ق).
Comte de Gobineau [14].
[15].. Les Religions et Ies Philosophies dans I Asie Centrale, par M. ie Comte de Gobineau, Paris, et .
[16].کنت دو گوبینو از سال 1274 – 1271 وزیر مختار دولت فرانسه در طهران بود و یکی از نخستین خاورشناسانی بود که در بحبوحه پیدایش فرقه بابیت در ایران، در این باره کتاب نوشت و به شرح و توضیح در باره جریانات موجود پیرامون این فرقه در ایران و چگونگی اعدام اعضای آن پرداخت و در واقع نخستین کسی بود که کتاب او موجب آشنا شدن غربیان، از جمله ادوارد براون در باره این فرقه گشت. علاوه بر کتاب « مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی» که به زبان فرانسوی است، کتابی دیگری با عنوان « سه سال در ایران» نوشته است که توسط ذبیح الله منصوری به زبان فارسی ترجمه شده است و کتابشناسی آن به شرح ذیل است: کنت دو گوبینو، سه سال در ایران، ذبیح الله منصوری، مطبوعات فرخی، تهران، بی تا.
[17].نقطه الکاف، صفحه واو: « من تا آنوقت از این طایفه هیچ اطلاعی نداشتم، همینقدر مانند سایر مردم می دانستم که بابیه یکی از فرق مذهبیه ایران است… بعد از خواندن این فصل از کتاب کونت دو گوبینو خیالات من بکلی تغییر کرد و شوق شدیدی برای اطلاع از چگونگی حالات این طایفه به طور تفصیل در من پدید آمد و با خود همیشه میگفتم چه میشد اگر خود بنفسه این طائفه را میدیدم و تاریخ و سرگذشت مذهبی را که این همه اتباع خود را با قوت قلب به کشتن داده است از خود ایشان مشافهه استفسار میکردم و وقایعی را که بعد از ختم موضوع کتاب گوبینو یعنی از سنه 1269 الی زماننا هذا روی داده در موضعی ثبت مینمودم».
[18].ادوارد براون، یک سال در میان ایرانیان، ذبیح الله منصوری، کانون معرفت، بی تا، بی جا.
[19].نقطه الکاف، صفحه واو: « و اتفاقاً در ماه صفر سنه 1305 اسبابی فراهم آمد که به ایران سفر کردم و قریب یک سال در نقاط مختلف ایران در گردش بودم و شهرهای تبریز، زنجان، طهران، اصفهان، شیراز، یزد و کرمان را سیاحت کردم با غالب ملل و فرق از جمله مسلمان، بابی و زردشتی درآمیختم».
[20].همان، صفحه، و: «… سنه 1307 مجدداً به قصد تحصیل اطلاعات صحیحه از تاریخ این طائفه و سماع شفاهی از رؤسای این مذهب سفری به جزیره قبرس و شهر عکا نمودم و به ملاقات دو برادر رقیب میزرا یحیی نوری معروف به صبح ازل در قبرس و میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاء الله در عکا نایل آمدم».
[21].همان، صفحه مد.
[22].همان، صفحه لد.
[23].همان، صفحه لج.
[24].همان، ص ی.
]25].همان، صفحه مه.
[26].همان، صفحه مه: «یکی از بهترین و قدیمترین اینگونه کتب و اسناد، تاریخ حاجی میرزا جانی بود که چنانکه ذکر شد در کمال خوبی توانستند جمیع نسخ آن را از روی زمین معدوم سازند و… اگر اتفاقاً و تصادفاً یک شخص خارجی مقیم طهران که هر چند معتقد نبود ولی کمال محبت و همدردی با این طائفه داشت یعنی (کونت دو گوبینو) یک نسخه از این کتاب قبل از آنکه « مصلحت وقت» اقتضای اعدام آن کند تحصیل نکرده و به اروپا نیاورده بود امروز این کتاب به کلی از میان رفته و نسخ آن بلا استثناء معدوم شده بود».
[27].نقطهالکاف، صفحه مه: « وقتی که راقم حروف در سنه 1305 در ایران بودم بهائیانی را که در نقاط مختلفه آن مملکت دیدم، عموماً از شناختن صبح ازل تجاهل میکردند و حتی چنین وا مینمودند که اسم او را هم هرگز نشنیدهاند و فقط کتاب « مذاهب و فلسفه» کونت دو گوبینو که من سابقاً آن را خوانده بودم و بدان واسطه از اهمیت مقام صبح ازل مسبوق بودم باعث شد که این مسئله را جداً تعقیب کرده بالاخره دانستم که وی هنوز زنده است و با وی بنای مکاتبه گذاردم تا آنکه در بهار سال 1307 در شهر ماغوسا در جزیره قبرس خود به ملاقات او نایل آمدم».
[28].همان، صفحه مو.
[29].همان، صفحه مو.
[30].همان، صفحه م.
[31].ادوارد براون در مقدمه نقطهالکاف صفحه مج در باره زمان ادعای میرزا حسینعلی میگوید: « تاریخ ادعای من یظهره الله نمودن بهاءالله را در بعضی از کتب بهائیه در سنه 1280 نوشته اند، میرزا محمد زرندی معروف به نبیل در رباعیات تاریخیه خود که برای ماده تاریخ وقایع حیاه بهاء الله ساخته گوید که بهاء الله در حین این ادعا پنجاه ساله بوده است»
[32].همان، صفحه مب.
[33].همان، صفحه عو.
[34].اداورد براون، یک سال در میان ایرانیان، ج 1، ص 109.
[35].از جمله شرق شناسانی که معنای باب را همچون ادوارد براون، به نادرستی ترجمه و معنا نموده است، خانم آنه ماری شیمل است، وی در کتاب «تبیین آیات خداوند» همین معنایی را که ادوارد براون در کتاب «یک سال در میان ایرانیان» برای کلمه «باب» ارائه میدهد، بیان میکند و چه بسا این سخن را از کتاب وی اقتباس نموده باشد.
[36].همان، صفحه ک.
[48].همان، صفحه ک.
برگرفته از کتاب؛ مهدویت از دیدگاه دین پژوهان غربی