از دیدگاه قرآن کریم چرا خداوند پیامبران را فرستاد و از این کار چه هدفى را دنبال می کرد؟
فرستادن پیامبران براى تحقق هدف آفرینش انسان است، پس هدف اصلى فرستادن پیامبران همان هدف آفرینش آدمی است. در کنار این هدف اصلى، اهداف فرعى و میانى هم وجود دارد. از دلایلى که قرآن کریم براى اثبات بعثت انبیا و نبوت آنها بیان کرده، به طور خلاصه عبارت است از:
1. تثبیت و تکمیل توحید در جامعه؛ هدف از آفرینش آدمی، آشنایى با مبدأ و معاد است. کسى که به مبدأ، شناخت و معرفت ندارد، در حد حیوان توقف کرده است. حیوانات و نباتات در پرتو غرایز به کمال مطلوب از آفرینش شان می رسند، ولى آدمی ـ با این که از نیروى عقل و فطرت هم برخوردار است ـ تنها با تکیه به عقل نمی تواند به کمال مطلوب خود برسد. گواه این سخن، تاریخ پرنشیب و فراز جامعه انسانى است، که پیوسته در منجلاب شرک و بت پرستى غوطهور بوده، مگر آن که پیامبر بیرونى به کمک پیامبر درونى شتافته است و او را در مسیر توحید قرار داده است. در عصرى که پیش رفت تکنولوژى هوش از سر بشر ربوده است، عده اى به پرستش و کرنش در برابر چیزهایى مشغولند که آدمی از گفتن و نوشتن آنها شرم دارد.
باید پیامبران الهى بیایند تا بشر را از حضیض و ذلّت شرک و بت پرستى به توحید فرا خوانند. قرآن کریم در این باره می فرماید: (ولَقَد بَعَثنا فى کُلِّ اُمَّه رَسولاً اَنِ اعبُدُوا اللّهَ واجتَنِبُوا الطّـغوت … )؛[24] و در حقیقت، در میان هر امّتى فرستاده اى برانگیختیم[ تا بگوید:]خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید … .
قرآن هر یک از پیامبرانى را که نام می برد، نخستین برنامه، سخن و پیام آنان را دعوت به توحید معرفى می کند.[25]
حضرت امیر مؤمنان، على(ع) در همین زمینه می فرماید: خداوند پیامبران را برانگیخت تا آن چه را که بندگان خدا درباره توحید و صفات خدا نمی دانند فرا گیرند و به ربوبیت و یگانگى خدا پس از انکار، ایمان آورند.[26]
2 و 3. تعلیم و تربیت: (هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِى الاُْمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ءَایَـتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَـبَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَـل مُّبِین)؛[27] او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولى از خودشان برانگیخت، تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را پاکیزه کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند. هم چنین در آیه شریفه (رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُوا …)؛[28] پروردگارا، در میان آنها پیامبرى از خودشان مبعوث کن، تا آیات تو را بر آنها بخواند و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکیزه کند، زیرا تو توانا و حکیمی [و بر این کار قادرى].
از دو آیه فوق، چهار موضوع استفاده می شود: «تلاوت آیات الهى»، «تعلیم کتاب»، «تعلیم حکمت» و «تزکیه و پاک سازى و تربیت»؛ یعنى نخست باید گوش هاى انسان ها با کلمات حق آشنا شود، تا از اعماق این کلمات، محتواى کتاب را درک کنند و بعد به حکمت یعنى اَسرار آن آشنا شوند و به دنبال همه اینها روح و جسمشان پاک و پاکیزه شود.
آیه 151 سوره مبارکه بقره ثابت می کند براى تعلیم و تربیت مردم، وجود پیامبران(ع) ضرورى است.
4. برپایى قسط و عدل: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَـتِ وَ واَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتـبَ والمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ …)؛[29] ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب[ آسمانى]و میزان [شناسایى حق و قوانین عادلانه] نازل کردیم، تا مردم به عدالت قیام کنند. در این آیه به سه مسئله اشاره شده است: «بینات» که به معناى دلایل روشن است و شامل معجزات و دلایل عقلى حقانیت دعوت انبیا و اخبار پیامبران پیشین می شود و «کتاب» که به کتاب هاى آسمانى اشاره است و شامل: بیان معارف، عقاید، احکام و اخلاق می باشد و «میزان» که به معناى قوانینى است که معیار سنجش نیکى ها از بدى ها و ارزش از ضد ارزش و حق از باطل است.
ضرورت بعثت انبیا و تجهیز انبیا(ع) به آنها اجازه می دهد که مردم را براى اقامه عدل بسیج کنند.
5. آزادى انسان ها: (الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الاُْمِّىَّ …)؛[30] آنها که از فرستاده [خدا]، پیامبر «امّى» پیروى می کنند، کسى که صفاتش را در تورات و انجیلى که نزدشان است می یابند و آنها را به معروف دستور می دهد و از منکر باز می دارد؛ پاکیزه ها را براى آنها حلال می شمرد؛ ناپاکى ها را تحریم می کند و بارهاى سنگین و زنجیرهایى را که بر آنها بود [از دوش و گردنشان]بر می دارد … .
برگرداندن آزادى واقعى به انسان ها وجود انبیا را ضرورى می نماید.
6. نجات از ظلمات: (کِتَـبٌ أَنزَلْنَـهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ …)؛[31] این کتابى است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکى هاى [شرک و ظلم و طغیان] به سوى روشنایى [ایمان وعدل و صلح] به فرمان پروردگارشان درآورد، به سوى راه خداوند عزیز و حمید.
به این ترتیب، نجات انسان ها از تاریکى هاى: فکرى، عقیدتى، اخلاقى، عملى و حرکت به سوى نور، روشنایى حیات و زندگى، بعثت انبیا را ضرورى سازد.
7. بشارت و انذار: (وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ …)؛[32] ما پیامبران را جز براى «بشارت» و «بیم» نمی فرستیم؛ آنها که ایمان می آورند [و خویشتن را] اصلاح کنند نه ترسى دارند و نه غمگین می شوند. بشارت و انذار مردم از سوى انبیا(ع) از اصلى ترین برنامه هاى آنهاست که بازهم وجود بعثت آنها را ضرورى می کند.
8. اتمام حجّت: (رُسُلاً مُبَشِّرینَ ومُنذِرین …)؛[33] پیامبرانى که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا براى مردم بعد از این پیامبران بر خدا حجتى باقى نماند [و بر همه اتمام حجّت می شود.]
اگر انبیا(ع) نبودند، ممکن بود مردمِ لجوج، ادعا کنند که اگر پیامبرانى الهى آمده بودند ما با آغوش باز از آنها استقبال می کردیم و چنین و چنان بودیم.
9. قضاوت و داورى در رفع اختلاف ها: (کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَ حِدَهً فَبَعَثَ اللَّه …)؛[34] مردم [در آغاز] یک دسته بیشتر نبودند، سپس در میان آنها اختلافات به وجود آمد؛ خداوند پیامبران را برانگیخت، تا مردم را بشارت دهند و انذار کنند و کتاب آسمانى که به سوى حق دعوت می کرد بر آنها نازل نمود، تا در میان مردم در آن چه اختلاف داشتند حکومت کنند … .
جوامع انسانى همیشه در آتش اختلاف سوخته و می سوزند و خود نیز به رفع اختلاف از میان خود قادر نیستند، چرا که علم آنها به حقایق از هر جهت محدود است؛ از طرف دیگر خودخواهى ها کمتر اجازه می دهد زیر بار اطاعت هم بروند، ولى انبیا(ع) که علمشان از دریاى بى پایان و اقیانوس بى کران علم خدا سرچشمه می گیرد و در سطحى مافوق دیگر انسان ها قرار دارند می توانند نقش مهمی در برطرف کردن اختلافات داشته باشند.
10. دعوت به حیات و زندگى کامل واقعى: (یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُول)؛[35]اى کسانى که ایمان آورده اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی که شما را به سوى چیزى می خواند که مایه حیات تان است.
آیه فوق یکى از اهداف بعثت را زندگى و حیات در تمام ابعادش می شمرد: مادى، معنوى، فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، اخلاقى و حیات اجتماعى و نیز اهداف و فواید دیگرى که به جهت اختصار از آنها صرف نظر می کنیم، که در مجموع به خوبى روشن می کنند که اگر انبیا(ع) نبودند و مکتب پربار آنان از روز نخست در جامعه بشرى نبود، انسان چه سرنوشتى داشت؟[36]
—————
[24] نحل، آیه 36.
[25] عنکبوت، آیه 36 و اعراف، 85 و 65.
[26] نهج البلاغه، خطبه 143.
[27] جمعه، آیه 2.
[28] بقره، آیه 129.
[29] حدید، آیه 25.
[30] اعراف، آیه 157.
[31] ابراهیم، آیه 1.
[32] انعام، آیه 48.
[33] نساء، آیه 165.
[34] بقره، آیه 213.
[35] انفال، آیه 24.
[36] پیام قرآن، ج 7، ص 13ـ53؛ جعفر سبحانى، منشور جاوید، ج 10، ص 25ـ60؛ عبدالله جوادى آملى، تفسیر موضوعى قرآن کریم، وحى و نبوت در قرآن، ج 3، ص 169ـ189؛ محمد تقى مصباح یزدى، معارف قرآن، راه و راهنماشناسى، ص 23ـ56؛ عبدالله نصرى، مبانى رسالت انبیا در قرآن، ص 33ـ66.