قرآن کریم سخنان مشرکان را در نفى رسالت پیامبران چگونه پاسخ می گوید؟
مشرکان می گفتند: باید فرشته برخود ما نازل گردد، یا باید همراه پیامبر فرشته اى فرود آید و او را تصدیق کند و نیز می گفتند: اگر او راست می گوید که فرشته بر او فرود می آید و با او سخن می گوید، پس باید فرشته را به ما نشان دهد.
قرآن کریم انگیزه این انکارها را این می داند که مشرکان قبلا به خدا کفر ورزیده و رستاخیز را انکار کرده اند و در نعمت هاى مادى غرق می باشند؛ یعنى آبشخور شبهه آنان، شهوت عملى است، نه شبهه علمی.
سخن قرآن در این باره چنین است: (وقالَ المَلاَُ مِن قَومِهِ الَّذینَ کَفَروا وکَذَّبوا بِلِقاءِ الأخِرَهِ واَترَفنـهُم فِى الحَیوهِ الدُّنیا ما هـذا اِلاّ بَشَرٌ مِثلُکُم …)؛[21] و اشراف قومش که کافر شده و دیدار آخرت را دروغ پنداشته بودند و در زندگى دنیا آنان را مرفه ساخته بودیم گفتند: این [مرد] جز بشرى چون شما نیست … .
نزول فرشته از جانب خداوند به دو صورت می تواند باشد: یکى این که به صورت بشر تمثّل یابد، در این صورت او را بشر انگاشته و رسالت او را رد خواهند کرد. قرآن کریم در این باره می فرماید: (ولَو جَعَلنـهُ مَلَکـًا لَجَعَلنـهُ رَجُلاً ولَلَبَسنا عَلَیهِم ما یَلبِسون )؛[22] و اگر او را فرشته اى قرار می دادیم، حتماً وى را[ به صورت] مردى درمی آوردیم و امر را هم چنان بر آنان مشتبه می ساختیم.
دیگر این که به صورت واقعى فرشته ـ که از نظر مراتب وجودى در درجه بالاتر از ماده قرار دارد ـ تجلى نماید. در این صورت توانایى دیدن او را نخواهند داشت. افزون بر این، پیامبران الگوى بشرند، در صورتى می توانند الگو باشند که از جنس بشر باشند، اگر پیامبر فرشته باشد دیگر الگوى بشر نخواهد بود.[23]
—————
[21] مؤمنون، آیه 33.
[22] انعام، آیه 9.
[23] ر.ک: جعفر سبحانى، منشور جاوید، ج 10، ص 11 ـ 14