اقامت یعقوب بن یوسف غسانى در خانه محل تردد امام زمان (عج)
در کتاب غیبت شیخ طوسی از احمد بن على رازى و او از ابو الحسین محمد بن جعفر اسدى و او از محمد بن عامر اشعرى قمى روایت کرده که گفت:
سفر اول یعقوب بن یوسف به مکه و اقامت در خانه حضرت خدیجه کبری علیه السلام:
وقتى یعقوب بن یوسف ضرّاب غسانى از اصفهان برمی گشت براى من نقل کرد و گفت: در سال 281 هجرى با گروهى از اهل سنت که همشهرى ما بودند بحج رفتم.
وقتى بمکه معظمه رسیدیم، یکى از همراهان رفت و خانه اى سر راه در بین بازار «سوق اللیل» اجاره کرد. این خانه حضرت خدیجه کبرى علیها السلام و معروف بخانه امام رضا علیه السّلام بود. زنى گندم گون در آن خانه بود، وقتى من فهمیدم آنجا را خانه امام رضا علیه السّلام می گویند، از پیر زن پرسیدم تو با اهل این خانه چه نسبت دارى و چرا اینجا را خانه امام رضا می گویند؟ پیر زن گفت: من از دوستان ائمه هستم. این خانه امام على بن موسى الرضا علیهما السلام است که امام حسن عسکرى علیه السّلام مرا در آن ساکن گردانیده است، زیرا من از جمله خدمتکاران حضرتش بودم. چون این را از پیر زن شنیدم با او انس گرفتم و مطلب را از همراهانم که در مذهب با من مخالف بودند پنهان داشتم.
من وقتى شبها از طواف برمیگشتم با همراهان در رواق خانه میخوابیدم و در خانه را بسته سنگ بزرگى را غلطانده پشت در می گذاشتیم. چند شب پى در- پى دیدم نور چراغى شبیه نور مشعل، رواقى را که ما می خوابیدیم روشن کرده است؛ و می دیدم در گشوده میشد، بدون اینکه کسى از اهل خانه آن را بگشاید.
سپس مردى معتدل القامه و گندمگون مایل بزردى را دیدم. صورتش کم گوشت و در پیشانیش علامت سجده نمودار بود.
دو پیراهن بتن و سر و گردن خود را با پارچه نازکى پیچیده و کفش بى جوراب بپا کرده بود، و بغرفه اى که محل سکونت پیر زن بود بالا میرفت. قبلا هم پیر زن بما گفته بود که دخترى در آن غرفه سکونت دارد و نمیگذاشت کسى بآنجا برود.
نورى را که موقع عبور آن مرد در رواق پرتو افکنده بود، بهمان درجه موقع بالا رفتن بطرف غرفه هم میدیدم و سپس در خود غرفه می دیدم بدون اینکه چراغى در آنجا به بینم. آنچه من می دیدم، آنها که با من بودند هم می دیدند. آنها گمان می کردند این مرد با دختر پیر زن آمد و رفت و سر و سرى دارد. بهمین جهت می گفتند این شیعیان متعه را حلال می دانند ولى بعقیده آنها (اهل تسنن و همراهان او) حرام بود.
ما می دیدیم مرد ناشناس داخل و خارج مى شود. مى آمدیم پشت در خانه می دیدیم سنگ همان طور است که گذاشته ایم ما براى حفظ اثاث و لوازم خود، در خانه را مى بستیم و کسى را نمی دیدیم که آن را باز کند یا ببندد مگر موقع بیرون رفتن که خودمان آن را بکنار می زدیم.
نصیحتی به یعقوب بن یوسف
یعقوب بن یوسف می گوید:وقتى این ماجرا را دیدم غافل بودم و دلم پریشان گشته بود. ناگزیر رفتم نزد پیر زن تا از آن مرد اطلاعى کسب کنم. به پیر زن گفتم: من می خواهم دو بدو با هم صحبت کنیم و پرسشى از تو بنمایم، ولى وجود رفقا مانع مى شود. خواهش دارم وقتى مرا در خانه تنها دیدى، از غرفه پائین بیا تا مطلبى دارم از تو بپرسم. پیر زن فورا گفت: من هم می خواهم رازى را با تو در میان بگذارم ولى همین وجود رفقایت تاکنون مانع بوده است.
پرسیدم: مى خواهى چه بگوئى؟ گفت: بتو دستور میدهد (پیر زن نام کسى را نبرد) با رفقا و شرکاء خود دشمنى مکن و دعوا منما که آنها دشمنان تو میباشند، بلکه با آنان طریق رفق و مدارا پیش گیر! پرسیدم این حرفها را که میگوید؟ گفت:من می گویم. از هیبتى که بدلم راه یافته بود جرات نکردم که مجددا بپرسم این حرف را چه کسى گفته است! ولى پرسیدم: مقصودت کدام رفقاى من است؟ زیرا من گمان کردم که مقصود او رفقاى حاجى من است که در آن خانه با هم بودیم گفت: مقصود کسانى است که در وطن شریک تو هستند و فعلا در این خانه با تو میباشند اتفاقا در سابق بین من و کسانى که در آن خانه بودند گفتگوئى بر سر مذهب در گرفته بود و آنها در باره من نزد حکومت سعایت کردند تا جایى که فرار نموده پنهان گشتم، و از اینجا فهمیدم مقصود پیر زن همانهاست.
آنگاه پرسیدم: تو از کجا با امام رضا (ع) مربوط هستى؟ گفت: من خادمه امام حسن عسکرى علیه السّلام بودم، وقتى یقین کردم پیر زن از دوستان اهل بیت است پیش خود گفتم: احوال امام غائب را از وى میپرسم، لذا گفتم تو را بخدا قسم! آیا با چشم خود امام زمان را دیده ا ى؟.
گفت: اى برادر! نه! با چشم خود ندیده ام زیرا وقتى من از نزد امام حسن عسکرى علیه السّلام بیرون آمدم، خواهرم (مقصود مادر امام زمان است که روى علاقه او را خواهر خوانده است) آبستن بود و امام حسن عسکرى علیه السّلام بمن مژده داد که در آخر عمر، او را خواهى دید و فرمود: تو براى او چنان هستى که نزد من میباشى.
سفر دوم یعقوب غسانی به مکه:
راوى این خبر (یعقوب غسانى) میگوید: من مدتى در مصر بودم و علت این که بحج مشرف شدم این بود که امام زمان علیه السّلام نامه و سى دینار مخارج را هم را بوسیله مردى خراسانى که درست عربى نمیدانست براى من فرستاد و امر نموده بود که آن سال را بحج بیت اللَّه بروم. من هم بشوق اینکه حضرتش را ببینم بآن مسافرت مبادرت ورزیدم.
وقتى در آن موقع با پیر زن صحبت میکردم بدلم گذشت که نکند مردى را که شبها مى بینم خود امام زمان (ع) باشد.
من پیشتر ده درهم که سکه شش درهم آن بنام حضرت رضا علیه السّلام بود، و آن را پنهان کرده بودم نذر کرده بودم که در مقام ابراهیم بیاندازم، پیش خود گفتم: آن را بپیر زن میدهم که بسادات ذریه حضرت زهرا (ع) بدهد، زیرا بهتر از این است که آن را در مقام ابراهیم بیاندازم، ثواب آن هم بیشتر است. بدین جهت آن را بپیر زن دادم و گفتم: این ده درهم را بسادات مستحق بده من فکر میکردم آن مرد ناشناس همان امام زمان است؛ و پیر زن هم این وجه را باو خواهد داد.
پیر زن درهم را از من گرفت و بطرف غرفه خود بالا رفت و ساعتى ماند و سپس پائین آمد و گفت: میفرماید: ما، در این حقى نداریم، چون نذر است آن را در همان جا که نذر کرده اى بیانداز ولى آن شش درهم را که سکه امام رضا علیه السلام دارد بما بده و عوض آن را بگیر! و بهمان جا که نیت کرده اى بیانداز. من هم چنین کردم و پیش خود گفتم کسى که پیر زن این دستورات را از جانب او بمن میدهد، مسلما همان مردى است که شبها او را مى بینم.
توقیع امام زمان علیه السلام و تعلیم صلوات
یک نسخه از توقیع امام زمان علیه السّلام نزد من بود که از ناحیه مقدسه در آذربایجان براى قاسم بن علا بیرون آمده بود. بپیر زن گفتم: این نسخه را بآدمى که توقیعات قائم آل محمد را دیده باشد نشان بده. گفت: بده بمن که آن را میشناسم. نسخه را بوى نشان دادم و گمان میکردم میتواند بخواند.
ولى پیر زن گفت: نمى توانم آن را در اینجا بخوانم، پس بغرفه خود رفت و از آن پس آن را آورد و گفت: عبارات آن صحیح است عبارت نسخه این بود:ابشرکم به بشرى ما بشرت به و غیره
یعنى: شما را بچیزى که تاکنون مژده نداده ام مژده میدهم و بغیر آن هم مژده خواهم داد.
آنگاه پیر زن گفت: میفرماید: وقتى درود بر پیغمبرت میفرستى، چه میگوئى؟ گفتم: میگویم: اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد و بارک على محمّد و آل محمّد کافضل ما صلّیت و بارکت و ترحّمت على ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید گفت: نه! وقتى خواستى بر آنها درود بفرستى بر همه آنها درود بفرست و یک یک را نام ببر. گفتم: بسیار خوب.
فرداى آن روز نیز پیر زن در حالى که دفتر کوچکى در دست داشت از غرفه بزیر آمد و گفت: میفرماید: وقتى خواستى درود بر پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله بفرستى؛این طور که در این نسخه نوشته است بر آن حضرت و جانشینانش درود بفرست.
من دفترچه را گرفتم و از روى آن میخواندم. بعد از آن هم چندین شب، همان مرد را می دیدم که از غرفه پائین آمد و نور چراغ پشت سر او باقى است. من در خانه را باز کرده و از پى آن روشنى میرفتم ولى در آن روشنائى کسى را نمیدیدم تا آنکه بمسجد الحرام رفت.
جماعتى از مردم را که از شهرهاى متفرقه آمده بودند میدیدم که بدر آن خانه مى آمدند و بعضى نامه هائى که با خود داشتند به پیر زن می دادند و پیر زن هم نامه را برمی گردانید و بآنها می داد. آنها با پیر زن صحبت می کردند و پیر زن هم با آنها گفتگو می نمود. من آنها را نمى شناختم، ولى بعضى از آنها را موقع برگشتن در راه بغداد دیدم.
صورت صلواتى که در دفترچه مزبور بود اینست:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْمُصْطَفَى فِی الظِّلالِ الْمُطَهَّرِ مِنْ کُلِّ آفَةٍ الْبَرِیءِ مِنْ کُلِّ عَیْبٍ الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجَاةِ الْمُرْتَجَى لِلشَّفَاعَةِ الْمُفَوَّضِ إِلَیْهِ دِینُ اللَّهِ اللَّهُمَّ شَرِّفْ بُنْیَانَهُ وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ وَ أَفْلِجْ حُجَّتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ وَ أَضِئْ نُورَهُ وَ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ وَ الْوَسِیلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِیعَةَ وَ ابْعَثْهُ مَقَاما مَحْمُودا یَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ وَ صَلِّ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِینَ وَ قَائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ إِمَامِ الْمُؤْمِنِینَ،
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانىاش همیشگى است،خدایا!بر محمّد درود فرست،آن سرور فرستادگان و پایانبخش پیامبران و برهان پروردگار جهانیان،آن برگزیده خدا در عالم الست،انتخابشده او در ملکوت،پاکیزه از هر آفت،برى از هر عیب،همان که از او آرزوى نجات برند،و امید شفاعت از او دارند،آنکه دین خدا به او واگذار گشته،بار خدایا بنیادش را شرف بخش،و برهانش را بزرگ گردان،و حجّت او را پیروز کن،و پایهاش را برافراز،و نورش را برافروز و رویش را سپید کن و فضلش عطا کن،و به او جایگاه و دستآویز و رتبه بلند عنایت کن،و او را در جایگاه ستودهاى که گذشتگان و آیندگان به آن رشک برند برانگیز،و بر على امیر مؤمنان و وارث رسولان و پیشواى نیکان با چهرههاى درخشان و سرور اوصیاء و برهان پروردگار جهانیان درود فرست و بر حسن بن على پیشواى مؤمنان،و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانیان درود فرست!و بر حسین بن على پیشواى مؤمنان،و وارث رسولان،و برهان پروردگار جهانیان درود فرست و بر على بن الحسین پیشواى مؤمنان،و وارث رسولان،و برهان پروردگار جهانیان درود فرست
وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ إِمَامِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ إِمَامِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى إِمَامِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ إِمَامِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَى الْخَلَفِ الْهَادِی الْمَهْدِیِّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ،
و بر محمّد بن على پیشواى مؤمنان،و وارث رسولان،و برهان پروردگار جهانیان درود فرست،و بر جعفر بن محمّد پیشواى مؤمنان،و وارث رسولان،و برهان پروردگار جهانیان درود فرست،و بر موسى بن جعفر پیشواى مؤمنان و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانیان،درود فرست،و بر على بن موسى پیشواى مؤمنان و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانیان،درود فرست،و بر محمّد بن على پیشواى مؤمنان و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانیان،درود فرست،و بر على بن محمّد پیشواى مؤمنان و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانیان،درود فرست،و بر حسن بن على پیشواى مؤمنان و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانیان،درود فرست،و بر یادگار پیامبران و امامان و هدایتگر هدایتیافته،پیشواى مؤمنان،و وارث رسولان، و برهان پروردگار جهانیان،درود فرست،
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَئِمَّةِ الْهَادِینَ الْعُلَمَاءِ الصَّادِقِینَ الْأَبْرَارِ الْمُتَّقِینَ دَعَائِمِ دِینِکَ وَ أَرْکَانِ تَوْحِیدِکَ وَ تَرَاجِمَةِ وَحْیِکَ وَ حُجَجِکَ عَلَى خَلْقِکَ وَ خُلَفَائِکَ فِی أَرْضِکَ الَّذِینَ اخْتَرْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ اصْطَفَیْتَهُمْ عَلَى عِبَادِکَ وَ ارْتَضَیْتَهُمْ لِدِینِکَ وَ خَصَصْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِکَ وَ جَلَّلْتَهُمْ بِکَرَامَتِکَ وَ غَشَّیْتَهُمْ بِرَحْمَتِکَ وَ رَبَّیْتَهُمْ بِنِعْمَتِکَ وَ غَذَّیْتَهُمْ بِحِکْمَتِکَ وَ أَلْبَسْتَهُمْ نُورَکَ وَ رَفَعْتَهُمْ فِی مَلَکُوتِکَ وَ حَفَفْتَهُمْ بِمَلائِکَتِکَ وَ شَرَّفْتَهُمْ بِنَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَیْهِمْ صَلاةً زَاکِیَةً نَامِیَةً،
بار خدایا!بر محمّد و خاندانش درود فرست،آن پیشوایان رهنما و عالمان راستگو،و نیکان پرهیزگار،آنانکه ستونهاى دین تو و پایههاى توحیدت و ترجمان وحیت و حجّتهاى تو بر آفریدههایت،و جانشینان تو در زمینت هستند،هم آنانکه براى خود اختیار کردى.و و بر بندگانت برگزیدى،و براى دینت پسندیدى،و به شناخت خویش اختصاص دادى،و به کرامت خود بزرگىشان بخشیدى،و به رحمتت فرو گرفتى،و به نعمتت پروراندى،و به حکمتت به ایشان غذا دادى و لباس نور بر اندامشان پوشاندى و مقامشان را در ملکوتت بنلد گردانیدى،و در پوشش و حمایت فرشتگانت درآوردى،و به پیامبرت که درود تو بر او و خاندانش باد-شرافتشان بخشیدى.خدایا!بر محمّد و خاندانش درود فرست،درودى پاکیزه،فزاینده
کَثِیرَةً دَائِمَةً طَیِّبَةً لا یُحِیطُ بِهَا إِلا أَنْتَ وَ لا یَسَعُهَا إِلا عِلْمُکَ وَ لا یُحْصِیهَا أَحَدٌ غَیْرُکَ اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّکَ الْمُحْیِی سُنَّتَکَ الْقَائِمِ بِأَمْرِکَ الدَّاعِی إِلَیْکَ الدَّلِیلِ عَلَیْکَ حُجَّتِکَ عَلَى خَلْقِکَ وَ خَلِیفَتِکَ فِی أَرْضِکَ وَ شَاهِدِکَ عَلَى عِبَادِکَ اللَّهُمَّ أَعِزَّ نَصْرَهُ وَ مُدَّ فِی عُمْرِهِ وَ زَیِّنِ الْأَرْضَ بِطُولِ بَقَائِهِ اللَّهُمَّ اکْفِهِ بَغْیَ الْحَاسِدِینَ وَ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ الْکَائِدِینَ وَ ازْجُرْ عَنْهُ إِرَادَةَ الظَّالِمِینَ وَ خَلِّصْهُ مِنْ أَیْدِی الْجَبَّارِینَ ،
فراوان پیوسته و خوشایند که جز تو به آن احاطه نیابد،جز دانش تو آن را فرا نگیرد،و کسى جز تو شمارش را نداند. خدایا!درود فرست بر ولیّت که حیاتبخش راه و روشت و بپادارنده فرمانت و دعوتکننده به سویت و رهنماى به هستىات، و حجّت بر آفریدگان و جانشینت در زمین،و گواه تو بر بندگانت.بار خدایا!یارىاش را اقتدار بخش و عمرش را طولانى ساز،و زمین را به طول بقایش بیاراى.بار خدایا!او را از ستم حسودان کفایت کن، و از گزند مکّاران پناه ده،و اراده بیدادگران را از او بازدار،و از دست گردنگشانش رهایى بخش
اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِیعِ أَهْلِ الدُّنْیَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحَى [مُحِیَ] مِنْ دِینِکَ وَ أَحْیِ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ کِتَابِکَ وَ أَظْهِرْ بِهِ مَا غُیِّرَ مِنْ حُکْمِکَ حَتَّى یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ غَضّا جَدِیدا خَالِصا مُخْلِصا لا شَکَّ فِیهِ وَ لا شُبْهَةَ مَعَهُ وَ لا بَاطِلَ عِنْدَهُ وَ لا بِدْعَةَ لَدَیْهِ اللَّهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ کُلَّ ظُلْمَةٍ وَ هُدَّ بِرُکْنِهِ کُلَّ بِدْعَةٍ وَ اهْدِمْ بِعِزِّهِ کُلَّ ضَلالَةٍ وَ اقْصِمْ بِهِ کُلَّ جَبَّارٍ وَ أَخْمِدْ بِسَیْفِهِ کُلَّ نَارٍ وَ أَهْلِکْ بِعَدْلِهِ جَوْرَ کُلِّ جَائِرٍ وَ أَجْرِ حُکْمَهُ عَلَى کُلِّ حُکْمٍ وَ أَذِلَّ بِسُلْطَانِهِ کُلَّ سُلْطَانٍ.
بار خدایا!به او عطا کن براى خودش و فرزندانش،و پیروانش و رعیتش و خاصانش و همه آنانکه فرمانش برند و دشمنانش و همه اهل دنیا آنچه که دیدگانش را به آن روشن کنى و دلش را به آن شاد نمایى و او را د ردنیا و آخرت به برترین آرزوهایش برسان،به یقین تو بر هر چیز توانایى.بار خدایا!به دست او آنچه از دینت فراموش شده را تازه گردان،و آنچه از معانى کتابت تغییر یافته را زنده کن،و آنچه از احکامت دگرگون شده را آشکار ساز،تا دینت به وسیله او و به دست او شاداب،نوین،ناب و بىآلایش گردد آنچنانکه شکى در آن نبوده و شبههاى با آن نباشد،و باطل و بدعتى همراه آن نماند.بار خدایا!هر ظلمتى را با نورش روشنى بخش،با استوارىاش هر بدعتى را ویرن کن،و با پایداریش هر گمراهى را برطرف کن و به دست او پشت هر گردنکشى را با پایداریش بشکن،و آتش هر آشوبى را با شمشیر او خاموش کن و ستم هر ستمگرى را با عدل او نابود ساز،و فرمانش را بر هر فرمانى چیره گردان و هر سلطنتى را به سلطنتش خوار کن.
اللَّهُمَّ أَذِلَّ کُلَّ مَنْ نَاوَاهُ وَ أَهْلِکْ کُلَّ مَنْ عَادَاهُ وَ امْکُرْ بِمَنْ کَادَهُ وَ اسْتَأْصِلْ مَنْ جَحَدَهُ حَقَّهُ وَ اسْتَهَانَ بِأَمْرِهِ وَ سَعَى فِی إِطْفَاءِ نُورِهِ وَ أَرَادَ إِخْمَادَ ذِکْرِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَیْنِ الْمُصَفَّى وَ جَمِیعِ الْأَوْصِیَاءِ مَصَابِیحِ الدُّجَى وَ أَعْلامِ الْهُدَى وَ مَنَارِ التُّقَى وَ الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ الْحَبْلِ الْمَتِینِ وَ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّکَ وَ وُلاةِ عَهْدِکَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ مُدَّ فِی أَعْمَارِهِمْ وَ زِدْ فِی آجَالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ أَقْصَى آمَالِهِمْ دِینا وَ دُنْیَا وَ آخِرَةً إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
بار خدایا!هرکه را که آهنگ او کند به ذلّت نشان و هر که را با او دشمنى ورزد هلاک ساز و مکر کن با هر که با او نیرنگ بازد،و هرکه حقش را انکار کند و فرمانش را سبک شمارد،و در خاموش کردن نورش بکوشد،و فرونشاندن یادش را اراده نماید از بن برکن،خدایا!درود فرست بر محمّد مصطفى و على مرتضى،و فاطمه زهرا،و حسن خشنود از قضا،و حسین پاک گشته،و همه اوصیایى که چراغهاى تاریکى،و نشانههاى هدایت،و مشعلهاى فروزان تقوى،و دستاویز و رشته استوار و راه راستاند،و بر ولیّت و زمامداران پاىبند به عهدت که امامان از فرزندانش هستند درود فرست،و بر عمرشان بیفزا و به طول حیاتشان فزونى بخش،و به نهایت آرزوهاى دینى و دنیوى و اخرویشان برسان که به یقین تو بر هر چیز توانایى.
منبع:مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)،ص740 تا 748