یکی از ویژگیهای بارز عائشه در میان همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله، غیرت و حسادت بیش از اندازه او نسبت به دیگر امهات المؤمنین بوده است.
این حسادتها در برخی از موارد، خشم رسولخدا صلی الله علیه وآله را برمیانگیخت و سبب میشد که آن حضرت که پیامبر رحمت بوده و در قرآن با عبارت «رحمة للعالمین» و «خلق عظیم» ستوده شده است ، با عائشه به تندی سخن بگوید.
گاهی دامنه این حسادت شامل فرزندان رسول خدا از دیگر همسرانش نیز میشده است؛ از جمله حسادت بیش از اندازه عائشه نسبت به صدیقه طاهره سلام الله علیها و ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله در کتابهای تاریخی به صورت گسترده نقل شده است .
ما به مواردی که علمای اهل سنت در کتاب های معتبر خود آنها را نقل کردهاند اشاره میکنیم:
حسادت عائشه نسبت به حضرت خدیجه سلام الله علیها:
حضرت خدیجه سلام الله علیها نخستین و برترین همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله بود و پیامبر خدا ایشان را بیش از دیگر همسرانش دوست داشت و تا زمانی که حضرت خدیجه زنده بود، با هیچ زن دیگری ازدواج نکرد ؛ همچنین تا آخر عمر ، همواره یاد او را در دل نگه داشته بود.
همین مسأله سبب شده بود که عائشه نسبت به ایشان حسادت شدیدی در خود احساس کند و گاهی آن را بروز دهد .
بخاری در صحیح خود مینویسد:
حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا حُمَیْدُ بن عبد الرحمن عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبیه عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت ما غِرْتُ على امْرَأَةٍ ما غِرْتُ على خَدِیجَةَ من کَثْرَةِ ذِکْرِ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم إِیَّاهَا قالت وَتَزَوَّجَنِی بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِینَ وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عز وجل أو جِبْرِیلُ علیه السَّلَام أَنْ یُبَشِّرَهَا بِبَیْتٍ فی الْجَنَّةِ من قَصَبٍ.
از عائشه نقل شده است که بر هیچ یک از زنان به اندازه خدیجه حسادت نکردم؛ چرا که رسول خدا او را زیاد یاد میکرد، سه سال بعد از او ، با من ازدواج کرد و خداوند به پیامبر و یا جبرئیل دستور داد که خدیجه را به خانهای در بهشت که از درّ و مروارید ساخته شده است، بشارت دهد.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری،ج 3 ص 1389، ح3606، کتاب فضائل الصحابة، بَاب تَزْوِیجِ النبی (ص) خَدِیجَةَ وَفَضْلِهَا رضی الله عنها، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة – بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
همین روایت را بخاری در چندین جای دیگر از صحیحش نقل کرده است؛ از جمله:
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 3 ص 1389، ح3605، کتاب فضائل الصحابة، بَاب تَزْوِیجِ النبی (ص) خَدِیجَةَ وَفَضْلِهَا رضی الله عنها ؛ ج 5 ص 2004، ح4931، کِتَاب النِّکَاحِ، بَاب غَیْرَةِ النِّسَاءِ وَوَجْدِهِنَّ ؛ ج 5 ص 2237، ح5658، کِتَاب الْأَدَبِ، بَاب حُسْنُ الْعَهْدِ من الْإِیمَانِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة – بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
مسلم نیشابوری نیز همین روایت را نقل کرده است:
النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج 4 ص 1888، ح2435، کِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب فَضَائِلِ خَدِیجَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ رضی الله تَعَالَى عنها ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
احمد بن حنبل در مسند خود مینویسد:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا علی بن إِسْحَاقَ انا عبد اللَّهِ قال انا مُجَالِدٌ عَنِ الشعبی عن مَسْرُوقٍ عن عَائِشَةَ قالت کان النبی صلى الله علیه وسلم إذا ذَکَرَ خَدِیجَةَ أَثْنَى علیها فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ قالت فَغِرْتُ یَوْماً فقلت ما أَکْثَرَ ما تَذْکُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ قد أَبْدَلَکَ الله عز وجل بها خَیْراً منها قال ما أبدلنی الله عز وجل خَیْراً منها قد آمَنَتْ بی إِذْ کَفَرَ بی الناس وصدقتنی إِذْ کذبنی الناس وواستنی بما لها إذا حرمنی الناس ورزقنی الله عز وجل وَلَدَهَا إِذْ حرمنی أَوْلاَدَ النِّسَاءِ.
عایشه مىگوید: رسول خدا هرگاه به یاد خدیجه میافتاد از او به نیکی یاد میکرد. روزی حسادت بر من چیره شد و گفتم: چه زیاد از آن پیر زن بیدندان یاد مىکنید؟ همانا خداوند بهتر از او نصیب شما فرموده است. رسول خدا فرمود: خداوند بهتر از او نصیب من نفرموده است، زیرا هنگامى که همه مردم مرا تکذیب مىکردند، او مرا تصدیق مىکرد و هنگامى که مردم مرا محروم مىداشتند او با اموال خود من را یاری مىکرد و خداوند فرزندان مرا ، از او به من عنایت فرمود و حال آنکه از غیر او فرزندى به من عنایت نفرمود.
الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 6 ص 117، ح24908، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
ابن کثیر دمشقی بعد از نقل این روایت میگوید:
تفرد به أحمد أیضا وإسناده لا بأس به .
تنها احمد این رایت را نقل کرده است، سند آن اشکالی ندارد.
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، السیرة النبویة، ج 2 ص 135، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 3 ص 128، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
و هیثمی نیز میگوید:
رواه أحمد وإسناده حسن.
احمد آن را نقل کرده و سند آن «حسن» است.
الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9 ص 224، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهرة، بیروت – 1407هـ.
مسلم نیشابوری نیز همین روایت را نقل کرده است ؛ اما متأسفانه سخن پیامبر خدا را که در جواب عائشه میفرماید: «خداوند از او بهتر به من نداده» را حذف کرده است :
حدثنا سُوَیْدُ بن سَعِیدٍ حدثنا عَلِیُّ بن مُسْهِرٍ عن هِشَامٍ عن أبیه عن عَائِشَةَ قالت اسْتَأْذَنَتْ هَالَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ أُخْتُ خَدِیجَةَ على رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِیجَةَ فَارْتَاحَ لِذَلِکَ فقال اللهم هَالَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ فَغِرْتُ فقلت وما تَذْکُرُ من عَجُوزٍ من عَجَائِزِ قُرَیْشٍ حَمْرَاءِ الشِّدْقَیْنِ هَلَکَتْ فی الدَّهْرِ فَأَبْدَلَکَ الله خَیْرًا منها.
از عائشه نقل شده است که روزی هاله دختر خویلد خواهر خدیجه اجازه ورود بر رسول خدا (ص) را خواستار شد، رسول خدا به یاد اجازه گرفتن خدیجه افتاد و خوشحال شد و فرمود: «خدایا هاله دختر خویلد». عائشه میگوید: من حسادتم برانگیخته شد و گفتم: چرا این قدر این پیرزن از پیرزنهای قریش را که از شدت پیری (دندانهایش ریخته و) لثههایش نمایان شده بود، یاد میکنی؟ او خیلی وقت پیش هلاک شد و خدا بهتر از او را به تو داده است.
النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج 4 ص 1889، 2437، کِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب فَضَائِلِ خَدِیجَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ رضی الله تَعَالَى عنها ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
خشم بیسابقه رسول خدا (ص) از گفتار عائشه:
طبرانی در معجم کبیر خود عائشه نقل میکند که رسول خدا از گفتار من چنان خشمگین شد که تا کنون او را چنین خشمناک ندیده بودم:
حدثنا محمد بن الْفَضْلِ السَّقَطِیُّ ثنا سَعِیدُ بن سُلَیْمَانَ ثنا مُبَارَکُ بن فَضَالَةَ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبیه عن عَائِشَةَ أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم کان یُکْثِرُ ذِکْرَ خَدِیجَةَ فقلت ما أَکْثَرَ ما تُکْثِرُ ذِکْرَ خَدِیجَةَ وقد أَخْلَفَ اللَّهُ لک من خَدِیجَةَ عَجُوزٌ حَمْرَاءُ الشِّدْقَیْنِ قد هَلَکَتْ فی دَهْرٍ فَغَضِبَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم غَضَبًا ما رَأَیْتُهُ غَضِبَ مثله قَطُّ وقال إِنَّ اللَّهَ رَزَقَهَا مِنِّی ما لم یَرْزُقْ أَحَدًا مِنْکُنَّ قلت یا رَسُولَ اللَّهِ أعف عَنِّی عَفَا اللَّهُ عَنْکَ وَاللَّهِ لا تَسْمَعُنِی أَذْکُرُ خَدِیجَةَ بَعْدَ هذا الْیَوْمِ بِشَیْءٍ تَکْرَهُهُ .
از عائشه نقل شده است که رسول خدا زیاد از خدیجه یاد میکرد، من گفتم: چه قد زیاد از خدیجه یاد میکنی؛ خداوند به جای خدیجه که پیرزن بیدندان بود و در زمانهای گذشته هلاک شده (بهتر از او) را به تو داده است؛ پس رسول خدا خشمگین شد ؛ به طوری که تا کنون او را هرگز این چنین خشمگین ندیده بودم و فرمود: خداوند از او چیزی نصیب من کرده است که از هیچ یک از شما نکرده است . من گفتم: ای پیامبر خدا مرا ببخش، خداوند شما را ببخشد، سوگند به خدا که دیگر درباره خدیجه از من سخنی نخواهی شنید که تو را ناراحت کند.
الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب ابوالقاسم (متوفای360هـ)، المعجم الکبیر، ج 23 ص11، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء – الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.
تصحیح سند روایت:
هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید:
رواه الطبرانی واسانیده حسنة.
طبرانی این روایت را نقل کرده و سندهای آن «حسن» هستند.
الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9 ص 224، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهرة، بیروت – 1407هـ.
هرچند که همین تصریح هیثمی کفایت میکند ؛ اما با به خاطر اطمینان بیشتر تمام روات سند را نیز بررسی میکنیم .
محمد بن فضل:
شمس الدین ذهبی در باره او میگوید:
محمد بن الفضل بن جابر الثقفی البغدادی . قال الدارقطنی : صدوق .
محمد بن فضل، راستگو است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 21 ص 306، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ – 1987م.
دار قطنی در سؤالات الحاکم در باره او مینویسد:
محمد بن الفضل بن جابر بن شاذان السقطی صدوق.
محمد بن الفضل، راستگو بوده است.
الدارقطنی البغدادی، ابوالحسن علی بن عمر (متوفای 385هـ)، سؤالات الحاکم النیسابوری للدارقطنی ، ج 1 ص 145، رقم: 197، تحقیق : د. موفق بن عبدالله بن عبدالقادر ، ناشر : مکتبة المعارف – الریاض ، الطبعة : الأولى ، 1404 – 1984م
مقدسی حنبلی سندی را که محمد بن فضل در سلسه وجود وجود دارد، تصحیح کرده است:
أنا الطبرانی نا محمد بن الفضل السقطی نا سعید بن سلیمان (ح) إسناده صحیح.
طبرانی از محمد بن فضل از سعید بن سلیمان نقل کرده است، سند آن صحیح است.
المقدسی الحنبلی، ابوعبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفای643هـ)، الأحادیث المختارة، ج 4 ص 306، تحقیق عبد الملک بن عبد الله بن دهیش، ناشر: مکتبة النهضة الحدیثة – مکة المکرمة، الطبعة: الأولى، 1410هـ.
سعید بن سلیمان:
ابن حجر عسقلانی در باره او مینویسد:
سعید بن سلیمان الضبی أبو عثمان الواسطی نزیل بغداد البزاز لقبه سعدویه ثقة حافظ من کبار العاشرة.
سعید بن سلیمان که ساکن بغدا و لقب او سعدویه بوده، راستگو و از بزرگان طبقه دهم روات است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، تحقیق: محمد عوامة، ج 1 ص 237، رقم : 2329، ناشر: دار الرشید – سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 – 1986.
مبارک بن فضالة
شمس الدین ذهبی بعد از نقل روایتی که در سند آن مبارک بن فضاله وجود دارد مینویسد:
تفرد به مبارک بن فضالة عنه وهو صدوق .
این روایت را فقط مبارک بن فضاله نقل کرده و او راستگو است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 5 ص 122، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
و در شرح حال او مینویسد:
مبارک بن فضالة د ت ق خت ابن أبی أمیة الحافظ المحدث الصادق الإمام أبو فضالة القرشی العدوی مولى عمر بن الخطاب من کبار علماء البصرة .
مبارک بن فضاله، حافظ ، محدث راستگو، پیشوا و از بزرگان دانشمندان بصره بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 7 ص 281، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
هشام بن عروة:
ذهبی در باره او مینویسد:
هشام بن عروة أبو المنذر وقیل أبو عبد الله القرشی أحد الأعلام سمع عمه بن الزبیر وأباه وعنه شعبة ومالک والقطان توفی 146 قال أبو حاتم ثقة إمام فی الحدیث.
هشام بن عروة، یکی از سرشناسان بود که از عمویش عبد الله بن زبیر و از پدرش (عروة بن زبیر) روایت نقل کرده، ابوحاتم گفته که او مورد اعتماد و پیشوای علم حدیث بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج 2 ص 337، رقم: 5972، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو – جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ – 1992م.
عروة بن زبیر:
قال بن سعد کان فقیها عالما کثیر الحدیث ثبتا مأمونا قال هشام صام أبی الدهر ومات وهو صائم فی موته أقوال منها 93 و 94 ع.
ابن سعد گفته که او ، فقیه، دانشمند، مورد اعتماد و امین بود و بسیار روایت نقل کرده است، هشام گفته: پدرم عمری روزه گرفت و در حالی مرد که روزهدار بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج 2 ص 18، رقم: 3775 ، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو – جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ – 1992م.
بنابراین در سند این روایت هیچ تردیدی نیست و ثابت میکند که حسادت عائشه نسبت به حضرت خدیجه سبب خشم بی سابقه رسول خدا صلی الله علیه وآله شده است.
خشم شدید رسول خدا از گفتار عائشه:
ابن عبد البر در الإستیعاب، ابن جوزی در المنتظم ، ابن اثیر در اسد الغابه و دیگر بزرگان اهل سنت نقل کردهاند که رسول خدا صلی الله علیه وآله از سخن عائشه آن قدر عصبانی شد که از شدت ناراحتی موهای جلوی سر او شروع به لرزش کرد !:
عن مسروق عن عائشة قالت کان رسول الله (ص) لا یکاد یخرج من البیت حتى یذکر خدیجة فیحسن الثناء علیها فذکرها یوما من الأیام فأدرکتنی الغیرة فقلت هل کانت إلا عجوزا فقد أبدلک الله خیرا منها فغضب حتى اهتز مقدم شعره من الغضب ثم قال لا والله ما أبدلنی الله خیرا منها آمنت بی إذ کفر الناس وصدقتنی إذ کذبنی الناس وواستنی فی مالها إذ حرمنی الناس ورزقنی الله منها أولادا إذ حرمنی أولاد النساء قالت عائشة فقلت فی نفسی لا أذکرها بسیئة أبدا.
مسروق از عائشه نقل کرده است که گفت: رسول خدا (ص) هیچگاه از خانه خارج نمیشد، مگر این که یادی از خدیجه (س) نموده و او را ستایش میکرد؛ روزی از او روزها که از او یاد کرد، حسادت من برانگیخته شد و گفتم: آیا او جز پیرزنی بود، خداوند بهتر از او را نصیب تو کرده است. رسول خدا از شنیدن این سخن آن قدر خشمگین شد که موهای جلوی سر آن حضرت میلرزید، سپس گفت: نه قسم به خدا، خداوند بهتر از او را به من نداده است، او به من ایمان آورد ، زمانی که مردم کافر بودند، مرا تصدیق کرد، زمانی که مردم مرا تکذیب میکردند، مالش را به من ایثار کرد در آن زمان که همه مرا محروم کرده بودند، خداوند از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر زنانم نداد. عائشه گفت: با خودم گفتم که دیگر هیچگاه از او به بدی یاد نخواهم کرد.
النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفای 463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4 ص1823ـ1824، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل – بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ؛
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، ج 3 ص 18 ، ناشر: دار صادر – بیروت، الطبعة: الأولى، 1358؛
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، صفة الصفوة، ج 2 ص 8، تحقیق: محمود فاخوری – د.محمد رواس قلعه جی، ناشر: دار المعرفة – بیروت، الطبعة: الثانیة، 1399هـ – 1979م؛
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 7 ص 95، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ – 1996م؛
النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب،ج 18 ص 113، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ – 2004م؛
الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک (متوفای764هـ)، الوافی بالوفیات، ج 13 ص 182، تحقیق أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، ناشر: دار إحیاء التراث – بیروت – 1420هـ- 2000م.
وساطت مادر عائشه و درخواست بخشش از رسول خدا (ص):
ابن اسحاق و حلبی در سیره خود نقل میکنند که رسول خدا صلی الله علیه وآله آن قدر عصبانی شد که با عائشه برخورد تندی کرد ! تا جائی که مادر عائشه مجبور شد بین او و رسول خدا وساطت کند تا آن حضرت عائشه را ببخشد:
نا یونس عن عبد الواحد بن أیمن المخزومی قال نا أبو نجیح أبو عبد الله بن أبی نجیح قال أهدى لرسول الله صلى الله علیه وسلم جزور أو لحم فأخذ عظما منها فتناوله الرسول بیده فقال له اذهب به إلى فلانة فقالت له عائشة لم غمرت یدک فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم ان خدیجة أوصتنی بها فغارت عائشة وقالت لکأنه لیس فی الأرض امرأة الا خدیجة؟
فقام رسول الله صلى الله علیه وسلم مغضبا فلبث ما شاء الله ثم رجع فاذا أم رومان فقالت یا رسول الله ما لک ولعائشة انها حدث وأنت أحق من تجاوز عنها فأخذ بشدق عائشة وقال ألست القائلة کأنما لیس على الأرض امرأة الا خدیجة والله لقد آمنت بی اذ کفر قومک ورزقت منی الولد وحرمتموه.
أبونجیح میگوید: برای رسول خدا (ص) گوسفندی برای ذبح و یا گوشتی هدیه آوردند، آن حضرت قسمتی از آن را گرفت و با دستش تکه تکه کرد و فرمد: آن را برای فلانی ببر، عائشه گفت: چرا این قدر احسان میکنی؟ رسول خدا فرمود: خدیجه سفارش او را کرده بود. عائشه حسادتش برانگیخته شد و گفت: انگار که در زمین زنی غیر از خدیجه نیست ، رسول خدا (ص) با حالت خشم از جا برخواست، مدتی صبر کرد و سپس برگشت. ام رومان (مادر عائشه) به رسول خدا فرمود: چه کار داری به عائشه، او کوچک است و تو سزاوارتر هستی که از گناه او بگذری، رسول خدا دهان عائشه را گرفت و فرمود: آیا تو نبودی که گفتی انگار زنی در زمین غیر از خدیجه نیست؟ سوگند به خدا که او به ایمان آورد در آن هنگام که قوم تو کافر بودند، خداوند از او به من فرزند داد؛ در حالی که شما مرا محروم کردید.
محمد بن إسحاق بن یسار (متوفای151هـ) ، سیرة ابن إسحاق (المبتدأ والمبعث والمغازی) ،ج 5 ص 228، ح332، تحقیق : محمد حمید الله ، ناشر : معهد الدراسات والأبحاث للتعریف ؛
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 3 ص 401، ناشر: دار المعرفة – بیروت – 1400.
حسادتهای عائشه نسبت حضرت خدیجه سلام الله علیها فقط به این موارد محدود نمیشود، ما به جهت اختصار از نقل بقیه موارد خودداری میکنیم.
تحلیل حسادتهای عائشه نسبت به حضرت خدیجه:
طبق این روایات که سند برخی از آنها نیز تصحیح شد، حسادتهای عائشه نسبت به حضرت خدیجه سلام الله علیها، خشم و غضب شدید رسول خدا صلی الله علیه وآله را برانگیخته است؛ در برخی از موارد آن قدر خشمگین میشود که به گفته عائشه تا کنون چنین خشمی از آن حضرت سابقه نداشته است . در برخی از موارد از شدت خشم موهای جلوی سر حضرت به لرزه درمیآید و در مواردی مادر عائشه وساطت میکند که آن حضرت کمی از خشم و غضب خود بکاهد؛ اما خشم رسول خدا به حدی است که وساطتت مادر عائشه نیز نمیتواند آن حضرت را آرام کند و رسول خدا با عائشه برخورد تندی میکند.
حال با توجه به این روایات، سؤالی که باید دانشمندان اهل سنت به آن پاسخ دهند این است که حکم به خشم آوردن رسول خدا صلی الله علیه وآله چیست؟
آیا خشم رسول خدا صلی الله علیه وآله خشم خداوند را به دنبال ندارد؟
جالب این است که خود عائشه، کسانی را که رسول خدا را به غضب آورد، مستحق آتش جهنم دانسته است . در قضیه تمرد صحابه از دستور رسول خدا در حجة الوداع، عائشه میگوید:
فَدَخَلَ عَلَیَّ وهو غَضْبَانُ فقلت من أَغْضَبَکَ یا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ .
رسول خدا (ص) بر من وارد؛ در حالی که غضبناک بود، گفتم: چه کسی تو را خشمگین کرده است، خدا او را داخل آتش کند.
النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج 2 ص 879، ح1211، کِتَاب الْحَجِّ ، بَاب بَیَانِ وُجُوهِ الْإِحْرَامِ ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
و در روایت دیگر از نقل شده است که:
فَغَضِبَ ثُمَّ انْطَلَقَ حتى دخل على عَائِشَةَ غَضْبَانَ فَرَأَتِ الْغَضَبَ فی وَجْهِهِ فقالت من أَغْضَبَکَ أَغْضَبَهُ الله.
رسول خدا ناراحت شد، سپس از آن جا خارج و بر عائشه وارد شد، وقتی عائشه خشم و غضب را در چهره رسول خدا مشاهده کرد، گفت: چه کسی تو را خشمگین کرده است، خدا بر او غضب کند.
الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 4 ص 286، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید:
رواه أبو یعلى ورجاله رجال الصحیح .
این روایت را أبویعلی نقل کرده و تمام راویان آن، راویان صحیح بخاری هستند.
الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 3 ص 233، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهرة، بیروت – 1407هـ.
حال اگر کسی سؤال کند که آیا این دعای عائشه شامل خود نیز خواهد شد یا نه، علما و دانشمندان اهل سنت چه پاسخ خواهند داد؟
هچنین این روایت ثابت میکند که ادعای اهل سنت مبنی بر این که عائشه محبوبترین همسر رسول خدا بوده، افسانهای بیش نیست؛ بلکه حضرت خدیجه سلام الله علیها محبوبترین همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله است.
همچنین این ادعای برخی از دانشمندان اهل سنت را که میگویند: عائشه برترین همسر آن حضرت است، باطل میکند؛ چرا که طبق این روایات رسول خدا صلی الله علیه وآله تصریح میکند که خداوند بهتر از او را نصیب من نکرده است.
حسادت عائشه نسبت به ماریه:
ام المؤمنین ماریه، یکی از همسران نیک سیرت رسول خدا و تنها زنی است که بعد از حضرت خدیجه از رسول خدا صلی الله علیه وآله صاحب فرزند شد . بنابر نقل عائشه او چهره زیبائی داشت و همین سبب شده بود که عائشه نسبت به او حسادت شدیدی در خود احساس کند .
محمد بن سعد در طبقات خود و زبیر بن بکار در المنتخب من کتاب ازواج النبی به نقل از عائشه مینویسند:
عن عائشة قالت ما غرت على امرأة إلا دون ما غرت على ماریة وذلک أنها کانت جمیلة من النساء … وأعجب بها رسول الله صلى الله علیه وسلم وکان أنزلها أول ما قدم بها فی بیت لحارثة بن النعمان فکانت جارتنا فکان رسول الله عامة النهار واللیل عندها حتى فرغنا لها فجزعت فحولها إلى العالیة فکان یختلف إلیها هناک فکان ذلک أشد علینا ثم رزق الله منها الولد وحرمنا منه.
از عائشه نقل شده است که من بر هیچ زنی حسادت نکردم؛ مگر این که کمتر از حسادت من نسبت به ماریه بود؛ زیرا او زن زیبائی بود( اهل سنت در اینجا خصوصیات ظاهری آن حضرت را نیز نقل کردهاند ، اما ما به خاطر حفظ حرمت رسول خدا از ذکر این مطالب ، خودداری میکنیم) و رسول خدا (ص) از او خوشش میآمد. نخستین بار که به نزد او رفت ، در خانه حارثة بن نعمان بود و به همین سبب همسایه ما شد ؛ رسول خدا روز و شب در کنار او بود تا اینکه ما تمام تلاش خود را بر ضد او به کار بردیم ! به همین سبب او دچار اندوه شد ؛ رسول خدا (ص) او را به عالیه بردند ؛ و شب و روز به نزد او میرفتند ؛ این مطلب برای ما سختتر از قبل شد ! سپس خداوند از او فرزندی به رسول خدا (ص) داد و ما از این فرزند محروم ماندیم !
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 8 ص 212ـ213، ناشر: دار صادر – بیروت؛
الزبیری ، أبو عبد الله الزبیر بن بکار بن عبد الله بن مصعب (متوفای256هـ) ، المنتخب من کتاب أزواج النبی صلى الله علیه وسلم ، ج 1 ص 57، تحقیق : سکینة الشهابی ، ناشر : مؤسسة الرسالة – بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1403هـ .
این حسادت به حدی رسید که وقتی ماریه، ابراهیم را به دنیا آورد، عائشه نتوانست تحمل کند و خطاب به رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود که او هیچ شباهتی به شما ندارد . حاکم نیشابوری در المستدرک مینویسد:
حدثنی علی بن حمشاد العدل ثنا أحمد بن علی الأبار ثنا الحسن بن حماد سجادة حدثنی یحیى بن سعید الأموی ثنا أبو معاذ سلیمان بن الأرقم الأنصاری عن الزهری عن عروة عن عائشة رضی الله عنها قالت أهدیت ماریة إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم ومعها بن عم لها قالت فوقع علیها وقعة فاستمرت حاملا قالت فعزلها عند بن عمها قالت فقال أهل الإفک والزور من حاجته إلى الولد أدعى ولد غیره وکانت أمه قلیلة اللبن فابتاعت له ضائنة لبون فکان یغذى بلبنها فحسن علیه لحمه قالت عائشة رضی الله عنها فدخل به على النبی صلى الله علیه وسلم ذات یوم فقال کیف ترین فقلت من غذی بلحم الضأن یحسن لحمه قال ولا الشبه؟ قالت فحملنی ما یحمل النساء من الغیرة أن قلت ما أرى شبها قالت وبلغ رسول الله صلى الله علیه وسلم ما یقول الناس فقال لعلی خذ هذا السیف فانطلق فاضرب عنق بن عم ماریة حیث وجدته قالت فانطلق فإذا هو فی حائط على نخلة یخترف رطبا قال فلما نظر إلى علی ومعه السیف استقبلته رعدة قال فسقطت الخرقة فإذا هو لم یخلق الله عز وجل له ما للرجال شیء ممسوح.
عروه از عائشه نقل کرده است که: ماریه را به رسول خدا اهداء کردند و پسر عموی ماریه نیز با او بود. عائشه میگوید: رسول خدا (ص) یکبار با او نزدیکی کرد و ماریه حامله شد. عائشه میگوید: رسول خدا (ص) او را پیش پسر عمویش گذاشت، اهل افک (آنها که به همسران رسول خدا (ص) تهمت فحشاء زدند) گفتند: رسول خدا چون به فرزند احتیاج دارد، فرزند دیگران را فرزند خود میخواند . مادر او (ابراهیم) شیر کمی داشت، میش شیردهی برای او خریدند، ابراهیم از شیر او تغذیه کرد و این سبب شد که او گوشت خوبی داشته باشد. عائشه میگوید: روزی بر رسول خدا (ص) وارد شدم در حالی که ابراهیم نیز پیش آن حضرت بود، رسول خدا از من سؤال کرد: این فرزند را چگونه میبینی، گفتم: هر کس گوشت گوسفند بخورد، گوشت خوبی خواهد داشت. رسول خدا از من سؤال کرد که آیا او شباهتی به من ندارد؟ عائشه میگوید: حسادت زنانه بر من غلبه کرد و گفتم: من شباهتی در او نمیبینم .
عائشه میگوید: سخنانی که مردم میگفتند به گوش رسول خدا (ص) رسید، آن حضرت به على(ع) دستور دادند: این شمشیر را بگیرد و گردن پسر عموی ماریه در هر کجا که دیدی بزن. عائشه میگوید: علی به دنبال او گشت و او را در باغی بر بالای درخت خرما در حال چیدن خرما دید، وقتی او علی را دید که شمشیر به دست دارد، بدنش به لرزه افتاد . علی علیه السلام میگوید: لباس او افتاد و (دیدم) که او آن چیزی را که خداوند به هر مردی داده، به او نداده است .
الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین،ج 4 ص 41، ح6821، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ – 1990م.
حسادت نسبت به ابراهیم فرزند رسول خدا:
حسادت نسبت به ابراهیم فرزند رسول خدا:
از آن جائی که عائشه هیچگاه از رسول خدا صلی الله علیه وآله صاحب فرزند نشد ، دیدن فرزند ماریه برای او ناراحت کننده بود؛ به همین دلیل وقتی رسول خدا از عائشه در باره شباهت او نسبت به خودش سؤال میکند، عائشه منکر هر نوع شباهتی بین رسول خدا و فرزندش میشود.
محمد بن سعد در الطبقات الکبری و ابن جوزی در المنتظم مینویسند:
عن الزهری عن عروة عن عائشة قالت لما ولد إبراهیم جاء به رسول الله صلى الله علیه وسلم إلی فقال أنظری إلى شبهه بی فقلت ما أرى شبها فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم ألا ترین إلى بیاضة ولحمه فقلت إنه من قصر علیه اللقاح أبیض وسمن.
عروه از عائشه نقل کرده است که گفت: هنگامی که ابراهیم به دنیا آمد، رسول خدا (ص) به همراه او پیش من آمد و گفت: به شباهت او به من نگاه کن، من گفتم: من شباهتی در او نمیبینم. رسول خدا (ص) فرمود: مگر سفیدی و گوشت او را میبینی؟ گفتم: هر کس که (گوشت و شیر) حیوانات شیرده را بخورد ، سفید شده و چاق میشود !
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 1 ص 137، ناشر: دار صادر – بیروت؛
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، ج 3 ص 346، ناشر: دار صادر – بیروت، الطبعة: الأولى، 1358.
و بلاذری در انساب الأشراف مینویسد:
وکان لرسول الله صلى الله علیه وسلم لقائح، وقطعة غنم، فکانت ماریة تشرب من ألبانها وتسقی ولدها. قالوا: وأُتی رسول الله صلى الله علیه وسلم یوماً بإبراهیم، وهو عند عائشة، فقال: انظری إلى شبهه. فقالت: ما أرى شبهاً. فقال: ألا ترین إلى بیاضه ولحمه؟ فقالت: من قصرت علیه اللقاحُ، وسقی ألبانَ الضأن، سمن وأبیضّ.
رسول خدا (ص) شترها و گوسفندهای شیرده داشت، ماریه خودش از شیر آنها میخورد و فرزندش را نیز از شیر آنها سیراب میکرد، روزی رسول خدا به همراه ابراهیم پیش عائشه آمد و فرمود: به شباهت او به من بنگر، عائشه گفت: من شباهتی در او نمیبینم، رسول خدا (ص) فرمود: مگر سفیدی و گوشت او را نمیبینی؟ عائشه گفت: هرکس که همه سهم گوشت و شیر حیوانات شیرده به او برسد ، چاق شده و سفید میشود !
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 198، طبق برنامه الجامع الکبیر.
حسادت نسبت به ام سلمه:
ام سلمه، یکی دیگر از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله است که از زیبائی خاصی برخوردار بوده است؛ به همین سبب عائشه نسبت به او حسادت زیادی میکرده است.
محمد بن سعد در طبقات الکبری، بلاذری در انساب الأشراف، ابن جوزی در المنتظم، ذهبی در سیر أعلام النبلاء و تاریخ الإسلام و ابن حجر عسقلانی در الإصابه مینویسند:
أخبرنا محمد بن عمر حدثنا عبد الرحمن بن أبی الزناد عن هشام بن عروة عن أبیه عن عائشة قالت لما تزوج رسول الله صلى الله علیه وسلم أم سلمة حزنت حزنا شدیدا لما ذکروا لنا من جمالها قالت فتلطفت لها حتى رأیتها فرأیتها والله أضعاف ما وصفت لی فی الحسن والجمال قالت فذکرت ذلک لحفصة ـ وکانتا یدا واحدةـ فقالت لا والله ـ إن هذه إلا الغیرةـ ما هی کما یقولون فتلطفت لها حفصة حتى رأتها فقالت قد رأیتها ولا والله ما هی کما تقولین ولا قریب وإنها لجمیلة قالت فرأیتها بعد فکانت لعمری کما قالت حفصة ولکنی کنت غیرى.
عروه از عائشه نقل کرده است که وقتی رسول خدا با ام سلمه ازدواج کرد، من بسیار غمگین و ناراحت شدم، در آن هنگام از زیبائی او برای من میگفتند. با زیرکی سعی کردم که او را ببینم، پس او را دیدم، سوگند به خداوند که او چندین برابر آن چه از زیبائیاش برای من توصیف کرده بودند، زیبا بود؛ من این مطلب را با حفصه در میان گذاشتم ـ آن دو همدست بودندـ حفصه گفت: سوگند به خدا ـ این کلمات چیزی جز حسادت نیستـ او آن طور که توصیف میکنند نیست. حفصه نیز نقشه ریخت تا او را ببیند، حفصه بعد از دیدن ام سلمه گفت: نه قسم به خدا آن طور که او را توصیف میکنند نیست و حتی نزدیک به آن چه توصیف میکنند نیز نمیباشد، او زیبا است. عائشه میگوید: پس از آن من او را دیدم، قسم به جانم که او همان طور که بود که حفصه گفته بود؛ ولی من حسود بودم .
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 8 ص 94، ناشر: دار صادر – بیروت؛
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 190، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، ج 3 ص 208، ناشر: دار صادر – بیروت، الطبعة: الأولى، 1358؛
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 2 ص 209، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 5 ص 284، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ – 1987م؛
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 8 ص 151، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل – بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ – 1992م؛
العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی (متوفای1111هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج 1 ص 456، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة.
و در روایت دیگر نقل شده است که عائشه خطاب به رسول خدا میفرماید که آیا از ام سلمه سیر نمیشوی؟
محمد بن سعد در طبقات الکبری، ابن طیفور در بلاغات النساء، و أبوسعد آبی در نثر الدرر مینویسند:
أخبرنا محمد بن عمر حدثتنی فاطمة بنت مسلم عن فاطمة الخزاعیة قالت سمعت عائشة تقول یوما: دخل علی یوما رسول الله صلى الله علیه وسلم فقلت أین کنت منذ الیوم قال یا حمیراء کنت عند أم سلمة فقلت أما تشبع من أم سلمة.
فاطمه خزاعیه گفته: از عائشه شنیدم که میگفت: روزی رسول خدا بر من وارد شد، من سؤال کردم: تا الآن کجا بودی؟ فرمود: ای حمیرا نزد ام سلمه بودم، من گفتم: ایا از ام سلمه سیر نمیشوی؟
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 8 ص 80، ناشر: دار صادر – بیروت؛
أبی الفضل بن أبی طاهر المعروف بابن طیفور (متوفاى380 هـ ) بلاغات النساء، ج 1 ص 73، ناشر: منشورات مکتبة بصیرتی ـ قم؛
الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفای421هـ)، نثر الدر فی المحاضرات، ج 4 ص 32، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ – 2004م
حسادت نسبت به صفیة:
صفیه، یکی دیگر از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که چهره زیبائی داشت و همین سبب شد که عائشه به او حسادت بورزد و حتی او را «یهودیه» بنامد.
محمد بن سعد در طبقات، بلاذری در انساب الأشراف و أبومنصور بن عساکر در الأربعین مینویسند:
أخبرنا محمد بن عمر حدثنی أسامة بن زید بن أسلم عن أبیه عن عطاء بن یسار قال لما قدم رسول الله صلى الله علیه وسلم من خیبر ومعه صفیة أنزلها فی بیت من بیوت حارثة بن النعمان فسمع بها نساء الأنصار وبجمالها فجئن ینظرن إلیها وجاءت عائشة متنقبة حتى دخلت علیها فعرفها فلما خرجت خرج رسول الله على أثرها فقال کیف رأیتها یا عائشة قال رأیت یهودیة قال لا تقولی هذا یا عائشة فإنها قد أسلمت فحسن إسلامها.
رسول خدا (ص) از جنگ خیبر در حالی که صفیه را به همراه داشت، برگشت و او را در خانهای خانههای حارثة بن نعمان سکونت دارد، زنان انصار وقتی این قضیه را شنیدند و از زیبائی او با خبر شدند، همه برای دیدن او رفتند، عائشه در حالی که نقاب زده بود، بر صفیه وارد شد و او را شناخت، هنگامی که از خانه خارج میشد، رسول خدا به دنبال او خارج شد و از عائشه سؤال کرد: او را چگونه دیدی؟ عائشه گفت: من یک زن یهودی دیدم !!! رسول خدا فرمود: این حرف را نزن، او اسلام آورده و اسلامش نیکو شده است.
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 8 ص 126، ناشر: دار صادر – بیروت؛
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 196، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
ابن عساکر ، أبو منصور عبد الرحمن بن محمد بن هبة الله (متوفای620هـ) ، الأربعین فی مناقب أمهات المؤمنین رحمة الله علیهن أجمعین ، ج 1 ص 100، تحقیق : محمد مطیع الحافظ ,غزوة بدیر ، ناشر : دار الفکر – دمشق ، الطبعة : الأولى ، 1406هـ.
البته استفاده از کلمه «یهودیه» فقط به این جا ختم نشد؛ بلکه عائشه همواره از این کلمه برای صفیه استفاده میکرد که در مواردی سبب خشم شدید رسول خدا صلی الله علیه وآله میشد ؛ از جمله در قضیه سفر حجة الوداع که پیش از این به صورت مفصل بررسی شد.
حسادت نسبت به جویریه:
حلبی در سیره خود حسادت عائشه نسبت به ام المؤمنین جویریه را این گونه نقل میکند:
قال وعن عائشة رضی الله تعالى عنها قالت کانت جویریة امرأة حلوة لا یکاد یراها أحد إلا أخذت بنفسه فبینما النبی صلى الله علیه وسلم عدی ونحن على الماء أی الذی هو المریسع إذ دخلت جویریة تسأله فی کتابتها فوالله ما هو إلا أن رأیتها فکرهت دخولها على النبی صلى الله علیه وسلم وعرفت أنه سیرى منها مثل الذی رأیت فقالت یا رسول الله إنی امرأة مسلمة الحدیث آه وإنما کرهت ذلک لما جبلت علیه النساء من الغیرة .
ومن ثم جاء انه (ص) خطب امرأة فأرسل عائشة رضی الله تعالى عنها لتنظر إلیها فلما رجعت إلیه قالت ما رأیت طائلا فقال بلى رأیت خالا فی خدها فاقشعرت منه کل شعرة فی جسدک أی وفی لفظ آخر عن عائشة رضی الله تعالى عنها فما هو إلا أن وقفت جویریة بباب الخباء لتستعین رسول الله (ص) على کتابتها فنظرت إلیها فرایت على وجهها ملاحة وحسنا فأیقنت أن رسول الله (ص) إذا رآها أعجبته علما منها بموقع الجمال منه فما هو إلاأن کلمته (ص) فقال لها (ص) خیر من ذلک أنا أؤدی کتابتک وأتزوجک فقضى عنها کتابتها وتزوجها.
از عائشه نقل شده است که جویره زنی خوشچهره بود، هرکس او را میدید، به او متمایل میشد !
وقتی که رسول خدا (ص) در سفر بوده و در نزدیکی برکه مریسیع بودیم ، جویریه به نزد رسول خدا (ص) آمده و از آن حضرت خواست که با قرارداد مکاتبه ببندند . قسم به خداوند به مجرد دیدن او ، از آمدنش ناراحت شدم ، و دانستم که رسول خدا (ص) نیز همان (زیبایی) که من دیدم خواهد دید ! ؛ و سپس گفت ای رسول خدا ، من زنی تازه مسلمان هستم …
عائشه از آمدن او به خاطر حسادت زنانهای که در دل او جای داشت ، ناراحت شد !
و به همین سبب بود که نقل شده است رسول خدا میخواست از زنی خواستگاری کند، عائشه را فرستاد تا او را ببیند، وقتی پیش رسول خدا برگشت، گفت: من چیز ارزشمندی ندیدم، رسول خدا فرمود: بلکه خالی در گونه او دیدی که تمام موهای بدنت به لرزه افتاد . و در روایت دیگر از عائشه نقل شده است که جویریه در پشت پرده ایستاد تا رسول خدا او را در قرارداد «مکاتبه» یاری کنند ! وقتی به او نگاه کردم در صورتش زیبایی و ملاحت دیدم ، یقین کردم که وقتی رسول خدا او را ببیند، خوشش میآید ! وقتی رسول خدا (ص)او را دیدند ، بیشتر از آنچه فکر میکردم به او گفتند ! فرمودند : من سهم قرارداد «کتابت» تو را میپردازم و با تو ازدواج نیز میکنم ! و سهم «کتابت» او را پرداخت و با او ازدواج کرد !
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 2 ص 586ـ587، ناشر: دار المعرفة – بیروت – 1400.
حسادت نسبت به ملیکة بنت کعب:
ملیکة بن کعب، یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که هم از نظر جمال بینظیر بود و هم از نظر جوانی از دیگر همسران رسول خدا و به ویژه عائشه جوانتر بود . عائشه با ترفندی عجیب سبب شد که رسول خدا صلی الله علیه وآله او را طلاق دهد و این گونه از دست هووی زیباتر و جوانتر از خودش خلاص شد .
ابن کثیر دمشقی در این باره مینویسد:
حدثنى أبو معشر قال: تزوج رسول الله ملیکة بنت کعب، وکانت تذکر بجمال بارع، فدخلت علیها عائشة فقالت: ألا تستحین أن تنکحی قاتل أبیک؟ فاستعاذت منه فطلقها. فجاء قومها فقالوا یا رسول الله إنها صغیرة ولا رأى لها، وإنها خدعت فارتجعها، فأبى. فاستأذنوه أن یزوجوها بقریب لها من بنى عذرة فأذن لهم.
قال: وکان أبوها قد قتله خالد بن الولید یوم الفتح.
رسول خدا با ملیکة دختر کعب ازدواج کرد، او را با زیبائی خیره کنندهاش میشناختند ! عائشه بر او وارد شد و گفت: حیا نمیکنی که با قاتل پدرت ازدواج میکنی؟ ملیکه از رسول خدا به خداوند پناه برد (أعوذ بالله منک گفت) رسول خدا نیز او را طلاق داد، فامیلهای او آمدند و گفتند: ای رسول خدا ! او خردسال است، از او درگذر، او گول خورده به او رجوع کن. رسول خدا نپذیرفت، اقوام او اجازه گرفتند که او را به ازدواج یکی از نزدیکانش از قبیله نبی عذره درآوردند، رسول خدا نیز اجازه داد.
پدر ملیکه در جنگ فتح مکه توسط خالد بن ولید کشته شده بود.
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، السیرة النبویة، ج 4 ص 592، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 5 ص 299، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
ماوردی شافعی در الحاوی الکبیر مینویسد:
والسابعة : ملیکة بنت کعب اللیثیة کانت مذکورة بالجمال فدخلت علیها عائشة ، فقالت : ألا تستحین أن تتزوجین قاتل أبیک یوم الفتح فاستعیذی منه فإنه یعیذک ، فدخل علیها رسول الله فقالت : أعوذ بالله منک ، فأعرض عنها ، وقال : قد أعاذک الله منی وطلقها .
ملیکه دختر کعب لیثی، به زیبائی مشهور بود، عائشه بر او وارد شد و گفت: آیا حیا نمیکنی که با کسی ازدواج میکنی که پدرت را در روز فتح کشته است؟ از او به خدا پناه ببر ، تا او تو را پناه دهد ! ملیکه بر رسول خدا وارد شد و گفت: از تو به خدا پناه میبرم، رسول خدا از او روی گرداند و گفت: تو از من به خدا پناه بردی، سپس او را طلاق داد.
الماوردی البصری الشافعی، علی بن محمد بن حبیب (متوفای450هـ)، الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی، ج 9 ص 28، تحقیق الشیخ علی محمد معوض – الشیخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت – لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ -1999م.
حسادت عائشه نسبت به اسماء بنت نعمان:
اسماء بنت نعمان ، یکی دیگر از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که عائشه با کمک همکار همیشگیاش حفصه دختر عمر، از سر راه برداشت و با همان ترفندی که ملیکة بنت کعب را از میدان بدر کرده بودند، او را نیز پیش خانوادهاش فرستادند .
عن حمزة بن أبی أسید الساعدی عن أبیه وکان بدریا قال: تَزَوَّجَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم أَسْمَاءَ بِنْتَ النُّعْمَانِ الْجَوْنِیَّةَ فَأَرْسَلَنِی فَجِئْت بها فقالت حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ أَو عَائِشَة لِحَفْصَة اخْضِبِیهَا أَنْتِ وأنا أَمْشُطُهَا فَفَعَلَتَا ثُمَّ قالت لها إحْدَاهُمَا أن النَبِی صلى الله علیه وسلم یُعْجِبُهُ من الْمَرْأَةِ إذَا دَخَلَتْ علیه أَنْ تَقُولَ أَعُوذُ بِاَللَّهِ مِنْک فلما دَخَلَتْ علیه وَأَغْلَقَ الْبَابَ وَأَرْخَى السِّتْرَ مَدَّ یَدَهُ إلَیْهَا فقالت أَعُوذُ بِاَللَّهِ مِنْک فقال بِکُمِّهِ على وَجْهِهِ فَاسْتَتَرَ بِهِ وقال عُذْت مَعَاذاً ثَلَاثَ مَرَّات. قال أبو أسید: ثُمَّ خَرَجَ عَلَیَّ فقال یا أَبَا أُسَیْدٍ الحقها بِأَهْلِهَا ومتعها بِرَازِقِیَّیْنِ (یعنی کرباستین) فَکَانَتْ تَقُولُ دَعُونِی الشَّقِیَّةَ.
از حمزه بن أبی اسید ساعدی از پدرش که او در جنگ بدر حضور داشته نقل شده است که رسول خدا (ص) با اسماء دختر نعیمان ازدواج کرد، مرا به دنبال او فرستاد و من او را پیش رسول خدا آوردم . حفصه به عائشه یا عائشه به حفصه گفت: تو او را حنا بمال و من موی او را شانه میکنم. هر دو این کار را کردند، یکی از آنها به اسماء گفت: رسول خدا از زنی خوشش میآید که وقتی بر او وارد میشود بگوید: «أعوذ بالله منک؛ من از تو به خدا پناه میبرم». وقتی اسماء بر رسول خدا وارد شد و در را بستند و پردهها را انداختند، رسول خدا دستش را به سوی او دراز کرد، اسماء سه بار گفت: «أعوذ بالله منک؛ از تو به خدا پناه میبرم» . رسول خدا بدون این که سخنی بگوید، صورت او را پوشاند و فرمود: تو سه بار از من به خدا پناه بردی. أبو اسید میگوید: رسول خدا پیش من آمد و گفت: این أبوأسید، او را پیش خانوادهاش برگردان و دو دست لباس به او بده، سپس میفرمود: این زن شقی را از من دور کن.
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 8 ص 146، ناشر: دار صادر – بیروت؛
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، المنتخب من ذیل المذیل ، ج 1 ص 106، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 9 ص 359، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة – بیروت؛
العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 20 ص 231، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت؛
البغدادی، ابوجعفر محمد بن حبیب بن أمیة (متوفای245هـ)، المحبر، ج 1 ص 95، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین،ج 4 ص 39، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ – 1990م؛
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 7 ص 496، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل – بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ – 1992م؛
السیوطی وآخرون ، شرح سنن ابن ماجه، ج 1 ص 148، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
الصنعانی الأمیر، محمد بن إسماعیل (متوفای 852هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحکام، ج 3 ص 153، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ناشر:دار إحیاء التراث العربی – بیروت، الطبعة: الرابعة، 1379هـ.
نویری در نهایة الأرب مینویسد که او از زیباترین زنان زمان خودش بوده است:
أسماء بنت النعمان … تزوج بها رسول الله صلى الله علیه وسلم فی سنة تسع من الهجرة ، زوجه إیاها أبوها حین قدم ، على اثنتی عشرة أوقیة ونش ، وبعث معه أبا أسید ؛ فحملها من نجد حتى نزل بها فی أطم بنی ساعدة ، فقالت عائشة : قد وضع یده فی الغرائب یوشک أن یصرفن وجهه عنا ، وکانت من أجمل النساء ، فقالت حفصة لعائشة ، أو عائشة لحفصة : اخضبیها أنت وأنا أمشطها ، ففعلتا ، ثم قالت لها إحداهما : إنه یعجبه من المرأة إذا دخلت علیه أن تقول : أعوذ بالله منک ؛ فلما دخلت علیه وأغلق الباب ، وأرخى الستر ، مدّ یده إلیها ، فقالت : أعوذ بالله منک ، فقال : «لقد عذت بمعاذ الحقی بأهلک» وأمر أبا أسید أن یردها إلى أهلها ؛ وقال : «متعها برازقیتین» یعنی کرباسین ، فکانت تقول : ادعونی الشقیة ، وإنما خدعت ؛ لما رؤی من جمالها وهیئتها ، وذکر لرسول الله صلى الله علیه وسلم من حملها على ماقالت ، فقال : «إنهن صواحب یوسف وکیدهن عظیم».
رسول خدا (ص) در سال هفتم هجرت با اسماء دختر نعمان ازدواج کرد، پدرش او را به ازدواج رسول خدا درآورد و دوازده ونیم پیمانه (طلا یا نقره) قرار داد و أبا امیه را به همراه او فرستاد، أبا اسید او را از نجد آورد و در قلعه بنیساعده سکونت داد . عائشه گفت :رسول خدا (ص)دست به کارهای عجیبی زده است ! نزدیک است که این زن صورت رسول خدا (ص) را از ما برگرداند (جای ما را در قلب رسول خدا بگیرد). پس حفصه به عائشه یا عائشه به حفصه گفت: تو او را حنا بمال و من موهای او را شانه میکنم، هر دو کارشان را انجام دادند، یکی از آنها به اسماء گفت: رسول خدا از زنی خوشش میآید که وقتی بر او وارد میشود بگوید: «أعوذ بالله منک؛ من از شما به خدا پناه میبرم». وقتی درها بسته و پردهها انداخته شد، رسول خدا دستش را به سوی او دراز کرد، اسماء گفت: از تو به خدا پناه میبرم، رسول خدا فرمود: تو از من به خدا پناه بردی، به خانوادهات ملحق شود . سپس به أسید دستور داد که او را به خانوادهاش برگرداند و گفت: دو دست لباس به او بده و میفرمود: این زن شقی را از من دور کن . آن زن (کسی که این سخن را به اسماء یاد داده بود) وقتی زیبائی و چهره اسماء را دید این نیرنگ را به کار برد. وقتی رسول خدا از این مسأله خبر دار شد فرمود: آنها (همانند) زنانی هستند که به یوسف تهمت زدند، و مکر و حیله آنها عظیم است
النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب،ج 18 ص 127، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ – 2004م.
و ابن حجر عسقلانی نیز میگوید که او از زیباترین زنان زمان خودش بوده و زنان رسول خدا صلی الله علیه وآله وقتی او را دیدند به او حسادت کردند و … .
عن بن عباس تزوج رسول الله صلى الله علیه وسلم أسماء بنت النعمان وکانت من أجمل أهل زمانها وأشبهن فقالت عائشة قد وضع یده فی العراب یوشک أن یصرفن وجهه عنا وکان خطبها حین وفد أبوها علیه فی وفد کندة فلما رآها نساؤه حسدنها فقلن لها إن أردت أن تخظی عنده القصة.
از ابن عباس نقل شده است که رسول خدا با اسماء دختر نعمان که از زیباترین زنان زمان خود بود، ازدواج کرد، عائشه گفت: رسول خدا (ص)دست خود را در خاندانی اصیل گذاشته است که نزدیک است ، روی او را از ما برگردانند ! – و وقتی پدرش به نزد رسول خدا (ص) آمده بود ، ان حضرت او را از پدرش خواستگاری کرده بودند – وقتی که زنان او را دیدند ، به او حسادت ورزیدند و به او گفتند اگر دوست داری در نزد رسول خدا (ص) جایگاهی داشته باشی …
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 7 ص 497، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل – بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ – 1992م.
و حلبی در سیره خود مینویسد که زنان پیامبر ترسیدند که او با زیبائی خیرهکنندهاش نزد رسول خدا از آنها عزیزتر شود، به همین دلیل به او گفتند که این سخن را بگو و … .
وفی کلام بعضهم أن نساء النبی صلى الله علیه وسلم خفن أن تغلبن علیه لجمالها فقلن لها إنه صلى الله علیه وسلم یعجبه إذا دنا منک أن تقولی له أعوذ بالله منک فلما دنا منها قالت أعوذ بالله منک وفی روایة قلن لها إن أردت أن تحظی عنده فتعوذی بالله منه فلما دخل علیها قالت له أعوذ بالله منک فصرف صلى الله علیه وسلم وجهه عنها وقال ما تقدم وطلقها وأمر أسامة رضی الله تعالى عنه فمتعها بثلاثة أثواب.
برخی گفتهاند که زنان رسول خدا ترسیدند که او با زیبائیاش بر آنها غلبه کند، به او گفتند: رسولخدا از زنی خوشش میآید که وقتی به او نزدیک شد بگوید: از دست تو به خدا پناه میبرم، وقتی پیش رسول خدا رفت ، گفت: از تو به خدا پناه میبرم. و در روایت دیگر آمده است که گفتند: اگر میخواهی از ماندن پیش رسول خدا بهرهای ببری، از او به خدا پناه ببر . وقتی رسول خدا بر او وارد شد، او گفت: از تو به خدا پناه میبرم، رسول خدا صورتش را از او برگرداند و آن چه که گذشت فرمود و او را طلاق داد و به اسامه دستور داد که او به سه دست لباس بدهد .
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 3 ص 418، ناشر: دار المعرفة – بیروت – 1400.