مساله متعه یا ازدواج موقت ، از جمله مسائلی است که اختلاف بین شیعه و سنی در مورد آن بسیار شدید بوده و اهل سنت از آن به عنوان حربه ای بر ضد شیعه استفاده می کنند .
اتفاق شیعه وسنی در تعریف متعه و ازدواج دانستن آن :
در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که همگی علمای مذاهب در این نکته اتفاق دارند که “متعه ازدواجی است که در آن مرد و زن مدت زمانی را برای عقد معین می کنند و پس از گذشتن مدت ، خود به خود محرمیت از بین رفته و احتیاجی به طلاق ندارد “.
قال أبو عمر (بن عبد البر) لم یختلف العلماء من السلف والخلف أنّ المتعة نکاح إلى أجل لا میراث فیه ، والفرقة تقع عند انقضاء الأجل من غیر طلاق. وقال ابن عطیة :
وکانت المتعة أن یتزوج الرجل المرأة بشاهدین وإذن الولی إلى أجل مسمّى ، وعلى أن لا میراث بینهما ، ویعطیها ما اتفقا علیه ، فإذا انقضت المدة فلیس له علیها سبیل ویستبرئ رحمها : لان الولد لا حق فیه بلا شک ، فإن لم تحمل حلت لغیره. (تفسیر قرطبی ج5 ص132)
ابو عمر (بن عبد البر) گفته است که هیچ یک از علمای سلف و گذشته در این اختلاف نداشته اند که متعه ، ازدواجی است که در آن ارث نیست و جدایی در آن با گذشتن مدت و بدون طلاق صورت می گیرد . وابن عطیه گفته است : متعه این است که شخص با زن ازدواج کند و دو شاهد و اذن ولی داشته باشد و تاریخ (برای انتهای عقد) معین کند . و چنین است که ارثی در بین آن دو نباشد و اینکه هر مقداری را که بر آن موافقت نمودند ، (به عنوان مهر زن ) به وی بدهد . پس وقتی که مدت زمان گذشت دیگر مرد راهی بر این زن نخواهد داشت ( دیگر همسر او نیست ) و زن باید عده نگه دارد . زیرا فرزند در متعه به پدر ملحق می شود . پس اگر این زن عده باردار نمی شد (عده نداشت) برای دیگران حلال می شود ( می توانند با وی ازدواج کنند)
تفسیر طبری ج5 ص 12 سوره نساء ذیل آیه 24 نیز همین مطلب را می گوید .
اتفاق شیعه و سنی در اینکه متعه در صدر اسلام مدتی جایز بوده است :
همچنین در اینکه متعه مدت زمانی در ایام حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مشروع بوده است هیچ شکی نیست :
ولا شک أنه کان مشروعا فی ابتداء الإسلام
هیچ شکی در این نیست که متعه در ابتدای اسلام جایز بوده است . (تفسیر ابن کثیر ج1 ص475)
پس ادعای حلیت اضطراری آن مانند حلیت گوشت مرده و خون در حال اضطرار نیز معنی ندارد . زیرا ضرورت ، در هر زمانی حکم حرمت را – در هر موضوعی که باشد – بر می دارد و مختص به زمان رسول خدا نیست .
اختلاف بین شیعه وسنی در مورد متعه در چیست؟
اما اختلاف اصلی در این است که آیا برای این حکم در زمان خود رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نسخی وارد شده است یا اینکه حکم به حرمت متعه بعد از وفات ایشان و توسط دیگران وضع شده است ؟
مشهور بین اهل سنت نظر اول و اجماع شیعه بر نظر دوم است .
ادله حلیت متعه: برای اثبات حلیت متعه – جدا از اجماعی که حتی اهل سنت نیز آن را در مورد سالهای اولیه اسلام نقل کرده اند – می توان از قرآن کریم و روایات رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم استفاده نمود :
۱- کلام خداوند متعال : فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ فَرِیضَةً (سوره نساء
آیه 24 )
اثبات نزول این آیه در مورد متعه :
الف) کلمات مفسرین در این زمینه:
مفسرین شیعه و سنی در این نکته که نزول این آیه در مورد متعه بوده است ، تقریبا اتفاق نظر دارند . و با اثبات این مطلب حلیت متعه ثابت شده و اثبات حرمت و یا نسخ آن به دلیل نیاز دارد :
۱- وقال الجمهور : المراد نکاح المتعة الذی کان فی صدر الإسلام
جمهور علما( مشهور علما) گفته اند که مراد از این آیه متعه است که در صدر اسلام بوده است . (تفسیر القرطبی ج 5 ص 130)
2- وإلى ذلک ذهبت الإمامیة والآیة أحد أدلتهم على جواز المتعة وأیدوا استدلالهم بها بأنها فی حرف أبی فما استمعتم به منهن إلى أجل مسمى وکذلک قرأ ابن عباس وابن مسعود رضی الله تعالى عنهم والکلام فی ذلک شهیر ولا نزاع عندنا فی أنها أحلت ثم حرمت
و شیعه به همین نظر میل دارند و این آیه یکی از ادله ایشان بر جواز متعه است ؛ و استدلال خود را با این مطلب که این آیه در قرائت أبیّ و ابن عباس “إلی أجل مسمی” بوده است تایید می کنند ؛ و کلام در این مطلب مشهور است . ما نیز در این مطلبی بحثی نداریم که متعه در ابتدا حلال بود سپس حرام شد . (روح المعانی ج5/ص5)
3- وقد استدل بعموم هذه الآیة على نکاح المتعة ولا شک أنه کان مشروعا فی ابتداء الإسلام ثم نسخ بعد ذلک وقد ذهب الشافعی وطائفة من العلماء إلى أنه أبیح ثم نسخ ثم أبیح ثم نسخ مرتین وقال آخرون أکثر من ذلک وقال آخرون إنما أبیح مرة ثم نسخ ولم یبح بعد ذلک وقد روى عن بن عباس وطائفة من الصحابة القول بإباحتها للضرورة وهو روایة عن الإمام أحمد وکان بن عباس وأبی بن کعب وسعید بن جبیر والسدی یقرؤون فما استمتعتم به منهن إلی أجل مسمی فآتوهن أجورهن فریضة
وقال مجاهد نزلت فی نکاح المتعة
و به این آیه برای اثبات نکاح متعه استدلال شده است ؛ وشکی نیست که متعه در ابتدا جایز بوده است و سپس نسخ شده است ؛ و شافعی همین نظر را دارد و عده ای چنین می گویند که در ابتدا جایز شد و سپس نسخ شد و دوباره مباح شد و دوباره نسخ شد ؛ و عدهای دیگر بیشتر از این نیز گفته اند . و عده ای نیز می گویند تنها یک بار جایز شده و بعد از آن حرام شده و دیگر جایز نشد . و مباح بودن آن به خاطر ضرورت ، از ابن عباس و عده ای از صحابه نقل شده است. و این روایت از امام احمد است . و ابن عباس و أبی بن کعب و سعید بن جبیر و سدی آیه را چنین می خواندند: ” إلی أجل مسمی …” و مجاهى نیز گفته است که در نکاح متعه نازل شده است . (تفسیر ابن کثیر ج1/ص475)
در کتب ذیل همین مطلب به بیان های مختلف آمده است :
فتح القدیر ج 1 ص499 – جامع البیان ج 5 ص18 بتحقیق صدقی جمیل العطار چاپ دار الفکر بیروت – تفسیر أبی حیّان ج 3 ص 218- در المنثور ج2 ص140، چاپ مطبعة الفتح جدّة – نواسخ القرآن ابن الجوزی ص 124- تفسیر الثعالبی ج 2 ص215 – تفسیر الرازی ج3 ص200
ب) قرائت بسیاری از بزرگان صحابه:
طبق روایات اهل سنت ، بسیاری از بزرگان صحابه و تابعین مانند ابن عباس و ابی بن کعب و مجاهد و سعید بن جبیر و ابن مسعود و سدی و دیگران این آیه را چنین قرائت می کرده اند:
“فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ إلیَ أجَلٍ مُسَمًّی فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ”
أخبرنا أبو زکریا العنبری حدثنا محمد بن عبد السلام حدثنا إسحاق بن إبراهیم أنبأ النضر بن شمیل أنبأ شعبة حدثنا أبو سلمة قال سمعت أبا نضرة یقول قرأت على بن عباس رضی الله عنهما فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فریضة قال بن عباس فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى قال أبو نضرة فقلت ما نقرأها کذلک فقال بن عباس والله لأنزلها الله کذلک هذا حدیث صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه
شنیدم ابانضره را که می گوید بر ابن عباس این آیه را خواندم که زنانی را که ایشان ایشان را متعه کرده اید پس اجر ایشان را به عنوان واجب وفریضه به ایشان بدهید .
ابن عباس گفت زنانی را که ایشان را متعه کرده اید تا زمان معین ابو نضره گفت: ما آن را چنین نمی خوانیم .ابن عباس گفت قسم به خداوند که خدا آن را چنین نازل کرد .
این حدیث بنا بر نظر مسلم (در شروط صحت حدیث) صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را در کتب خودشان نیاورده اند . (المستدرک على الصحیحین ج2 ص334 شماره 3192)
قرائت ایشان در کتابهای ذیل نیز نقل شده است : جامع البیان ج 5 ص19 – المصنف لعبد الرزاق الصنعانی ج 7 ص 497 و 498- شرح النووی على صحیح مسلم ج 9 ص 179- الکشاف للزمخشری ج 1 ص519- أحکام القرآن للجصاص ج 2 ص 185- تفسیر القرطبی ج5 ص130- تفسیر ابن کثیر ج1 ص486 – الدر المنثور ج 2 ص 139و 140 و…
قطعا مقصود ابن عباس نزول به عنوان قرآن نبوده است . چون تحریف قرآن به اجماع مسلمانان باطل است . بلکه مقصود نزول به عنوان تفسیر این آیه از جانب خداوند است . یعنی خداوند متعال بعد از نزول آیه یا همزمان با آن مصداق وتفسیر آیه را به همراه ذکر متن آیه ، به رسول خدا وحی می نمود . پس مقصود این آیه همان ازدواج تا زمان معین ومتعه است . جدا از لفظ استمتاع که در نص آیه آمده و می تواند دلیل دیگری بر اراده متعه باشد .
۲- نهی عمر از دو متعه حلال
از اموری که دلالت بر حلیت متعه می کند ، کلام عمر بن الخطاب است که گفت : دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود . من از آن دو نهی می کنم و بر(انجام دادن) آن دو عقاب می نمایم . اگر در زمینه متعه نسخی از جانب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم موجود بود ، قطعا عمر به آن استهشاد می کرد ، اما چنین نکرده است .بنا بر این ، روایت صراحت دارد در اینکه متعه در زمان رسول خدا حلال بوده است و تحریم آن نظر شخصی عمر است .
مدارک این روایت در کتب اهل سنت :
سرخسی در دو کتاب خود این روایت را از جمله روایاتی می داند که با سند صحیح از عمر نقل شده است :
وقد صحّ أنّ عمر رضى اللّه عنه نهى الناس عن المتعة فقال: متعتان کانتا على عهد رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم وأنا أنهى الناس عنهما ؛متعة النساء، ومتعة الحج .
با روایت صحیح از عمر نقل شده است که وی مردم را از متعه نهی کرد ، پس گفت :
دو متعه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم حلال بود ؛ متعه زنان و حج تمتع (المبسوط للسرخسی ج4 ص27 – أصول السرخسی ج2 ص6)
همین روایت در کتب ذیل نیز نقل شده است :
مسند أحمد بن حنبل ج3 ص325 ش 14519 – المغنی ج7 ص136چاپ دار الفکر 1405- أحکام القرآن للجصاص ج1 ص347 چاپ دار احیاء التراث العربی – تفسیر القرطبی ج2 ص392 – تذکرة الحفاظ ج1 ص366 – التفسیر الکبیر ج5 ص130 چاپ اول دار الکتب العلمیه بیروت – بدایة المجتهد ج1 ص244 چاپ دار الفکر بیروت – وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ج6 ص150 دار الثقافة لبنان
اما با غیر این مضمون روایاتی از صحابه رسول گرامی اسلام نقل شده است که صراحتا می گویند متعه در زمان رسول خدا و ابو بکر و مقداری از زمان عمر جایز بود و ما در آن زمان متعه می کردیم و نه آیه ای نازل شد تا آن را تحریم کند و نه رسول خدا از آن نهی کرد ؛ تا اینکه عمر آن را حرام اعلام کرد . که ما این روایات را در بخش ”
روایات دال بر حلیت متعه در کتب اهل سنت” ذکر کرده ایم .
ماجرای یحیی بن اکثم و این روایت :
در همین زمینه روایتی از یحیی بن اکثم نقل شده است که جالب توجه است :
قال یحیى بن أکثم لشیخ بالبصرة: بمن اقتدیت فی جواز المتعة؟ قال: بعمر بن الخطاب رضى اللّه عنه. قال: کیف وعمر کان أشدّ الناس فیها؟ قال: لأنّ الخبر الصحیح أنّه صعد المنبر فقال: إنّ اللّه ورسوله قد أحلاّ لکم متعتین وإنّی محرّمهما علیکم وأعاقب علیهما. قبلنا شهادته ولم نقبل تحریمه. (محاضرات الأدباء ج3 ص214)
یحیی بن أکثم به یکی از شیوخ در بصره گفت در جواز متعه از چه کسی تبعیت می کنی ؟ گفت از عمر . سوال کرد که چگونه و حال آنکه عمر از سخت گیر ترین مردمان در مورد متعه بود . گفت چون روایت صحیح می گوید که وی بالای منبر رفت و گفت خداوند و رسول وی متعه را حلال کردند و من آن را بر شما حرام می کنم و برای آن عقوبت ؛ پس ما شهادتش را ( در مورد حلیت آن از نظر خدا و رسولش) قبول کردیم اما حرام کردنش را (توسط عمر) قبول ننمودیم .
ماجرای مامون خلیفه عباسی و این روایت :
همچنین مأمون خلیفه عباسی – که در نظر ایشان امیر المومنین بوده است – نیز ماجرای جالبی در مورد این روایت دارد :
ایشان می گویند روزی مامون دستور داد تا در بین مردم به حلیت متعه ندا دهند (یعنی بگویند که متعه رسما حلال است ) . محمد بن منصور و ابو العیناء از فقهای دربار وی بر وی داخل شدند تا شاید نظر وی را بر گردانند. در حالیکه وی با عصبانیت مشغول مسواک کردن بود ، کلام عمر را ذکر کرده و گفت :
” دو متعه در زمان رسول خدا و ابو بکر بود و من آن دو را حرام می کنم !!!”
تو که هستی ای چپ چشم ( کنایه از کسی که به مطالب با دید درست نگاه نمی کند) تا از آنچه که رسول خدا و ابو بکر انجام داده اند نهی کنی؟
پس محمد بن منصور خواست با وی سخن بگوید اما ابو العیناء به وی گفت کسی که صراحتا در مورد عمر چنین سخن می گوید ما به وی چه بگوییم؟
در این هنگام یحیی بن اکثم بر وی وارد شده و با وی خلوت کرد و آنقدر با وی سخن گفت تا وی را از این نظر باز گرداند .
تاریخ بغداد ج 14 ص 203- تاریخ مدینة دمشق ج 64 ص 71- تهذیب الکمال ج 31 ص 214- وفیات الأعیان ج 5 ص 197
روایات دال بر حلیت متعه در کتب اهل سنت
3- روایات دال بر حلیت متعه در کتب اهل سنت:
در بسیاری روایات می بینیم که صحابه صراحتا می گویند که ایشان در زمان رسول خدا ، ابو بکر و قسمتی از دوران خلافت عمر متعه می کرده وآن را جایز می دانسته اند :
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ أَخْبَرَنِی أَبُو الزُّبَیْرِ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ یَقُول کُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنْ التَّمْرِ وَالدَّقِیقِ الْأَیَّامَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِی بَکْرٍ حَتَّى نَهَى عَنْهُ عُمَرُ فِی شَأْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ
از جابر بن عبد الله الأنصاری شنیدم که می گفت : ما در زمان رسول خدا و ابو بکر در مقابل یک مشت خرما یا آرد متعه می کردیم . تا اینکه عمر در قضیه عمرو بن حریث از آن نهی کرد . (صحیح مسلم ج2 ص 1023 باب نکاح المتعة)
الجمع بین الصحیحین ج2 ص399 – سنن البیهقی الکبرى ج7 ص237 – مسند أبی عوانة ج3 ص33- مصنف عبد الرزاق ج7 ص500 – معرفة السنن والآثار ج5 ص375 – التمهید لابن عبد البر ج10 ص112 – عون المعبود ج6 ص101 و…
شبیه همین روایت در مسند احمد وکتب دیگر ذکر شده است . (مسند أحمد بن حنبل ج1 ص52 و ج3 ص325 و…)
و نیز دهها روایت دیگر در صحیح بخاری و غیر آن ، که از جابر و دیگران نقل شده است که ما در زمان رسول خدا وابو بکر و ابتدای خلافت عمر متعه می کردیم .
محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش نقل میکند که :
4156 – حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا یَحْیَى عَنْ عِمْرَانَ أَبِی بَکْرٍ حَدَّثَنَا أَبُو رَجَاءٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ أُنْزِلَتْ آیَةُ الْمُتْعَةِ فِی کِتَابِ اللَّهِ فَفَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ یُنْزَلْ قُرْآنٌ یُحَرِّمُهُ وَلَمْ یَنْهَ عَنْهَا حَتَّى مَاتَ قَالَ رَجُلٌ بِرَأْیِهِ مَا شَاءَ قَالَ مُحَمَّدٌ یُقَالُ إنَّهُ عُمًر .
آیۀ متعه در زمان رسول خدا نازل شد و ما در زمان رسول خدا به آن عمل میکردیم و آیۀ هم بر حرمت آن نازل نگردید و رسول خدا هم تا دم مرگ ما را از آن منع نکرد ، مردی با رأی و میل خودش هر چه که دلش خواست گفت . و این شخص عمر بن الخطاب بود . (صحیح البخاری ، ج 5 ، ص 158)
همچنین مسلم نیشابوری در صحیحش نقل میکند که :
2496 – و حَدَّثَنَا الْحَسَنُ الْحُلْوَانِیُّ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ قَالَ قَالَ عَطَاءٌ
قَدِمَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ مُعْتَمِرًا فَجِئْنَاهُ فِی مَنْزِلِهِ فَسَأَلَهُ الْقَوْمُ عَنْ أَشْیَاءَ ثُمَّ ذَکَرُوا الْمُتْعَةَ فَقَالَ نَعَمْ اسْتَمْتَعْنَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِی بَکْرٍ وَعُمَرَ
عطاء گوید : جابر بن عبد الله انصاری برای عمره به مکه آمد . به منزل او رفتم ، مردمان از او مسأله میپرسیدند تا صحبت رسید به متعه . جابر بن عبد الله گفت :
بلی ما در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و هم در زمان ابوبکر و عمر متعه میکردیم . (صحیح مسلم ، ج4 ، ص131)
و باز در جایی دیگر نقل میکند :
2498 – حَدَّثَنَا حَامِدُ بْنُ عُمَرَ الْبَکْرَاوِیُّ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ یَعْنِی ابْنَ زِیَادٍ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ أَبِی نَضْرَةَ قَالَ
کُنْتُ عِنْدَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فَأَتَاهُ آتٍ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَابْنُ الزُّبَیْرِ اخْتَلَفَا فِی الْمُتْعَتَیْنِ فَقَالَ جَابِرٌ فَعَلْنَاهُمَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثُمَّ نَهَانَا عَنْهُمَا عُمَرُ فَلَمْ نَعُدْ لَهُمَا
من در نزد جابر بن عبد الله بودم ، گفتند عبد الله بن عباس و عبد الله بن زبیر در موضوع دو متعه [متعۀ نساء و متعۀ حج ] اختلاف نظر دارند . جابر بن عبد الله گفت : ما در زمان رسول خدا هر دو را به جا میآوردیم ؛ پس عمر آن دو را نهی کرد و ما هم دیگر پس از آن بجا نیاوردیم . (صحیح مسلم ، ج4 ، ص59)
4- کلام امیر مومنان و ابن عباس : اگر عمر از متعه نهی نمی کرد جز افراد بدبخت زنا نمی کردند :
این مطلب را ابن جریر طبری و سیوطی در تفسیرشان از امیر مومنان علی علیه السلام نقل می کنند که فرمود:
لولا أنّ عمر رضی اللّه عنه نهى عن المتعة ما زنى إلاّ شقی.
اگر عمر از متعه نهی نمی کرد جز افراد بد بخت زنا نمی کردند ( بلکه به متعه رو می آوردند)
تفسیر الطبری ج5 ص13 چاپ دار الفکر بیروت – الدر المنثور ج2 ص486 دار الفکر بیروت
عبد الرزاق نیز شبیه همین مطلب را از امیر مومنان در المصنف (ج7 ص500 شماره14029) نقل می کند
قرطبی نیز در تفسیرش ج 5 ص 130 (چاپ دار الشعب قاهره) شبیه همین مطلب را از ابن عباس نیز نقل می کند .
5- نظر صحابه ، تابعین و علمای اهل سنت و سیره آنها در مورد متعه:
یکی از ادله ای که نمی توان آن را انکار کرد سیره صحابه و تابعین در عمل به متعه بعد از زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بوده است . این عمل به قدری در میان ایشان شایع بوده است که با توجه به آن نمی توان ادعای نسخ متعه یا عالم نبودن این عده زیاد از علما و بزرگان صحابه و تابعین و نیز علمای اهل سنت را پذیرفت .
وقد ثبت على تحلیلها بعد رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم جماعة من السلف رضى اللّه عنهم منهم من الصحابة رضى اللّه عنهم: أسماء بنت أبى بکر الصدیق . وجابر بن عبد اللّه . وابن مسعود . وابن عباس. ومعاویة بن أبى سفیان ، وعمرو بن حریث . وأبو سعید الخدرى . وسلمة . ومعبد أبناء أمیّة بن خلف ، ورواه جابر بن عبد اللّه عن جمیع الصحابة مدّة رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم . ومدّة أبى بکر . وعمر إلى قرب آخر خلافة عمر.
واختلف فی إباحتها عن ابن الزبیر . وعن على فیها توقّف . وعن عمر بن الخطاب أنّه إنّما أنکرها إذا لم یشهد علیها عدلان فقط وأباحها بشهادة عدلین.
ومن التابعین طاوس . وعطاء . وسعید بن جبیر . وسائر فقهاء مکّة أعزها اللّه
المحلى ج 9 ص 519
گروهی از سلف بر حلیت متعه بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم باقی ماندند . در بین ایشان از صحابه اسماء دختر ابو بکر صدیق است وجابر بن عبد الله الانصاری و ابن مسعود و ابن عباس ومعاویه وعمرو بن حریث و ابو سعید خدری و سلمه ومعبد فرزندان امیة بن خلف .
جابر نظر به حلیت متعه را در زمان رسول خدا از همه صحابه نقل کرده است . و نیز در
زمان خلافت ابو بکر و نیز مدتی در زمان عمر تا اواخر خلافتش ( که طبق روایات خود اهل سنت بعد از آن از متعه نهی کرد) و در مورد اعتقاد ابن زبیر به حلال بودن آن اختلاف شده است . نیز از علی در مورد آن سکوت وتوقف در نظر دادن نقل شده است .
و از عمر نیز نقل شده است که تنها زمانی در مورد متعه اشکال می گرفت که دو شاهد در آن حاضر نباشند ، اما اگر دو شاهد شهادت دادند آن را جایز می دانست .
نیز قرطبی در کتاب الجامع لأحکام القرآن قرطبی ج 5 ص133 فتوای به حلیت متعه را نظر علمای مکه و یمن می داند .
از سوی دیگر می بینیم که بزرگان علمای اهل سنت نیز در مورد متعه نظر مخالفی نداشته اند و بالعکس حتی بسیاری از ایشان به این عمل رغبت بسیار نشان می داند .
مثلا عبد العزیز بن عبد الملک بن جریج از بزرگان علمای امویین و فقیه وعالم مکه که در زمان وی یکی از ارکان اصلی روایت بود و روایات وی به وفور در صحاح سته یافت می شود 90 زن متعه ای داشت :
1- قال أبو غسان زنیج سمعت جریرا الضبی یقول کان ابن جریج یرى المتعة تزوج بستین إمرأة وقیل إنه عهد إلى أولاده فی أسمائهن لئلا یغلط أحد منهم ویتزوج واحدة مما نکح أبوه بالمتعة
جریر می گفت که نظر ابن جریج حلیت متعه بود . او با 60 زن متعه کرد و گفته شده است که او نام ایشان را به اولادش گفت تا مبادا کسی از ایشان به اشتباه افتاده و با زنی از زنانی که پدرش با ایشان متعه کرده بود ازدواج کند!!! (سیر أعلام النبلاء ج6/ص331)
۲- وقال محمد بن عبد الله بن عبد الحکم سمعت الشافعی یقول استمتع ابن جریج بتسعین امرأة حتى إنه کان یحتقن فی اللیل بأوقیة شیرج طلبا للجماع (سیر أعلام النبلاء ج6/ص333)
از شافعی شنیدم که می گفت : ابن جریج با 90زن متعه کرد ؛ حتی او شبها یک ظرف روغن کنجد به خود تنقیه می کرد تا بتواند نزدیکی کند !!!
همچنین از مالک بن أنس و أحمد بن حنبل دو فقیه بزرگ اهل سنت و رهبران مذاهب مالکی و حنفی نیز قول به جواز متعه نقل شده است :
مالک بن أنس: وَتَفْسِیرُ الْمُتْعَةِ أَنْ یَقُولَ لِامْرَأَتِهِ : أَتَمَتَّعُ بِکَ کَذَا مِنْ الْمُدَّةِ بِکَذَا مِنْ الْبَدَلِ ، وَهَذَا بَاطِلٌ عِنْدَنَا جَائِزٌ عِنْدَ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ وَهُوَ الظَّاهِرُ مِنْ قَوْلِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ
تفسیر متعه آن است که به زنی گفته شود: من تو را برای فلان زمان و با فلان مقدار مال متعه میکنم و این در اعتقاد ما باطل است و مالک بن انس آن را جایز می داند و گویا نظر ابن عباس هم چنین باشد . المبسوط للسرخسی ج5 ص152
3- وفی أن النهی للتحریم أو الکراهة قولان لمالک
در اینکه نهی (از خوردن گوشت الاغ ومتعه) برای کراهت است یا حرمت مالک دو قول دارد . شرح الزرقانی ج3 ص198
4- وَقَالَ مَالِکٌ : هُوَ جَائِزٌ ؛ لِأَنَّهُ کَانَ مَشْرُوعًا فَیَبْقَى إلَى أَنْ یَظْهَرَ نَاسِخُه وَاشْتَهَرَ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ تَحْلِیلُهَا وَتَبِعَهُ عَلَى ذَلِکَ أَکْثَرُ أَصْحَابِهِ مِنْ أَهْلِ الْیَمَنِ وَمَکَّةَُ
مالک بن أنس می گوید که متعه جایز است . زیرا در ابتدا مشروع بوده است . پس همینطور باقی می ماند تا نسخش مشخص شود. مشهور است که ابن عباس نیز آن را حلال میدانست و بیشتر اصحاب او از اهل یمن و مکه نیز به تبعیت از ایشان ، آن را جایز میدانستند. تبیین الحقائق شرح کنز الدقائق فخر الدین ابو محمد عثمان بن علی زیلعی کتاب النکاح باب المتعة
احمد بن حنبل :
وقال أبو بکر فیها روایة أخرى أنها مکروهة غیر حرام لأن ابن منصور سأل أحمد عنها فقال یجتنبها أحب إلی قال فظاهر هذا الکراهة دون التحریم
از ابن قدامه نقل شده که ابوبکر گفت: روایت دیگری وارد شده که طبق آن ، متعه مکروه است ، نه حرام ؛ چون ابن منصور از احمد پرسید و او گفت: به نظر من ، دوری کردن از آن ( متعه ) بهتر است. گفت: پس ظاهر این گفته ، کراهت است نه حرمت.
المغنی ج7 ص136
همین مطلب در کتاب الکافی فی فقه ابن حنبل ج3 ص57 و کتاب شرح الزرکشی ج2 ص399 آمده است .
صحابه ای که متعه کرده و یا آن را جایز می دانسته اند :
ما اکنون فهرستی از اسامی بعضی از کسانی را که در کتب اهل سنت ، قول به حلیت متعه از ایشان نقل شده است ذکر می کنیم:
جابر بن عبداللَّه انصاری :
صحیح مسلم ج2 ص1022 باب نکاح المتعه چاپ دار إحیاء التراث العربی بیروت
مصنف عبد الرزاق ج7 ص499 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت
عمدة القاری ج17 ص 246 باب غزوة خیبر چاپ دار إحیاء التراث العربی بیروت
شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة
و…
عمران بن حصین خزاعی :
صحیح بخاری ج 4 ص 1642 چاپ دار ابن کثیر بیروت 1407 کتاب التفسیر باب “فمن تمتع بالعمرة إلی الحج” (بقره أیه 196)
مسند أحمد بن حنبل ج4 ص 436 چاپ موسسه قرطبه مصر
المحبر ص 289 باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی
التفسیر الکبیر ج10 ص41 چاپ دار الکتب العلمیه بیروت سوره نساء ذیل آیه “فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَئَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً”
تفسیر قرطبی ج5 ص 133چاپ دار الشعب قاهره
ابو سعید خدری :
المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت
شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة
عمدة القاری ج17 ص 246 باب غزوة خیبر چاپ دار إحیاء التراث العربی بیروت
عبداللَّه بن مسعود :
المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت
شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة
سلمة بن اکوع :
المحبر ص 289 باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی
شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة
مصنف عبد الرزاق ج7 ص 498 ش 14023 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت
کنز العمال ج 16 ص 219 ح 45731 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام :
التفسیر الکبیر ج10 ص43چاپ دار الکتب العلمیة بیروت ذیل آیه متعه سوره نساء
(روایت نهی عمر از متعه به نقل ازامیر مومنان):
الدر المنثور ج2 ص486 دار الفکر بیروت – تفسیر الطبری ج 5 ص13 چاپ دار الفکر بیروت – المصنف ج7 ص500 شماره 14029 – کنز العمال ج16 ص219ح 45728 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
ابن حزم نیز می گوید در مورد متعه از امیر مومنان روایات مختلفی نقل شده است (بعضی جواز و بعضی حرمت):
المحلى ج9 ص 520 چاپ دار الآفاق بیروت
سعد بن أبی وقاص:
صحیح مسلم ج2 ص 898 کتاب الحج باب جواز التمتع چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت
مسند أحمد بن حنبل ج1 ص181 چاپ موسسة قرطبه مصر و…
اشکال : این روایت و باقی روایات نقل شده از سعد مربوط به متعه حج است .
پاسخ : در روایت وی لفظ متعه آمده است ؛ علمای اهل سنت این روایت را مربوط به متعه حج( حج تمتع) می دانند ولی خود سعد در این روایت گفته است: زمانی متعه کردیم که معاویه کافر بود و همگان می دانند که حج تمتع رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در سال حجة الوداع بوده است و معاویه در آن سال اسلام آورده بود .
پس این روایت مربوط به قبل از آن زمان می گردد و مقصود از آن متعه نساء است نه حج .
عمرو بن حریث (حویرث) :
المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت
شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة
مصنف عبد الرزاق ج7 ص 497 ش 14021 و ص 499 ش 14025 و ص500 ش 14028 و 14029 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت
کنز العمال ج 16 ص 217 ح 45712 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
فتح الباری ج9 ص172چاپ دار المعرفة بیروت
سنن کبری بیهقی ج7 ص237 چاپ مکتبة دار الباز مکة المکرمة
أخبار المدینة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
معاویة بن ابی سفیان:
معاویه در ماجرای فتح مکه اسلام آورد . وی در زمان فتح طائف ، زنی به نام معانه را متعه نمود . این زن ، تا زمان خلافت معاویه زنده ماند و معاویه همه ساله هدایایی برای وی می فرستاد . پس ادعای حرمت متعه در فتح خیبر یا بعد از آن و حتی در ماجرای فتح مکه نمی تواند صحیح باشد .
المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت
شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة
مصنف عبد الرزاق ج7 ص 497 ش 14021 و ص 499 ش 14026 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت
سلمة بن أمیّة:
مصنف عبد الرزاق ج7 ص 498 ش 14024 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت
جمهرة انساب العرب ابن حزم ص 159 ذیل بحث بنو جمح
الإصابة حرف السین المهملة القسم الأول
المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت
فضالة بن جعفر بن أمیة:
أخبار المدینة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
ربیعة بن أمیة:
موطأ مالک ج2 ص542، ح1130 باب نکاح المتعة چاپ دار احیاء التراث العربی مصر
الدر المنثور ج2 ص486 چاپ دار الفکر بیروت
سنن البیهقی الکبرى ج7 ص206 ش 13950 باب نکاح المتعه چاپ مکتبة دار الباز مکه
الإصابة فی تمییز الصحابة ج2 ص521 چاپ دار الجیل بیروت
الأم ، ج 7 ص 235 چاپ دار المعرفة بیروت
کنز العمال ج 16 ص 217 ح 45717 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
أخبار المدینة ابن شبه ج1ص 382 ش 1197چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
معبد بن أمیة:
المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت
مصنف عبد الرزاق ج7 ص 499 ش 14027 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت
عبد الله بن أبی عوف بن جبیرة:
أخبار المدینة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
عمرو بن حوشب:
مصنف عبد الرزاق ج7 ص 500 ش 14031 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت
أبی بن کعب:
وی از کسانی بود که آیه متعه را به صورت إلی أجل مسمی (یعنی صریح در حلیت متعه) قرائت می کرد:
التفسیر الکبیر ج10 ص43 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
الدر المنثور ج2 ص484 چاپ دار الفکر بیروت
تفسیر الطبری ج5 ص13 چاپ دار الفکر بیروت
فتح القدیر ج1 ص449 چاپ دار الفکر بیروت
نیل الأوطار ج6 ص270 چاپ دار الجیل بیروت
و…
زید بن ثابت :
المحبر ص 289 باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی
اسماء دختر ابوبکر:
المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت
شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة
مسند طیالسی ص227 ح1637 چاپ دار المعرفة بیروت
در محاضرات الأدباء راغب ج2 ص234 – باب جواز المتعة چاپ دار القلم بیروت- آمده است :
ابن زبیر به ابن عباس گفت : چرا فتوای به حلیت متعه می دهی ؟ پاسخ داد از مادرت (أسماء) بپرس که چگونه تو را حامله شد . پس سوال کرد ؛ وی پاسخ داد تو را به دنیا نیاوردم مگر از متعه.
همین مطلب به صورت خلاصه در کتب ذیل آمده است :
زاد المعاد ج2 ص206 چاپ موسسة الرسالة بیروت و التمهید لابن عبد البر ج8 ص 208 و الاستذکار ابن عبد البر ج4 ص61 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت و..
البته متن کامل گفتگو در بعضی از منابع شیعه چنین آمده است:
ابوالقاسم کوفی میگوید: بعضی از علمای شیعه نقل کردهاند که وقتی ابن عباس وارد مکه شد و عبداللَّه بن زبیر نیز بر فراز منبر خطبه میخواند ، چون نظرش به ابن عباس افتاد ( در آن روزها نابینا بود ) گفت: ای مردم ، کوری نزد شما آمده که خدا دل او را نیز کور کند ، او عایشه امّ المؤمنین را دشنام میدهد و نزدیکان و اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله را لعن میکند و متعه را حلال میشمارد ، در حالی که زنای محض است .
این گفتار بر ابن عباس سنگین آمد ، در آن حال غلامش – عکرمه که دست او را گرفته بود – را صدا زد و گفت: مرا نزدیک او ببر ، پس او را نزدیک برد ، تا اینکه مقابل او ایستاد و شعری به این مضمون خواند:
زمانیکه با گروهی رو برو میشویم ، آن گروه را متلاشی میکنیم … تا اینکه گفت: و اما اینکه میگویی: متعه را در حالی که زنای محض است ، حلال میدانم ؛ به خدا قسم! در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله به آن عمل میشد و پس از ایشان نیز پیامبری بر انگیخته نشد ؛ دلیل جواز آن نیز گفته ابن صهاک است ، که میگفت: دو متعه در زمان رسولخداصلی الله علیه وآله وجود داشت و من آن دو را منع میکنم و ( مرتکبین را مجازات میکنم ) و ما گواهی او ( جواز متعه در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله ) را میپذیریم و تحریم او را قبول نمیکنیم . تو نیز از متعه متولد شدهای ، پس وقتی از این چوب ( منبر ) پایین آمدی از مادرت در مورد بُردهای ( پیراهن ) عوسجه بپرس! عبداللَّه بن عباس رفت و عبداللَّه بن زبیر نیز پایین آمد و با سرعت به سوی مادرش رفت و گفت: درباره بردهای عوسجه برایم بگو! و با عصبانیت اصرار کرد ، مادرش گفت: پدرت با رسول خداصلی الله علیه وآله بود و مردی به نام عوسجه دو برد ( پیراهن ) را به او هدیه کرد و پدرت از بیهمسری به پیامبرصلی الله علیه وآله گلایه و شکایت کرد ، آنگاه آن حضرت یکی از دو پیراهن را به او داد و او نیز نزد من آمد و با آن پیراهن مرا متعه کرد و مدتی گذشت و پیراهن دیگر آورد و به وسیله آنها مرا متعه کرد و من به تو حامله شدم ، پس تو فرزند متعه هستی! حالا بگو از کجا این خبر به گوش تو رسید ؟ گفت: از ابن عباس شنیدم . مادرش گفت: آیا من تو را از تماس با بنی هاشم منع نکردم ، و نگفتم – مواظب باش – آنها زبانهای غیر قابل تحمل و پیروزی دارند. (کتاب الاستغاثه ، ص145 ، مستدرک الوسائل ، ج14 ، ص450)
قسمتی از سخنرانی ابن زبیر و بر خورد شخصی باوی (بدون ذکر نام ابن عباس) در صحیح مسلم باب المتعة ذکر شده اس .
در کتب ذیل روایت را با متنی شفاف تر آورده و آن شخص را ابن عباس معرفی می کند :
سنن البیهقی الکبرى ج7 ص205 ش 13943 باب نکاح المتعه چاپ مکتبة دار الباز مکه
جمهرة خطب العرب ج2 ص 125 چاپ المکتبة العلمیة بیروت
سمط النجوم العوالی ج3 ص237 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
امّ عبداللَّه بنت ابی خیثمه:
کنز العمال ج 16 ص 218 ح 45726 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
سعد بن أبی سعد بن أبی طلحة:
أخبار المدینة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
عبداللَّه بن عباس بن عبد المطّلب :
صحیح مسلم ج2 ص 1028 ش 1407 باب نکاح المتعة چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت
مصنف عبد الرزاق ج7 ص 497 ش 14021 و ص499 ش 14027 و ص 501 ش 14032 و ص 502 ش 14033 و 14035 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت
المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت
المحبر ص 289 باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی
التفسیر الکبیر ج10 ص43 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت
الدر المنثور ج2 ص484 چاپ دار الفکر بیروت
تفسیر الطبری ج5 ص13 چاپ دار الفکر بیروت
فتح القدیر ج1 ص449 چاپ دار الفکر بیروت
سیر أعلام النبلاء ج15 ص243 چاپ موسسة الرسالة بیروت
سنن البیهقی الکبرى ج7 ص205 ش 13943 باب نکاح المتعه چاپ مکتبة دار الباز مکه
آیا ابن عباس از قول خود باز گشت؟