روزی محمّد بن سنان،[2] به محضر مبارک امام رضا(ع) مشرّف شد و به حضرت عرض کرد: مدّتی است نور چشمانم از بین رفته و نمیتوانم اطراف خود را به خوبی ببینم، به پزشک هم مراجعه کردم، امّا فایدهای نداشت.
امام رضا(ع) نامهای به فرزند گرامیشان به این مضمون نوشتند: ای جوادم! محمّد بن سنان مشکل بینایی دارد، تو از خداوند بخواه تا سلامتی چشمانش را به دست آورد.
حضرت این نامه را به خادم دادند و فرمودند: به همراه محمّد بن سنان نزد امام جواد(ع) برو. در آن زمان امام جواد(ع) طفل خردسالی بود. وقتی ایشان نامه پدر را مشاهده کرد، بلافاصله به درگاه الهی دعا کرد. در همان لحظه، نور چشم محمّدبنسنان بازگشت و او میتوانست به راحتی اطراف خود را مشاهده کند، سپس برای امام جواد(ع) این گونه دعا کرد:
«جعلک الله شیخاً علی هذه الاُمّة کما جعل عیسی بن مریم شیخاً علی بنی اسرائیل؛ خداوند متعال شما را در آینده، سرور و مولای این امّت قرار دهد، همانگونه که عیسی(ع) را سرور بنیاسرائیل قرار داد.». سپس خطاب به حضرت عرض کرد: «یا شبیه صاحب فطرس»[3] مدّتی از این واقعه گذشت، روزی خادم حضرت امام رضا(ع) نزد محمّدبنسنان آمد و گفت: «منظور از صاحب فطرس چه کسی بود؟ محمّدبنسنان گفت: یکی از فرشتگان الهی به نام فطرس، مورد غضب پروردگار قرار گرفت. خداوند بالهای او را برید و او را به جزیرهای دوردست تبعید کرد. او در این جزیره، ششصد سال به عبادت پروردگار پرداخت تا اشتباهش را جبران کند.
زمانی که حضرت سیّدالشهدا(ع) به دنیا آمد خداوند به جبرئیل فرمود: از طرف من نزد پیامبر اکرم(ص) برو و ولادت این مولود را به ایشان تبریک و تهنیت بگو. وقتی جبرئیل خواست پیام الهی را به رسول خاتم(ص) برساند، از آن جزیره عبور کرد، ناگهان متوجه فطرس شد؛ فطرس در عالم ملکوت با جبرئیل آشنا بود. وقتی جبرئیل حکایت فطرس را فهمید، به او گفت: اگر میخواهی بالهایت را بدست آوری، همراه من بیا، من کسی را میشناسم که میتواند تو را از این حالت خارج کند. فطرس گفت: من بالی برای همراهی با تو ندارم. جبرئیل گفت: بر پشت من سوار شو تا نزد رسول خاتم(ص) برویم.
این دو فرشته نزد پیامبراسلام(ص) آمدند. ابتدا جبرئیل پیام تهنیت پروردگار را به ایشان بازگو کرد، سپس مشکل فطرس را با پیامبر خاتم(ص) در میان گذاشت. پیامبر(ص) به فطرس فرمود: خودت را به گهواره مولود جدید، حضرت سیّدالشهدا(ع) نزدیک و بدن ایشان را لمس کن. در همان هنگام، بالهای فطرس سالم شدند و با همان بالها تا عالم ملکوت پرواز کرد.»[4]
این ماجرا نیز مقام رفیع حضرت سیّدالشهدا(ع) را نزد پروردگار بیان میکند. با وجود آنکه ایشان طفل شیرخوارهای بودند، امّا آنچنان نزد پروردگار، عزیز و گرامی بودند که به واسطه ایشان، فطرس از غضب الهی رهایی یافت.
——————————————————————-
[1]. پیش از پرداختن به موضوع شفاعت فطرس ملک باید اشاره کرد که نظر علمای اسلام در مورد روایت فطرس متفاوت است؛
نظریه اول) برخی از علمأ معتقدند هستند که حکایت فطرس به اثبات نیاز دارد؛ زیرا فطرس واژهای یونانی است و در دعای سوم شعبان هم به عنوان یک فرشته خوانده نشده است و نامی از ملک بودن او در این زیارتنامه نیامده است. بلکه به این صورت آمده «و عاذ فطرس بمهده»؛ یعنی فطرس به گهوارۀ امام حسین7 پناه برد. از سوی دیگر در مورد سند این دعا هم باید تحقیق شود. (پرسشها و پاسخها، ج2 ص88).
در نقد نظر اول باید گفت که در روایت کامل الزیارات (که در ادامه میآید) به صراحت تصریح گشته که فطرس از ملائکه است: «فیها ملک یقالله فطرس، کان من الحملة…»؛ بنابراین ادعای عدم فرشته بودن او قابل پذیرش نیست.
نظریه دوم) عده ای دیگر از علماء منکر معصیت فرشتگان و تنبیه آنها هستند و میگویند: روایت عصیان فطرس، با آیۀ شریفۀ (عِبادٌ مُکْرَمُونَ) (انبیاء(21): 26) و آیۀ (لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ): آنها دستورات الاهی را معصیت نمیکنند و آنچه را که امر شدهاند انجام میدهند(تحریم(66): 6) منافات دارد. علامه طباطبایی; میفرمایند که تکلیف فرشتگان، تکلیف تکوینی است نه تشریعی؛ در نتیجه عقاب و ثواب برای فرشتگان وجود ندارد و با این حساب تمرّد و عصیان هم برای آنان متصوّر نیست. بنابراین، در نگاه این گروه بین آیات قرآن و روایات عصیان فرشتگان، منافات وجود دارد و عصیان فرشتگان پذیرفته نیست. (تفسیرالمیزان 19/334)
نظریه سوم) پارهای دیگر از علما ضمن قبول صحت روایات عصیان فرشتگان، معتقدند مجازات و تنبیه ملائکه در اثر”ترک اَولی” بوده است، نه گناه و معصیت. منظور از ترک اولی، این است که آنها در اجرای دستورات الاهی عملی را که دارای اولویت بیشتری بوده رها کردهاند و به سوی عمل کم اولویت رفتهاند، یا انجام عمل را در وقتی و شرایطی که اولویت بیشتری داشته است، رها کرده و در شرایط و وقت دیگری به جا آوردهاند و به همین جهت مجازات و تنبیه شدهاند.
نظریه چهارم) شهید مطهری در کتاب توحید صفحه 342 میفرمایند که عدهای برای حل مشکل عصیان و تنبیه فرشتگان، احتمال دادهاند که این قبیل روایات مربوط به دستهای از ملائکه باشد که شبیه به انسان هستند. میگوید: بعضی از ملائکه را در اخبار و احادیث “ملائکۀ زمینی” میگویند، آنها موجوداتی هستند نامرئی، اما شاید خیلی به انسان شبیهاند؛ یعنی تکلیف میپذیرند و احیاناً تمرد میکنند. حقیقت اینها بر ما روشن نیست…حتی در بعضی از اخبار آمده است که بعضی از ملائکه از عنصرهای این عالم آفریده شدهاند.
نظریه پنجم) بعضی هم معتقدند چنانچه درستی سند و فرشته بودن فطرس، هر دو اثبات شود، این امر با آیۀ (لا یَعْصُونَ اللّهَ)، منافاتی ندارد؛ زیرا فرشتگان یکسان نیستند. فرشتگان حامل عرش، حامل وحی و مقامی والا دارند: (وَ ما مِنّا إِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ)؛ صافات(37): 164. فرشتگان حامل وحی معصوماند و تکامل هم ندارند. دلیلی نداریم که تمام فرشتهها از یک سنخ باشند و فرشتهای همانند انسان که دارای نفس مستکمله باشد، نداشته باشیم!. پس امکان دارد که فطرس از فرشتگان زمینی به شمار آید و با فرشتگان آسمانی یا اخروی تفاوت داشته باشد
نظریه ششم) با فرض صحت این روایات، این احتمال نیز مطرح است که چنین قضیهای دارای یک معنای باطنی و سمبلیک باشد. استاد شهید مرتضی مطهری; در این مورد چنین میگوید: «داستان فطرس ملک، رمزی است از برکت وجود سیدالشهدا(ع) که بال شکستهها با تماس به او صاحب بال و پر میشوند. افراد و ملتها اگر به راستی خود را به گهواره حسینی بمالند از جزایر دور افتاده(که سمبلی از گمراهی است) رهایی یافته و آزاد میشوند» (توحید، 343)
[2]. نام کامل وی، ابو جعفر محمّد بن حسن بن سنان زاهری است. وی در زمان کودکی، پدر خود را از دست داد و جدّش سنان، کفالت وی را به عهده گرفت. (رجال النجاشی:328) از جمله اساتید وی، میتوان به فضل بن شاذان و پدرش، یونس بن عبدالرحمان، محمّد بن عیسی عبیدی، محمّد بن حسین بن ابی الخطّاب، حسین بن سعید اهوازی، و ایوب بن نوح اشاره کرد (اختیار معرفة الرجال: 2/ 795)محمّد بن سنان، از اصحاب امام رضا7 بوده (رجال الطوسی: 377) و نقل شده که وی از اصحاب امام کاظم، امام جواد و امام هادی: نیز بوده است (الفوائد الرجالیه: 3/ 249 ـ 277).
[3]. رجال الکشی: 582: «حَمْدَوَیْهِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْأَدَمِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْزُبَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: شَکَوْتُ إِلَى الرِّضَا(ع) وَجَعَ الْعَیْنِ فَأَخَذَ قِرْطَاساً فَکَتَبَ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ(ع) وَ هُوَ أَقَلُّ مِنْ یَدِی وَ دَفَعَ الْکِتَابَ إِلَى الْخَادِمِ وَ أَمَرَنِی أَنْ أَذْهَبَ مَعَهُ وَ قَالَ اکْتُمْ فَأَتَیْنَاهُ وَ خَادِمٌ قَدْ حَمَلَهُ قَالَ فَفَتَحَ الْخَادِمُ الْکِتَابَ بَیْنَ یَدَیْ أَبِی جَعْفَرٍ(ع) قَالَ فَجَعَلَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) یَنْظُرُ فِی الْکِتَابِ وَ یَرْفَعُ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ یَقُولُ نَاجٍ فَفَعَلَ ذَلِکَ مِرَاراً فَذَهَبَ کُلُّ وَجَعٍ فِی عَیْنِی وَ أَبْصَرْتُ بَصَراً لَا یُبْصِرُهُ أَحَدٌ فَقَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَر(ع) جَعَلَکَ الله شَیْخاً عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ کَمَا جَعَلَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ شَیْخاً عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ قَالَ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ یَا شَبِیهَ صَاحِبِ فُطْرُسَ».
[4]. کامل الزیارات: 66، حدیث 1؛ «عن إبراهیم بن شعیب المیثمی قال سمعت أبا عبدالله(ع) یقول إن الحسین بن علی(ع) لما ولد أمر الله عز و جل جبرئیل أن یهبط فی ألف من الملائکة فیهنئ رسول الله (ص) من الله و من جبرئیل قال و کان مهبط جبرئیل(ع) على جزیرة فی البحر فیها ملک یقال له فطرس کان من الحملة فبعث فی شی ء فأبطأ فیه فکسر جناحه و ألقی فی تلک الجزیرة یعبد الله فیها ستمائة عام حتى ولد الحسین(ع) فقال الملک لجبرئیل أین ترید قال إن الله تعالى أنعم على محمد9 بنعمة فبعثت أهنئه من الله و منی فقال یا جبرئیل احملنی معک لعل محمّدا یدعو الله لی قال فحمله فلما دخل جبرئیل على النبی(ص) و هنأه من الله و هنأه منه و أخبره بحال فطرس فقال رسول الله(ص) یا جبرئیل أدخله فلما أدخله أخبر فطرس النبی(ص) بحاله فدعا له النبی(ص)و قال له تمسح بهذا المولود و عد إلى مکانک قال فتمسح فطرس بالحسین(ع) و ارتفع و قال یا رسول الله(ص) أما إن أمتک ستقتله و له علی مکافاة أن لا یزوره زائر إلا بلغته عنه و لا یسلم علیه مسلم إلا بلغته سلامه و لا یصلی علیه مصل إلا بلغته علیه صلاته قال ثم ارتفع.»