بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنْزِلِینَ ﴿۲۸﴾
و ما پس از او (یعنی حبیب) بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم (تا بر ایمان مجبورشان کنند) و هیچ این کار (با ملتی) نکردهایم (و نخواهیم کرد). (۲۸)
إِنْ کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿۲۹﴾
نبود عقوبتشان جز یک صیحه عذاب آسمانی که به ناگاه همه هلاک شدند. (۲۹)
یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿۳۰﴾
وای بر حال این بندگان (گمراه لجوج) که هیچ رسولی برای هدایت آنها نیامد جز آنکه او را به تمسخر و استهزا گرفتند. (۳۰)
أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لَا یَرْجِعُونَ ﴿۳۱﴾
آیا ندیدند چه بسیار طوایفی را پیش از اینها هلاک کردیم که دیگر ابدا به (دیار) اینان باز نگردند؟ (۳۱)
وَإِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ ﴿۳۲﴾
و هیچ کس (از گذشته و آینده در عالم) نیست جز آنکه همه نزد ما حاضر آورده میشوند. (۳۲)
وَآیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ ﴿۳۳﴾
و یک برهان برای آنان (بر این که ما مردگان را زنده میکنیم) آن است که زمین مرده را (به باران رحمت) زنده کرده و از آن دانهای که قوت و روزی خلق شود میرویانیم. (۳۳)
وَجَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِنْ نَخِیلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنَ الْعُیُونِ ﴿۳۴﴾
و در زمین باغها از نخل خرما و انگور قرار دادیم و در آن چشمههای آب جاری کردیم. (۳۴)
لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَفَلَا یَشْکُرُونَ ﴿۳۵﴾
تا مردم از میوه آن باغها تناول کنند و از انواع غذاهایی که (از این میوهها و نباتات) به دست خود عمل میآورند نیز تغذیه نمایند. آیا نباید شکر آن نعمتها به جای آرند. (۳۵)
سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ ﴿۳۶﴾
پاک و منزه است خدایی که همه ممکنات عالم را جفت آفریده چه از نباتات (و حیوانات) و چه از نفوس بشر و دیگر مخلوقات که اینان از آنها آگه نیستند. (۳۶)
وَآیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ ﴿۳۷﴾
و برهان دیگر برای خلق (در اثبات قدرت حق) وجود شب است که ما چون پرده روز را از آن برگیریم ناگهان همه آنان (و همه چیز) در تاریکی فرو میروند. (۳۷)
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ﴿۳۸﴾
و نیز خورشید تابان بر مدار معیّن خود دایم بیهیچ اختلاف به گردش است. این طرح و تدبیر خدای دانای مقتدر است (و برهان دیگر بر قدرت اوست). (۳۸)
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ ﴿۳۹﴾
و نیز (گردش) ماه را (در) منازل معیّن مقدّر کردیم تا مانند شاخه خشکیده خرما (زرد و لاغر به منزل اول) باز گردد (و این بر قدرت حق برهان دیگری است). (۳۹)
لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ ﴿۴۰﴾
نه (در گردش منظم عالم) خورشید را شاید که به ماه فرا رسد و نه شب بر روز سبقت گیرد و هر یک بر مدار معیّنی (در این دریای بیپایان) شناورند. (۴۰)
وَآیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ﴿۴۱﴾
و برهان دیگر برای آنان آن که ما فرزندان آنان (یعنی بشر) را در کشتی پربار سوار گردانیدیم. (۴۱)
وَخَلَقْنَا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ مَا یَرْکَبُونَ ﴿۴۲﴾
و نیز برای آنها به مانند کشتی چیزی که بر آن سوار شوند خلق کردیم (شاید اتومبیل و ترن و طیّاره مقصود باشد). (۴۲)
وَإِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِیخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ یُنْقَذُونَ ﴿۴۳﴾
و اگر بخواهیم همه را به دریا غرق کنیم که ابدا نه فریاد رسی و نه راه نجاتی یابند. (۴۳)
إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ ﴿۴۴﴾
مگر باز لطف و رحمت ما آنها را نجات دهد و تا وقت معیّن بهره زندگی بخشد. (۴۴)
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۴۵﴾
و چون مردم را گویند که در امر گذشته و آینده (دنیا و آخرت) خویش (اندیشه کنید و) تقوا پیشه کنید شاید مورد لطف و رحمت خدا گردید (روی بگردانند). (۴۵)
وَمَا تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ ﴿۴۶﴾
و بر این مردم (غافل) هیچ از آیات الهی نیاید جز آنکه از آن اعراض کنند. (۴۶)
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿۴۷﴾
و چون به آنها گویند که از آنچه خدا روزی شما قرار داده (چیزی برای خدا به فقیران) انفاق کنید، کافران به اهل ایمان جواب دهند آیا ما به کسی که اگر خدا میخواست به او هم روزی میداد اطعام و دستگیری کنیم؟ شما پیداست که سخت در غلط و گمراهی هستید (و راه راست آن است که چنان که خدا به فقیران احسان نکرده ما هم نکنیم). (۴۷)
وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿۴۸﴾
و کافران (از روی تمسخر به رسول و مؤمنان) گویند: پس این وعده (قیامت و بهشت و دوزخ) اگر راست میگویید کی خواهد بود؟ (۴۸)
مَا یَنْظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یَخِصِّمُونَ ﴿۴۹﴾
این منکران قیامت انتظار نکشند جز یک صیحه (اسرافیل حق) را که (به مرگ) همه را فرا گیرد در حالی که (در کارهای دنیا یا در صیحه دوم قیامت) با هم به بحث و جدل مشغولاند. (۴۹)
فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ ﴿۵۰﴾
پس (در آن لحظه مرگ) نه توانایی سفارشی دارند و نه به اهل بیت خود رجوع توانند کرد. (۵۰)
وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ ﴿۵۱﴾
و (چون بار دوم) در صور دمیده شود به ناگاه همه از قبرها به سوی خدای خود به سرعت میشتابند. (۵۱)
قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ ﴿۵۲﴾
و گویند: ای وای بر ما، که ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ این همان وعده خدای مهربان است و رسولان همه راست گفتند. (۵۲)
إِنْ کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ ﴿۵۳﴾
و آن جز یک صیحه (و یک لحظه بیش) نباشد که ناگاه تمام خلایق محشر به پیشگاه ما حاضر آورده خواهند شد. (۵۳)
فَالْیَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۵۴﴾
پس در آن روز کمترین ظلمی به هیچ کس نشود و جز آنچه عمل کردهاید ابدا جزایی نخواهید یافت. (۵۴)
إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ ﴿۵۵﴾
اهل بهشت آن روز خوش به وجد و نشاط مشغولند. (۵۵)
هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِکِ مُتَّکِئُونَ ﴿۵۶﴾
آنان با زنان و اقرانشان در سایهها (ی درختان بهشت) بر تختها (ی عزّت) تکیه کردهاند. (۵۶)
لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَلَهُمْ مَا یَدَّعُونَ ﴿۵۷﴾
برای آنها در آنجا میوههای گوناگون و هر چه بخواهند آماده است. (۵۷)
سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ ﴿۵۸﴾
(فرشتگان رحمت) بر آنان از خدای مهربان سلام و تحیّت رسانند. (۵۸)
وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ ﴿۵۹﴾
و (به فاسقان خطاب شود) ای بد کاران، امروز شما (از صف نیکوان) جدا شوید. (۵۹)
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۶۰﴾
(خطاب آید) ای آدم زادگان، آیا به شما سفارش ننمودم که شیطان را نپرستید، زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شماست؟! (۶۰)
وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ ﴿۶۱﴾
و مرا پرستش کنید، که این راه مستقیم (سعادت ابدی) است؟! (۶۱)
وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ ﴿۶۲﴾
و همانا خلق بسیاری از شما نوع بشر را (این دیو) به گمراهی کشید، آیا عقل و فکرت کار نمیبستید (تا از مکر و فریبش بپرهیزید). (۶۲)
هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۶۳﴾
این همان دوزخی است که به شما (پیروان شیطان) وعده میدادند. (۶۳)
اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ ﴿۶۴﴾
امروز در آتش آن به کیفر کفرتان داخل شوید. (۶۴)
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۶۵﴾
امروز بر دهان آن کافران مهر خموشی نهیم و دستهایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه میکردند گواهی دهد. (۶۵)
وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ ﴿۶۶﴾
و اگر ما بخواهیم، دیدههایشان را (به گمراهی) محو و نابینا کنیم تا چون به راه سبقت گیرند کجا (با کوری و گمراهی) بصیرت یابند؟ (۶۶)
وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیًّا وَلَا یَرْجِعُونَ ﴿۶۷﴾
و اگر بخواهیم همان جا صورت آنها را مسخ کنیم (تا به شکل سگان و بوزینگان شوند) که نه (از آن صورت یا از آن جا) بتوانند گذشت و نه (به صورت اول) بازگشت. (۶۷)
وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ ﴿۶۸﴾
و ما هر کس را عمر دراز دهیم (به پیری) در خلقتش تغییر دهیم. آیا (در این کار) تعقل نمیکنند (که اگر عمر به دست طبیعت بود پس از کمال به نقصان باز نمیگشت). (۶۸)
وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِینٌ ﴿۶۹﴾
و نه ما او را (یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را) شعر آموختیم و نه شاعری شایسته مقام اوست، بلکه این کتاب چیزی جز ذکر الهی و قرآن روشن بیان خدا نیست. (۶۹)
لِیُنْذِرَ مَنْ کَانَ حَیًّا وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿۷۰﴾
تا هر که را زندهدل است (به آیاتش پند دهد و از خدا و قیامت) بترساند و بر کافران (نیز به اتمام حجت) وعده عذاب حتم و لازم گردد. (۷۰)
أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ ﴿۷۱﴾
آیا کافران ندیدند که بر آنها به دست (قدرت) خود از جمله آفریدگان چهارپایانی خلقت کردیم تا مالک آنها شوند؟ (۷۱)
وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ ﴿۷۲﴾
و آن حیوانات (با عظمت و قوت) را مطیع و رام آنها ساختیم که هم بر آنها سوار شوند و هم از آنها غذا تناول کنند. (۷۲)
وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا یَشْکُرُونَ ﴿۷۳﴾
و برای آنها در آن حیوانات منافع (بسیاری از پوست و پشم و کرک و غیره) و آشامیدنیهای فراوان (از شیر و ماست و روغن و غیره) هست، آیا شکر (این نعمتها را) نباید به جای آرند؟ (۷۳)
وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ ﴿۷۴﴾
و (مشرکان از جهل) به جای خدا خدایانی دیگر اتخاذ کردند تا مگر (از جانب آنها) یاری شوند. (۷۴)
لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ ﴿۷۵﴾
هرگز آن خدایان کمترین نصرتی به آنها نتوانند کرد و خود این مشرکان معبودانشان را سپاهی حاضر خدمت هستند که همگی را (در قیامت در آتش دوزخ) حاضر آرند. (۷۵)
فَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ ﴿۷۶﴾
پس سخن این مشرکان تو را محزون نکند. ما هر آنچه پنهان و آشکار گویند همه را میدانیم (و به کیفر کفرشان میرسانیم). (۷۶)
أَوَلَمْ یَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ ﴿۷۷﴾
آیا انسان ندید که ما او را از نطفه ناقابل (چنین آراسته) خلقت کردیم؟ آن گاه (به جای آنکه شکر گزار باشد) دشمن آشکار ما گردید. (۷۷)
وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ ﴿۷۸﴾
و برای ما مثلی (جاهلانه) زد و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: این استخوانهای پوسیده را باز که زنده میکند؟ (۷۸)
قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ ﴿۷۹﴾
بگو: آن خدایی زنده میکند که اول بار آنها را ایجاد کرد و او به هر آفریدهای داناست. (۷۹)
الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ ﴿۸۰﴾
آن خدایی که از درخت سبز و تر برای انتفاع شما آتش قرار داده که (برای حاجتی که خواهید) بر میافروزید. (۸۰)
أَوَلَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ ﴿۸۱﴾
آیا آن خدایی که (خلقت با عظمت) آسمانها و زمین را آفریده بر آفرینش (موجود ضعیفی) مانند این کافران قادر نیست (که چون مردند باز آنها را زنده گرداند)؟ چرا (البته قادر است) و او آفریننده و داناست. (۸۱)
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿۸۲﴾
فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید: «موجود باش» بلا فاصله موجود خواهد شد. (۸۲)
فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾
پس منزه و پاک است خدایی که (ملک و) ملکوت هر موجود به دست (قدرت) او و بازگشت شما همه خلایق به سوی اوست. (۸۳)
سوره ۳۷: الصافات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالصَّافَّاتِ صَفًّا ﴿۱﴾
قسم به صف زدگان (چون فوج فرشتگان یا نماز گزاران یا سپاه اهل ایمان) که صف آرایی کردهاند. (۱)
فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا ﴿۲﴾
قسم به منع و زجر کنندگان (از عمل معصیت کاران، یا رانندگان ابر و باران). (۲)
فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا ﴿۳﴾
قسم به تلاوت کنندگان ذکر (همه کتب آسمانی یا آیات قرآن). (۳)
إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ ﴿۴﴾
که محققا خدای شما یکی است. (۴)
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ ﴿۵﴾
همان خدای یکتا که آفریننده آسمانها و زمین است و هر چه بین آنهاست و آفریننده مشرقها (و مغربها) است. (۵)
إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ ﴿۶﴾
ما نزدیکترین آسمان را به زیور انجم بیاراستیم. (۶)
وَحِفْظًا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ مَارِدٍ ﴿۷﴾
و (به شهاب آن انجم) از تسلط هر شیطان سرکش گمراه محفوظ داشتیم. (۷)
لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَیُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ ﴿۸﴾
تا شیاطین هیچ از وحی و سخنان فرشتگان عالم بالا نشنوند و از هر طرف به قهر رانده شوند. (۸)
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ ﴿۹﴾
هم به قهر برانندشان و هم به عذاب دائم (قیامت) گرفتار شوند. (۹)
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ﴿۱۰﴾
جز آنکه کسی (از شیاطین چون خواهد از عالم بالا) خبری برباید هم او را تیر شهاب فروزان تعقیب کند. (۱۰)
فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لَازِبٍ ﴿۱۱﴾
از این منکران قیامت بپرس که آیا خلقت آنها سختتر است یا موجودات (با عظمت) دیگر که ما خلق کردهایم؟ و ما اینان را در اول از گل چسبنده بیافریدیم. (۱۱)
بَلْ عَجِبْتَ وَیَسْخَرُونَ ﴿۱۲﴾
بلکه تو (از انکار منکران) تعجب کردی و آنها هم به تمسخر پرداختند. (۱۲)
وَإِذَا ذُکِّرُوا لَا یَذْکُرُونَ ﴿۱۳﴾
و هر گاه به آنها پند و اندرز دهند هیچ متذکر نمیشوند. (۱۳)
وَإِذَا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ ﴿۱۴﴾
و چون آیت و معجزی مشاهده کنند باز هم به فسوس و مسخره پردازند. (۱۴)
وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ ﴿۱۵﴾
و گویند: این خود پیداست که سحری بیش نیست. (۱۵)
أَإِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿۱۶﴾
(و با تعجب و انکار گویند) آیا چون ما مردیم و خاک و استخوان پوسیده شدیم باز زنده و برانگیخته میشویم؟ (۱۶)
أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ ﴿۱۷﴾
یا پدران گذشته ما زنده میشوند؟! (۱۷)
قُلْ نَعَمْ وَأَنْتُمْ دَاخِرُونَ ﴿۱۸﴾
بگو: آری شما (و هم پدرانتان) خوار و ذلیل به محشر مبعوث خواهید شد. (۱۸)
فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ یَنْظُرُونَ ﴿۱۹﴾
تنها به یک صیحه (اسرافیل) است که ناگاه همه (زنده شده و از قبرها بر خیزند و عرصه قیامت را) بنگرند. (۱۹)
وَقَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ ﴿۲۰﴾
و گویند: ای وای بر ما، این است روز جزای اعمال. (۲۰)
هَذَا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ﴿۲۱﴾
این است روز حکم (بر نیک و بد) که شما تکذیب آن میکردید. (۲۱)
احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ ﴿۲۲﴾
(و خطاب شود که) اینک ستمکاران را حاضر کنید با همسران (یا پیروان) و آنچه معبود ایشان بود، (۲۲)
مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ ﴿۲۳﴾
که به جز خدا میپرستیدند، و همه را به راه دوزخ راه نمایید. (۲۳)
وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ ﴿۲۴﴾
و (در موقف حساب) نگاهشان دارید که در کارشان سخت مسئولند. (۲۴)
مَا لَکُمْ لَا تَنَاصَرُونَ ﴿۲۵﴾
(به آنان خطاب شود که) چرا شما (در دفع عذاب) به یکدیگر نصرت نمیکنید؟ (۲۵)
بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ ﴿۲۶﴾
بلکه در این روز آنها همه سخت تسلیم و ذلیلند. (۲۶)
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿۲۷﴾
و در آن هنگامه برخی از آنان به بعضی دیگر رو نموده (یعنی مرئوسین با رؤسا) سؤال و جواب کنند. (۲۷)
قَالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْیَمِینِ ﴿۲۸﴾
گویند: شما بودید که از سمت راست (و چپ برای فریب) ما میآمدید. (۲۸)
قَالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿۲۹﴾
آنها جواب دهند (که به ما مربوط نیست) بلکه شما خود ایمان نیاوردید. (۲۹)
وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْمًا طَاغِینَ ﴿۳۰﴾
و ما بر شما تسلط و حجتی نداشتیم بلکه شما خودتان طاغی و سرکش مردمی بودید. (۳۰)
فَحَقَّ عَلَیْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ ﴿۳۱﴾
پس امروز بر همه ما وعده (انتقام) خدایمان حتمی است، و البته عذاب را خواهیم چشید. (۳۱)
فَأَغْوَیْنَاکُمْ إِنَّا کُنَّا غَاوِینَ ﴿۳۲﴾
و ما شما را بدین سبب گمراه کردیم که خود گمراه بودیم. (۳۲)
فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ ﴿۳۳﴾
و در آن روز آنها همه در عذاب مشترکند. (۳۳)
إِنَّا کَذَلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ ﴿۳۴﴾
ما چنین از بد کاران انتقام میکشیم. (۳۴)
إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ ﴿۳۵﴾
آنها بودند که چون لا اله الاّ اللّه (کلمه توحید) به ایشان گفته میشد (از قبول آن) سرکشی میکردند. (۳۵)
وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ ﴿۳۶﴾
و میگفتند: آیا ما به خاطر شاعر دیوانهای دست از خدایان خود برداریم؟! (۳۶)
بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ ﴿۳۷﴾
(چنین نیست که آنها پنداشتند) بلکه (محمّد صلی الله علیه و آله پیغمبر بزرگی است که برای تعلیم و هدایت خلق عالم) با برهان روشن حق آمد و (حجت و معجزاتش) صدق پیغمبران پیشین را نیز اثبات کرد. (۳۷)
إِنَّکُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِیمِ ﴿۳۸﴾
شما (که او را تکذیب کردید امروز) عذاب سخت و دردناک خواهید چشید. (۳۸)
وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۳۹﴾
و جز به کردارتان مجازات نمیشوید. (۳۹)
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿۴۰﴾
(امروز همه مسئولند) جز بندگان پاک برگزیده خدا. (۴۰)
أُولَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ ﴿۴۱﴾
آنان را (در بهشت ابد) روزی جسمانی و روحانی (بی حساب) معیّن است. (۴۱)
فَوَاکِهُ وَهُمْ مُکْرَمُونَ ﴿۴۲﴾
میوههای گوناگون بهشتی، و هم آنها (در آن عالم جاودانی) بزرگوار و محترمند. (۴۲)
فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿۴۳﴾
در آن بهشت پر نعمت متنعّمند. (۴۳)
عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ ﴿۴۴﴾
بر تختهای عالی رو به روی یکدیگر نشستهاند. (۴۴)
یُطَافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ﴿۴۵﴾
(حور و غلمان) با جام شراب طهور بر آنان دور میزنند. (۴۵)
بَیْضَاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ ﴿۴۶﴾
شرابی سپید و روشن که آشامندگان لذت کامل برند. (۴۶)
لَا فِیهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا یُنْزَفُونَ ﴿۴۷﴾
نه در آن میخمار و دردسری و نه مستی و مدهوشی است. (۴۷)
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ ﴿۴۸﴾
و در بزم حضورشان حوران زیبا چشمی است که (جز به شوهر خود) به هیچ کس ننگرند. (۴۸)
کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ ﴿۴۹﴾
گویی آن حوران (در سفیدی و لطافت) بیضه مکنونند [یعنی تخم شتر مرغ که بسیار خوشرنگ است و شتر مرغ آن را با پر خویش میپوشاند تا غبار بر آن ننشیند. (م)]. (۴۹)
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿۵۰﴾
در آنجا مؤمنان بعضی با بعضی به صحبت روی کنند. (۵۰)
قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٌ ﴿۵۱﴾
یکی از آنها گوید: (ای رفیقان بهشتی) مرا (در دنیا) همنشینی (کافر) بود. (۵۱)
یَقُولُ أَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِینَ ﴿۵۲﴾
که با من میگفت: آیا تو (وعدههای بهشت و قیامت را) باور میکنی؟ (۵۲)
أَإِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَدِینُونَ ﴿۵۳﴾
آیا چون مردیم و استخوان ما خاک راه شد باز (زنده شویم و) پاداش و کیفری یابیم؟ (۵۳)
قَالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ ﴿۵۴﴾
باز (این گوینده بهشتی به رفیقان) گوید: آیا میخواهید نظر کنید (و آن رفیق کافر را اینک در دوزخ بنگرید). (۵۴)
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَوَاءِ الْجَحِیمِ ﴿۵۵﴾
آن گاه خود بنگرد و او را در میان دوزخ (معذّب) بیند. (۵۵)
قَالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ ﴿۵۶﴾
به او گوید: قسم به خدا که نزدیک بود مرا (همچون خود) هلاک گردانی. (۵۶)
وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ ﴿۵۷﴾
و اگر نعمت و لطف خدای من (نگهدار) نبود من هم به دوزخ (نزد تو) از حاضر شدگان بودم. (۵۷)
أَفَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ ﴿۵۸﴾
(و از خوشحالی گوید) آیا دیگر ما را مرگی نخواهد بود؟ (۵۸)
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ ﴿۵۹﴾
جز همان مرگ اول (که در دنیا مردیم) و دیگر هیچ رنج و عذابی بر ما نخواهد بود؟ (۵۹)
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿۶۰﴾
این است همان سعادت و رستگاری بزرگ. (۶۰)
لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُونَ ﴿۶۱﴾
آنان که سعی و عملی میکنند باید بر مثل این (بهشت جاودانی) کنند (نه بر دنیای دو روزه فانی). (۶۱)
أَذَلِکَ خَیْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ ﴿۶۲﴾
آیا این پذیرایی (و مقام عالی) بهتر است یا درخت زقّوم جهنم؟ (۶۲)
إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ ﴿۶۳﴾
که آن درخت را ما بلای جان ستمکاران عالم گردانیدیم. (۶۳)
إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ ﴿۶۴﴾
آن زقوم به حقیقت درختی است که از بن دوزخ برآید. (۶۴)
طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّیَاطِینِ ﴿۶۵﴾
میوهاش (در خباثت) گویی سرهای شیاطین است. (۶۵)
فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿۶۶﴾
اهل دوزخ از آن درخت (خباثت) آن طور میخورند که شکمها پر میسازند. (۶۶)
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْبًا مِنْ حَمِیمٍ ﴿۶۷﴾
پس از خوردن زقّوم دوزخ بر آنها آمیزهای از شراب سوزان خواهد بود. (۶۷)
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ ﴿۶۸﴾
و باز هم رجوعشان به سوی (عذاب دایم) جهنّم است. (۶۸)
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّینَ ﴿۶۹﴾
چرا که آنها پدرانشان را در ضلالت و گمراهی یافتند. (۶۹)
فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یُهْرَعُونَ ﴿۷۰﴾
و باز از پی آنها شتابان میرفتند. (۷۰)
وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ ﴿۷۱﴾
و قبل از اینان بیشتر پیشینیان هم سخت گمراه بودند. (۷۱)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِمْ مُنْذِرِینَ ﴿۷۲﴾
و ما رسولانی برای بیم و پند بر آنها فرستادیم. (۷۲)
فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ ﴿۷۳﴾
(همه را تکذیب کردند) پس بنگر تا عاقبت کار آن امتهای بیم داده شده (گمراه) به چه (سختی و هلاکت) انجامید. (۷۳)
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿۷۴﴾
جز بندگان پاک برگزیده خدا (همه هلاک شدند). (۷۴)
وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ ﴿۷۵﴾
و همانا نوح ما را (بر یاری خود) ندا کرد و ما او را چه نیکو اجابت کردیم. (۷۵)
وَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ ﴿۷۶﴾
و او را با اهل بیتش (و پیروانش) همه را از اندوه و بلای بزرگ (هلاکت غرق) نجات دادیم. (۷۶)
وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ ﴿۷۷﴾
و نژاد و اولاد او را روی زمین باقی داشتیم. (۷۷)
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ﴿۷۸﴾
و در میان آیندگان نام نیکویش بگذاشتیم. (۷۸)
سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ ﴿۷۹﴾
سلام و تحیّت بر نوح (خدا پرست) در میان عالمیان باد. (۷۹)
إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۸۰﴾
ما نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم. (۸۰)
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ﴿۸۱﴾
که او به حقیقت از بندگان با ایمان ما بود. (۸۱)
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ ﴿۸۲﴾
آن گاه دیگران را همه غرق دریای هلاک گردانیدیم. (۸۲)
وَإِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ ﴿۸۳﴾
و از پیروان نوح (در دعوت به توحید و خدا پرستی) به حقیقت ابراهیم (خلیل) بود. (۸۳)
إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ﴿۸۴﴾
که با قلبی پاک و سالم (از شرک) به سوی پروردگار خویش آمد. (۸۴)
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ ﴿۸۵﴾
هنگامی که با پدر (یعنی عموی) خود و قومش گفت: شما به پرستش چه مشغولید؟ (۸۵)
أَئِفْکًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ ﴿۸۶﴾
آیا رواست که به دروغ خدایانی به جای خدای یکتا بر میگزینید؟ (۸۶)
فَمَا ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۸۷﴾
پس در این صورت به خدای جهانیان چه گمان میبرید (و از قهر و انتقام خدا چگونه نمیترسید). (۸۷)
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ ﴿۸۸﴾
آن گاه (ابراهیم تدبیری اندیشید و) به ستارگان آسمان نگاهی کرد. (۸۸)
فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ ﴿۸۹﴾
و با قومش گفت که من بیمارم (و نتوانم به جشن عید بتان آیم). (۸۹)
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ ﴿۹۰﴾
قوم از او دست کشیده برگشتند (و از بتخانه در پی نشاط عید به باغ و صحرا شتافتند). (۹۰)
فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ ﴿۹۱﴾
ابراهیم (که بتخانه را خلوت یافت) قصد بتهای آنان کرد و گفت: آیا شما غذا نمیخورید؟ (۹۱)
مَا لَکُمْ لَا تَنْطِقُونَ ﴿۹۲﴾
چرا سخن نمیگویید؟ (شما چه خدایان بیاثر باطلی هستید!) (۹۲)
فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْبًا بِالْیَمِینِ ﴿۹۳﴾
و محکم (با تبر) بر بتان زد (و جز بت بزرگ همه را درهم شکست). (۹۳)
فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ ﴿۹۴﴾
قوم (آگه شدند و) با شتاب (از پی انتقام) به سوی او آمدند. (۹۴)
قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ ﴿۹۵﴾
ابراهیم گفت: آیا رواست که شما چیزی به دست خود بتراشید و آن را پرستش کنید؟ (۹۵)
وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ ﴿۹۶﴾
در صورتی که شما و آنچه (از بتان) میسازید همه را خدا آفریده. (۹۶)
قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَانًا فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ ﴿۹۷﴾
(قوم حجت و برهانش نشنیدند و) گفتند: باید بر او آتشخانهای بسازید و او را در آتش افکنید. (۹۷)
فَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ ﴿۹۸﴾
نمرودیان قصد مکر و ستمش کردند ما هم آنان را خوار و نابود ساختیم (و آتش را بر او گلستان کردیم). (۹۸)
وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ ﴿۹۹﴾
و ابراهیم (پس از نجات از بیداد نمرودیان به قومش) گفت: من (با کمال اخلاص) به سوی خدای خود میروم که البته هدایتم خواهد فرمود. (۹۹)
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿۱۰۰﴾
بار الها، مرا فرزند صالحی که از بندگان شایسته تو باشد عطا فرما. (۱۰۰)
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ ﴿۱۰۱﴾
پس مژده پسر بردباری به او دادیم. (۱۰۱)
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ﴿۱۰۲﴾
آن گاه که (آن پسر رشد یافت و) با او به سعی و عمل شتافت (یا در جهد و عبادت یا در سعی صفا و مروه با پدر همراه شد) ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم، من در عالم خواب چنین میبینم که تو را قربانی (راه خدا) میکنم، در این واقعه تو را چه نظری است؟ جواب داد: ای پدر، هر چه مأموری انجام ده که ان شاء اللّه مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت. (۱۰۲)
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ ﴿۱۰۳﴾
پس چون هر دو تسلیم امر حق گشتند و او را (برای کشتن) به روی در افکند. (۱۰۳)
وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ ﴿۱۰۴﴾
و ما در آن حال (که کارد به گلویش کشید) خطاب کردیم که ای ابراهیم، (۱۰۴)
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۰۵﴾
تو مأموریت عالم رؤیا را انجام دادی (کارد را از گلویش بردار). ما نیکو کاران را چنین نیکو پاداش میدهیم. (۱۰۵)
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ ﴿۱۰۶﴾
این ابتلا همان امتحانی است که (حقیقت حال اهل ایمان را) روشن میکند (که در راه خدا از هر چیز میگذرند). (۱۰۶)
وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ ﴿۱۰۷﴾
و بر او (گوسفندی فرستاده و) ذبح بزرگی فدا ساختیم. (۱۰۷)
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ﴿۱۰۸﴾
و ثنای او را در میان آیندگان وا گذاردیم. (۱۰۸)
سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ ﴿۱۰۹﴾
سلام و تحیّت خدا بر ابراهیم باد. (۱۰۹)
کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۱۰﴾
ما نیکوان را این چنین پاداش نیکو میدهیم. (۱۱۰)
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ﴿۱۱۱﴾
زیرا او از بندگان با ایمان ما بود. (۱۱۱)
وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿۱۱۲﴾
و باز مژده فرزندش اسحاق را که پیغمبری از شایستگان است به او دادیم. (۱۱۲)
وَبَارَکْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِینٌ ﴿۱۱۳﴾
و بر ابراهیم و اسحاق برکت و خیر بسیار عطا کردیم، و از فرزندانشان برخی صالح و نیکوکار و برخی دانسته و آشکار به نفس خود ستمکار شدند. (۱۱۳)
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ﴿۱۱۴﴾
و همانا ما بر موسی و هارون منّت گذاردیم. (۱۱۴)
وَنَجَّیْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ ﴿۱۱۵﴾
و هر دو را با قومشان از بلای بزرگ (فرعونیان) نجات دادیم. (۱۱۵)
وَنَصَرْنَاهُمْ فَکَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ ﴿۱۱۶﴾
و آنها را یاری دادیم تا (بر فوعونیان) به حقیقت غالب شدند. (۱۱۶)
وَآتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ ﴿۱۱۷﴾
و به آن دو (پیغمبر) کتاب (تورات) روشن بیان را عطا کردیم. (۱۱۷)
وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿۱۱۸﴾
و هر دو را به راه راست (خداپرستی) هدایت کردیم. (۱۱۸)
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِمَا فِی الْآخِرِینَ ﴿۱۱۹﴾
و برایشان نام نیک در میان آیندگان باقی گذاردیم. (۱۱۹)
سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ﴿۱۲۰﴾
سلام و تحیّت بر موسی و هارون باد. (۱۲۰)
إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۲۱﴾
ما چنین نیکوان را پاداش نیکو میدهیم. (۱۲۱)
إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ﴿۱۲۲﴾
زیرا هر دو از بندگان خاص با ایمان ما بودند. (۱۲۲)
وَإِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿۱۲۳﴾
و همانا الیاس یکی از رسولان بزرگ خدا بود. (۱۲۳)
إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۲۴﴾
وقتی که قومش را گفت: آیا خداترس و پرهیزکار نمیشوید (که ترک بت و خود پرستی کنید). (۱۲۴)
أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ ﴿۱۲۵﴾
آیا بت بعل نام را (خدا) میخوانید و خدای بهترین آفریننده عالم را ترک میگویید؟ (۱۲۵)
اللَّهَ رَبَّکُمْ وَرَبَّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ ﴿۱۲۶﴾
همان خدایی که آفریننده شما و پدران گذشته شماست (نه بتان جماد). (۱۲۶)
فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿۱۲۷﴾
قوم الیاس (رسالت) او را تکذیب کردند، بدین سبب (برای انتقام و عذاب به محشر) احضار میشوند. (۱۲۷)
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿۱۲۸﴾
(و همه هلاک شوند) جز بندگان پاک و برگزیده خدا. (۱۲۸)
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ﴿۱۲۹﴾
و از او در میان آیندگان نام نیکو باقی گذاردیم. (۱۲۹)
سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ ﴿۱۳۰﴾
سلام بر الیاس (و آل یاسین) باد. (۱۳۰)
إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۳۱﴾
ما نیکوان را چنین پاداش نیکو میدهیم. (۱۳۱)
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ﴿۱۳۲﴾
زیرا او از بندگان خاص با ایمان ما بود. (۱۳۲)
وَإِنَّ لُوطًا لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿۱۳۳﴾
و لوط هم یکی از رسولان خدا بود. (۱۳۳)
إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ﴿۱۳۴﴾
وقتی که ما (خواستیم قوم او را کیفر کنیم) او و اهل بیتش همه را نجات دادیم. (۱۳۴)
إِلَّا عَجُوزًا فِی الْغَابِرِینَ ﴿۱۳۵﴾
به جز پیر زالی (همسر او) که در میان قومی که هلاک شدند باقی ماند. (۱۳۵)
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ ﴿۱۳۶﴾
پس (از نجات لوط و اهلش) دیگران که بدکار بودند همه را هلاک ساختیم. (۱۳۶)
وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ ﴿۱۳۷﴾
و شما مردم اینک بر دیار ویران قوم لوط میگذرید (و خرابههای آن را به چشم مینگرید) در صبح، (۱۳۷)
وَبِاللَّیْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۱۳۸﴾
و شام، آیا (چشم عبرت نمیگشایید و) عقل را کار نمیبندید؟ (۱۳۸)
وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿۱۳۹﴾
و یونس نیز یکی از رسولان بزرگ خدا بود. (۱۳۹)
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ﴿۱۴۰﴾
آن گاه که به کشتی پر جمعیتی گریخت (زیرا به قومش وعده عذاب داد و آنها از دل توبه و انابه کردند و خدا رفع عذاب کرد. او به دریای روم گریخت تا نزد قوم خجل و شرمنده نرود). (۱۴۰)
فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ ﴿۱۴۱﴾
(کشتی به خطر افتاد و اهل کشتی معتقد شدند که خطا کاری در میان آنهاست، خواستند قرعه زنند تا خطا کار را به قرعه تعیین کرده و غرق کنند) یونس قرعه زد و به نام خودش افتاد و از مغلوب شدگان (و غرق شوندگان) گردید. (۱۴۱)
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ ﴿۱۴۲﴾
و ماهی دریا او را به کام فرو برد و او در خور ملامت بود. (۱۴۲)
فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ ﴿۱۴۳﴾
و اگر او به ستایش و تسبیح خدا نپرداختی، (۱۴۳)
لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿۱۴۴﴾
تا قیامت در شکم ماهی زیست کردی. (۱۴۴)
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِیمٌ ﴿۱۴۵﴾
باز او را (پس از چندین روز) از بطن ماهی به صحرای خشکی افکندیم در حالی که بیمار و ناتوان بود. (۱۴۵)
وَأَنْبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ ﴿۱۴۶﴾
و (در آن صحرا) بر او درختی از کدو رویانیدیم (تا به برگش سایهبان و پوشش کند). (۱۴۶)
وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ ﴿۱۴۷﴾
و او را بر قومی بالغ بر صد هزار یا افزون (به رسالت) فرستادیم. (۱۴۷)
فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ ﴿۱۴۸﴾
و آن قوم چون ایمان آوردند ما هم تا هنگامی معیّن (مدت عمر آن قوم، از نعمت خود) بهرهمندشان گردانیدیم. (۱۴۸)
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ ﴿۱۴۹﴾
پس تو از این مشرکان (که فرشتگان را دختران خدا میخوانند) بپرس که آیا خدا را فرزندان دختر است و آنان را پسر؟ (۱۴۹)
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِکَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ ﴿۱۵۰﴾
یا آنکه چون ما فرشتگان را خلق میکردیم آنجا حاضر بودند و دیدند که آنها را زن آفریدیم؟ (۱۵۰)
أَلَا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ ﴿۱۵۱﴾
بدان که اینان (از جهل خود) بر خدا دروغی بسته و میگویند. (۱۵۱)
وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ﴿۱۵۲﴾
خدا را فرزند میباشد. البته دروغ میگویند. (۱۵۲)
أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ ﴿۱۵۳﴾
آیا خدا دختران را بر پسران برگزید؟ (۱۵۳)
مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ﴿۱۵۴﴾
چرا چنین جاهلانه حکم میکنید؟ (۱۵۴)
أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ﴿۱۵۵﴾
آیا (با این ادلّه روشن) باز متذکر نمیشوید؟ (۱۵۵)
أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُبِینٌ ﴿۱۵۶﴾
آیا (برای عقیده باطل خود) دلیل روشنی دارید؟ (۱۵۶)
فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿۱۵۷﴾
کتاب و برهانتان را بیاورید اگر راست میگویید. (۱۵۷)
وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿۱۵۸﴾
و (فاسدتر از این عقیده آنکه) بین خدا و جنّ نسبت و خویشی برقرار کردند در صورتی که جنّیان میدانند که (این عقاید وهم و خرافات است و به محشر برای کیفر) احضار خواهند شد. (۱۵۸)
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ ﴿۱۵۹﴾
خدا ذات پاکش از این اوصاف که (از جهل) به او نسبت میدهند منزّه است (و همه شما مسئولید). (۱۵۹)
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿۱۶۰﴾
جز بندگان پاک برگزیده خدا. (۱۶۰)
فَإِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ ﴿۱۶۱﴾
که شما و معبودانتان، (۱۶۱)
مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفَاتِنِینَ ﴿۱۶۲﴾
نتوانستید آنها را مفتون و گمراه کنید. (۱۶۲)
إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ ﴿۱۶۳﴾
جز آن کس را که اهل دوزخ است. (۱۶۳)
وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ ﴿۱۶۴﴾
(ای رسول ما، مشرکان را بگو که فرشتگان میگویند) هیچ کس از ما فرشتگان نیست جز آنکه او را (در بندگی حق) مقامی معین است. (۱۶۴)
وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ﴿۱۶۵﴾
و همه (به فرمان خدا) نیکو صف آراستهایم. (۱۶۵)
وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ﴿۱۶۶﴾
و دایم به تسبیح و ستایش او مشغولیم. (۱۶۶)
وَإِنْ کَانُوا لَیَقُولُونَ ﴿۱۶۷﴾
و همانا کافران میگفتند. (۱۶۷)
لَوْ أَنَّ عِنْدَنَا ذِکْرًا مِنَ الْأَوَّلِینَ ﴿۱۶۸﴾
که اگر نزد ما کتابی از رسولان پیشین بود. (۱۶۸)
لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿۱۶۹﴾
ما هم البته از بندگان برگزیده خدا میبودیم. (۱۶۹)
فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ﴿۱۷۰﴾
و (دروغ میگفتند، زیرا آن قرآن بزرگ خدا آمد و) به آن کافر شدند و به زودی (کیفر خود را) خواهند دانست. (۱۷۰)
وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ ﴿۱۷۱﴾
و همانا عهد ما در باره بندگانی که به رسالت فرستادیم (چنین در علم ازلی) سبقت گرفته است. (۱۷۱)
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ ﴿۱۷۲﴾
که البته آنها (بر کافران) فتح و فیروزی یابند. (۱۷۲)
وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ ﴿۱۷۳﴾
و همیشه سپاه ما (بر دشمن) غالبند. (۱۷۳)
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ ﴿۱۷۴﴾
پس اینک روی از آنها بگردان تا به وقتی معیّن. (۱۷۴)
وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ ﴿۱۷۵﴾
و (عذاب دنیا و آخرت) آنها را به چشم ببین که آنها هم به زودی (فتح و فیروزی تو را) خواهند دید. (۱۷۵)
أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ ﴿۱۷۶﴾
آیا کافران (به تمسخر، از تو) عذاب ما را با تعجیل میطلبند؟ (۱۷۶)
فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنْذَرِینَ ﴿۱۷۷﴾
(بدانند که) چون عذاب قهر الهی پیرامون دیارشان فرود آید (بر آن کافران شبی بگذرد که) صبح بسیار بدی خواهند داشت. (۱۷۷)
وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ ﴿۱۷۸﴾
اینک روی از آنها بگردان تا به وقتی معین. (۱۷۸)
وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ ﴿۱۷۹﴾
و (عذاب و ذلّت آنها را) به چشم ببین که آنها هم به زودی (فتح و فیروزی تو را) خواهند دید. (۱۷۹)
سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ ﴿۱۸۰﴾
پاک و منزه است پروردگار تو که خدایی مقتدر و بیهمتاست و از توصیف (جاهلانه) خلق مبرّاست. (۱۸۰)
وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ ﴿۱۸۱﴾
و سلام و تحیت الهی بر رسولان گرامی او باد. (۱۸۱)
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۱۸۲﴾
و ستایش مخصوص خداست که آفریننده جهانها و جهانیان است. (۱۸۲)
سوره ۳۸: ص
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ ﴿۱﴾
ص (رمز خدا و رسول است یا اشاره است به صمد و صانع و صادق از اسماء الهی یا به صفیّ و مصطفی که القاب پیغمبر است) قسم به قرآن صاحب مقام ذکر (و عزّت و شرافت و پند آموز عالمیان). (۱)
بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ ﴿۲﴾
(که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسول حق و قرآن بزرگ معجز اوست) بلکه کافران (که منکر اویند) در مقام غرور و سرکشی و عداوت حق هستند. (۲)
کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِینَ مَنَاصٍ ﴿۳﴾
ما پیش از اینها طوایف بسیاری را به هلاکت رسانیدیم و آن هنگام فریادها کردند و هیچ راه نجاتی بر آنها نبود. (۳)
وَعَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ ﴿۴﴾
و (مشرکان مکّه) تعجب کردند که رسولی از همان نژاد عرب برای تذکر و پند آنان آمد، و آن کافران گفتند: او ساحری دروغگوست. (۴)
أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ ﴿۵﴾
آیا او چندین خدای ما را منحصر به یک خدا کرده (و به معبود یگانه دعوت میکند)؟ این بسیار تعجب آور و حیرت انگیز است. (۵)
وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ ﴿۶﴾
و گروهی از سران قوم به راه افتاده (و چنین رأی دادند) که باید طریقه خود را ادامه دهید و در پرستش خدایان خود ثابت قدم باشید، این کاری است که مراد همه است (یا این قیام پیغمبر بر محو و نابود ساختن بتان از پیشامدهای بد روزگار است که باید با آن مقاومت کنیم). (۶)
مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ ﴿۷﴾
این را (که دعوی محمّد است در توحید و یگانگی خدا) در آخرین ملّت (هم که ملّت و آیین مسیح است) نشنیدهایم (زیرا ملّت عیسی نیز به سه خدا و اقانیم سه گانه معتقد است)، این جز بافندگی و دروغ چیز دیگری نیست. (۷)
أَأُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنَا بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِی بَلْ لَمَّا یَذُوقُوا عَذَابِ ﴿۸﴾
آیا میان همه ما (بزرگان عرب) قرآن (مخصوصا) بر او فرود آمد؟ (در صورتی که او هیچ امتیازی بر ما نداشت!) بلکه این کافران از (وحی) قرآن من در شک و ریبند، بلکه هنوز عذاب (قهر) مرا نچشیدهاند (که دست از کفر بر نمیدارند). (۸)
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ ﴿۹﴾
آیا گنجهای رحمت خدای تو که در کمال اقتدار و بخشندگی است نزد این مردم است (تا مقام رسالت را به هر که خداهند بخشند). (۹)
أَمْ لَهُمْ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبَابِ ﴿۱۰﴾
یا مگر سلطنت آسمانها و زمین و هر چه بین آنهاست با این کافران است؟ پس (اگر چنین است) به هر سبب (که میتوانند بر آسمانها) بالا روند (تا وحی را بر هر که خواهند فرود آرند). (۱۰)
جُنْدٌ مَا هُنَالِکَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزَابِ ﴿۱۱﴾
این نالایق سپاه کفر (بدخواه اسلام) از احزاب مغلوب و نابود شدنی در آنجاست. [یعنی در بدر. و این از اخبار غیبی قرآن کریم است. (م). (۱۱)
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ ﴿۱۲﴾
پیش از این مشرکان هم قوم نوح و طایفه عاد (قوم هود) و فرعون (و فرعونیان) صاحب قدرت نیز تکذیب (پیغمبران خدا) کردند. (۱۲)
وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَیْکَةِ أُولَئِکَ الْأَحْزَابُ ﴿۱۳﴾
و طایفه ثمود (امت صالح) و قوم لوط و اصحاب ایکه (امت شعیب) این اقوام هم احزاب و لشکرهای بسیار (بر علیه انبیاء) بودند (و همه هلاک شدند). (۱۳)
إِنْ کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ﴿۱۴﴾
و آنان به جز تکذیب انبیا فکری و عملی نداشتند، بدین جهت عقاب من بر آنها حتم و واجب گردید. (۱۴)
وَمَا یَنْظُرُ هَؤُلَاءِ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً مَا لَهَا مِنْ فَوَاقٍ ﴿۱۵﴾
و این مردم جز یک صیحه (آسمانی که بر هلاکشان ندا کند) انتظاری ندارند و دیگر آن را باز گشتی نیست (دیگر ابدا به دنیا باز نمیگردند). (۱۵)
وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسَابِ ﴿۱۶﴾
و کافران (به تمسخر) گفتند: ای خدا، حساب نامه اعمال ما را تعجیل کن و پیش از روز حساب انداز. (۱۶)
اصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۱۷﴾
تو بر سخنان (طعن و سخریّه) آنها صبر کن و از بنده ما داود یاد کن که (در اجرای امر ما) بسیار نیرومند بود (از احدی اندیشه نداشت) و دایم توبه و انابه میکرد. (۱۷)
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِشْرَاقِ ﴿۱۸﴾
ما کوهها را با او مسخر کردیم که شب و روز خدا را تسبیح و ستایش میکردند. (۱۸)
وَالطَّیْرَ مَحْشُورَةً کُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ ﴿۱۹﴾
و مرغان را مسخر (نغمه خوش او) کردیم که نزد او مجتمع گردند و همه به دربارش از هر جانب باز آیند (و در ستایش خدا با او هم آهنگ شوند). (۱۹)
وَشَدَدْنَا مُلْکَهُ وَآتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ ﴿۲۰﴾
و ملک و شاهی او را نیرومند ساختیم و به او قوّه درک حقایق و سخن قطعی در داوری (یا تمیز حقّ از باطل) عطا کردیم. (۲۰)
وَهَلْ أَتَاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ ﴿۲۱﴾
و آیا حکایت آن (دو فرشته به صورت) خصم به تو رسیده است که از بالای غرفه عبادتگاه (داود بیاجازه) بر او وارد شدند؟ (۲۱)
إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ ﴿۲۲﴾
هنگامی که (در محراب) بر داود داخل شدند و او از آنان سخت هراسان شد (که مبادا دشمن باشند) آنان بدو گفتند: مترس، ما دو تن (یا دو گروه) خصم یکدیگریم که برخی بر دیگری ستم کرده (و به حکومت پیش تو آمدهایم)، میان ما به حق حکم کن و با هیچ یک جور و طرفداری مکن و ما را به راه راست دلالت فرما. (۲۲)
إِنَّ هَذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ ﴿۲۳﴾
این برادر من نود و نه رأس میش داراست و من یک میش، این یک را هم گفته به من واگذار، و با من به قهر و غلبه و تهدید آمیز خطاب کرده است. (۲۳)
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِیلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعًا وَأَنَابَ ﴿۲۴﴾
داود گفت: البته بر تو ظلم کرده که خواسته است یک میش تو را به میشهای (نود و نه گانه) خود اضافه کند، و بسیار معاشران و شریکان در حق یکدیگر ظلم و تعدی میکنند مگر آنان که اهل ایمان و عمل صالح هستند که آنها هم بسیار کماند. و (پس از این قضاوت بیتأمّل و سریع) داود دانست که ما او را سخت امتحان کردهایم، در آن حال از خدا عفو و آمرزش طلبید و به سجده افتاد و با تواضع و فروتنی (به درگاه خدا) بازگشت. (۲۴)
فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِکَ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿۲۵﴾
ما هم از آن کرده عفو کردیم و از او درگذشتیم و او نزد ما بسیار مقرب و نیکو منزلت است. (۲۵)
یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ ﴿۲۶﴾
(و او را گفتیم که) ای داود، ما تو را در روی زمین مقام خلافت دادیم، پس میان خلق خدا به حق حکم کن و هرگز هوای نفس را پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه سازد و آنان که از راه خدا گمراه شوند چون روز حساب و قیامت را فراموش کردهاند به عذاب سخت معذّب خواهند شد. (۲۶)
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ ﴿۲۷﴾
و ما آسمان و زمین و هر چه را بین آنهاست بازیچه و باطل خلق نکردهایم، این گمان کافران است، و وای بر کافران از آتش دوزخ. (۲۷)
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ ﴿۲۸﴾
آیا ما آنان را که ایمان آورده و به اعمال نیکو پرداختند مانند مردم (بی ایمان) مفسد در زمین قرار میدهیم؟ یا مردمان با تقوا و خداترس را مانند فاسقان بدکار قرار میدهیم (و مانند آنان جزا خواهیم داد). (۲۸)
کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۲۹﴾
(این قرآن بزرگ) کتابی مبارک و عظیم الشّأن است که به تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند و صاحبان مقام عقل متذکر (حقایق آن) شوند. (۲۹)
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۳۰﴾
و به داود (فرزندش) سلیمان را عطا کردیم، او بسیار نیکو بندهای بود، زیرا بسیار به درگاه خدا با تضرع و زاری رجوع میکرد. (۳۰)
إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ ﴿۳۱﴾
(یاد کن) وقتی که بر او اسبهای بسیار تندرو و نیکو را (هنگام عصر) ارائه دادند (و او به باز دید اسبان پرداخت برای جهاد در راه خدا و از نماز عصر غافل ماند). (۳۱)
فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ﴿۳۲﴾
در آن حال گفت: (افسوس) که من از علاقه و حبّ اسبهای نیکو از ذکر و نماز خدا غافل شدم تا آنکه آفتاب در حجاب شب رخ بنهفت. (۳۲)
رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ ﴿۳۳﴾
آن گاه (با فرشتگان موکّل آفتاب) خطاب کرد که (به امر خدا) آفتاب را بر من بازگردانید (چون برگشت اداء نماز کرد) و شروع به دست کشیدن بر ساق و یال و گردن اسبان کرد (و همه را برای جهاد در راه خدا وقف کرد). (۳۳)
وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَأَلْقَیْنَا عَلَى کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ ﴿۳۴﴾
و همانا ما سلیمان را در مقام امتحان آوردیم و کالبدی بر تخت وی افکندیم (برخی مفسران گفتند: یعنی دیوی را به جای او بر تخت بنشانیدیم. و برخی گفتند: چون گفت که من بر بستر صد زن خویش وارد شوم تا صد فرزند یابم و نگفت ان شاء اللّه و به خواست خدا و ذکر مشیّت الهی استثنا نکرد خدا از همه زنانش یک جسد بیجانی بر او به وجود آورد) آن گاه متذکر شد و باز به درگاه خدا توبه و انابه کرد. (۳۴)
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿۳۵﴾
عرض کرد: بار الها، به لطف و کرمت از خطای من در گذر و مرا ملک و سلطنتی عطا فرما که پس از من احدی را نسزد، که تو تنها بخشنده بی عوضی. (۳۵)
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ ﴿۳۶﴾
ما هم باد را مسخر فرمان او کردیم که به امرش هر جا میخواست به آرامی روان میشد. (۳۶)
وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ ﴿۳۷﴾
و دیو و شیاطین را هم که بناهای عالی میساختند و از دریا جواهرات گرانبها میآوردند نیز مسخر امر او کردیم. (۳۷)
وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ ﴿۳۸﴾
و دیگران از شیاطین را (که در پی اضلال خلق بودند، به دست او) در غل و زنجیر کشیدیم. (۳۸)
هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿۳۹﴾
این (نعمت سلطنت و قدرت) عطای ماست، اینک بیحساب به هر که خواهی عطا کن و از هر که خواهی منع. (۳۹)
وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿۴۰﴾
و همانا او نزد ما بسیار مقرب و نیکو منزلت است. (۴۰)
وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿۴۱﴾
و یاد کن از بنده ما ایّوب هنگامی که به درگاه خدای خود عرض کرد: (پروردگارا) شیطان مرا سخت رنج و عذاب رسانیده (تو از کرم نجاتم بخش). (۴۱)
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ ﴿۴۲﴾
(خطاب کردیم که) پای به زمین زن (زد و چشمه آبی پدید آمد، گفتیم) این آبی است سرد برای شستشو و نوشیدن (در آن شستشو کن و از آن بیاشام تا از هر درد و الم بیاسایی). (۴۲)
وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِکْرَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ ﴿۴۳﴾
و ما اهل و فرزندانی که از او مردند و به قدر آنها هم علاوه به او عطا کردیم تا در حق او لطف و رحمتی کنیم و تا صاحبان عقل (نتیجه صبر در بلا را) متذکر شوند. (۴۳)
وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۴۴﴾
و (ایوب را گفتیم) دستهای از چوبهای باریک (خرما) به دست گیر و (بر تن زن خود که بر زدنش قسم یاد کردی) بزن و عهد و قسمت را نشکن (و زن را هم بی گناه نیازار) ما ایوب را بنده صابری یافتیم، نیکو بندهای بود که دایم رجوع و توجهش به درگاه ما بود. (۴۴)
وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ ﴿۴۵﴾
و باز یاد کن از بندگان خاص ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب که همه (در انجام رسالت) صاحب اقتدار و بصیرت بودند. (۴۵)
إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ ﴿۴۶﴾
ما آنان را خالص و پاکدل برای تذکر سرای آخرت گردانیدیم. (۴۶)
وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیَارِ ﴿۴۷﴾
و آنها نزد ما از برگزیدگان و خوبان عالم بودند. (۴۷)
وَاذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْکِفْلِ وَکُلٌّ مِنَ الْأَخْیَارِ ﴿۴۸﴾
و باز یاد کن از اسماعیل و یسع و ذو الکفل که همه از نیکوان جهان بودند. (۴۸)
هَذَا ذِکْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ ﴿۴۹﴾
این آیات پند و یاد آوری (نیکان) است، و البته در جهان جاودانی برای اهل تقوا بسیار نیکو منزلگاهی است. (۴۹)
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ ﴿۵۰﴾
باغهای بهشت ابد که درهایش به روی آنان باز است. (۵۰)
مُتَّکِئِینَ فِیهَا یَدْعُونَ فِیهَا بِفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ وَشَرَابٍ ﴿۵۱﴾
در آنجا بر تختها تکیه زنند و میوههای بسیار خوش و شراب میطلبند. (۵۱)
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ ﴿۵۲﴾
و در خدمت آنها حوران جوان شوهر دوست با عفّتند. (۵۲)
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسَابِ ﴿۵۳﴾
این (نعمت ابد) همان است که در روز حساب به آنها وعدهتان میدادند. (۵۳)
إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ نَفَادٍ ﴿۵۴﴾
این است همان رزق بی انتهای ابدی ما. (۵۴)
هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ ﴿۵۵﴾
حقیقت حال خوبان این است، و اهل کفر و طغیان را بدترین منزلگاه است. (۵۵)
جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿۵۶﴾
آنان به دوزخ در آیند که بسیار بد آرامگاهی است. (۵۶)
هَذَا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَغَسَّاقٌ ﴿۵۷﴾
این است (از قهر حق عذابشان) و آنجا آب گرم عفن حمیم و غسّاق [حمیم: آب جوشان. غسّاق: زرداب چرکین گند آلود. (م)] را هم باید بچشند و بنوشند. (۵۷)
وَآخَرُ مِنْ شَکْلِهِ أَزْوَاجٌ ﴿۵۸﴾
و از این عذابهای گوناگون دیگر. (۵۸)
هَذَا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ ﴿۵۹﴾
این گروهی هستند که با شما (رؤسای کفر و ضلالت) به دوزخ در آمدند (در این حال رؤسا گویند) بدا بر حال اینان که در عذاب آتش فروزان شدند. (۵۹)
قَالُوا بَلْ أَنْتُمْ لَا مَرْحَبًا بِکُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ ﴿۶۰﴾
اهل دوزخ در جواب (رؤسایشان) گویند: بلکه بدا بر احوال خود شما، زیرا شما آن را برای ما پیش فرستادید (و سبب شدید)، که بسیار آرامگاه بدی است. (۶۰)
قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِی النَّارِ ﴿۶۱﴾
باز تابعان به درگاه خدا عرض کنند: پروردگارا، آن کس که برای ما این عذاب را پیش فرستاد تو در آتش، عذابش را چندین برابر بیفزا. (۶۱)
وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ ﴿۶۲﴾
و (اهل دوزخ با یکدیگر) گویند: چه شده که ما مردانی (مؤمن) را که از سفله و اشرار میشمردیم نمیبینیم؟ (۶۲)
أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ ﴿۶۳﴾
آیا (چون) ما آنها را (در دنیا) مسخره و استهزاء میکردیم (اینک به دوزخ در نیامدهاند)؟ یا (آنها اهل دوزخ هستند و) چشمان ما بر آنها نمیافتد؟ (۶۳)
إِنَّ ذَلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ ﴿۶۴﴾
این منازعه اهل آتش دوزخ محقق و حتمی است. (۶۴)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿۶۵﴾
بگو که من رسولی منذر (و ناصح) بیش نیستم و جز خدای فرد قهّار (که بر همه عالم غالب و قاهر است) خدایی نیست. (۶۵)
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ ﴿۶۶﴾
آفریننده آسمانها و زمین و هر چه بین آنهاست، همان خدای مقتدر و بسیار آمرزنده. (۶۶)
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ ﴿۶۷﴾
بگو آن (حکایت که از قیامت و اهل بهشت و دوزخ برای شما آوردم) خبر بزرگ عالم است. (۶۷)
أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ ﴿۶۸﴾
(و دریغا که) شما از شنیدن آن خبر بزرگ اعراض میکنید. (۶۸)
مَا کَانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ ﴿۶۹﴾
مرا بر فرشتگان عالم بالا که (در قضیّه خلق آدم یا غیر آن) خصومت و گفتگو داشتند علمی (پیش از وحی خدا) نبود. (۶۹)
إِنْ یُوحَى إِلَیَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ ﴿۷۰﴾
و به من وحی نمیرسد جز اینکه من با بیان روشن و آشکار (خلق را از عذاب خدا) بترسانم. (۷۰)
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ ﴿۷۱﴾
(یاد کن) هنگامی که خدایت به فرشتگان گفت که من بشری از گل خواهم آفرید. (۷۱)
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿۷۲﴾
پس آن گاه که او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او بدمیدم بر او به سجده در افتید. (۷۲)
فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿۷۳﴾
پس تمام فرشتگان بدون استثنا سجده کردند. (۷۳)
إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿۷۴﴾
مگر شیطان که غرور و تکبر ورزید و از زمره کافران گردید. (۷۴)
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ ﴿۷۵﴾
خدا به شیطان فرمود: ای ابلیس، تو را چه مانع شد که به موجودی (با قدر و شرافت) که من به دو دست (علم و قدرت) خود آفریدم سجده کنی؟ آیا تکبر و نخوت کردی یا از فرشتگان بلند رتبه عالم قدس اعلا بودی (که نمیبایست سجده کنند). (۷۵)
قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ﴿۷۶﴾
شیطان گفت: من از او بهترم، که مرا از آتش (نورانی سرکش) و او را از گل (تیره پست) خلقت کردهای. (۷۶)
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ﴿۷۷﴾
خدا فرمود (ای شیطان جاهل خودبین) اینک از این جایگاه بیرون رو که تو (غرور و تکبر کردی و) سخت رانده درگاه ما شدی. (۷۷)
وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ ﴿۷۸﴾
و بر تو لعنت (و غضب) من تا روز جزا حتمی و محقّق است. (۷۸)
قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿۷۹﴾
شیطان عرض کرد: پروردگارا، پس مهلتم ده که تا روز قیامت زنده مانم. (۷۹)
قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿۸۰﴾
خدا فرمود: از مهلت یافتگانت قرار دادیم. (۸۰)
إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿۸۱﴾
تا روز معیّن و وقت معلوم (که صلاح نظام عالم میدانیم). (۸۱)
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۸۲﴾
شیطان گفت: به عزّت و جلال تو قسم که خلق را تمام گمراه خواهم کرد. (۸۲)
إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿۸۳﴾
مگر خاصان از بندگانت را که دل از غیر بریدند و برای تو خالص شدند. (۸۳)
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ ﴿۸۴﴾
خدا فرمود: به حق سوگند و کلام من حق و حقیقت است. (۸۴)
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَمِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۸۵﴾
که جهنم را از (جنس) تو و پیروانت از آنان تمام پر خواهم کرد. (۸۵)
قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ ﴿۸۶﴾
(ای رسول، به امت) بگو: من مزد رسالت از شما نمیخواهم و من (بی حجت و برهان الهی مقام وحی و رسالت را) بر خود نمیبندم. (۸۶)
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ ﴿۸۷﴾
این قرآن نیست جز اندرز و پند برای اهل عالم. (۸۷)
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ ﴿۸۸﴾
و شما منکران بر صدق و حقیقت این مقال پس از چندی (هنگام مرگ و انتقال به آخرت) به خوبی آگاه میشوید. (۸۸)
سوره ۳۹: الزمر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿۱﴾
این کتاب (عظیم الشّأن قرآن) از جانب خدای مقتدر حکیم نازل گردیده است. (۱)
إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ ﴿۲﴾
ما این کتاب را بر تو به حق فرستادیم پس (به شکرانه این نعمت بزرگ) خدای را پرستش کن در حالی که دین را برای او خالص گردانیده باشی (و دل از غیر حق بگردانی). (۲)
أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ ﴿۳﴾
آگاه باشید که دین خالص (بی هیچ شرک و ریا) برای خداست، و آنان که غیر خدا را (چون بتان و فرعونان) به دوستی و پرستش برگرفتند (گفتند) ما آن بتان را نمیپرستیم مگر برای اینکه ما را به درگاه خدا نیک مقرب گردانند. خدا البته (این عذر نپذیرد و) میان آنها در آنچه اختلاف میکنند حکم خواهد کرد، که خدا هرگز آن کس را که بسیار دروغگو و کافر نعمت است هدایت نخواهد کرد. (۳)
لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَدًا لَاصْطَفَى مِمَّا یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿۴﴾
اگر خدا میخواست فرزندی اختیار کند همانا هر که را از مخلوقاتش خواستی بر میگزید (و لیکن این نقص است و) او (از هر گونه نقص و آلایش) پاک و منزه است، او خدای فرد قهّار بیمانند است. (۴)
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهَارِ وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّیْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ ﴿۵﴾
آسمانها و زمین را به حق و راستی (و برای حکمت و غرض ثابتی) ایجاد کرد، شب را بر روز و روز را بر شب بپوشاند و خورشید و ماه را مسخر کرده، هر یک (بر مدار خود) به وقت معیّن گردش میکنند. آگه باشید که او خدای مقتدر مطلق و بسیار آمرزنده است. (۵)
خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ ﴿۶﴾
او شما را از یک تن (آدم) آفرید پس، از آن جفت او (حوّا) را قرار داد و برای استفاده شما هشت قسم از چهارپایان ایجاد کرد، و شما را در باطن رحم مادران در سه تاریکی (مشیمه و رحم و بطن) با تحولات گوناگون (بدین خلقت زیبا) میآفریند، این خداست پروردگار شما که سلطان ملک وجود اوست، هیچ خدایی جز او نیست، پس ای مشرکان (نادان) از درگاه او به کجا میبرندتان؟ (۶)
إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۷﴾
اگر همه کافر شوید خدا از (طاعت) همه شما البته بینیاز است و کفر (و شرک) را بر بندگانش نمیپسندد و اگر (طاعت و) شکرش به جای آرید از شما آن پسند اوست و (بدانید که در قیامت) هرگز بار گناه کسی را دیگری به دوش نخواهد گرفت و پس از این (زندگانی دنیای فانی) باز گشت همه شما به سوی خداست و او شما را به هر چه میکردهاید آگاه میسازد، که او از اسرار دلهای خلق به خوبی آگاه است. (۷)
وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ﴿۸﴾
و (بی چاره) انسان را هر گاه فقر و مصیبت و رنجی پیش آید در آن حال به دعا و توبه و انابه به درگاه خدای خود رود و چون نعمت و ثروتی از سوی خود به او عطا کند خدایی را که از این پیش میخواند به کلی فراموش سازد و برای خدای یکتا شریک و همتاهایی قرار دهد تا (خلق را) از راه خدا گمراه سازد. بگو: (ای نگون بخت) اندکی به کفر (و عصیان) لذّت و آسایش جو، که عاقبت از اهل آتش دوزخ خواهی بود. (۸)
أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۹﴾
(آیا آن کس که شب و روز به کفر و عصیان مشغول است بهتر است) یا آن کس که ساعات شب را به طاعت خدا به سجود و قیام پردازد و از عذاب آخرت ترسان و به رحمت الهی امیدوار است؟ بگو: آیا آنان که اهل علم و دانشند با مردم جاهل نادان یکسانند؟ منحصرا خردمندان متذکر این مطلبند. (۹)
قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿۱۰﴾
(ای رسول ما، از قول من به امت) بگو: ای بندگان من که ایمان آوردهاید، خدا ترس و پرهیزکار باشید، که آنان که متّقی و نیکوکارند (علاوه بر آخرت) در دنیا (هم) نصیبشان نیکویی و خوشی است، و زمین خدا بسیار پهناور است (اگر در مکانی ایمان و حفظ تقوا مشکل شد به شهر و دیاری دیگر روید و به راه دین صبر پیشه کنید که) البته صابران به حد کامل و بدون حساب پاداش داده خواهند شد. (۱۰)
قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ ﴿۱۱﴾
بگو که من خود مأمورم که تنها خدا را پرستش کنم و دین را برای او خالص گردانم (و هرگز شرک نیاورم). (۱۱)
وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۱۲﴾
و باز مأمورم که در اسلام و در تسلیم امر خدا مقام اوّلیّت را دارا باشم. (۱۲)
قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿۱۳﴾
باز بگو که من اگر خدای خود را نافرمانی کنم البته از عذاب روز بزرگ قیامت میترسم. (۱۳)
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِینِی ﴿۱۴﴾
باز بگو: من خدای یکتا را میپرستم و دینم را خاص و خالص برای او میگردانم (و غیر او را باطل محض میدانم). (۱۴)
فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ ﴿۱۵﴾
شما هم هر که را میخواهید جز خدا بپرستید (که از غیر خدا جز زیان نمیبینید). بگو که زیانکاران آنان هستند که خود و اهل بیت خود را (از کفر و عصیان) در قیامت به خسران جاودان در افکنند، آگاه باشید که این همان زیان است که (در قیامت) بر همه آشکار است. (۱۵)
لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَمِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ یَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ ﴿۱۶﴾
بر آنها از بالا و زیر، سایبان آتش دوزخ است. آن آتشی است که خدا از آن بندگان خود را میترساند، که ای بندگان من از (آتش قهر) من بترسید. (۱۶)
وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿۱۷﴾
و آنان که از پرستش طاغوت دوری جستند و به درگاه خدا با توبه و انابه باز گشتند آنها را بشارت و مژده رحمت است، (ای رسول) تو هم بندگان مرا (به لطف و رحمت من) بشارت آر. (۱۷)
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸﴾
آن بندگانی که سخن بشنوند و به نیکوتر آن عمل کنند، آنان هستند که خدا آنها را (به لطف خاص خود) هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند. (۱۸)
أَفَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ ﴿۱۹﴾
آیا کسی که وعده عذاب خدا بر او محقّق و حتمی (و به دوزخ قهر و شقاوت معذّب) است تو (به پند و نصیحت) میتوانی از آن آتش قهرش برهانی؟! (۱۹)
لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِهَا غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعَادَ ﴿۲۰﴾
لیکن آنان که متّقی و خدا ترس شدند برای آنها (در بهشت رضوان و باغ فردوس جاویدان) کاخ و عمارتها بالای یکدیگر بنا شده است که در جلو آن عمارات نهرهای آب جاری است. (این بهشت ابد) وعده خداست که خدا هرگز وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (۲۰)
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ ﴿۲۱﴾
آیا (نشانه لطفهای خدا را در دنیا) نمیبینی که خدا از آسمان آب باران نازل گردانید و آن را در روی زمین در نهرها و جویها روان ساخت آن گاه انواع نباتات گوناگون بدان برویاند باز (از سبزی و خرّمی) رو به خزان آرد و نخست بنگری که زرد شود و آن گاه خدا (چوب و علف) خشکش گرداند؟ همانا در آن صاحبان عقل را تذکر (قدرت و رحمت الهی) است. (۲۱)
أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿۲۲﴾
آیا آن کس را که خدا برای اسلام شرح صدر (و فکر روشن) عطا فرمود که وی به نور الهی روشن است (چنین کس با مردم کافر بی نور تاریک دل یکسان است)؟ پس وای بر آنان که از قساوت (و شقاوت) دلهاشان از یاد خدا فارغ است! اینان هستند که دانسته به ضلالت و گمراهیند. (۲۲)
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿۲۳﴾
خدا قرآن را فرستاد که بهترین حدیث (و نیکوترین سخن آسمانی خدا) است، کتابی که آیاتش همه (در کمال فصاحت و اعجاز) با هم مشابه است و در آن ثنای خدا (و خاصان خدا) مکرر میشود، که از تلاوت (آیات قهر) آن خدا ترسان را لرزه بر اندام افتد و (با آیات رحمت) باز آرام و سکونت یابند و دلهایشان به ذکر خدا مشغول گردد. این (کتاب) همان (رحمت و) هدایت خداست که هر که را خواهد به آن رهبری فرماید، و هر کس را خدا به گمراهیش واگذارد دیگر هیچ هدایت کنندهای نخواهد داشت. (۲۳)
أَفَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَقِیلَ لِلظَّالِمِینَ ذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ ﴿۲۴﴾
آیا آن کس که روز قیامت برای پرهیز از سختی عذاب دوزخ ناچار است که رخسارش را مقابل آتش سپر گرداند (مانند کسی است که از آن عذاب ایمن و آسوده است)؟ و (آن روز) به ظالمان خطاب شود که اینک کیفر ستمهایی که میکردید بچشید. (۲۴)
کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیْثُ لَا یَشْعُرُونَ ﴿۲۵﴾
آنان که پیش از این امت بودند نیز (پیغمبران خود را) تکذیب کردند پس، از جایی که پی نمیبردند عذاب (قهر حق) بر آنها فرود آمد. (۲۵)
فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْیَ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿۲۶﴾
پس خدا عذاب ذلّت و خواری را در زندگانی دنیا به آنها چشانید در صورتی که عذاب آخرت آنها اگر بدانند بسیار سختتر است. (۲۶)
وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ﴿۲۷﴾
و ما در این قرآن برای (هدایت) مردم هر گونه مثلهای روشن آوردیم، باشد که خلق متذکر (حقایق آن) شوند. (۲۷)
قُرْآنًا عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ﴿۲۸﴾
همان قرآن عربی فصیح که در آن هیچ ناراستی و حکم ناصواب نیست، باشد که مردم (از آن پند گرفته و) پرهیزگار شوند. (۲۸)
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۲۹﴾
خدا (برای کفر و ایمان) مثلی زده (بیاموزید) آیا شخصی که اربابانی متعدد دارد همه مخالف یکدیگر (و هر کدام او را به کاری پر رنج و زحمت میگمارند) با آن شخصی که تسلیم امر یک نفر است (که به او مهربان است و هیچ تکلیف سختی نمیکند) حال این دو شخص یکسان است؟ خدا را سپاس (که حالشان هرگز یکسان نیست) لیکن اکثر این مردم درک (این حقیقت) نمیکنند. (۲۹)
إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَیِّتُونَ ﴿۳۰﴾
(ای رسول عزیز ما) شخص تو و این خلق البته به مرگ از دار دنیا خواهید رفت. (۳۰)
ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ ﴿۳۱﴾
آن گاه روز قیامت همه در پیشگاه عدل پروردگار خویش با یکدیگر ستیزه (و دادخواهی) میکنید. (۳۱)