به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
ص، سوگند به قرآنى که داراى ذکر است (که این کتاب، معجزه الهى است). (1)
ولى کافران گرفتار غرور اختلافند! (۲)
چه بسیار اقوامی را که پیش از آنها هلاک کردیم; و به هنگام نزول عذاب فریاد میزدند (و کمک میخواستند) ولى وقت نجات گذشته بود! (۳)
آنها تعجب کردند که پیامبر بیمدهنده اى از میان آنان به سویشان آمده; و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغگویى است! (۴)
آیا او بجاى این همه خدایان، خداى واحدى قرار داده؟! این براستى چیز عجیبى است!» (۵)
سرکردگان آنها بیرون آمدند و گفتند: «بروید و خدایانتان را محکم بچسبید، این چیزى است که خواستهاند (شما را گمراه کنند)! (۶)
ما هرگز چنین چیزى در آیین دیگرى نشنیدهایم; این تنها یک آئین ساختگى است! (۷)
آیا از میان همه ما، قرآن تنها بر او ( محمد) نازل شده؟!» آنها در حقیقت در اصل وحى من تردید دارند، بلکه آنان هنوز عذاب الهى را نچشیدهاند (که این چنین گستاخانه سخن میگویند)! (۸)
مگر خزاین رحمت پروردگار توانا و بخشنده ات نزد آنهاست (تا به هر کس میل دارند بدهند)؟! (۹)
یا اینکه مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است از آن آنهاست؟! (اگر چنین است) با هر وسیله ممکن به آسمانها بروند (و جلو نزول وحى را بر قلب پاک محمد بگیرند)! (1۰)
(آرى) اینها لشکر کوچک شکستخوردهاى از احزابند! (11)
پیش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پیامبران ما را) تکذیب کردند! (1۲)
و (نیز) قوم ثمود و لوط و اصحاب الایکه ( قوم شعیب)، اینها احزابى بودند (که به تکذیب پیامبران برخاستند)! (1۳)
هر یک (از این گروهها) رسولان را تکذیب کردند، و عذاب الهى درباره آنان تحقق یافت! (1۴)
اینها (با این اعمالشان) جز یک صیحه آسمانى را انتظار نمیکشند که هیچ مهلت و بازگشتى براى آن وجود ندارد (و همگى را نابود میسازد)! (1۵)
آنها (از روى خیره سرى) گفتند: «پروردگارا! بهره ما را از عذاب هر چه زودتر قبل از روز حساب به ما ده!» (1۶)
در برابر آنچه می گویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را، که او بسیار توبهکننده بود! (1۷)
ما کوهها را مسخر او ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح میگفتند! (1۸)
پرندگان را نیز دسته جمعى مسخر او کردیم (تا همراه او تسبیح خدا گویند);و همه اینها بازگشتکننده به سوى او بودند! (1۹)
و حکومت او را استحکام بخشیدیم، (هم) دانش به او دادیم و (هم) داورى عادلانه! (۲۰)
آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسیده است؟! (۲1)
در آن هنگام که (بى مقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد; گفتند: «نترس، دو نفر شاکى هستیم که یکى از ما بر دیگرى ستم کرده; اکنون در میان ما بحق داورى کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن! (۲۲)
این برادر من است; و او نود و نه میش دارد و من یکى بیش ندارم اما او اصرار میکند که: این یکى را هم به من واگذار; و در سخن بر من غلبه کرده است!» (۲۳)
(داوود) گفت: «مسلما او با درخواست یک میش تو براى افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده; و بسیارى از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم میکنند، مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند; اما عده آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزمودهایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد. (۲۴)
ما این عمل را بر او بخشیدیم; و او نزد ما داراى مقامی والا و سرانجامی نیکوست! (۲۵)
اى داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم; پس در میان مردم بحق داورى کن، و از هواى نفس پیروى مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد; کسانى که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدى بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند! (۲۶)
ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم; این گمان کافران است; واى بر کافران از آتش (دوزخ)! (۲۷)
آیا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند همچون مفسدان در زمین قرار میدهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران؟! (۲۸)
این کتابى است پربرکت که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن تدبر کنند و خردمندان متذکر شوند! (۲۹)
ما سلیمان را به داوود بخشیدیم; چه بنده خوبى! زیرا همواره به سوى خدا بازگشت میکرد (و به یاد او بود)! (۳۰)
به خاطر بیاور هنگامی را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند، (۳1)
گفت: «من این اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم (و میخواهم از آنها در جهاد استفاده کنم»، او همچنان به آنها نگاه میکرد) تا از دیدگانش پنهان شدند. (۳۲)
(آنها به قدرى جالب بودند که گفت:) بار دیگر آنها را نزد من بازگردانید! و دست به ساقها و گردنهاى آنها کشید (و آنها را نوازش داد). (۳۳)
ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدى افکندیم; سپس او به درگاه خداوند توبه کرد. (۳۴)
گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشندهاى! (۳۵)
پس ما باد را مسخر او ساختیم تا به فرمانش بنرمی حرکت کند و به هر جا او می خواهد برود! (۳۶)
و شیاطین را مسخر او کردیم، هر بنا و غواصى از آنها را! (۳۷)
و گروه دیگرى (از شیاطین) را در غل و زنجیر (تحت سلطه او) قرار دادیم، (۳۸)
(و به او گفتیم:) این عطاى ما است، به هر کس میخواهى (و صلاح میبینى) ببخش، و از هر کس میخواهى امساک کن، و حسابى بر تو نیست (تو امین هستى)! (۳۹)
و براى او ( سلیمان) نزد ما مقامی ارجمند و سرانجامی نیکوست! (۴۰)
به خاطر بیاور بنده ما ایوب را، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است. (۴1)
(به او گفتیم:) پاى خود را بر زمین بکوب! این چشمه آبى خنک براى شستشو و نوشیدن است! (۴۲)
و خانوادهاش را به او بخشیدیم، و همانند آنها را بر آنان افزودیم، تا رحمتى از سوى ما باشد و تذکرى براى اندیشمندان. (۴۳)
(و به او گفتیم:) بستهاى از ساقه هاى گندم (یا مانند آن) را برگیر و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن! ما او را شکیبا یافتیم; چه بنده خوبى که بسیار بازگشت کننده (به سوى خدا) بود! (۴۴)
و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها(ى نیرومند) و چشمها(ى بینا)! (۴۵)
ما آنها را با خلوص ویژهاى خالص کردیم، و آن یادآورى سراى آخرت بود! (۴۶)
و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند! (۴۷)
و به خاطر بیاور «اسماعیل» و «الیسع» و «ذا الکفل» را که همه از نیکان بودند! (۴۸)
این یک یادآورى است، و براى پرهیزکاران فرجام نیکویى است: (۴۹)
باغهاى جاویدان بهشتى که درهایش به روى آنان گشوده است، (۵۰)
در حالى که در آن بر تختها تکیه کردهاند و میوههاى بسیار و نوشیدنیها در اختیار آنان است! (۵1)
و نزد آنان همسرانى است که تنها چشم به شوهرانشان دوخته اند، و همسن و سالند! (۵۲)
این همان است که براى روز حساب به شما وعده داده میشود (وعدهاى تخلف ناپذیر)! (۵۳)
این روزى ما است که هرگز آن را پایانى نیست! (۵۴)
این (پاداش پرهیزگاران است)، و براى طغیانگران بدترین محل بازگشت است: (۵۵)
دوزخ، که در آن وارد میشوند; و چه بستر بدى است! (۵۶)
این نوشابه «حمیم» و «غساق» است ( دو مایع سوزان و تیره رنگ) که باید از آن بچشند! (۵۷)
و جز اینها کیفرهاى دیگرى همانند آن دارند! (۵۸)
(به آنان گفته میشود:) این گروهى است که همراه شما وارد دوزخ میشوند (اینها همان سران گمراهیند); خوشامد بر آنها مباد، همگى در آتش خواهند سوخت! (۵۹)
آنها (به رؤساى خود) میگویند: «بلکه خوشامد بر شما مباد که این عذاب را شما براى ما فراهم ساختید! چه بد قرارگاهى است اینجا!» (۶۰)
(سپس) میگویند: «پروردگارا! هر کس این عذاب را براى ما فراهم ساخته، عذابى مضاعف در آتش بر او بیفزا!» (۶1)
آنها میگویند: «چرا مردانى را که ما از اشرار میشمردیم (در اینجا، در آتش دوزخ) نمیبینیم؟! (۶۲)
آیا ما آنان را به مسخره گرفتیم یا (به اندازهاى حقیرند که) چشمها آنها را نمیبیند؟! (۶۳)
این یک واقعیت است گفتگوهاى خصمانه دوزخیان! (۶۴)
بگو: «من تنها یک بیم دهنده ام; و هیچ معبودى جز خداوند یگانه قهار نیست! (۶۵)
روردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، پروردگار عزیز و غفار!» (۶۶)
بگو: «این خبرى بزرگ است، (۶۷)
که شما از آن روىگردانید! (۶۸)
من از ملا اعلى (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامی که (درباره آفرینش آدم) مخاصمه می کردند خبر ندارم! (۶۹)
تنها چیزى که به من وحى می شود این است که من انذارکننده آشکارى هستم!» (۷۰)
و به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل میآفرینم! (۷1)
نگامی که آن را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، براى او به سجده افتید!» (۷۲)
در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند، (۷۳)
جز ابلیس که تکبر ورزید و از کافران بود! (۷۴)
گفت: «اى ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقى که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنى؟ ! آیا تکبر کردى یا از برترینها بودى؟! (برتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!)» (۷۵)
گفت: «من از او بهترم; مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل!» (۷۶)
فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو، که تو رانده درگاه منى! (۷۷)
و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود! (۷۸)
گفت: «پروردگارا! مرا تا روزى که انسانها برانگیخته میشوند مهلت ده!» (۷۹)
فرمود: «تو از مهلت دادهشدگانى، (۸۰)
ولى تا روز و زمان معین!» (۸1)
گفت: «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، (۸۲)
مگر بندگان خالص تو، از میان آنها!» (۸۳)
فرمود: «به حق سوگند، و حق میگویم، (۸۴)
که جهنم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پیروى کند، پر خواهم کرد!» (۸۵)
(اى پیامبر!) بگو: «من براى دعوت نبوت هیچ پاداشى از شما نمیطلبم، و من از متکلفین نیستم! (سخنانم روشن و همراه با دلیل است!)» (۸۶)
این (قرآن) تذکرى براى همه جهانیان است; (۸۷)
و خبر آن را بعد از مدتى میشنوید! (۸۸)