به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
طسم! (۱)
اینها از آیات کتاب مبین است! (۲)
ما از داستان موسى و فرعون بحق بر تو میخوانیم، براى گروهى که (طالب حقند و) ایمان میآورند! (۳)
فرعون در زمین برترىجویى کرد، و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسیم نمود; گروهى را به ضعف و ناتوانى میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را (براى کنیزى و خدمت) زنده نگه میداشت; او به یقین از مفسدان بود! (۴)
ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم! (۵)
و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم; و به فرعون و هامان و لشکریانشان، آنچه را از آنها ( بنى اسرائیل) بیم داشتند نشان دهیم! (۶)
ما به مادر موسى الهام کردیم که: «او را شیر ده; و هنگامی که بر او ترسیدى، وى را در دریا(ى نیل) بیفکن; و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو بازمیگردانیم، و او را از رسولان قرار میدهیم!» (۷)
(هنگامی که مادر بفرمان خدا او را به دریا افکند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد! مسلما فرعون و هامان و لشکریانشان خطاکار بودند.(۸)
همسر فرعون (چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نکشید شاید براى ما مفید باشد، یا او را بعنوان پسر خود برگزینیم!» و آنها نمیفهمیدند (که دشمن اصلى خود را در آغوش خویش میپرورانند)! (۹)
(سرانجام) قلب مادر موسى از همه چیز (جز یاد فرزندش) تهى گشت; و اگر دل او را (بوسیله ایمان و امید) محکم نکرده بودیم، نزدیک بود مطلب را افشا کند! (۱۰)
و (مادر موسى) به خواهر او گفت: «وضع حال او را پیگیرى کن!» او نیز از دور ماجرا را مشاهده کرد در حالى که آنان بىخبر بودند. (۱۱)
ما همه زنان شیرده را از پیش بر او حرام کردیم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد); و خواهرش (که بیتابى ماموران را براى پیدا کردن دایه مشاهده کرد) گفت: «آیا شما را به خانوادهاى راهنمایى کنم که میتوانند این نوزاد را براى شما کفالت کنند و خیرخواه او باشند؟!» (۱۲)
ما او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده الهى حق است; ولى بیشتر آنان نمیدانند! (۱۳)
و هنگامی که (موسى) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم; و این گونه نیکوکاران را جزا میدهیم! (۱۴)
او به هنگامی که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد; ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند; یکى از پیروان او بود (و از بنى اسرائیل)، و دیگرى از دشمنانش، آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود; موسى مشت محکمی بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد); موسى گفت: «این (نزاع شما) از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراهکننده آشکارى است» (۱۵)
(سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم; مرا ببخش!» خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است! (۱۶)
عرض کرد: «پروردگارا! بشکرانه نعمتى که به من دادى، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود! سذللّه (۱۷)
موسى در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى (و در جستجوى اخبار); ناگهان دید همان کسى که دیروز از او یارى طلبیده بود فریاد میزند و از او کمک میخواهد، موسى به او گفت: «تو آشکارا انسان (ماجراجو و) گمراهى هستى!» (۱۸)
و هنگامی که خواست با کسى که دشمن هر دوى آنها بود درگیر شود و با قدرت مانع او گردد، (فریادش بلند شد،) گفت: «اى موسى میخواهى! مرا بکشى همان گونه که دیروز انسانى را کشتى؟! تو فقط میخواهى جبارى در روى زمین باشى، و نمیخواهى از مصلحان باشى!» (۱۹)
(در این هنگام) مردى با سرعت از دورترین نقطه شهر ( مرکز فرعونیان) آمد و گفت: «اى موسى! این جمعیت براى کشتن تو به مشورت نشستهاند; فورا از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!» (۲۰)
موسى از شهر خارج شد در حالى که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى; عرض کرد: سخللّهپروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایى بخش!» (۲۱)
و هنگامی که متوجه جانب مدین شد گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند! سذللّه (۲۲)
و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، گروهى از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب میکنند; و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند (و به چاه نزدیک نمیشوند; موسى) به آن دو گفت: «کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمیدهید؟!) سذللّه گفتند: «ما آنها را آب نمیدهیم تا چوپانها همگى خارج شوند; و پدر ما پیرمرد کهنسالى است (و قادر بر این کارها نیست.)!» (۲۳)
موسى براى (گوسفندان) آن دو آب کشید; سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: «پروردگارا! هر خیر و نیکى بر من فرستى، به آن نیازمندم!» (۲۴)
ناگهان یکى از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالى که با نهایت حیا گام برمیداشت، گفت: سخللّهپدرم از تو دعوت میکند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامی که موسى نزد او ( شعیب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات یافتى!» (۲۵)
یکى از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسى را که میتوانى استخدام کنى آن کسى است که قوى و امین باشد (و او همین مرد است)!» (۲۶)
(شعیب) گفت: «من میخواهم یکى از این دو دخترم را به همسرى تو درآورم به این شرط که هشت سال براى من کار کنى; و اگر آن را تا ده سال افزایش دهى، محبتى از ناحیه توست; من نمیخواهم کار سنگینى بر دوش تو بگذارم; و ان شاء الله مرا از صالحان خواهى یافت» (۲۷)
(موسى) گفت: «(مانعى ندارد،) این قراردادى میان من و تو باشد; البته هر کدام از این دو مدت را انجام دهم ستمی بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما میگوییم گواه است!» (۲۸)
هنگامی که موسى مدت خود را به پایان رسانید و همراه خانوادهاش (از مدین به سوى مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشى دید! به خانوادهاش گفت: «درنگ کنید که من آتشى دیدم! (میروم) شاید خبرى از آن براى شما بیاورم، یا شعلهاى از آتش تا با آن گرم شوید!» (۲۹)
هنگامی که به سراغ آتش آمد، از کرانه راست دره، در آن سرزمین پر برکت، از میان یک درخت ندا داده شد که: «اى موسى! منم خداوند، پروردگار جهانیان! (۳۰)
عصایت را بیفکن!» هنگامی که (عصا را افکند و) دید همچون مارى با سرعت حرکت میکند، ترسید و به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نکرد! ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستى! (۳۱)
دستت را در گریبان خود فروبر، هنگامی که خارج میشود سفید و درخشنده است بدون عیب و نقص; و دستهایت را بر سینهات بگذار، تا ترس و وحشت از تو دور شود! این دو ( معجزه عصا و ید بیضا) برهان روشن از پروردگارت بسوى فرعون و اطرافیان اوست، که آنان قوم فاسقى هستند!» (۳۲)
عرض کرد: «پروردگارا! من یک تن از آنان را کشتهام; میترسم مرا به قتل برسانند! (۳۳)
و برادرم هارون زبانش از من فصیحتر است; او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند; میترسم مرا تکذیب کنند!» (۳۴)
فرمود: «بزودى بازوان تو را بوسیله برادرت محکم (و نیرومند) میکنیم، و براى شما سلطه و برترى قرارمیدهیم; و به برکت آیات ما، بر شما دست نمییابند; شما و پیروانتان پیروزید!» (۳۵)
هنگامی که موسى معجزات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: «این چیزى جز سحر نیست که بدروغ به خدا بسته شده; ما هرگز چنین چیزى را در نیاکان خود نشنیدهایم!» (۳۶)
موسى گفت: «پروردگارم از حال کسانى که هدایت را از نزد او آوردهاند، و کسانى که عاقبت نیک سرا(ى دنیا و آخرت) از آن آنهاست آگاهتر است! مسلما ظالمان رستگار نخواهند شد! سذللّه (۳۷)
فرعون گفت: «اى جمعیت اشراف! من خدایى جز خودم براى شما سراغ ندارم. (اما براى تحقیق بیشتر،) اى هامان، برایم آتشى بر گل بیفروز (و آجرهاى محکم بساز)، و براى من برج بلندى ترتیب ده تا از خداى موسى خبر گیرم; هر چند من گمان میکنم او از دروغگویان است!» (۳۸)
(سرانجام) فرعون و لشکریانش بدون حق در زمین استکبار کردند، و پنداشتند بسوى ما بازگردانده نمیشوند! (۳۹)
ما نیز او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم; اکنون بنگر پایان کار ظالمان چگونه بود! (۴۰)
و آنان ( فرعونیان) را پیشوایانى قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت میکنند; وروز رستاخیز یارى نخواهند شد! (۴۱)
و در این دنیا نیز لعنتى بدنبال آنان قرار دادیم; و روز قیامت از زشترویانند! (۴۲)
و ما به موسى کتاب آسمانى دادیم بعد از آنکه اقوام قرون نخستین را هلاک نمودیم; کتابى که براى مردم بصیرتآفرین بود، و مایه هدایت و رحمت; شاید متذکر شوند! (۴۳)
تو در جانب غربى نبودى هنگامی که ما فرمان نبوت را به موسى دادیم; و تو از شاهدان نبودى (در آن هنگام که معجزات را در اختیار موسى گذاردیم)! (۴۴)
ولى ما اقوامی را در اعصار مختلف خلق کردیم، و زمانهاى طولانى بر آنها گذشت (که آثار انبیا از دلهایشان محو شد; پس تو را با کتاب آسمانیت فرستادیم)! تو هرگز در میان مردم مدین اقامت نداشتى تا (از وضع آنان آگاه باشى و) آیات ما را براى آنها ( مشرکان مکه) بخوانى، ولى ما بودیم که تو را فرستادیم (و این آیات را در اختیارت قرار دادیم)! (۴۵)
تو در کنار طور نبودى زمانى که ما ندا دادیم; ولى این رحمتى از سوى پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا بوسیله آن قومی را انذار کنى که پیش از تو هیچ انذارکنندهاى براى آنان نیامده است; شاید متذکر شوند! (۴۶)
هرگاه(پیش از فرستادن پیامبرى) مجازات و مصیبتى بر اثر اعمالشان به آنان میرسید، میگفتند: «پروردگارا! چرا رسولى براى ما نفرستادى تا از آیات تو پیروى کنیم و از مؤمنان باشیم؟!» (۴۷)
ولى هنگامی که حق از نزد ما براى آنها آمد گفتند: «چرا مثل همان چیزى که به موسى داده شد به این پیامبر داده نشده است؟!» مگر بهانهجویانى همانند آنان، معجزاتى را که در گذشته به موسى داده شد، انکار نکردند و گفتند: «این دو نفر ( موسى و هارون) دو ساحرند که دست به دست هم دادهاند (تا ما را گمراه کنند) و ما به هر دو کافریم»؟! (۴۸)
بگو: «اگر راست میگویید (که تورات و قرآن از سوى خدا نیست)، کتابى هدایتبخشتر از این دو از نزد خدا بیاورید، تا من از آن پیروى کنم!» (۴۹)
اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوسهاى خود پیروى میکنند! و آیا گمراهتر از آن کس که پیروى هواى نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهى را نپذیرفته، کسى پیدا میشود؟! مسلما خداوند قوم ستمگر را هدایت نمیکند! (۵۰)
ما آیات قرآن را یکى پس از دیگرى براى آنان آوردیم شاید متذکر شوند! (۵۱)
کسانى که قبلا کتاب آسمانى به آنان دادهایم به آن ( قرآن) ایمان میآورند! (۵۲)
و هنگامی که بر آنان خوانده شود میگویند: «به آن ایمان آوردیم; اینها همه حق است و از سوى پروردگار ماست; ما پیش از این هم مسلمان بودیم!» (۵۳)
آنها کسانى هستند که بخاطر شکیباییشان، اجر و پادششان را دو بار دریافت میدارند; و بوسیله نیکیها بدیها را دفع میکنند; و از آنچه به آنان روزى دادهایم انفاق مینمایند; (۵۴)
و هرگاه سخن لغو و بیهوده بشنوند، از آن روى میگردانند و میگویند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان; سلام بر شما (سلام وداع); ما خواهان جاهلان نیستیم!» (۵۵)
تو نمیتوانى کسى را که دوست دارى هدایت کنى; ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت میکند; و او به هدایت یافتگان آگاهتر است! (۵۶)
آنها گفتند: «ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان میربایند!» آیا ما حرم امنى در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزى (از هر شهر و دیارى) بسوى آن آورده میشود؟! رزقى است از جانب ما; ولى بیشتر آنان نمیدانند! (۵۷)
و چه بسیار از شهرها و آبادیهایى را که بر اثر فراوانى نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاک کردیم! این خانههاى آنهاست (کهویران شده)، و بعد از آنان جز اندکى کسى در آنها سکونت نکرد; و ما وارث آنان بودیم! (۵۸)
و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمیکرد تا اینکه در کانون آنها پیامبرى مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند; و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند! (۵۹)
آنچه به شما داده شده، متاع زندگى دنیا و زینت آن است; و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است; آیا اندیشه نمیکنید؟! (۶۰)
آیا کسى که به او وعده نیکو دادهایم و به آن خواهد رسید، همانند کسى است که متاع زندگى دنیا به او دادهایم سپس روز قیامت (براى حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟! (۶۱)
روزى را (به خاطر بیاورید) که خداوند آنان را ندا میدهد و میگوید: «کجا هستند همتایانى که براى من میپنداشتید؟!» (۶۲)
گروهى (از معبودان) که فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده است میگویند: «پروردگارا! ما اینها ( عابدان) را گمراه کردیم; (آرى) ما آنها را گمراه کردیم همانگونه که خودمان گمراه شدیم; ما از آنان به سوى تو بیزارى میجوییم; آنان در حقیقت ما را نمیپرستیدند (بلکه هواى نفس خود را پرستش میکردند)!» (۶۳)
و به آنها ( عابدان) گفته میشود: «معبودهایتان را که همتاى خدا میپنداشتید بخوانید (تا شما را یارى کنند)!» معبودهایشان را میخوانند، ولى جوابى به آنان نمیدهند! و (در این هنگام) عذاب الهى را (با چشم خود) میبینند، و آرزو میکنند اى کاش هدایت یافته بودند! (۶۴)
(به خاطر آورید) روزى را که خداوند آنان را ندا میدهد و میگوید: «چه پاسـخى به پیامبران (من) گفتید؟!» (۶۵)
در آن روز، همه اخبار به آنان پوشیده میماند، (حتى نمیتوانند) از یکدیگر سوالى کنند! (۶۶)
اما کسى که توبه کند، و ایمان آورد و عمل صالحى انجام دهد، امید است از رستگاران باشد! (۶۷)
پروردگار تو هر چه بخواهد میآفریند، و هر چه بخواهد برمیگزیند; آنان (در برابر او) اختیارى ندارند; منزه است خداوند، و برتر است از همتایانى که براى او قائل میشوند! (۶۸)
و پروردگار تو میداند آنچه را که سینههایشان پنهان میدارد و آنچه را آشکار میسازند! (۶۹)
و او خدایى است که معبودى جز او نیست; ستایش براى اوست در این جهان و در جهان دیگر; حاکمیت (نیز) از آن اوست; و همه شما به سوى او بازگردانده میشوید! (۷۰)
بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند شب را تا قیامت بر شما جاودان سازد، آیا معبودى جز خدا میتواند روشنایى براى شما بیاورد؟! آیا نمیشنوید؟!» (۷۱)
بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما جاودان کند، کدام معبود غیر از خداست که شبى براى شما بیاورد تا در آن آرامش یابید؟ آیا نمیبینید؟!» (۷۲)
و از رحمت اوست که براى شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشید و هم براى بهرهگیرى از فضل خدا تلاش کنید، و شاید شکر نعمت او را بجا آورید! (۷۳)
(به خاطر آورید) روزى را که آنها را ندا میدهد و میگوید: «کجایند همتایانى که براى من میپنداشتید؟!» (۷۴)
(در آن روز) از هر امتى گواهى برمیگزینیم و (به مشرکان) میگوییم: «دلیل خود را بیاورید! سذللّه اما آنها میدانند که حق از آن خداست، و تمام آنچه را افترا میبستند از (نظر) آنها گم خواهد شد! (۷۵)
قارون از قوم موسى بود، اما بر آنان ستم کرد; ما آنقدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهاى آن براى یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادى مغرورانه مکن، که خداوند شادىکنندگان مغرور را دوست نمیدارد! (۷۶)
و درآنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب; و بهرهات را از دنیا فراموش مکن; و همانگونه که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن; و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد! (۷۷)
(قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشى که نزد من است به دست آوردهام!» آیا او نمیدانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامی که عذاب الهى فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سوال نمیشوند. (۷۸)
(روزى قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگى دنیا بودند گفتند: «اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستى که او بهره عظیمی دارد!» (۷۹)
اما کسانى که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: «واى بر شما ثواب الهى براى کسانى که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام میدهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمیکنند. سذللّه (۸۰)
سپس ما، او و خانهاش را در زمین فرو بردیم، و گروهى نداشت که او را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمیتوانست خویشتن را یارى دهد. (۸۱)
و آنها که دیروز آرزو میکردند بجاى او باشند (هنگامی که این صحنه را دیدند) گفتند: «واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش میدهد یا تنگ میگیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو می برد! اى واى گویى کافران هرگز رستگار نمیشوند! (۸۲)
(آرى،) این سراى آخر تو را (تنها) براى کسانى قرارمیدهیم که اراده برترىجویى در زمین و فساد را ندارند; و عاقبت نیک براى پرهیزگاران است! (۸۳)
کسى که کار نیکى انجام دهد، براى او پاداشى بهتر از آن است; و به کسانى که کارهاى بد انجام دهند، مجازات بدکاران جز (به مقدار) اعمالشان نخواهد بود. (۸۴)
آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت ( زادگاهت) بازمیگرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر میداند چه کسى (برنامه) هدایت آورده، و چه کسى در گمراهى آشکار است! سذللّه (۸۵)
و تو هرگز امید نداشتى که این کتاب آسمانى به تو القا گردد; ولى رحمت پروردگارت چنین ایجاب کرد! اکنون که چنین است، هرگز از کافران پشتیبانى مکن! (۸۶)
و هرگز (آنها) تو را از آیات خداوند، بعد از آنکه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوى پروردگارت دعوت کن، و هرگز از مشرکان مباش! (۸۷)
معبود دیگرى را با خدا مخوان، که هیچ معبودى جز او نیست; همه چیز جز ذات (پاک) او فانى میشود; حاکمیت تنها از آن اوست; و همه بسوى او بازگردانده می شوید! (۸۸)