ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامه و السیاسه می نویسد :
معاویه که به قصد بیعت گرفتن از مردم برای جانشینی و خلافت یزید به مدینه آمده بود ، تمام بزرگان مدینه را در مسجدالنبی جمع کرد و بر فراز منبر پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و خطبه خواند و در بخشی از سخنان خود چنین گفت :
ای مردم! شما می دانید که پیامبر از دنیا رفت و جانشینی برای خود اختیار نکرد . رأی مردم بر این شد که ابوبکر را جانشین او کنند و با ابوبکر بیعت کردند و بیعت شایسته ای بود . او نیز به کتاب خدا و سنت پیامبر عمل نمود . هنگامی که مرگ او فرا رسید ، رأیش این بود که عمر را خلیفه و جانشین خود کند و عمر نیز به کتاب خدا و سنت پیامبر عمل نمود . پس هنگامی که زمان مرگ عمر رسید ، نظرش این بود که کار خلافت را بین شش نفر از مسلمین به شورا گذارد .
ابوبکر تصمیمی گرفت و عملی انجام داد که پیامبر انجام نداده بود و عمر کاری کرد که ابوبکر نکرده بود . همه آنها این تصمیمات را طبق مصلحت مسلمین انجام دادند ؛ بنابراین من هم رأی و نظرم این است که برای جلوگیری از اختلاف میان مردم، برای یزید بیعت بگیرم و این منصفانه ترین رای است .(1)
البته از این رأی ها و اجتهادها در طول تاریخ اسلام و پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، به وفور دیده می شود . یعنی هر کسی هر کاری بخواهد می کند و اگر به او اعتراضی شود، می گوید : اجتهاد کردم . و بنا را بر این گذارده اند که اگر آن فعل ، عمل شایسته ای بود که دو ثواب به دست می آورد ؛ یکی برای اجتهادش و دیگری برای عمل نیکش . و اگر عمل باطل و خلافی مرتکب شده بود ، خداوند یک ثواب بخاطر اجتهادش به او می دهد .
بنابر این دیدگاه است که خالد بن ولید، مالک بن نویره را که از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله بود ، به جرم بیعت نکردن با ابوبکر، خارج از دین می بیند و او را به قتل می رساند و همان شب با زن او همبستر می شود و هنگامی که از قصاص او صحبت به میان می آید ، ابوبکر می گوید : إجتهد فأخطأ !!! یعنی اجتهاد کرد و به خطا رفت. پس خداوند برای این عمل شنیع یک ثواب به او می دهد . (2)
و یا خلافت ابوبکر که به اعتراف عمر فلته ای بود (3) ، با اجتهاد عده ای در سقیفه شکل گرفت که البته همگی ماجور عند الله هستند .
عمر بن خطاب با همین اجتهاد سیلی به صورت سیده بانوان دو سرا می زند ودرب خانه ی نفس پیامبر خدا و باب علم نبی صلی الله علیه و آله را به آتش می کشد و دختر و سبطش را به شهادت می رساند .
عده ای نیز با همین اجتهاد ، فتوای قتل سید الشهدا علیه السلام را صادر می کنند و سی هزار نفر برای تقرب به درگاه الهی ، به وحشیانه ترین شکل ، اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را از دم تیغ گذرانده و حرمش را به اسیری می برند . (5)
واقعا دین جالبی است ؛ هر کس هر کاری که بخواهد می کند و خداوند به او پاداش می دهد . فقط این را نفهمیدیم که فایده ارسال رسل چیست ؟
آنچه مسّلم است، این دین و شریعت، کلام ِ پایه گذار خود را میزان و ملاک قرار داده است. (6) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به اعتراف جمیع محدثین ، اعم از عامه و خاصه ، محور اتحاد را معین کرده و فرموده اند :
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گرانقدر را میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این [یعنى تمسک به عترت] آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر [یعنى روى برتافتن از ایشان] آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید». (7)
حال که دین معیار و ملاک را تنها کلام گهربار پیامبر اکرم معرفی می کند، تمام این رأی و نظرها، اجتهاد در مقابل نص است و بی شک کسانی که بر خلاف نظر ایشان اجتهادی کند در مقابل خداوند متعال مسوول خواهند بود .
مؤسسه جهانی سبطین علیهماالسلام
سید علاء الدین موسوی اصفهانی
————————————————
1-الإمامة والسیاسة – ت الشیری نویسنده : الدِّینَوری، ابن قتیبة جلد : 1 صفحه : 212
2-ابن الاثیر، اسد الغابة، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۴۰. تاریخ ابو الفداء ص 158. تاریخ یعقوبى ج 2 ص 132.
3-عمر درباره خلافت ابوبکر گفت: «کانت بیعة أبی بکر فلتة وقى الله شرها» بیعت با ابوبکر لغزش بود ولیکن خداوند شرّش را دفع نمود.. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۶۸.
“فلته” به معنای کار بدون تدبر و فکر و نظر می باشد.
4-بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۶۸.
و معنای فلته این است که کاری بدون تدبر و فکر و نظر اتفاق بیافتد.
5-قَالَ علی بن الحسین(ع) لَا یَوْمَ کَیَوْمِ الْحُسَیْنِ (ع) ازْدَلَفَ عَلَیْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ وَ هُوَ بِاللَّهِ یُذَکِّرُهُمْ فَلَا یَتَّعِظُونَ حَتَّى قَتَلُوهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً
امام زین العابدین(ع) فرمود: هیچ روزی مانند روز [شهادت] حسین نیست که سی هزار نفر علیه او جمع شدند و همه گمان میکردند از این امت هستند و همه میخواستند با ریختن خون او به خدا نزدیک شوند در حالی که حسین آنها را نصیحت می کرد، اما تاثیری نداشت تا اینکه او را از روی سرکشی و ظلم و دشمنی کشتند. امالی شیخ صدوق، ص۴۶4
6-وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ سوره حشر ایه 7
7- شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، 1413 ق، ج1، ص233 . در کتاب «صحیح مسلم» که از معروفترین منابع دست اوّل اهل سنّت است چنین آمده: پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در میان ما برخواست و خطبه خواند، در محلی که آبی بود به نام «خمّ» (غدیر خم) که در میان مکه و مدینه قرار داشت. پس حمد خدا را به جا آوردو بر او ثنا گفت و موعظه کرد و پند و اندرز داد؛
سپس فرمود: امّا بعد، ای مردم! من بشری هستم و نزدیک است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت کنم و من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار میگذارم؛ نخست، کتاب خدا که در آن هدایت و نور است، پس کتاب خدا را بگیرید و به آن تمسّک جویید ـ پیامبر درباره قرآن تشویق و ترغیب فراوانی کرد ـ سپس فرمود: و اهل بیتم را؛ و سه بار فرمود: به شما توصیه میکنم که خدا را درباره اهل بیتم فراموش نکنید». صحیح مسلم، ج 4، حدیث 2408.