ای اهل حرم شاه حرم رفت ز دنیا
آمد به برش مادر او حضرت زهرا
ای سینه زنان دست علمدار فتاده
بر چشمه عزیزش چو سه شعبه بنشانده
ای سینه زنان فرقه علمدار شکسته
خم گشته علم گشته علمدار چوخسته
خورشید بسوزد ز غمه ساقی تشنه
آمد به سراغش تبر و نیزه و دشنه
درکرببلا خون چو معنای جنون است
دیوانه و مستانه شوید وقت کنون است
ای لطمه زنان زینب کبری شده حساس
لطمه زند او بر سر و از غصۀ عباس
طفلان حرم تشنۀ یک جرعۀ آبند
ناموس حرم لطمه زنان در تب و تایند