متن مداحی

متن مداحی بیا مادر از حرم بیرون ، سرو بستانت می‌رود میدان

بیا مادر از حرم بیرون ، سرو بستانت می‌رود میدان

کفن بنما بر تن قاسم مونس جانت می‌رود میدان

بیا مادر درد دل گویم این دم آخر با تو از احسان

مکن دیگر بَعدم ای مادر، گریه و زاری ، ناله و افغان

بُوَد یارم اندر این صحرا ای ستمدیده خالق سبحان

ز جور چرخ نوگلِ مادر از گلستانت می‌رود میدان

اگر دیدی پیکرم را در خاک و خون غلتان ، صبر کن مادر

اگر دیدی رأس من بر نی چون مهِ تابان ، صبر کن مادر

اگر دیدی پیکرم را در خاک و خون غلتان ، صبر کن مادر

حلالم کن ، نازپرورده روی دامانت می‌رود میدان

گلی پرورده ی دامان زهرا ، که روشن شد ز دیدارش روانم

حسینم من که در خوی و شمایل ، شبیه خاتم پیغمبرانم

من آن آزاد مرد انقلابم ، که پرچمدار مردان جهانم

منم استاد درس پاکبازی که عاشوراست روز امتحانم

بیا مادر از حرم بیرون سرو بستانت میرود میدان

کفن بنما بر تن قاسم مونس جانت میرود میدان

رهایم کن تا که بنشینم بر بُراقِ مرگ با هزار افغان

که جولانم گشته ای مادر دیدة گریان، غرقه جانان

ز خون من باید این صحرا لاله‌گون گردد از دَمِ پیکان

شود جسمم توتیا از کین ، جان جانانت می‌رود میدانچ

استاد احمدیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا