ای کودک ناخورده شیر علی جان
شد حنجرت نشان تیرو پیکان
همراه بابا امدی به میدان
ای قمری افسرده جان علی جان
جان پسر بر مادرت چه گویم
ر عمه غم پرورت چه گویم
یا بر سکینه خواهرت چه گویم
بر عمه غم پرورت چه گویم
یا رب گذشتم از همه جوانان
تا زنده ماند حکم شرع قران
گر تیر بارد بر سرم چو باران
مردانه کوشم بهر حفظ قر ان
سلطان دین افسرده حال و محزون
اندر بغل ان طفل غرقه در خون
جز اب کی بودی تو را تمنا
از این گروه زشت شوم و گمراه
با جان برابر امد اب دریا
کاین سان گلویت خورده تیر علی جان