خاطراتی از محجّبه ها
پاسخی قانع کننده
منم چند ماهه چادری شدم اولش خیلی دو دل بودم همش میگفتم هیچکدوم از دوستام چادری نیستن اگه بخوام برم بیرون باشون خیلی ضایعه یا مثلا خواهرام هیچکدوم چادری نیستن! بدتر از اون من تیکه پروندن هیچکس درمورد چادر رو بی جواب نمیزارم. دوستم گفت دیوونه ای تو این گرما چادر میپوشی تو که حجابت خوب بود حالا واسه چی چادر پوشیدی؟ گفتم کی رو تا حالا دیدی رو پیکان 48 چادر بکشه؟ همه روی ماشینای اخرین سیستم چادر میکشن روی وسایل با ارزش پارچه میزارن اونوقت یعنی ارزش من کمتر از ایناست ؟!!
نگاه های آلوده متوجه بدحجابهاست
بارها در مراکز ادارى یا خرید و … در کنار بدحجابها قرار گرفته ام، ولى همیشه مردها با نهایت احترام و ادب برخورد کرده و معطّل نشده ام، ولى نگاههاى آلوده و صحبت و شوخى و … همان مردان، نصیب بد حجابها شده است که با نگاه و لباس و صدا و صحبت و …، چراغ سبز داده و فرش قرمز پهن کردهاند، و غرایز هم هر دو را به گناه علنى هدایت کرده است.
غیرت مردی نسبت به حجاب زنش
شیخ بهاء الدین عاملی در یکی از کتاب های خود می نویسد : روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی دهد. قاضی شوهر را احضار کرد و او طلب خود را انکار نمود یا فراموش کرده بود. قاضی از زن پرسید: آیا بر گفته ی خود شاهدی داری؟ زن گفت : آری، آن دو مرد شاهدند.
قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال از شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است. گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب مقابل صورت خود را عقب بزند تا ما لحظه ای وی را درست بشناسیم که او همان زن است، تا آنگاه گواهی دهیم.
چون این زن سخن را شنید بر خود لرزید و شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟ برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! من پانصد مثقال خواهم داد و رضایت نمی دهم که چهره همسرم در حضور دو مرد بیگانه نمایان شود. چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهر بخشید.
دستور خدا را به خاطر تمسخر ترک نکردم
از 9 سالگى چادر ضخیم میپوشیدم و رو می گرفتم، در 12 سالگى قبل از انقلاب با خواهرم به اداره رفته بودم، یکى از کارمندان مرد با تمسخر به خواهرم گفت مادربزرگت هست؟ من اصلا از چادر خودم خجالت نکشیدم و ناراحت نشدم، و سکوت پر معنایى کردم تا بفهمد غیرتى کمتر از من دارد و چادر را مانع هوسرانى خود می بیند. اکنون خدا را شاکرم که نعمت بزرگى به من داده است و هرگز دستور خدا را به خاطر تمسخر این و آن رها نمی کنم. انّ الله مع المتّقین.
بی حجابی دمده تر است یا با حجابی؟!
برگشت گفت: آخه این چیه سرت کردی مثل امل ها!! مثل این که باورت نشده قرن 21 و مثل مردم عصر حجر می گردی؟!
گفتم: واقعا؟! عصر حجر یعنی کی؟
گفت: چه می دونم 14 قرن پیش.
گفتم: چه جالب 14 بیشتره یا16؟
گفت: چه سوالایی میکنی معلومه 16!
گفتم: پس 16 قرن پیش عصر حجر تره تا 14 قرن پیش.
گفت: معلومه
گفتم: پس شما با این حساب باید دمده تر باشید که مثل مردم 16 قرن پیش می گردید اونم چه زمانی موقعی که بهش می گفتن عصر جاهلیت دیگه از اسمش هم پیداست که خیلی دمده است…
دیگه پی اش رو نگرفت گذاشت رفت.
تذکر:
پاکى و عفیف بودن هم در درون است هم بیرون، لباس و رفتار وقتى فریاد پاکى و عفّت سر میدهند، لحظات زیبا و وصفناپذیرى است که فقط چشیدنى است. چادرى که همه زیبایىهاى تن را میپوشاند، تا تمام زیبایىهاى روح را به نمایش بگذارد، اسلحهاى در دست زن براى مقابله با هر گونه هوسرانى و ناامنى است. تا جایى که دشمنان اسلام نیز این اسلحه را به خوبى تشخیص دادهاند، براى همین با تمام توان و با لطایف الحیل حتّى با دستکارى شکل اصلى چادر و طرّاحى چادر ملّى و دانشجویى و …، و اشاعه آن با بودجههاى کلان در کشور و فارج در صدد حذف چادر از زن ایرانى مسلمان هستند. من در پوشش چادر، همیشه احساس رزمندهاى را دارم که در خط مقدّم جبهه، محکم و پا برجا ایستاده و با سرافرازى منتظر پیروزى یا شهادت در راه اسلام است. این لحظه نیز فقط چشیدنى است، باید چشید. لحظات بسیار زیبا و لذیذى است شیرینتر از عسل.