أبو بصیر میگوید: به حضرت امام موسی کاظم علیه السلام عرضه داشتم: قربانت شوم امام به چه خصالی شناخته میشود؟
حضرت فرمود: به چندین خصلت اما اولین آنها به نصی که پدرش در مورد امامتش فرموده است و هنگامی که از او سؤال شود پاسخ را میداند و حتی اگر سکوت شود او ابتدای به پاسخ مینماید و از اتفاقات آینده خبر میدهد و به تمامی زبانها با مردم سخن میگوید.
سپس حضرت فرمود: ای ابا محمد به تو نشانهای میدهم قبل از اینکه برخیزی. پس مردی از خراسان وارد شد و با حضرت به عربی تکلم نمود، حضرت جوابش را به فارسی داد مرد خراسانی تعجب کرد و گفت: به خدا قسم جز به این دلیل که گمان میکردم فارسی نمیدانید به عربی صحبت نکردم.
حضرت فرمود: سبحان الله اگر نتوانم فارسی صحبت کنم پس چه فضلی بر تو دارم که موجب شود حجت خدا بر تو باشم؟
سپس حضرت به ابا بصیر فرمود: زبان احدی از مردم و پرندگان و چهارپایان و هر چیز که روح دارد بر امام مخفی نمیماند، پس هر کس این خصال را نداشت امام نیست.
متن عربی روایت:
عن أبی بصیر قال: قلت لأبی الحسن علیه السلام: جعلت فداک بم یعرف الامام؟ قال: فقال: بخصال: أما أولها فإنه بشئ قد تقدم من أبیه فیه بإشارة إلیه لتکون علیهم حجة ویسأل فیجیب وإن سکت عنه ابتدأ ویخبر بما فی غد ویکلم الناس بکل لسان، ثم قال لی: یا أبا محمد أعطیک علامة قبل أن تقوم فلم ألبث أن دخل علینا رجل من أهل خراسان، فکلمه الخراسانی بالعربیة فأجابه أبو الحسن علیه السلام بالفارسیة فقال له الخراسانی: والله جعلت فداک ما منعنی أن أکلمک بالخراسانیة غیر أنی ظننت أنک لا تحسنها، فقال: سبحان الله إذا کنت لا أحسن أجیبک فما فضلی علیک ثم قال لی: یا أبا محمد إن الامام لا یخفى علیه کلام أحد من الناس ولا طیر ولا بهیمة ولا شئ فیه الروح، فمن لم یکن هذه الخصال فیه فلیس هو بإمام.
الاصول من الکافی، تألیف مرحوم کلینی، جلد ۱، صفحه ۲۸۵، چاپ دار الکتب الاسلامیة