مقالات

چرا قرآن مجید از دو راه ظاهر و باطن سخن گفته است

1- انسان در زندگی ابتدائی خویش که دنیوی و موقتی است مانند یک حبابی خیمه هستی خود را روی دریای بیکران ماده زده در همه فعالیتهائی که در مسیر وجود میکند سر سپرده امواج خروشان ایندریای بیکران است و سر و کار با ماده دارد.

حواس بیرونی و درونیش بماده و مادیات مشغول و افکارش نیز پای بند معلومات حسی اش میباشد، خوردن و آشامیدن و نشستن و برخاستن و گفتن و شنودن و رفتن و آمدن و جنبیدن و آرمیدن و بالاخره همه فعالیتهای زندگی را روی ماده انجام میدهد و فکری جز این ندارد.

و گاهی که پاره ای از معنویات را مانند دوستی و دشمنی و بلندی همت و بزرگی مقام و نظائر آنها تصور میکند، اکثریت افهام آنها را بواسطه مجسم ساختن مصداقهای مادی در نظر تصور میکنند چنانکه شیرینی پیروزی را با شیرینی قند و شکر و جاذبه دوستی را با کشش مغناطیس و بلند همتی را با بلندی مکان یا جای یکی از ستارگان و بزرگی مقام را با بزرگی کوه یا نظیر آن حکایت مینمایند.

در عین حال افهام در توانائی درک و تفکر معنویات که از جهانی وسیعتر از ماده میباشند مختلفند و مراتب گوناگون دارند، فهمی است که در تصور معنویات هم افق صفر است و فهمی است که کمی بالاتر از آن می باشد و بهمین ترتیب تا برسد به فهمی که با نهایت آسانی وسیعترین معنویات غیر مادی را درک میکند.

و در هر حال هر چه توانائی فهمی در درک معنویات بیشتر باشد بهمین نسبت تعلقش بجهان ماده و مظاهر فریبنده اش کمتر و همچنین هر چه تعلق کمتر توانائی درک معنویات بیشتر می باشد، و با این وصف افراد انسان با طبیعت انسانی که دارند همگی استعداد این درک را دارند و اگر استعداد خود را ابطال نکنند قابل تربیتند.

2- از بیان گذشته این نتیجه بدست میآید که معلومات هر یک از مراتب مختلف فهم را بمرتبه پائین تر از خود نمیشود تحمیل کرد و گرنه نتیجه معکوس خواهد داد و مخصوصا معنویاتی که سطح شان از سطح ماده و جسم بسی بالاتر است اگر بی پرده و پوست کنده بفهم عامه مردم که از حس و محسوس تجاوز نمیکند تحمیل شود بکلی ناقض غرض خواهد بود.

اینجا بعنوان نمونه مذهب و ثنیت را میتوان ذکر نمود:کسی که با تامل عمیق در بخش او پا نیشاد و یدای هندی دقت کند و همه اطراف سخنان این بخش را پائیده برخی را با برخی تفسیر کند خواهد دید که هدفی جز توحید خالص و یگانه پرستی ندارد ولی متاسفانه چون بی پرده و لفافه بیان شده وقتی که نقشه توحید خدای یگانه که در او پا نیشادها تنظیم شده در سطح افکار عامه پیاده میشود جز بت پرستی و اعتراف بخدایان بسیار از آب در نمیآید.

پس در هر حال اسرار ماوراء طبیعت و ماده را بپای بندان عالم ماده در پس پرده باید گفت.

3- در عین حال که در مذاهب دیگر برخی از مردم از مزایای دینی محرومند مانند صنف زن در مذهب برهمنی و کلیمی و مسیحی و مانند محرومیت عامه از مداخله در معارف کتاب های مقدس در وثنیت و مسیحیت، اسلام هیچگونه محرومیتی در مزایای مذهبی برای کسی قائل نیست و عامه و خاصه و زن و مرد و سیاه و سفید در امکان دست یافتن بامتیازات مذهبی پیشش مساوی میباشند چنانکه خدای متعال میفرماید: «انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض » (1) ترجمه:من تباه نمیکنم عمل عمل کننده ای را از شما از مرد یا زن همه از همدیگرید-از یکنوعید-) و میفرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم » (2) ترجمه:ای مردم ما همه شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما رابگروههای بزرگ و کوچک قسمت کردیم که شناسائی حاصل کنید تحقیقا گرامی ترین شما پیش خدا پرهیزکارترین شما است) .

پس از بیان این مقدمات میگوئیم قرآن مجید باینکه در تعلیم خود انسانیت را مورد نظر قرار داده یعنی هر انسانی را از آن جهت که انسان است قابل تربیت و تکمیل میداند تعلیم خود را در جهان بشریت بسط و توسعه داده است.

و نظر باینکه افهام در درک معنویات اختلاف شدید دارند و چنانکه دانسته شد القاء معارف عالیه از خطر مامون نیست تعلیم خود را مناسب سطح ساده ترین فهم ها که فهم عامه مردم است قرار داده و با زبان ساده عمومی سخن گفته است.

البته این روش این نتیجه را خواهد داد که معارف عالیه معنویه با زبان ساده عمومی بیان شود و ظواهر الفاظ مطالب و وظائفی از سنخ حس و محسوس القاء نماید و معنویات در پشت پرده ظواهر قرار گرفته و از پشت این پرده خود را فراخور حال افهام مختلفه بآنها نشان دهد و هر کس بحسب حال و اندازه درک خود از آنها بهره مند شود.

خدای متعال در کلام خود میفرماید: «انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم » (3) [ترجمه:به درستی ما آنرا قرآن عربی-عربی مقرو و خواندنی-قرار دادیم تا شاید شما تعقل کنید و بدرستی آن در حالیکه در پیش ما در ام الکتاب است بلند (دست افهام بشری بآن نمیرسد) و محکم است (افهام در آن رخنه نمیکنند) ].

و باز در مثلی که برای حق و باطل و ظرفیت افهام میزند می فرماید: «انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها» (4) ترجمه:خدا از آسمان آبی نازل کرد پس-آب در-مسیلهای-مختلف-هر کدام بقدر-ظرفیت-خود روان شدند.

و پیغمبر اکرم در حدیث معروف (5) خود میفرماید: «انا معاشر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم » (ترجمه:ما گروههای پیغمبران با مردم باندازه عقلهاشان سخن میگوئیم) .

نتیجه دیگری که ازین روش گرفته میشود اینست که بیانات قرآن مجید سبت ببطونی که دارند جنبه مثل بخود میگیرند یعنی نسبت بمعارف الهیه که از سطح افهام عادیه بسی بلندتر و بالاتر میباشد مثلهائی هستند که برای نزدیک کردن معارف نامبرده بافهام زده شده اند خدای متعال در کلام خود میفرماید: «و لقد صرفنا للناس فی هذا القرآن من کل مثل فابی اکثر الناس الا کفورا» (6) ترجمه:و سوگند میخورم ما درین قرآن برای مردم از هر گونه مثلی گرداندیم ولی بیشتر مردم امتناع ورزیدند جز اینکه نپذیرند و کفران کنند) .

و باز میفرماید: و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون » (7) ترجمه: و آنست مثلها برای مردم میزنیم ولی آنها را تعقل نمیکند مگر کسانیکه دارای علمند) و قرآن مجید امثال بسیار ذکر میکند ولی آیات بالا و آنچه درین مضمون است مطلق میباشند و در نتیجه باید گفت همه بیانات قرآنی نسبت بمعارف عالیه که مقاصد حقیقی قرآنند امثال میباشند.

پی نوشتها:

1- سوره آل عمران آیه 195

2- سوره حجرات آیه 13

3- سوره زخرف آیه 4

4- سوره رعد آیه 17

5- بحار ج 1 ص 37.

6- سوره اسری آیه 89

7- سوره عنکبوت آیه 43

منبع : قرآن در اسلام , طباطبائی ، سید محمد حسین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا