عترت پیامبر صلی الله علیه و آله در حدیث ثقلین
اهل بیت علیهم السلام راسخان در علم و مصداق کامل صفت «اهل الذکر»ند که تفسیر و تأویل قرآن را یکجا می دانند؛ لذا فقط اینانند که برای همیشه شایستگی مرجعیت امت در فهم معانی قرآن و آموزش آیات آن را دارند. آنچه در پی می آید. پیامبر اکرم (ص) درباره عترت طاهره، در کنار قرآن سفارش نمود و آن دو را یادگارهای ماندنی و جاودانه خود در میان امت قرار داد و از آن دو به «ثقلین» تعبیر کرد که تا زمان رستاخیز و حضور در کنار حوض کوثر از یکدیگر جدا نمی شوند. این تعبیر کنایه از استمرار خط این دو، تا فرجام جهان است و به سان دو پرچم هدایت برای امت با هم دوام خواهند یافت و تا هنگامی که بدان دو چنگ بزنند، هرگز گمراه نخواهند شد. این حدیث گاه با الفاظ «کتاب الله و عترتی» و گاه با تعبیر «کتاب الله و اهل بیتی» و گاهی با جمع بین هر دو تعبیر «عترتی اهل بیتی» وارد شده است تا یکی از آن دو بیانگر و روشنگر دیگری باشد. همگان بر صحت این حدیث و اتقان طرق و اسانید آن با تمام تعابیر اتفاق نظر دارند. علامه امینی می گوید: «این حدیثی است که همه امت و حافظان حدیث بر درستی آن اتفاق نظر دارند. » ابن حجر هیثمی می گوید: «این حدیث دارای طرق فراوانی است که از حدود بیست و اندی نفر از صحابه نقل شده است»
نکات حدیث ثقلین
از حدیث ثقلین چند نکته استفاده می شود: نخست: لزوم مودّت اهل بیت علیهم السلام: ابن حجر هیثمی می گوید: «در این احادیث به ویژه عبارت های «انظروا کیف تخلّفونی فیهما، اوصیکم بعترتی خیراً و اذکرکم الله فی اهل بیتی» (بنگرید پس از من چگونه با ایشان رفتار می کنید. شما را به نیکی در باره خاندانم سفارش می کنم و در باره اهل بیتم خدا را به یادتان می آورم) قویاً بر مودت و مزید احسان نسبت به آنان و احترام و بزرگداشت و ادای حقوق واجب و مستحب آنان تأکید شده است. چگونه چنین نباشد در حالی که از نظر افتخار و نسب، شریف ترین خاندانی هستند که بر روی کره خاکی قدم گذاشته اند. او همچنین می گوید: عبارت پیامبر (ص) که فرمود: «لا تُقدّموهما فتهلکوا، و لا تقصرّوا عنهما فتهلکوا، و لا تعلّموهم فانّهم اعلم منکم» (از این دو پیش می فتید که نابود می شوید، و در باره این دو کوتاهی مکنید که نابود می شوید، و به ایشان می اموزید که آنها از شما داناترند) دلالت دارد بر این که هر کس از این خاندان برای تصدی مراتب عالیه و وظایف دینی شایستگی داشته باشد، بر دیگران مقدم است؛ چون در این باره نسبت به قریش تصریح شده است. بنابراین اهل بیت پیامبر (ص) که سرآمد قریش در فضل و مایه فخر ایشان و سبب ترجیح آنان بر دیگران هستند، البته سزاوارتر و شایسته ترند. ابن حجر در پایان می گوید: در حدیث صحیح از خلیفه اول روایت شده است که: «احترام محمد را در رفتار با اهل بیت او رعایت کنید؛ یعنی پیمان و دوستی با او را درباره اهل بیتش پاس دارید».
محبت و مودت اهل بیت علیهم السلام
ابن حجر به هنگام تأویل آیه «وقفوهم انّهم مسئولون» از ابوسعید خدری روایت می کند که گفت: پیامبر (ص) فرمود: «آنان را نگهدارید، تا از مسئولیت خود درباره ولایت علی پاسخ دهند.» ابن حجر می گوید: «گویا مراد واحدی همین بوده که درباره آیه روایت شده است که از آنان درباره ولایت علی و اهل بیت سؤال خواهد شد؛ زیرا خداوند به پیامبر امر کرد تا به مردم اعلام کند که او برای تبلیغ رسالت، پاداشی جز دوستی خویشانش نمی خواهد؛ در نتیجه معنای روایت این می شود که از آنان سؤال خواهد شد که آیا چنان که باید و مطابق وصیت پیامبر (ص)، اهل بیت را دوست داشته اند یا آنان را کنار گذاشته، حقشان را پایمال کرده اند؟ که در نتیجه باید مورد بازخواست و پیگرد قرار گیرند.»
هیثمی می گوید: «واحدی با عبارت «کما اوصاهم» چنان که پیامبر (ص) سفارش کرده است، به احادیث رسیده در این باره اشاره دارد که تعدادشان فراوان است؛ آنگاه بخشی از آنها از جمله ثقلین را نقل کرده و اَشکال گوناگون این حدیث را آورده و گفته: در یک روایت «کتاب الله و سنتی» آمده است که می توان گفت مقصود آن بخش از روایات که تنها بر تمسک به کتاب تکیه کرده اند همین است؛ زیرا سنت، تنها بیانگر کتاب است و با آمدن کتاب نیازی به ذکر سنت نیست. هیثمی می گوید: «جان کلام اینکه بر تمسک به کتاب و سنت و چنگ زدن به دامان عالمان به این دو، تأکید و تشویق شده است…از مجموع آنها چنین به دست می آید که این سه (کتاب، سنت و عالمان به کتاب و سنت) تا روز رستاخیز باقی خواهند ماند».
هیثمی می گوید: «این حدیث دارای طرق گوناگونی است و از بیست و اندی نفر از صحابه روایت شده است؛ در بعضی از آن طرق آمده است که پیامبر (ص) این حدیث را به هنگام حجه الوداع در عرفات ایراد کرد و در طریق دیگر آمده است که حضرت این حدیث را در مدینه و به هنگام مرض موت و زمانی که مدینه انبوهی از صحابه را فرا گرفته بود، فرمود. در طریق سوم این گونه آمده است که این حدیث را در غدیر خم فرمود؛ و در چهارمی چنین آمده است: حضرت پس از بازگشت از طائف در خطبه ای که ایراد فرمود، به آن اشاره کرد. هیثمی می گوید: «تنافی در کار نیست؛ زیرا امکان دارد حضرت این حدیث را در همه این مکان ها و حتی جاهای دیگر به منظور اهمیت بخشیدن به کتاب خدا و خاندان پاکش تکرار کرده باشد.»
مرجعیت بعد از پیامبر (ص)
دوم: تداوم امامت اهل بیت (ع) به طور جاودانه در طول حیات امت و اثبات مرجعیت بعد از پیامبر (ص) در فهم امور دینی و معانی قرآن، آن هم مرجعیتی خطا ناپذیر و مصون، به سان مرجعیت قرآن. سید امین عاملی ابتدا اَشکال مختلف حدیث ثقلین را که علمای برجسته و محدثان بزرگ اهل سنت با اسانید متعددشان در صحاح خود آورده اند و مورد اتفاق شیعه و سنی است بیان کرده، آنگاه می گوید: «این احادیث بیانگر عصمت اهل بیت از گناه و خطاست؛ چون اهل بیت را با قرآن که عصمتش معلوم است، در چند چیز یکسان قرار داده است:
1- اینکه اینان همچون قرآن، یکی از دو شئ باارزش به یادگار مانده در بین مردمند.
2- همچون قرآن، مردم مأمور به تمسک به اینان شده اند؛ اگر امکان صدور خطا بر ایشان می رفت، امر به تمسک به آنان درست نبود، چه اینکه امر به تمسک، به معنای حجت قرار دادن گفتار و کردار ایشان است.
3- چنگ زننده به دامن عنایت اینان گمراه نخواهد شد، همچون متمسک به قرآن که بیراهه نمی رود و اگر ایشان گناه یا خطایی سر بزند، متمسک به ایشان نیز گمراه خواهد شد.
4- پیروی از ایشان هم مانند پیروی از قرآن موجب راه یابی و نورانیت است؛ و اگر معصوم نبودند پیروی از ایشان منجر به گمراهی می شد.
5- اینان به سان قرآن، ریسمانی ناگسستنی از جانب خداوند به سوی مردمند و این عبارت، کنایه از این است که این بزرگواران واسطه فیض بین خدای تعالی و بندگان هستند و گفتارشان از جانب خداست و اگر معصوم نباشند، نباید چنین ویژگی ای داشته باشند.
6- اینان برای همیشه از قرآن جدایی ناپذیرند؛ کما اینکه قرآن هم از آنان جدا نخواهد شد. اگر آنان اشتباه کنند یا مرتکب گناهی شوند، از قرآن جدا خواهند شد و قرآن به ایشان پشت خواهد کرد.
7- جدایی از ایشان یا پیشی گرفتن بر آنان و خود را امام ایشان قرار دادن و یا عقب ماندن از ایشان و پیروی کردن از دیگران جایز نیست. همان طور که پیشی گرفتن بر قرآن به وسیله فتوا دادن بر اساس آنچه در قرآن نیست و عقب ماندن از آن به واسطه پیروی از گفتار مخالفان قرآن روا نیست.
8- از تعلیم دادن ایشان و نپذیرفتن گفتارشان نهی شده است؛ در حالی که اگر چیزی را نمی دانستند، باید آموزش ببینند و نباید از نپذیرفتن گفتارشان نهی شود. عاملی ادامه می دهد: همچنین این احادیث دلالت می کنند بر اینکه این صفت برای برخی از آنان همیشه و در تمام زمان ها ثابت است. چون آن حضرت فرمود: «انّهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» و خدای نکته سنج و آگاه به همه چیز، آن حضرت را از این مطلب آگاه ساخته است. ورود به حوض کنایه از پایان عمر دنیاست؛ در نتیجه اگر زمانی فرا برسد که خالی از یکی از این دو باشد، دیگر جمله انهما لن یفترقا حتی…صادق نخواهد بود.»
اهل بیت دروازه و چراغ هدایت
سوم: اهل بیت راسخان در علم و مصداق کامل صفت «اهل الذکر»ند که تفسیر و تأویل قرآن را یک جا می دانند؛ لذا فقط اینانند که برای همیشه شایستگی مرجعیت امت در فهم معانی قرآن و آموزش آیات آن را دارند. اینان دروازه های هدایت و چراغ های فرا روی ظلمت و کشتیبان نجات امت هستند. هیثمی در مقایسه ای دقیق بین کتاب و عترت می گوید: «پیامبر (ص) قرآن و اهل بیت را از آن رو ثقلین نامید که ثقل به هر شئ ارزشمند و گرانبها و مصون اطلاق می گردد؛ و این دو چنین هستند؛ زیرا هر یک از آنان، معدن دانش های لدنّی و رازها و حکمت های عالی و احکام شریعت هستند؛ از این روست که پیامبر خدا بر پیروی از ایشان و تمسک به آنان و دانش اندوزی در محضرشان تأکید کرده و می فرماید: «ستایش، خدایی را سزد که حکمت را در (میان) ما اهل بیت قرار داد.» نیز گفته شده است: آن دو «ثقلین» نامیده شده اند، چون رعایت حقوق آن دو بسیار سنگین است. در بین ایشان تنها بر پیروی کسانی تأکید شده است که به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) آگاهی دارند؛ زیرا فقط اینانند که تا پایان عمر دنیا از قرآن جدایی ناپذیرند. حدیث «لا تعلّموهم فانهم اعلم منکم: چیزی به آنان می اموزید چون ایشان از شما داناترند»، نیز این مطلب را تأیید می کند. اهل بیت با این صفت (عدم جدایی از قرآن) از دیگر دانشوران ممتاز گردیده اند؛ زیرا خداوند آلودگی را از این خاندان زدوده و آنان را پاک و پاکیزه گردانده و با کرامات چشمگیر و ویژگی های بی شمار عزت بخشیده است.