وقایع روز هفتم ماه صفر
7 صفر
١- شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام)
٢ ـ ولادت امام موسى بن جعفر (علیه السلام)
1ـ شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام)
در هفتم صفر سال 50 هـ .ق. و به قولى در بیست و هشتم صفر همان سال حضرت امام حسن (علیه السلام) در چهل و هفت سالگى با توطئه معاویه به شهادت رسیدند.
بذل و بخشش در راه خدا، یکى از ویژگىهاى اخلاقى آن امام بزرگوار است که زبان زد خاص و عام می باشد تا جایى که ایشان سه بار تمامی دارایىهاى خود را در راه خدا بخشیدند. سفره کریم اهل بیت علیه السلام همواره براى مردم به ویژه فقرا و ضعیفان گسترده بود.
معاویه که با نیرنگ و پرداخت رشوه های هنگفت و نیز ترور و تخریب شخصیتها، امام را به پذیرفتن معاهده صلح مجبور کرده بود، تصمیم گرفت مرحله دیگرى از این توطئه را اجرا نماید. امام حسن(علیه السلام) با تیزبینی، بندى را در معاهده آتش بس پیش بینى کرده بودند، مبنى بر این که معاویه حق ندارد کسى را براى جانشینى انتخاب کند؛ اما معاویه بر خلاف این بند، تصمیم گرفت یزید را جانشین خود کند؛ لذا سید جوانان بهشت، امام مجتبى(علیه السلام)، مانع بزرگی برای معاویه بود؛ به همین دلیل او مصمم به قتل آن حضرت شد.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه میگوید: «هنگامی که معاویه خواست براى پسرش بیعت بگیرد، وجود حسن بن عـلى(علیهما السلام) را از هـر کـس دیگر و هر مانع دیگرى دشوارتر دید؛ لذا سم فرستاد و آن حضرت را مسموم کرد».
زهر را با صد هزار درهم، براى جَعده، دختر اشعث بن قیس، فرستاد و او را به وعده ازدواج با یزید فریب داد. امام در روز شهادت روزه بودند و روز بسیار گرمی بود. تشنگى بر امام در لحظه افطار، اثر کرده بود، آن زن شربت شیرى را آغشته به آن سمّ کرد و براى حضرت آورد تا افطار کنند و بدین ترتیب حضرت را به شهادت رساند. به شهادت رساندن امام حسن مجتبى (علیه السلام) از جنایات معاویه است و از نظر تاریخى کوچکترین تردیدى در آن وجود ندارد.
زمانى که در سال 63 هـ .ق. در واقعه حره مدینه غارت شد، خانه این زن ملعون به تاراج رفت. اما به پاس خوش خدمتى او در به شهادت رساندن امام اموالش را به او بازگرداندند.
منابع بىشمارى خبر شهادت امام را توسط جَعده با توطئه معاویه نقل کردهاند .
در حالى که امام حسین (علیه السلام) بر بالین شهادت برادر بزرگوارش خونهاى جگر را درون تشت نظارهگر بودند به وصایاى حضرت (علیه السلام) گوش جان میسپردند و اشک میریختند. امام در آخرین نفسهای مبارکشان پس از حمد و ثناى الهى فرمودند: «به ملاقات جد گرامی ام، رسول اکرم و پدر عزیزم، امیرمؤمنان و مادر مظلومهام، فاطمه زهرا و دو عموى گران قدرم، حمزه سید الشهداء و جعفر طیّار، می روم».
سپس روح بلند ایشان به ملکوت اعلی پیوست و عالم را در ماتم خویش داغدار کرد.
ابن عباس میگوید: «چون امام مجتبی (علیه السلام) به شهادت رسیدند، امام حسین(علیه السلام) ، من، عبدالله بن جعفر و على پسرم را طلبید و آن حضرت را غسل داد».
طبق وصیت آن حضرت، خواستند او را در کنار جد بزرگوارش دفن کنند؛ اما عایشه در حالى که بر قاطرى سوار شده بود با استناد به این که «این خانه من است و اجازه ورود به آن را نمیدهم»، مانع از این کار شد و یک بار دیگر کینه خود را نسبت به فرزندان فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نشان داد و فریاد زد: «ما را با شما چه کار! آیا میخواهید شخصى را به خانه من وارد کنید که من او را دوست ندارم؟!»
قاسم فرزند محمد بن ابوبکر نزد عایشه آمد و گفت: «اى عمه! ما هنوز سرهاى خود را از سرافکندگى روز جمل سرخ موی نشستهایم، آیا برآنى که روزى هم به نام روز قاطر مشهور شود؟!»
مروان هم در این میان هیزم کش این آتش شده بود و بنى امیه را تحریک میکرد و فریاد میزد: « مگذارید حسن در خانه پیامبر دفن شود؛ چگونه فرزند قاتل عثمان، در کنار قبر پیامبر دفن شود، اما عثمان در بقیع ؟!»
ابن عباس خطاب به عایشه گفت: « وا اسفا! یک روز بر شتر سوار میشوى و یک روز بر قاطر، میخواهى نور خدا را فرو نشانى و با دوستان خدا جنگ کنى و میان رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و حبیب و دوست او حایل شوی».
عایشه فریاد زد: «سوگند به خدا که تا مویى بر سرم هست، نخواهم گذاشت حسن(علیه السلام) در این جا دفن شود!» و هیاهویی برپا کرد؛ لذا در نهایت بىشرمی، بدن نازنین حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) تیر باران شد و بنا بر نقلى هفتاد تیر به بدن آن حضرت اصابت کرد. بنى هاشم قصد مقابله داشتند، اما امام حسین(علیه السلام) فرمودند: «شما را به خدا سوگند میدهم که وصیت برادرم را ضایع نسازید و کارى نکنید که خونى ریخته شود؛ زیرا برادرم سفارش کردند که از درگیرى اجتناب کنید». به ناچار پیکر آن حضرت را به بقیع بردند و نزد جده او، فاطمه بنت اسد(سلام الله علیها) مادر بزرگوار امیرمؤمنان (علیه السلام) دفن کردند.
در فضیلت گریه بر امام حسن (علیه السلام) و زیارت آن بزرگوار، از ابن عباس روایت شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «چون فرزندم حسن را به زهر شهید کنند، ملائکه آسمانهاى هفتگانه بر او گریه کنند و همه چیز حتى مرغان هوایى و ماهیان دریا بر او اشک بریزند؛ هر که بر او بگرید، دیدهاش کور نشود، روزى که دیدهها کور میشود؛ هر که در مصیبت او اندوهناک شود، غمگین نشود دلش در روزى که دلها اندوهناک است؛ و هر که او را در بقیع زیارت کند، قدمش بر صراط ثابت گردد، در روزى که قدمها بر آن لرزان است».
2 ـ ولادت حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام)
در روز هفتم صفر سال 128 هـ .ق. حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) در محلى بین مکه و مدینه به نام « ابواء» محل دفن حضرت آمنه(سلام الله علیها)، متولد شدند و عالم هستى را به نور ازلى خویش روشن ساختند.
مادر امام کاظم (علیه السلام) «حمیده» نام داشتند که امام محمد باقر (علیه السلام) براى فرزند خویش حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) انتخاب کرده بودند . حضرت باقر العلوم (علیه السلام) خطاب به ایشان فرمودند: « تو در دنیا پسندیدهاى و در آخرت نیز پسندیده خواهى بود» .
آن بانو در اثر تربیت امام صادق (علیه السلام) از نظر علمی به رتبهاى رسیده بود که امام، زنها را براى آموختن مسایل فقهى و احکام دین به ایشان ارجاع میدادند.
مشهورترین کنیه حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) ابو الحسن است و ایشان به کاظم، صالح و صابر و امین ملقب میباشند.
فضایل و مناقب آن امام همام و صفات بر جسته اخلاقى و انسانى ایشان، زبان زد همگان بوده به طورى که تمام دانشمندان اعم از شیعه و سنی به آن معترفند و در برابر عظمت شخصیت امام کاظم (علیه السلام) سر تعظیم و خشوع فرود میآوردهاند. محمد بن طلحه شافعى در کتاب مناقب خود میگوید: «او پیشوایى بزرگوار، عالى مقام و بسیار شب زندهدار بود؛ مشهور به کرامت و عبادت، و با سجده و قیام روز را به شب میرساند و به دلیل زیادى بردبارى و بخشودن جفاکاران در حق حضرتش، او را کاظم خواندند و به واسطه کثرت عبادت و ستایش پرودگار به عبد صالح موسوم است و در عراق او را باب الحوائج میخوانند؛ متوسلان به آستانش توسل میجویند و به کرامت و عطاى او از رحمت ایزدى بهرهمند میشوند».
خطیب بغدادى در تاریخ بغداد از یکى از حنبلىها نقل میکند که گفت: «هر گاه امر مهمی براى من پیش می آمد، به مرقد امام کاظم(علیه السلام)، مشرف میشدم و به او توسل پیدا میکردم، خداوند آن امر را بر من آسان و آن چه میخواستم عطا میفرمود» .
شیخ طبرسى مینویسد: «حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام)، حافظترین مردم نسبت به کتاب خدا بود و مردم مدینه او را زینت کوشندگان در عبادت خداوند نامیدند».
آن امام گرانقدر در زمان حکومت منصور، مهدى، هادى، و هارون عباسى زندگى میکرد. عباسیان تا چندى پس از آن که حکومت را در دست گرفتند، با مردم به خصوص علویان برخورد نسبتاً ملایمی داشتند، اما پس از این که پایههاى حکومت خود را تثبیت کردند و از طرفى با قیامهاى پراکندهاى که به حمایت از علویان شکل میگرفت، مواجه شدند، بنا را بر ستمگرى گذاشتند و حتى نزدیکترین دوستان خود همچون ابومسلم را که در به حکومت رسیدن عباسیان نقش داشت از بین بردند.
منصور عده زیادى از علویان را به شهادت رساند و تعداد زیادى از آنان نیز در زندانهاى او درگذشتند. این فشارها از اواخر زمان امام صادق(علیه السلام) آغاز شد و در زمان امام رضا (علیه السلام)که دوره خلافت مأمون بود، به نهایت خود رسید.
امام کاظم (علیه السلام) از یک طرف در مقابل این فشارها قرار داشتند و از سوى دیگر وظیفه خطیر هدایت شیعیان و حفظ آنان را به عهده داشتند. ولی هرگز در برابر دستگاه ظالم و غاصب عباسى سکوت نکردند و از مبارزه منفى و ایجاد تنفر در دل مردم بر ضد آنان لحظهاى از پاى ننشستند.
به دلیل این که علویان به عنـوان فرزندان رسـول خـدا (صلی الله علیه و آله) در دیـده مردم نگریسته میشدند، و در نتیجه محبت و نفوذى در میان آنان پیدا میکردند، همواره امویان و نیز عباسیان با آن به مقابله میپرداختند تا از حرمت آنان بکاهند. دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) در طول تاریخ بر انکار این اصل سعی زیادی داشتند و با وجودى که اکثریت جامعه اسلامی از شیعه وسنى، آنـان را فرزنـدان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میدانسـتند، در بـرابـر آن مـوضـعگیرى میکردند.
این مسأله در زمان هارون و در برخوردهاى او با اهل بیت، به ویژه امام کاظم(علیهم السلام) نیز مطرح بود.نقل شده هارون الرشید از موسى بن جعفر(علیهما السلام) پرسید: «چگونه شما میگویید که ما ذرّیه رسول خدا هستیم در حالى که پیامبر فرزند پسر نداشت و شما فرزندان دختر او هستید؟»
عبد صالح خداوند در پاسخ او به دو آیه از قرآن استناد کردند: یکى آیه 85 سوره انعام که عیسى را فرزند ابراهیم میداند در حالى فقط از مادر به ابراهیم (علیه السلام) پیوند دارد. دیگرى آیه مباهله که در آن، حسن و حسین (علیهما السلام) مصداق « وابنائنا » دانسته شدهاند