فرق تفسیر و تأویل چیست؟
فرق تفسیر و تأویل از رهگذر بررسى هر یک و دقت در تعریف آنها به خوبى روشن می شود:
در تعریف تفسیر گفته اند: «تفسیر، برگرفتن نقاب از چهره الفاظ مشکل است.» با توجه به این تعریف و دقت در صیغه تفسیر (مزید فیه بودن آن) تعریفى دقیق تر قابل ارائه است: تفسیر آن گاه است که هاله اى از ابهام، لفظ را فراگرفته، پوششى بر معنا افکنده باشد، و مفسِّر با ابزار و وسایلى که در اختیار دارد در زدودن آن ابهام بکوشد356.
تعریفى دیگر: «تفسیر عبارت است از بیان مفاد استعمالى آیات قرآن و آشکار نمودن مراد خداى متعال از آن بر مبناى ادبیات عرب و اصول عقلایى محاوره.»357توضیح این که: هر کدام یک «مفاد استعمالى» دارد و یک «مراد واقعى». مفاد استعمالى معنایى است که ظاهر کلام به دست می دهد و مراد واقعى معنایى است که گوینده از کلام خویش اراده می کند.
هر گوینده اى می تواند به دو روش سخن بگوید: یک روش آن است که تمام مطالب خود را به روشنى همراه با تفاصیل و جزئیات بیان کند؛ که در این صورت، «مفاد استعمالى» همان «مراد جدى» گوینده است؛ یعنى گوینده از الفاظ و کلمات خویش جز معناى آنها را اراده نکرده است؛ مانند: سخنان معمولى مردم.
روش دیگر به این صورت است که گوینده سخنى می گوید، ولى معنایى فراتر از معانى الفاظ و کلمات ادا شده را اراده می کند؛ در این صورت، مخاطب باید با روش هایى (مثلا استفاده از قراین) از مفاد استعمالى (الفاظ سخن گوینده) مراد جدى و واقعى او را کشف کند.
حال از آن جا که قرآن کریم از جهت دلالت بر مقصود، به گونه اى است که در موارد بسیارى، مراد جدى و واقعى خداوند، عین مفاد استعمالى آیات کریمه قرآن نیست و جزئیات و تفاصیل آن در آیات دیگر و یا در سخنان پیامبر و ائمه معصومین(ع) آمده است، دلیل دو مرحله اى بودن تفسیر روشن می شود؛ یعنى ابتدا باید مفاد استعمالى آیات قرآن ـ اگر ابهامی دارد ـ (مانند نامعلوم بودن مفهوم کلمات یا نامعلوم بودن هیئت فردى یا ترکیبى کلمات و جملات و نامعلوم بودن شرایط صدور کلام و …) بر مبناى ادبیات عرب، روشن شود و سپس با استفاده از «اصول و قواعد عقلایى محاوره» مراد جدى خداوند متعال کشف گردد358.
تأویل:
در معناى تأویل، آرا و نظریات گوناگونى ارائه شده است359 که دو دیدگاه از سایر دیدگاه ها مناسب تر به نظر می رسد:
1. دیدگاه علامه طباطبائى:
مشهور در بین قدما این بوده است که تأویل را همان تفسیر و مراد از کلام می دانسته اند؛ در حالى که متأخران گفته اند: منظور از تأویل، معناى مخالفِ با ظاهر لفظ است و این عقیده، چنان شایع شده که تأویل بعد از آن که از جهت لغوى به معناى مطلق ارجاع یا مرجع بوده، حقیقت ثانوى در معناى مخالف با ظاهر لفظ گردیده است360.
مرحوم علاّمه پس از نقل اقوال گوناگون و ردّ همه آنها چنین نتیجه می گیرد:
«حق در تأویل این است که بگوییم: تأویل، واقعیتى است که مستند بیانات قرآن، اعم از حکم، حکمت یا موعظه قرار می گیرد. تأویل براى همه آیات قرآن، چه محکمات و چه متشابهات وجود دارد و از قبیل مفاهیم و معانى نیست که الفاظ بر آن دلالت داشته باشد؛ بلکه تأویل از امور عینى است و فراتر از آن است که قالب هاى الفاظ، آن را فرا گیرد.خداوند، آن امور و حقایق عینى را فقط براى تقریب به اذهان ما به قید الفاظ و کلمات و عبارات مقید نموده است. این الفاظ، همانند مثل هایى هستند که با آوردن آنها انسان به معناى مورد نظر نزدیک می شود. قرآن در تمام موارد استعمال لفظ تأویل، همان واقعیت عینى خارجى را در نظر گرفته است361.
موارد استعمال و کاربرد تأویل از جمله در دو داستان حضرت موسى و خضر(ع)362 و نیز در داستان حضرت یوسف(ع) و جز آن، شاهد بر این مدعا است363؛ براى مثال در آغاز سوره یوسف، جریان خواب وى بدین صورت نقل می گردد: (إِذْ قَالَ یوسُفُ لاَِبِیهِ یـأَبَتِ إِنِّى رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لِى سَـجِدِینَ)364؛ یاد کن زمانى را که یوسف به پدرش گفت: اى پدر! من [در خواب] یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم. دیدم[ آن ها]براى من سجده می کنند. پس از گذشت سال ها و اتفاقات فراوانى که می افتد، تأویل این رؤیا در پایان سوره این گونه گزارش می شود: (وَ رَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَ قَالَ یـأَبَتِ هَـذَا تَأْوِیلُ رُءْیـىَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّى حَقًّا)365 و پدر و مادرش را به تخت برنشانید، و [همه آنان] پیش او به سجده در افتادند و [یوسف]گفت: اى پدر، این است تعبیر خواب پیشین من، به یقین، پروردگارم آن را راست گردانید. در این جا آن چه یوسف(ع) در خواب دیده است به سجده پدر، مادر و برادرانش باز می گردد. این تأویل و رجوع، از قبیل رجوع، مثال به ممثّل و واقعیت خارجى است.
2. نظریه استاد معرفت:
استاد معرفت عقیده دارد که تأویل «اصطلاحى» در دو معنا به کار رفته است:
1. توجیه متشابه؛ خواه این متشابه، کلام متشابهى باشد یا عملى که به شبهه و ریب انجامد.
این قسم از تأویل، مختص آیات متشابه است.
2. معناى ثانوى کلام؛ که از آن به بطن تعبیر می گردد؛ در مقابل معناى اوّلى که از آن به «ظَهر» تعبیر می شود. تأویل به این معنا اختصاصى به آیات متشابه نداشته بر همه قرآن سایه می گستراند366.
ایشان بر این باور است که اگر تأویل را عین خارجى بدانیم، مصداق را با تأویل خلط نمودهایم367.
—————
356. ر.ک: محمدهادى معرفت، علوم قرآنى، ص 273 و 274.
357. على اکبر بابایى و دیگران، روش شناسى تفسیر، ص 23.
358. براى آگاهى بیشتر ر.ک: همان، ص 12 ـ 25.
359. ر.ک: على اکبر بابایى و محمد کاظم شاکر، باطن و تأویل قرآن؛ محمد کاظم شاکر، روش هاى تأویل قرآن؛ على اکبر بابایى و دیگران، روش شناسى تفسیر قرآن، ص 25 ـ 34.
360. المیزان، ج 3، ص 44.
361. همان، ص 49.
362. کهف، آیه 78.
363. ر.ک: المیزان، ص 25 ـ 26.
364. یوسف، آیه 4.
365. همان، آیه 100.
366. ر.ک: محمد هادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، ج 3، ص 28 ـ 34.
367. ر.ک: حسین جوان آراسته، درسنامه علوم قرآن، ص 463 ـ 465.