قسمت بیست و ششم شرح مناجات شعبانیه سید محمود طاهری
اِلهى اِنْ حَطَّتْنىِ الذُّنُوبُ مِنْ مَکارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْیَقینُ اِلى کَرَمِ عَطْفِک.
معبودِ من! اگر گناهانم، مرا از اوجِ مکارم لطفت به حضیضِ بى آبروییم فروافکند، سروش یقین، مرا به کرم عطوفتت، آگهى و نوید میدهد.
خطر گناه و گوهر یقین از مسائلى است که در این فراز بدان توجه شدهاست.
«اِلهى اِنْ حَطَّتْنى؛ گناه و اثر سوء آن در زندگى آدمی»
ارتکاب گناهان، آثار سویى بر زندگى آدمی به جاى میگذارد؛ به همین سبب،آیات و روایات، همواره خطرات آنها را گوشزد نموده و انسانها را از انجام آنهابر حذر میدارند. قرآن میفرماید:
وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْاِثْمِ وَ باطِنَهُ اِنَّ الَّذینَ یَکسِبُونَ الْاِثْمَ یَسیُجْزَوْنَ بِما کانُوا یَقْتَرِفُونَ.(انعام: 120)
گناه را، چه آشکار و چه پنهان، ترک کنید. آنان که مرتکب گناه میشوند، بهسزاىِ اعمالِ خود خواهند رسید.
امام على علیهالسلام نیز فرموده است: اَلا وَ اِنَّ الْخَطایا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْها اَهْلُها وَ خُلِعَتْ لُجُمُها فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِى النّارِ.(191)
بدانید که گناهان، همچون اسبان چموشى هستند که گناهکاران بر آنها نشسته ولگامهایشان را رها کردهاند و در نتیجه، گناهان، آنان را در آتش فرو میافکند.
همچنین امام کاظم علیهالسلام میفرماید: اِنَّ الْعُقَلاءَ تَرَکُوا فُضُولَ الدُّنْیا فَکَیْفَ الذُّنُوبُ؟! وَ تَرْکُ الدُّنْیا مِنَ الْفَضْلِ وَ تَرْکُالذُّنُوبِ مِنَ الْفَرْضِ.(192)
همانا خردمندان، فزونى دنیا را که بدان نیاز ندارند رها کردند، چه رسد بهگناهان! در حالى که ترک دنیا، فضیلت و ارزش است ولى ترک گناهان واجب است.
گناهان، آثار نامطلوبى بر روح آدمی باقى میگذارند. ولى در عین حال کهآدمی به واسطه لغزشها، در چاه تباهى فرو میافتد، ریسمانهاى آویزانى نیز ازطرف پروردگار، در فرا دست آدمیان نهاده شده است، تا آنکه خود را به آنهاآویخته، از حضیض رها شده و به اوج در آید:
زلفش رسنى نهاده در راه تا هر که فتد در آرد از چاه
از جمله آن طنابها که مناجات کننده بر آن چنگ زده است تا از انحطاطحاصل از معاصى، نجات یافته و به اوجِ معنویت ره یابد، طنابِ «یقین به کَرَمپروردگار» میباشد.
«فَقَدْ نَبَّهتِنى الْیَقین؛ گوهر یقین»
براى آن کس که به کرم و لطف پروردگارش شک دارد، بهره و نصیبى از این خوانگسترده الهى نخواهد بود. باید دانست فیض و رحمت خداوندى بر قلب متزلزلو لرزان، مستقر نخواهد شد و تا قلب آدمی از ثبات یقین برخوردار نگردد،سیمرغ عنایات گسترده الهى بر آن جلوس نخواهد نمود.
قرآن کریم، «یقین» را یکى از صفات رهبرى و امامت دانسته و در مقامِ اهتمامبه آن چنین میفرماید: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ اَئِمَّهً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون؛برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت کنند، بدان سبب که شکیبابودند و به آیاتِ ما یقین داشتند». (سجده: 24)
امام على علیهالسلام درباره اهمیت «یقین» میفرماید: «لَمْ یُعْطَ اَحدٌ مِثْلَ الْیَقینِ بَعْدَ الْمُعافاهِ،وَ لا اَشَدَّ مِنَ الرّیبَهِ بَعْدَ الْکُفْرِ؛ پس از عافیت، چیزى برتر از یقین، به کسى عطا نشده است و بعداز کفر، چیزى بدتر از شک به کسى داده نشده است».(193)
و همچنین فرمود: «نَوْمٌ عَلى یَقینٍ خَیْرٌ مِنْ صَلاهٍ فى شَکٍ؛ خوابى که با یقین همراه گردد،بهتر از نمازى است که با شک و تردید توأم باشد».(194)
مولانا در مثنوى، اثر مثبت یقین در رفتار آدمی و اثر ویرانگر تزلزل و شک رادر قالب مثالى، چنین به نظم درآورده است:
بر زمین گر نیم گز راهى بُوَد آدمی بى وهم، ایمن میرود
بر سر دیوار عالى گر روى گر دو گز عرضش بود کج میشوى
بلکه میافتى ز لرزه دل، به وهم ترس وهمی را نکو بنگر بفهم
پروردگارا! اگر دلهاى ما به واسطه لغزشها، در چاه انحطاط گرفتار آمد،یقینمان به رحمت وسیع و بىکرانت را موجب رهایىمان قرار ده، و بهره ما را ازگوهر یقین، روز به روز افزون فرما!
—————————–
پی نوشت ها:
191. بحارالانوار، ج 78، ص 3.
192. همان، ص 301.
193. میزان الحکمه، ج 14، ص 7168.
194. غُرَرْ الْحِکَمْ وَ دُرَدُ الْکَلم،ج 6، ص 170.