معارف اسلامی

محمود طاهری – شرح مناجات شعبانیه (5)

قسمت پنجم شرح مناجات شعبانیه سید محمود طاهری

اِلهى اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْکَ بِذلِکَ وَ اِنْ کانَ قَدْدَنا اَجَلى وَ لَمْ یُدْنِنى مِنْکَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتى.
معبودِ من! اگر از من درگذرى چه کسى از تو شایسته‏ تر به گذشت می‏باشد واگر عمرم به سر رسیده باشد و هنوز عملم موجبِ قُرب به تو نشده باشد اقراربه گناهانم را نزد تو وسیله و دستاویزِ قُربِ به سمت تو قرار می‏دهم.

تقاضاىِ عفو از خداوند و اعتراف به تقصیر، روح حاکم بر فرازهاى فوق است.

«اِلهى اِنْ عَفَوْت؛ تقاضاى عفو»
عفو کن زین بندگان تن پرست عفو از دریاى عفو اولىتر است
عفو کن اى عفو در صندوق تو سابق لطف همه مسبوقِ تو

مولانا

تقاضاى عفو از خداوندِ «عَفُوّ» در جاى جاى ادعیه اهل‏بیت علیهم‏السلام مشهود استو از جمله درخواست‏هایى است که به فراوانى تکرار شده است. تا آنجا که ازآداب قنوت وِتر، در نماز شب، آن است که ذکر «اَلْعَفْو» را سى‏صد بار تکرار کند.
به هر حال، نکته قابل ذکر اینکه تا پهنه جان آدمی به آب حیات «عفو»شست‏وشو نگردد، صفاى قدم یار، در آن پهنه، پدیدار نخواهد شد، و تا آینه دل ازغبار معاصى و کدورت‏ها، صیقلى نیابد، جمال یار، در آن تابان نخواهد گشت.

آیینه شو جمالِ پرى طلعتان طلب جاروب کن خانه را و سپس میهمان طلب

حاصل سخن آنکه، در واقع، تقاضاى عفو از خداوند، مقدمه است براىدریافت فیوضات سرشار الهى و راهى است به سوى بارگاه لایزال پروردگار جهان.

دارم امید عاطفتى از جناب دوست کردم جنایتى و امیدم به عفو اوست
دانم‏که بگذرد ز سر جرم من که او گرچه پَریوَش است ولیکن فرشته‏خوست

پروردگارا! چشمان خود را به عفوت دوختیم، و دل‏هاى خود را به رحمتتبشارت دادیم. در چشمان ما برق شادى دریافت عفوت را بنشان و در صحراىدل‏هامان، باران پر طراوت رحمتت را نازل فرما.

«وَ اِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجَلى…؛ اعتراف به تقصیر»
دو نکته از این فراز
الف) اقرار به گناهان از طرف بنده ـ البته نزد معبود خویش ـ از خصال پسندیده ونیکو می‏باشد. زیرا هیچ بنده‏اى، هر چه هم اهتمام ورزد، نخواهد توانست حقپروردگارش را آن گونه که سزاوار اوست ادا نماید. تا آنجا که نبى‏اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اینگونه به پیشگاه خداى خویش عرضه می‏دارد:
«اَنَا لا اُحْصى ثَناءً عَلَیْکَ اَنْتَ کَما اَثْنَیْتَ عَلى نَفْسِکَ؛ من از عهده ثنا و ستایش تو برنخواهم آمد. تو همان گونه‏اى که خود، ثنایت نمودى».(48)
به همین سبب و به حکم عقل و وجدان، اعتراف به تقصیر و اقرار به معاصى،در محضر حضرت پروردگار، امرى مطلوب می‏باشد که نفس این عمل، گامیمهم در تثبیت بندگى بنده، در پیشگاه معبودش می‏باشد. در مناجات ابوحمزهثمالى نیز می‏خوانیم:

اِلهى اِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجلى وَ لَمْ یُقَرِّبْنى مِنْکَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِعْترافَ اِلَیْکَبِذَنْبى وَسائِلَ عِلَى
خدایا! اگر اجلم نزدیک شده باشد ولى عمل من موجب قُرب تو نشده باشد،پس من اعتراف به تقصیر را وسیله قُربِ به تو قرار می‏دهم.

و در روایتى نیز از امام موسى بن جعفر علیه‏السلام وارد شده است که به فرزندشفرمود:

یا بُنَىَّ عَلَیْکَ بِالْجِدِّ لا تُخْرِجَنَّ نَفْسَکَ مِنْ حَدِّ التَّقْصیرِ فى عِبادَهِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَطاعَتَهُ، فَاِنَّ اللّهَ لا یُعْبَدُ حَقَّ عِبادَتِهِ.
اى فرزندم، همواره کوشش کن، ولى خودت را در عادت و طاعت خداى عزّو جلّ بى‏تقصیر مدان، زیرا، خداوند، چنان که شایسته است، پرستش نشود.(49)

در حکایتى آمده است: مردى در بنى اسرائیل چهل سال عبادت خدا کرد وسپس قربانى کرد، ولى از او پذیرفته نشد. با خود گفت: فلانى! اعمالِ ناشایستِ توسبب شد که خداوند قربانى‏ات را نپذیرد.
در این هنگام آوایى از سوى خداوند شنید که اى مرد عابد، نکوهشى که ازخود کردى و اعترافى که به تقصیر خود کردى، از عبادتِ چهل سال بهتر بود.(50)

بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر بدرگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جا آورد

سعدى

ب) چنانچه از این فراز از مناجات استفاده می‏شو«اگر در پایان عمر عملم، موجباتِقُرب به تو را فراهم نساخت، من، به وسیله اقرار به تقصیر، به تو نزدیک خواهم شد».د، نفسِ اِقرار و اعتراف بهتقصیر، نزد بارگاه کبریایى، می‏تواند، قُرب به پروردگار را نیز به همراه داشتهباشد. چنانچه امام علیه‏السلام این‏گونه اشاره فرمود که:

این بخش از سخن را با سخنانى از آگوستین قدیس و ویلیام جیمز به پایانمی‏بریم. آگوستین قدیس در کتاب اعترافاتِ خود چنین می‏گوید:
اى سرچشمه حیات! روزگار ما چنین سپرى می‏شود آن‏گاه که از تو، اى یگانهخالق راستین هر آنچه بوده و هست، روى بر می‏تابیم و به جاى دل بستن بهکُل، مغرورانه به پاره‏اى از آفرینش تو دل می‏بندیم. طریق رجعت ما به سوىتو، همانا طریق خضوع و ایمان است. آن‏گاه که نزد تو به گناهان خویشاعتراف می‏کنیم. دامان ما را از عادات پلید، پیراسته می‏گردانى و گناهانمان رامی‏بخشایى(51) تو ناله درماندگان را می‏شنوى و از غُل و زنجیرى که خود بهدست و پاى خویش بسته‏ایم، رهایى‏مان می‏بخشى.(52)
از ویلیام جیمز نیز چنین نقل است:
اعتراف به گناه خویش، یک قسمت از تزکیه نفس است که هر کس، پیش ازتوجه مستقیم به مقام الوهیت، احتیاج دارد که در خود ایجاد کند. آن کس کهبه گناه خود اعتراف می‏کند، حداقل این است که ریا و تزویر را کنار گذارده،دریچه قلب خود را باز کرده، با اقرار به گناه و تقصیر خویش، رو به درگاهخداوند می‏آورد.(53)

ما بدین در نه پى حشمت و جاه آمده‏ایم از بدِ حادثه اینجا به پناه آمده‏ایم
لنگرِ حلمِ تو اى کشتى توفیق کجاست که در این بحرِ کَرَم غرق گناه آمده‏ایم
آبرو می‏رود، اى ابر خطاپوش ببار که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‏ایم

حافظ

——————————-
پی نوشت ها:

48.عوالى اللئالى، ج 4، ص 7.
49. اصول کافى، ج 3، ص 116.
50. همان، صص 116 و 117.
51. امام باقر علیه‏السلام : «وَ اللّهِ ما یَنْجُو مِنَ الذَّنْبِ اِلاّ مَنْ اَقرَّبِهِ؛ به خدا سوگند، تنها آن کس از گناه می‏رهد که بهآن «نزد پروردگارش» اعتراف کند.» بحارالانوار، ج 6، ص 36.
52. آگوستین قدیس، اعترافات، ص 107.
53. ویلیام جیمز، دین و روان، ص 153.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا