گزارش خشم حضرت فاطمه (س) منحصر به گزارش زهری نیست تا این گونه توجیه شود. بر اساس روایات متعدد تاریخی خشم حضرت فاطمه س) از ابی بکر و دیگر پدیدآورندگان سقیفه و اعتراض او به اعمال آنها در غصب خلافت امیرمومنان علی (ع) و ایجاد انحراف در دین اسلام هم بوده است و تنها به موضوع غصب فدک محدود نمی شود.
پیشدرآمد
شاید بتوان گفت مهمترین مقطع تاریخی مسلمانان، پس از بعثت پیامبر و هجرت او به مدینه و پارهای از حوادث دوران مبارک حیاتش، ماجراهایی است که بدون درنگ بعد از رحلت پیامبر اتفاق افتاد؛ براساس گزارشهای مستند و اطمینانآفرین تاریخی، قرآنی و روایی، پیامبر در طول 23 سال دوران رسالت، علاوه بر همت و تلاش بیوقفه برای هدایت مردم و تشکیل و استحکام حکومت اسلامی، همواره در فکر دوران پس از مرگ خود بود و برای جلوگیری از انحراف جامعه از بنایی که بنا نهاده بود، کوششهای فراوان کرد؛ بیشک حساسترین مسأله پس از رحلت پیامبر، مسألهی جانشینی پیامبر بود و پیامبر به فرمان خداوند امام علی را برای این مقام معرفی کرده است؛ متأسفانه هنوز جنازهی پیامبر بر زمین بود که برخی از یاران او در سقیفهی بنیساعده گرد آمدند و با پشتسرانداختن توصیهها و تأکیدهای پرشمار او، بر سر جانشینیاش به منازعه و ستیز برخاستند؛ آنها علیرغم انتصاب الاهی امام علی به امامت امت و شایستگیهای بینظیر او در میان یاران پیامبر، ابوبکر را برای خلافت برگزیدند؛ مسألهی جانشینی پیامبر و تحلیل حوادث پس از او در امر خلافت و مشروعیت آن همواره جزء برجستهترین مباحث اختلافی میان فرق اسلامی بوده و هرفرقه و مذهبی بسته به مبنایی که پذیرفته، به تثبیت موضع خود و ابطال مواضع دیگران همت گمارده است؛ اگرچه امروز و فردا مسلمانان باید با تمسک به مشترکات فراوانی که در اعتقاد و عمل دارند بر وحدت و برادری در میان خود کوشیده و بحثهای اعتقادی را بهانهی کینهورزی و خصومت و ستیز قرار ندهند اما روشن است که این امر ضروری و پسندیده، نافی اهمیت بحثهای کاملا علمی و منصفانه پیرامون مهمترین مبانی اختلافی مسلمانان نیست؛ در نوشتار حاضر به یکی از مباحث مهم آن قطعه از تاریخ اسلام، یعنی چگونگی مواجههی دخت پیامبر با خلیفهی اول و دوم و خشم او بر بانیان سقیفهی بنیساعده توجه کرده و پس از طرح یکی از شبهات وهابیان در این خصوص، آن را واکاوی خواهیم کرد.
چکیدهی شبهه
هنگامی که فاطمه زهرا (علیها سلام الله) از ابوبکر فدک را مطالبه کرد، ابوبکر در پاسخ او حدیثی از پیامبر مطرح کرد: «ما گروه پیامبران از خود چیزی به ارث نمیگذاریم و آنچه از ما باقی میماند، صدقه است»؛ فاطمه با شنیدن سخن پیامبر هرگز آزرده نشد؛ زیرا ناخشنودی از حدیث نبوی، هم خلاف صریح آیات قرآن[1] است و هم خلاف مقتضای عقل سلیم. فرزند پیامبر سخن پدر را بشنود و آن را نپذیرد؟! نتیجه اینکه حضرت فاطمه پس از مطلع شدن از حکم مسئله، سکوت کرده و هیچ گونه اعتراضی نکرد؛ علاوه بر این تمام روایاتی که در مورد «خشمگین شدن فاطمه زهرا از ابوبکر» وارد شده، از طریق ابن شهاب زهری از عروه بن زبیر و او هم از عایشه نقل کرده است؛ در بیشتر این روایاتها لفظ «قال» آمده – نه «قالت» – و از این رو معلوم میشود، گویندهی این عبارت «فهجرته فاطمه فلم تکلمه حتی ماتت»، خود ابنشهاب زهری است، نه عایشه! از این گذشته، اگر فرض کنیم که به علت اختلاف رأی، میان فاطمه و ابوبکر، در دل فاطمه رنجش و کدورتی پدید آمده است، روایات متعددی در کتابهای فریقین موجود است که به وضوح، بر رفع کدورت و رنجش میان آن بزرگواران دلالت میکند![2]
چکیدهی نقد
برخی از اهلسنت با توجیه گزارش ابن شهاب زهری دربارهی خشم حضرت فاطمه (س) بر خلیفهی اول و دوم، به سبب غصب فدک، تلاش میکنند تا چنین وانمود شود که پس از رحلت رسول خدا (ص) هیچ حادثه ناگواری رخ نداده است؛ ولی با بررسی گزارش ابن شهاب روشن میشود که این گزارش نزد اهلسنت صحیح است و وهابیان اگر بخواهند آن را نادیده بگیرند، باید از پذیرش بسیاری از احادیث کتاب «صحیح بخاری» دست بردارند!
با نگاهی گذرا به زندگی کوتاه حضرت فاطمه(س) پس از رسول خدا (ص) روشن می شود که خشم حضرت فاطمه (س) بر ابوبکر و دیگر کارگردانان سقیفه، خشمی اساسی است و تنها به موضوع غصب فدک محدود نمی شود؛ بلکه فاطمه علیها السلام نسبت به اعمال دیگر آنها در تضییع حق مسلم امیرمومنان علی (ع) و ایجاد انحراف در دین اسلام واکنش جدی نشان داد. منابع اهلسنت به خروش و خشم حضرت فاطمه (س) از دستگاه خلافت پرداختهاند: فریاد حضرت فاطمه (س) بر سر مهاجمان به خانهاش، خروش و خشم بر ابوبکر هنگام غصب فدک، اظهار بیزاری از سکوت مردم در برابر غصب ولایت علی (ع) در دیدار با زنان مدینه، خشم او بر خلیفهی اول و دوم در آخرین دیدار، نفرینکردن آنان و جلوگیری از حضور پدیدآورندگان سقیفه در مراسم تشیع جنازه و دفن آن حضرت (س). همه اینها نشاندهنده خروش و بیزاری حضرت فاطمه (س) از کسانی است که به وی و شویش و فرزندانش ستم کرده و در اسلام انحراف ایجاد کردند تا آیندگان در آن بیاندیشند و به سادگی از حوادث پس از رحلت پیامبر نگذرند.
مقدمه
پیروان مکتب خلفا در طول تاریخ همواره کوشیدهاند تا به شیوه های مختلف و با نظریهی سازیهای متعدد، اینگونه جلوه دهند که پس از رحلت رسول خدا (ص) هیچ رویداد تلخ و ناگوار و نادرستی اتفاق نیفتاده است. بلکه همه چیز آرام روال طبیعی و منطقی خود را طی کرده و بهترین تصمیم برای حکومت پس از پیامبر گرفته شده است. آنان به جای تندادن به حقیقتهای تاریخی، به تحریف و توجیه وقایع پرداخته و تلاش میکنند تا آن را به دلخواه خود تفسیر کنند. داستان غصب خلافت، غصب فدک و آزارهایی که بر دخت گرامی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله رفته است، داستانی نیست که به سادگی بتوان آن را نادیده انگاشت و از آن عبور کرد.
انصاف، مهمترین پیششرط پژوهش!
آنچه به عنوان شبهه از زبان وهابیان نقل کردیم با اشکالات متعدد مواجه است:
– اجتهاد در برابر نص؛ اینان میخواهند با تمسک به آیات قرآن و دلایل به ظاهر عقلی، اصل گزارش تاریخی غضب حضرت فاطمه (س) بر ابیبکر را توجیه و تأویل کنند. جالب این است که عالمان سنی در گذشته چنین کار خطایی را مرتکب نشدهاند.
– بررسی نکردن همه گزارشها؛ در برخی گزارشها دربارهی ماجرای فدک، کلمه «قال» ندارد تا گفته شود ابن شهاب آن را دستکاری و تفسیر کرده است. عبارتهای گوناگونی در این خصوص وجود دارد که به برخی از آن اشاره میکنیم
فغضبت فاطمه بنت رسول الله صلى الله علیه و سلم فهجرت ابا بکر فلم تزل مهاجرته حتى توفیت.[3]
فغضبت فاطمه علیها السلام فهجرت ابابکر فلم تزل مهاجرته حتی توفیت.[4]
فغضبت فاطمه رضی الله عنها و هجرته فلم تکلمه حتى ماتت فدفنها علی رضی الله عنه لیلا و لم یؤذن بها أبا بکر. [5]
فوجدت فاطمه على أبی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت.[6]
فغضبت و هجرت أبا بکر حتّى توفّیت.[7]
در همه این عبارتها صراحتی انکارناپذیر وجود دارد که خشم فاطمه بر ابابکر را از آغاز ماجرا تا شهادت آن بانو اثبات میکند.
– رعایت انصاف راجع به اصل گزارش؛ پرسش مهم دیگر این است که ابن شهاب زهری، فقیه مقبول همه اهلسنت[8]- چه انگیزهای برای اضافه کردن یا تفسیر کردن در گزارش داشته است؟
از این گذشته برخورد اهلسنت با روایات ابن شهاب و از جمله همین گزارش همواره چگونه بوده است؟ اگر بخواهند از روایتهای ابن شهاب و تفسیرهایش دست بردارند، باید از روایتهای فراوانی در صحیح بخاری دست بردارند؛ در حالی که بخاری خود روایتهای ثبتشده در کتابش را صحیح میداند و اهلسنت هم کتاب او را از صحیحترین کتابهای پس از قرآن معرفی میکنند!
وآنگهی از روایت جعلی مطرحشده درباره رضایت کامل فاطمه علیها السلام از شیخین، معلوم میشود که جریان حاکم حق حضرت فاطمه (س) غصب کرده و آن حضرت (س) را به خشم آورده است، وگرنه رضایت در هنگام مرگ چه معنایی داشت. بنابر این قائلان حدیث جعلی رضایت از شیخین، با طرح این روایت به واقعیت خشم فاطمه اعتراف کردهاند.
خشم فاطمه(س) تا هنگام شهادت
گزارش خشم حضرت فاطمه (س) منحصر به گزارش زهری نیست تا این گونه توجیه شود. بر اساس روایات متعدد تاریخی خشم حضرت فاطمه (س) از ابی بکر و دیگر پدیدآورندگان سقیفه و اعتراض او به اعمال آنها در غصب خلافت امیرمومنان علی (ع) و ایجاد انحراف در دین اسلام هم بوده است و تنها به موضوع غصب فدک محدود نمیشود. منابع اهلسنت به خروش و خشم حضرت فاطمه (س) بر دستگاه حاکمه تصریح کردهاند:
2. 1. در برابر تهاجم به خانه فاطمه
آنگاه که عمر و همراهانش تصمیم گرفتند به خانه امام علی (ع) هجوم آورند تا از او به اجبار بیعت بگیرند، حضرت فاطمه (س) بر کنار در منزل ایستاد و خطاب به آنان فرمود: من جماعتی را نمی شناسم که همانند شما اینگـونه عهدشکن و بدکردار باشند؛ جنازه رسول خدا (ص) را روی دست ما رها کردید [و به جانب سقیفه شتافتید] و امر خود را میان خود بریدید. [مساءله رهبرى را نزد خودتان بدون مشورت با ما پایان دادید] و با ما مشورت نکردید، حق مسلم ما ( گرفتید) و آن را باز نگرداندید.[9]
2. 2. خشم فاطمه هنگام باز پسگیری فدک
هنگامی که ابوبکر تصمیم گرفت از رسیدن فدک به حضرت زهرا (س) مانع شود و این خبر به دخت پیامبر رسید. روسری خود را بر سرش پیچید و با گروهی از یاران خویش خشمگینانه [به سوی مسجد] روانه شد؛ به گونهای که بر پایین لباس خود پا می گذاشت. راه رفتن فاطمه، همانند راهرفتن پیامبر (ص) بود. وقتی بر ابوبکر وارد شد، ابوبکر در میان جمع زیادی از مهاجرین و انصار قرار گرفته بود. میان فاطمه و مردم، پردهای نصب کردند. آنگاه فاطمه نالهای جانسوز کشید که همه را به گریه واداشت … دخت پیامبر کلام خود را با حمد خداوند و ثناء بر او و درود بر رسول خدا (ص) آغاز کرد. سپس به موضوع سقیفه اشاره میکند و میفرماید: شتر دیگران را براى خود علامتگذارى کردید[10] و آن را به آبى که از آن شما نبود، نوشاندید. … تمام این قضایا در حالى بود که فاصله زیادى (میان ما و پیامبر) نشده و زخم هنوز وسیع بود و جراحت هنوز التیام نیافته و پیامبر هنوز دفن نگردیده بود! به گمان ترس از بروز فتنه به سرعت اقدام کردید؛ ولى بدانید که در فتنه سقوط کردید و جهنم، کافران را از هرسو در بر میگیرد. … این کارها از شما بعید بود و چگونه چنین کارى کردید و به کجا منحرف شدهاید؟! با اینکه کتاب خدا در میان شماست ؟! نواهیش تبیین شده و اوامرش روشن است! آنگاه درنگ نکردید مگر به مقدار آرامشدن فتنه خلافت به ظاهر از دین طرفداری میکنید در حالیکه در باطن به نفع خود عمل میکنید. ما در مقابل اذیتهاى شما صبر میکنیم؛ مانند صبر کسى که با چاقوهاى بزرگ و پهن اعضایش را قطعه قطعه میکنند!
در ادامه سخن به مسأله ارث و غصب فدک اشاره میکند و میفرماید:
«اکنون شما اینگونه میپندارید که ما از پیامبر (ص) ارث نمیبریم! آیا شما حکم زمان جاهلیت را برگزیدهاید؟! … ای پسر ابو قحافه! آیا در کتاب خدا هست که تو از پدرت ارث ببری، ولی من از پدرم ارث نبرم؟! همانا سخن دروغی را (به خدا و رسولش) نسبت دادهای!
اکنون که فدک را نمیدهى، این مرکب زین و افسارشده و آماده را بردار و تا روز قیامت و بال آن گریبانت را بگیرد.[11]
2. 3. خشم فاطمه در دیدار زنان مدینه
هنگامی که حضرت زهرا سلام الله علیها بیمار شد، زنان انصار به عیادتش آمدند و گفتند: ای دخت پیامبر! چگونهاى؟ با بیمارى چه میکنى؟
فاطمه علیها السلام فرمود: بخدا دنیاى شما را دوست نمیدارم و از مردان شما بیزارم! درون و برونشان را آزمودم و از آنچه کردند ناخشنودم! چون تیغ زنگار خورده نابرا که گاه پیش روى و گاه واپسگرا. آنان خداوندان اندیشهاى تیره و نارسایند. خشم خدا را بر خود خریدند و در آتش دوزخ جاوید مانند. ناچار کار را بدانها واگذار و ننگ عدالتکشى را بر ایشان بار کردم. نفرین بر این مکاران و دور بودند از رحمتحق این ستمکاران! واى بر آنان! چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار یابد و خلافت بر پایههاى نبوت استوار ماند؟! آنجا که فرودگاه جبرئیل امین است و بر عهده على، که عالم بامور دنیا و دین است. به یقین کارى که کردند خسرانى مبین است. به خدا على را نپسندیدند؛ چون سوزش تیغ او را چشیدند و پایدارى او را دیدند. دیدند که چگونه بر آنان میتازد و با دشمنان خدا نمیسازد! به خدا سوگند! اگر پاى در میان مینهادند و على را بر کارى که پیامبر بر عهده او نهاد، میگماردند، آسان آسان ایشان را به راه راست میبرد و حق هرکدام را به او میسپرد؛ چنانکه کسى زیانى نبیند و هرکس میوه آنچه کشته است، بچیند. تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سیر و زبونان در پناه صولت او دلیر میگشتند. اگر چنین میکردند درهاى رحمت از زمین و آسمان به روى آنان میگشود. اما نکردند و بزودى خدا آنان را به کیفر آنچه کردند، عذاب خواهد فرمود. بیایید! و بشنوید! شگفتا! روزگار چه ابو العجبها در پس پرده دارد و چه بازیچهها یکى از پس دیگرى برون میآرد! راستى مردان شما چرا چنین کردند؟! و چه عذرى آوردند؟! دوستنمایانى غدار و در حق دوستان، ستمکار و سرانجام به کیفر ستمکارى خویش، گرفتار! سر را گذاشته به دم چسبیدند. پى عامی رفتند و از عالم نپرسیدند. نفرین بر مردمی نادان که تبهکارند و تبه کارى خود را نیکوکارى میپندارند! واى بر آنان! آیا آنکه مردم را به راه راست میخواند، سزاوار پیروى است، یا آنکه خود، راه را نمیداند؟! در این باره چگونه داورى میکنید؟! به خدایتان سوگند! آنچه نباید بکنند کردند. نواها ساز، و فتنهها آغاز شد. حال لختى بپایند! تا بخود آیند و ببینند چه آشوبى خیزد و چه خونها بریزد! شهد زندگى در کامها شرنگ، و جهان پهناور بر همگان تنگ گردد. آن روز زیانکاران را باد در دست است و آیندگان به گناه رفتگان گرفتار و پاى بست! اکنون آماده باشید! که گرد بلا انگیخته شد و تیغ خشم خدا از نیام انتقام آهیخته. شما را نگذارد تا دمار از روزگارتان بر آرد. آنگاه دریغ سودى ندارد! جمع شما را بپراکند و بیخ و بنتان را بر کند. دریغا که دیده حقیقتبین ندارید. بر ما هم تاوانى نیست که داشتن حق را ناخوش میدارید. [12]
2. 4. خشم فاطمه در آخرین دیدار!
در آخرین روزهاى زندگى حضرت فاطمه (س)، ابوبکر و عمر به فکر افتادند تا شاید با عیادت از آن حضرت (س) و عذر خواهى از او و جلب رضایتش، از تبعات منفى رفتارهاى گذشته بکاهند. آنها به هر طریق ممکن و با اصرار زیاد امام على(ع) را متقاعد ساختند تا این ملاقات صورت پذیرد.
ابن قتیبه دینوری چنین مینویسد: ابوبکر و عمر با خواهش و اصرار فراوان به بالین فاطمه (س) آمدند. همین که نشستند، فاطمه (س) از آنها روى برگرفت و صورت به جانب دیوار کرد. آنها سلام کردند، امّا فاطمه (س) به آنها پاسخ نداد. ابوبکر دربارهی محبت پیامبر و دخترش سخن گفت. فاطمه (س) به ابوبکر و عمر گفت: آیا اگر رسول خدا (ص) حدیثى فرموده باشد و شما هم آن را شنیده باشید، حاضرید شهادت دهید که ما آن را شنیدهایم؟ گفتند: آری! شهادت میدهیم. فاطمه(س) فرمود: من شما را به خدا سوگند میدهم آیا نشنیدهاید که رسول خدا (ص) فرمود: خشنودی فاطمه، خشنودی من و خشم فاطمه خشم من است. هرکس فاطمه را دوست دارد، مرا دوست داشته و هرکه فاطمه را خشنود کند مرا خشنود کرده و هرکس فاطمه را به خشم آورد، مرا خشمگین کرده است؟ گفتند: آرى! از رسول خدا (ص) این را شنیدیم. فاطمه (س) فرمود: خدا و فرشتگان را گواه میگیرم که شما دو نفر (ابوبکر و عمر) مرا خشمگین کردید و رضایت مرا فراهم نکردید؛ اگر پیامبر (ص) را ملاقات کنم از شما شکایت خواهم کرد!
ابوبکر گریست و گفت: از خشم رسول خدا (ص) و خشم تو اى فاطمه! به خدا پناه میبرم! چنان گریه کرد و سخنان فاطمه در او اثر گذاشت که نزدیک بود قالب تهى کند! فاطمه (س) مرتب میفرمود: به خدا قسم در هرنمازى که میخوانم تو را نفرین میکنم![13]
عبدالفتاح عبدالمقصود در پایان نقل این ماجرا مینویسد: چه جملاتى! که ضربه سخت شمشیر از آن سبکتر بود! گویا زمین از زیر پاى این دو کشیده شد و مانند آسیا سنگ به گردش درآمد. از ضربه این کلمات سرگیجه گرفتند و برخاسته خانه را ترک گفتند و دل از رضایت خاطر و قلب مجروح فاطمه کندند! اکنون هردو پىبردهاند که تا چه اندازه دل زهرا را به درد آورده و چه خشمی را بر خود برانگیختهاند![14]
در جایى دیگر در تحلیل ریشههاى خشم حضرت فاطمه (س) بر ابوبکر و عمر که تا روزهاى پایانى زندگی آن حضرت (س) همچنان طوفانى بود، مینویسد:
من باور ندارم که میراث فدک، به تنهایى، تا این اندازه خشم فاطمه را بر ابابکر برانگیخته باشد! … اگر ابابکر گمان برده که فاطمه براى این مال ناچیز از او آزرده شده، پاسخ فاطمه به ابوبکر این گمان را از میان می برد. چه در این جواب کمترین اشارهاى به این موضوع نشده است. آنچنان که من می بینم، در حریم طبع و خلق فاطمه علاقه و محبتى به مال نبود![15]
2. 5. تشیع جنازه غریبانه و حکیمانه
خشم فاطمه تا انجا کشیده شد که وصیت کرد تا شبانه او را به خاک سپارند و احدی در مسراسم او شرکت نکند! فاطمه میراث پدرش از ابوبکر درخواست کرد و چون ابوبکر آن را نداد، سوگند یاد کرد که هرگز با او سخن نگوید و وصیت کرد شبانه او را دفن کند تا ابوبکر در تشییع جنازهاش شرکت نکند.[16]
ابوبکر از دادن ارث فاطمه (س) خود داری کرد. فاطمه (س) بر ابیبکر خشم گرفت و از او متنفر شد و با او سخن نگفت تا وفات نمود. او پس از پیامبر (ص) شش ماه زنده ماند. هنگامی که وفات یافت امام على (ع) او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را آگاه نساخت و خود بر بدنش نماز گذارد.[17]
وصیت شگفت حضرت فاطمه (س) و نیز موارد دیگر، نشاندهنده فریاد و بیزاری او از کسانی است که به وی ستم کرده و در اسلام انحراف ایجاد کردند. رفتار فاطمه با جریان حاکم آیندگان را متوجه انحرافها و حوادث ناگوار پس از رسول خدا (ص) میکند!
پینوشتها:
[1] . احزاب/36 و نساء/65.
[2] . از شبهات منتشر در فضای مجازی و ماهوارهها
[3] . بخاری، صحیح البخاری، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع،1401 – 1981 م، ج4، ص42.
[4] . احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر،ج1، ص6.
[5] . بیهقی، السنن الکبرى، دارالفکر، ج6، ص301.
[6] . بخاری، صحیح بخاری، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع،1401 – 1981 م، ج5، ص82.
[7] . ذهبى، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت، دار الکتاب العربى، چاپ دوم، 1413-1993، ج3، ص21
[8] . ابن حجر، تقریب التهذیب، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415 – 1995 م، چاپ دوم، ج 2، ص133.
[9] . ابن قتیبه دینوری، الإمامه و السیاسه، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410-1990، ج1، ص30.
[10] . کنایه از این است که از حد خودتان تجاوز کرده و به حریم دیگران وارد شدید.
[11] . ابن طیفور، بلاغات النساء، تصحیح: احمد الألفی، قاهره، مطبعه مدرسه والده عباس الأول، 1326- 1908 ،ص16-21.
[12] . ابن طیفور، بلاغات النساء، تصحیح: احمد الألفی، قاهره، مطبعه مدرسه والده عباس الأول، 1326- 1908 ،ص23.
[13] . ابن قتیبه دینوری ، الامامه والسیاسه، تحقیق: طه محمد الزینی، مؤسسه الحلبی وشرکاه للنشر والتوزیع، ج 1، ص20.
[14] . عبدالفتاح عبدالمقصود، الامام على بن ابیطالب، ترجمه سیدمحمود طالقانى، تهران، شرکت سهامی انتشار، ج1(طلوع خورشید)، ص333.
[15] . همان، ص332.
[16] . ابن قتیبه دینوری، تأویل مختلف الحدیث، بیروت، دار الکتب العلمیه، ص279.
[17] . بخاری، پیشین،ج5، ص82-83.