آیا حجاب در قرآن و روایات اسلامی رفتاری واجب معرفی شده است؟ آیا حدود و مرزها و قالبهای حجاب هم مشخص شده و به صورت یه قالب معین و یکسان واجب شده است؟ اساس دلائل اجبار حکومتی حجاب در کشور ما چیست؟
بدون شک رفتارهایی که از سر ایمان عمیق و انگیزه های معنوی و با انتخاب آزاد فرد انجام میگیرد، رفتارهای باارزشتر و اصیلتر بوده و تدثیرات عمیقتر و ماناتری در شخصیت فرد می گذارد؛ اما توجه به این امر ضروری است که اساسا وضع عبادات و احکام شرعی در شریعت اسلامی با هدف تعمیق و ترسیخ ایمان و انگیزههای معنوی و رشد فضائل اخلاقی و پیراستن رذائل اخلاقی است. خداوند متعال از رحمت و حکمت خود برای رشد دادن انسانها و تقویت جنبههای انسانی در نفوس آدمیان و نیرومندساختن قدرت مدیدریت و کنترل غرائز و سائقهای حیوانی، احکامی را به صورت وجوبی و استحبابی یا تحریمی و کراهتی وضع کرده است تا انسانها از طریق رعایت حدود الهی و انجام تکالیف شرعی به مقامات بالاتر انسانی و قرب الی الله راه یابند.
اصل وجوب پوشش شرعی (حجاب) برای زن و اینکه باید اعضای بدن و از جمله موها را از نامحرم بپوشاند، حکم فقهی مسلّم و حتی می توان گفت از ضروریات دینی به شمار میآید؛ آیات و روایات فراوانی، صراحتا، بر وجوب پوشش خاصی برای زنان دلالت دارند؛ فقیهان شیعی با استناد به برخی از آیات قرآن کریم و روایات پرشماری از پیامبر و امامان اهلبیت علیهم السلام، پوشش همهی بدن، جز گردی صورت و دستها تا مچ، را برای زنان مؤمن واجب میدانند.
خداوند متعال در تبیین و توصیف محدوده پوشش زنان مسلمان میفرماید: ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پارهای از مقنعههای خود را بر خود نزدیکتر کنند (تا گردن و سینههای آنها آشکار نشود!)؛ در تفاسیر بزرگی چون، مجمعالبیان،[1] المیزان فی تفسیر القرآن،[2] تفسیر نمونه،[3]… در شأن نزول آیه آمده چنین است: آیه بالا از آن رو نازل شد که زنان عرب در صدر اسلام، معمولا پیراهنهایی میپوشیدند که گریبانش باز بود و روسریهای خود را طوری میبستند که دور گردن و سینه را نمیپوشانید؛ آیه فرمان میدهد که زنان روسریها را به گونهای ببندند که گردن و سینهها، پوشیده شود![4]
در سورهی نور[5] میفرماید: «و به زنان مؤمن بگو چشمانشان را فروپوشند و از اندامهای جنسی خود (نسبت به دیده شدن و زنا) مراقبت کنند و زیبائیهاشان را، جز آنچه خود آشکار است ( مانند زیباییهای صورت، دستها تا مچ و احیانا زیباییهای لباسهای رویین)، آشکار نکنند و روسریهاشان را بر سینههاشان اندازند (تا سینهها پوشیده ماند) و … ؛ دلایل و شواهد روایی در این خصوص بسیار فراوان است و طالبان آن باید به کتابهای مبسوط فقهی مراجعه کنند.
بر اساس ادله فقهی آنچه مسلم و یقینی است اصول وجوب حجاب برای زنان مسلمان است. مرزهای حجاب و قواعد کلی حاکم بر پوشش بانوان مؤمن نیز مشخص شده است اما نه در روایات و نه در آیات قرآن شکل خاصی از حجاب به عنوان قالب وجوبی مطرح نشده است. به تعبیر دیگر زنان مؤمن وظیفه دارند تا در برابر نامحرمان همه اعضای خود را مگر گردی صورت و دستها تا مچ، بپوشانند. اما شکل و رنگ لباس به انتخاب و سلیقه و فرهنگ جامعه واگذار شده است. البته چه شکل و چه رنگ لباس نباید به گونه ای باشد که حکمت وجوب حجاب را از میان ببرد و پوشش خود به عاملی برای تبرج و خودنمایی تبدیل شود.
برخی میگویند که اولا وجوب پوشش تنها متوجه زنان مؤمن است. ثانیا امری شخصی و متوقف بر انتخاب خود فرد است و از این رو اجبار آن فاقد وجاهت فقهی و قانونی است.
در این ادعا که غالبا بدون استدلال هم مطرح میشود، میان دو مسأله خلط شده است: مسأله اول: اینکه وجوب حجاب تنها متوجه زنان مؤمن است و زنان غیرمؤمن موظف به رعایت حجاب نیستند؟ مسأله دوم: آیا حجاب امری شخصی و متوقف بر انتخاب خود زن یا امری اجتماعی است و ظرفیت وضع قوانین محدودکننده را دارد؟
1. تردیدی نیست که مخاطب قرآن کریم در مسأله حجاب زنان مسلمان اند و ظاهرا زنان غیرمسلمان مشمول آیات حجاب نیستند اما ادله دیگری وجود دارد که اثبات می کند همه زنان و مردان، چه مؤمن و چه کافرا به رعایت حدود شرعی موظف اند؛ هرچند اعمال کافران درصورتی مقبول و معتبر است که ابتدا به توحید خداوند و نبوت پیامبر اسلام ایمان آورده و اعمال خود را با انگیزه ایمانی انجام دهند. بر اساس این مبنا متکلمان و فقیهان مسلمان گفته اند: کافران همانگونه که به اصول دین مکلف و برای اعتقادات فاسد عقوبت میشوند، به فروع دین هم مکلف و برای رعایت نکردن ان مستحق کیفر اخروی خواهند بود.
2. تردیدی نیست که حجاب ابتداأ واجبی شرعی است که خود مرد و زن مسلمان باید آن را با انگیزه ایمانی و از سرخداخواهی یا خداترسی رعایت کند؛ اما این امر هرگز به معنا این نیست که حجاب امری فردی است و جنبه اجتماعی ندارد. اصلا حجاب ذاتا امری اجتماعی است و در ارتباط با دیگران معنا پیدا می کند. حجاب یک رفتار اجتماعی است و زن و مرد در قلمرو رفتارها و تعاملات اجتماعی باید حدود و مرزهای پوشش معتبر شرعی را رعایت کنند.
3. از آنجا که حجاب امری اجتماعی است پس به خودی خود ظرفیت و صلاحیت وضع قانون را دارد. اصولا اموری که در قلمرو روابط اجتماعی قرار میگیرد با منافع و مصالح عموم جامعه مرتبط است و اگر قانونگذار (چه خداوند و چه حاکم اسلامی) رفتاری را به سود یا زیان جامعه تشخیص دهد می توان متناسب با مصالح قوانینی را وضع کند.
4. با دقت در کارکردها، آثار و آسیبهای اجتماعی بیپوششی یا بدپوششی، روشن میشود که پوشش، رفتاری اجتماعی است؛ اساسا انسان هنگام حضور در مناظر عمومی اقدام به پوشاندن برخی از قسمتهای بدن خود میکند و در خلوت، هرچند به سبب نفوذ اجتماعی،[6] بازهم خود را در برابر خود میپوشاند، اما چنان الزامی که در مناظر عمومی وجود دارد، مطرح نیست؛ بنابر این رفتار پوشش و از جمله پوشش شرعی، رفتاری کاملا اجتماعی است و بنابر مصالح و حکمتهایی که وجود دارد، میتواند مبنای احکام و قوانین اجتماعی قرار گیرد؛ پوشش نامناسب زنان، پیامدهای منفی فردی و اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اخلاقی و معنوی فراوانی به همراه دارد؛ همچنانکه رعایت حجاب و پوشش شرعی، موجب تقویت اخلاق، عفت عمومی، آرامش روانی جامعه، محدودشدن لذتجویی جنسی به چارچوب خانواده، جلوگیری از آزارهای جنسی زنان و دهها اثر مثبت دیگر است که در این جا امکان پرداختن به آنها به صورت تحلیلی و مبسوط وجود ندارد؛ دولت اسلامی، حق تجسّس و تفتیش در امور شخصی و دخالت در امور پنهان مردم را ندارد[7] و همهی مردم در محیط پنهان و اختصاصی خودشان آزادی عمل دارند و میتوانند هررفتاری را انجام دهند، حتی اگر آن رفتار به خودی خود گناه باشد، مادام که به افراد دیگر آسیب نزند؛ ولی رفتاری که به محیط جامعه کشیده شود و بالقوه یا بالفعل بر روابط و مناسبات اجتماعی تأثیر مثبت یا منفی داشته باشد، اقتضای جعل قانون برای الزام به فعل یا ترک آن وجود دارد؛
به عنوان مثال در قانون مجازات اسلامی، تظاهر به روزه خواری جرم تلقی شده و مجازاتی برای آن در نظر گرفته شده است؛ هرچند روزهداری و روزهخواری هر دو از امور شخصی به شمار میروند؛ این شیوهی قانونگذاری، در حقیقت شیوهای عقلائی است؛ در تمامی نظامهای حقوقی، دولت میتواند نسبت به رفتارهایی که به خودی خود از امور شخصی محسوب میشوند، ولی در بازهی زمانی و شرایط خاصی، آثار اجتماعی مهمی دارند، قوانینی وضع کند که دامنهی اختیارات و آزادیهای فردی را به سود منافع اجتماعی، تنگتر کند؛ در این خصوص میتوانیم به انواع رفتارهایی که ماهیتا فردی هستند، ولی در کشورهای گوناگون، با آنها به صورت امور اجتماعی برخورد شده است، اشاره کنیم؛ خرید و فروش جزئی و مصرف مواد مخدر، ابتداءا اموری فردی هستند که در اکثر کشورهای دنیا ممنوع شده و جرم تلقی میشود؛ به سبب آنچه گفته شد، در قانون مجازات اسلامی، ماده 638، ظاهرشدن در مناظر عمومی، بدون پوشش تعریفشده شرعی، جرم تلقی شده و مجازاتهایی برای آن در نظر گرفته شده است؛ این شیوهی عقلایی البته از جانب شرع مقدس تأییدشده است؛ توضیح اجمالی مطلب این است که حتی رفتارهایی که براساس حکم اولی اسلام، مباح و انجام آنها جایز است، اگر به سبب تغییر عنوان یا مصالحی که حاکم عادل و حکومت اسلامی تشخیص میدهد، اقتضای الزام به ترک یا فعل پیدا کند، قانونگذار میتوان آن را موقتا و تا زمانی که مصالح جامعه منوط به انجام یا ترک آن است، لازمالعمل یا ممنوع اعلام کند؛ این در حالی است که رعایت نکردن پوشش شرعی به خودی خود هم گناه و ممنوع است! [8]بر این اساس حجاب مادامی که به عنوان رفتاری اجتماعی مورد توجه قانونگذار قرار میگیرد، همه افراد جامعه، چه مسلمان و چه غیرمسلمان را در بر میگیرد و رعایت قاون اجتماعی ربطی به انگیزهای دینی افراد ندارد. هرچند اگر زن با انگیزه اطاعت امر خداوند و رعایت تقوای شرعی به رعایت حجاب اقادم کند سزاوار پاداش الهی در دنیا و آخرت خواهد بود. اجباری بودن حجاب هرگز نافی مسأله مهم فرهنگ سازی در این عرصه نیست. برخی از افراد می پندارند که بهتر است مسأله حجاب را به انتخاب افراد واگذار کرده و صرفا با فرهنگ سازی و روشهای غیراجباری انگیزه رعایت حجاب را در میان مردان و زنان جامعه تقویت کنیم. بله ما هم فرهنگ سازی را امر بسیار مهمی میدانیم و معتقدیم که آگاهسازی، بالابردن انگیزههای مثبت، تشویق، ارائه الگوهای مؤثر و جذاب در حوزه زیباشناسی مد و لباس و ترغیب خانوادهها در مسأله حجاب مهم و ضروری است اما این مسأله هرگز نمیتواند جای قوانین روشن و شفاف را پر کند. همچنانکه قوانین خوب هم نمی تواند جای فرهنگسازی و رشد انگیزهها و حس همکاری و تعاون را پر نماید. اگر مغالطه بالا، مبنب بر فرهنگ سازی به جای قانونگذاری، را بپذیریم، باید آن را در همه مسائل اجتماعی جاری بدانیم و بگوییم به جای وجود قوانین شفاف و تنظیم کننده روابط اجتماعی فرهنگ سازی کنیم و رعایت هنجارها و قواعد اجتماعی را به شعور و انتخاب آزاد افراد بسپاریم. انگاه نتیجه چنین تفکری جز هرج و مرج اجتماعی و آشفتگیهای زیان بار در روابط میان مردم نخواهد بود. قوانین خوب و کارآمد هم برای آنکه خوب و مؤثر اجرا شده و به نتایج لازم برسند نیازمند فرهنگ سازی و بالابردن آگاهی ها و انگیزههای افراد جامعه است اما منطقی نیست که وضع قوانین و اجرای آن را به تحقق فرهنگ سازی موکول کنیم؛ زیرا خود وضع و اجرای قانون هم بخشی از فرهنگ سازی لازم برای هنجارمند کردن رفتار جامعه به شمار میرود.
مغالطه دیگری که در این عرصه مطرح شده این است که حجاب وقتی ارزش و اصالت دارد و نتائج معنوی و اخلاقی قابلتوجهی را برای زن مسلمان به وجود میآورد که انگیزه ان از درون روح او بجوشد و رفتار محجوبانه زن مبتنی بر ایمان اصیل و عمیق درونی او باشد و الا صرف اجبار او به پوشش خاص، تأثیر معنوی مهمی را در شخصیت او نمی گذارد.
در پاسخ به این سخن گفتنی است: بدون شک رفتارهایی که از سر ایمان عمیق و انگیزه های معنوی و با انتخاب آزاد فرد انجام میگیرد، رفتارهای باارزشتر و اصیلتر بوده و تدثیرات عمیقتر و ماناتری در شخصیت فرد می گذارد؛ اما توجه به این امر ضروری است که اساسا وضع عبادات و احکام شرعی در شریعت اسلامی با هدف تعمیق و ترسیخ ایمان و انگیزههای معنوی و رشد فضائل اخلاقی و پیراستن رذائل اخلاقی است. خداوند متعال از رحمت و حکمت خود برای رشد دادن انسانها و تقویت جنبههای انسانی در نفوس آدمیان و نیرومندساختن قدرت مدیدریت و کنترل غرائز و سائقهای حیوانی، احکامی را به صورت وجوبی و استحبابی یا تحریمی و کراهتی وضع کرده است تا انسانها از طریق رعایت حدود الهی و انجام تکالیف شرعی به مقامات بالاتر انسانی و قرب الی الله راه یابند. در حدیث قدسی قرب فرائض آمده است: «حضرت امام صادق (ع) از جناب رسول خدا (ص) نقل فرمودند: خداوند عزّ و جل فرمود: هرکس به یکی از دوستان من اهانت کند به جنگ با من اقدام کرده است و هیچ چیز بندهام را به اندازهی واجبات به من نزدیک نمیکند و پس از آن هیچ چیز به رتبه مستحبّات نمیرسد که بنده در اثر عبادات مستحبّی آن قدر به من نزدیک میشود تا من او را دوست بدارم و از آن پس که او را دوست داشتم من شنوایی او میشوم که با آن میشنود و بینایی او میشوم که با آن میبیند و زبانش میشوم که با آن سخن میگوید و دستش میشوم که با آن کار انجام میدهد اگر مرا بخواند و دعا کند اجابت میکنم و اگر چیزی بخواهد به او عطا میکنم هرگز در امرى که فاعل آن بودم تردید نداشتم؛ آنچنانکه در مورد گرفتن جان بنده مؤمنم، که او آن را ناخوشایند میداند و من ناخوشایندى او را ناخوش دارم؛ اما او را راهى جز دیدار من نیست (اصول کافی، جلد2، باب من آذی المسلمین و احتقرهم، حدیث8، ص352) چگونه میتوان تصور کرد که کسی با وانهادن ارزشهای الهی و بیاعتنایی به حدود حضرت حق و بیپروایی در انجام منکرات، ایمان عمیقی پیدا کند که او را برای انجام اعمال صالح یاری کند. امروزه اصل اجبار هم به همراه شیوههای دیگری مانند تشویق و پاداش و تنبیه، در روانشانسی و علوم تربیتی پذیرفته شده است. مهمترین اصل تربیتی، خصوصا برای کودکان و نوجوانان، وجود قوانین شفاف و منطقی در محیط زندگی است و نمیتوان همه چیز را به انتخاب و اختیار خود فرد واگذار کرد.
پینوشتها:
[1] . مجمع البیان فی تفسر القرآن، تفسیر سورهی نور و احزاب.
[2] . المیزان فی تفسیر القران، تفسیر سورهی نور و احزاب.
[3] . تفسیر نمونه، در ذیل آیات حجاب در سورهی نور و احزاب.
[4] . رک: توضیح المسائل مراجع معظم تقلید.
[5] . نور/31
[6] . مسعود آذربایجانی، روانشناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، قم، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
[7] . مگر در مواردی که رفتارهای فرد حریم خصوصی، به آسیبهای جدی به دیگران شود که ورود و دخالت در آن با حکم قضایی مجاز است.
[8] . رک: محمدجواد ارسطا، مبانی تحلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران، قم، بوستان کتاب، 1389 و رضا اسلامی، اصول فقه حکومتی، مجموعهی مقالات، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1387.