ائمه طاهرین در تربیت فرزندانشان شیوههای مختلفی به کار میبردند و در هر موقعیتی از شیوهای مناسب بهره میجستند. از سیره و سخنان امام ساجدین علی بنالحسین(ع) چنان برمیآید که آن حضرت از سه شیوه «تربیت الگویی»، «تربیت عملی» و «تربیت موعظهای» بیشتر بهره میبردند. الف) تربیتبه شیوه الگویی تربیتبه شیوه الگویی عبارت است از ارائه الگوهای مطمئن و شایسته برای اینکه فرزندان، رفتار و اخلاق آنها را سرمشق خویش قرار داده، در مسیر تکامل و رشد بهتر، گام بردارند. بیتردید والدین، بویژه پدر، خود اولین الگوی فرزندانشان هستند و فرزندان رفتار و زندگی آنان را سرمشق خویش قرار میدهند. واقعیت این است که والدین در امر تربیت چند دستهاند; برخی به کلی از وادی تربیت دورند و فقط در پی تامین منافع حال و آینده خویشند. برخی به وادی تربیت قدم نهادهاند، اما راه و رسم تربیت را نمیدانند، گروهی به وادی تربیت قدم نهادهاند و راه و رسم تربیت را نیز تا حدودی میدانند ولی بیآنکه خود تربیتشده باشند، در پی آنند که فرزندانشان تربیتشوند. اندک والدینی هم هستند که ضمن فرا گرفتن راه و رسم زندگی، هم خود تربیتشدهاند و هم به تربیت فرزندانشان اقدام میکنند. در این بحث، روی سخن ما با دسته سوم است که تربیت ناشده، در پی تربیت دیگرانند. باید از سر سوز و با تمام وجود گفت که زهی خیال باطل! چقدر اشتباه است که والدینی خود طعم شیرین عبادت را نچشیده، راز ارتباط با خالق را نیافته باشند و از فرزندانشان انتظار این امور را داشته باشند. آنان که عمر را به بطالت و جوانی را به رذالت و سرمایههای مادی و معنوی را به خسارت در راه غیر خدا دادهاند، چگونه انتظار تربیت فرزندانی نیک نام و صالح دارند؟ ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستیبخش امام سجاد(ع)، بر اساس تربیتبه روش الگویی، خود نمونهای کامل برای فرزندان بود و با رفتار و اعمال شایسته خویش فرزندان را به طور غیر مستقیم و باء;ء زبان عمل تربیت میکرد. آن بزرگوار، بیش از آنکه با سخن و گفتار به تربیت فرزندان اقدام کند، با عمل آنان را به فضیلت و پاکی دعوت میکرد. جالب آن است که آن امام همام، که به حق زینت عابدان و سرور ساجدان شهرت یافته است، در مواعظ و وصایای متعددش کمتر فرزندان را به عبادت و سجده سفارش میکرد و گویا عمل پیوسته و دلنشین آن حضرت فرزندان را از هر سخن و موعظهای در این باره بینیاز میساخت. نمونههایی از اعمال و رفتار حضرت، که راهنمای تربیتی فرزندانش بود، چنین است: 1 – صاحب «کشفالغمه» مینویسد: آن حضرت دوست نداشت کسی در طهارت یاریاش کند. خودش برای وضو آب فراهم میکرد و شبها قبل از خوابیدن آب را آماده میساخت، در نیمه شب بیدار میشد، ابتدا مسواک میزد و بعد وضو میگرفت و نماز میخواند. نمازهای مستحبی که در روز از او فوت میشد، شب قضا میکرد و میفرمود: فرزندانم، این نمازها بر شما واجب نیست; ولی دوست دارم هر کدام از شما که نفسش را بر کار خیری عادت داد، بر آن مداومت ورزد. (1) 2 – سعید بنکلثوم میگوید: من نزد جعفر بنمحمد(ع) بودم که از امیرالمؤمنین علی بنابی طالب یاد کرده، او را به آنچه سزاوار بود ستایش کرد و فرمود: … هیچ یک از فرزندانش در لباس و فقه از علی بنحسین به او شبیهتر نیست. فرزندش ابوجعفر بر او وارد شد. او به قدری عبادت کرده بود که کسی قادر بر آن نبود. ابوجعفر میگوید: او را مشاهده کردم در حالی که رنگش در اثر بیداری زرد شده و چشمهایش در اثر گریه زیاد، بسیار گرم شده بود. پیشانیاش بالا آمده و پرهای بینیاش در اثر سجده گسسته شده بود. و ساقها و قدمهایش به سبب ایستادن در حال نماز ورم کرده بود. وقتی او را در این حال دیدم، نتوانستم گریه خود را کنترل کنم و برایش گریستم. او در حال تفکر بود. اندکی پس از ورودم، متوجه من شد و فرمود: فرزندم، بعضی از صحیفههایی را که در آن عبادت علی(ع) ثبتشده، به من بده. آنها را به او دادم. مقدار کمی از آنها را قرائت کرد. سپس با اندوه آنها را رها کرد و فرمود: چه کسی بر عبادت علی بنابی طالب قادر خواهد بود. (2) 3 – جابر جعفی از امام باقر(ع) چنین نقل کرد: پدرم علی بنحسین(ع) نعمتی از پروردگار را یاد نمیکرد، مگر آنکه سجده میکرد; آیهای از آیات سجده را تلاوت نمیکرد، مگر آنکه سجده میکرد، خداوند هیچ بلای ترسناک و کید دشمنی را از او دفع نمیکرد، مگر اینکه سجده میکرد; از هیچ نماز واجبی فارغ نمیشد، مگر آنکه سجده میکرد; هیچ اصلاح و آشتی بین دو نفر ایجاد نمیکرد، مگر آنکه به خاطر موفقیت در آن سجده میکرد; اثر سجده در تمام مواضع سجود او نمایان بود و بدین علت او را «سجاد» نامیدهاند. (3) 4 – امام باقر(ع) فرمود: علی بنحسین(ع) شبها کیسه نان را بر دوشش میگذاشت و [به مستمندان] صدقه میداد. 5 – آن حضرت همچنین فرمود: پدرم علی بنالحسین(ع) اموالش را دو بار [بین مستمندان] تقسیم کرد. (5) ب) تربیتشیوه عملی امام چهارم(ع) با واگذاری مسؤولیتبه فرزندان، شرکت دادن آنها در فعالیتهای پسندیده و بردن آنها به مجالس و مکانهای مناسب به طور عملی به تربیت آنان میپرداخت و بر کار آنان نظارت میکرد. در اینجا به جلوههایی از این شیوه اشاره میکنیم: 1- آموزش احترام به بزرگترها ابنزبیر محمد بنمسلم مکی میگوید: «ما نزد جابر بنعبدالله بودیم که علی بنحسین(ع) در حالی که فرزند خردسالش محمد(ع) همراهش بود، نزد جابر آمد. علی بنحسین به فرزندش فرمود: «قبل راس عمک» صورت عمویت [جابر] را ببوس. محمد بنعلی(ع) نزد جابر آمد و صورت او را بوسید. جابر که نابینا بود، پرسید: او کیست؟ علی بنحسین(ع) فرمود: پسرم محمد است. جابر محمد را در آغوش گرفت و گفت ای محمد، رسول خدا(ص) تو را سلام میرساند. به او گفتند: ای جابر، چگونه رسول خدا(ص) سلام میرساند؟!! گفت: من نزد رسول خدا(ص) بودم و حسین(ع) در آغوشش بود و با او بازی میکرد. به من فرمود: ای جابر، برای فرزندم حسین(ع) فرزندی خواهد بود که او را علی مینامند، وقتی روز قیامتبرپا شد منادی ندا میدهد که سرور عابدان برخیزد; و علی بنحسین(ع) برمیخیزد. برای علی فرزندی خواهد بود که نامش محمد است; ای جابر، هر گاه او را ملاقات کردی، سلام مرا به او برسان … ». (6) 2 – همراهی در محکمه قضاوت ابوبصیر نقل کرده است: «ابوجعفر(ع) به من فرمود: زنی از خوارج – که گمان میکنم فرمود از بنیحنیفه است – نزد پدرم بود. یکی از دوستان پدرم به او گفت: ای پسر رسول خدا(ص)، نزد تو زنی است که از جدت [علی(ع)] برائت میجوید. پدرم او را طلاق داد. او ادعای مهر کرد [ظاهرا حضرت قبلا مهرش را پرداخته بود] و نزد حاکم مدینه از پدرم شکایت کرد. حاکم مدینه به پدرم گفت: ای علی [بنحسین]، یا سوگند یاد کن و یا مهرش را بده. پدرم به من [که همراه او در محکمه بودم] فرمود: فرزندم، چهار صد دینار به او بده. گفتم: ای پدر، فدایت گردم; مگر حق با تو نیست؟ فرمود: آری فرزندم; ولی خداوند را جلیلتر از آن میدانم که به او سوگند یاد کنم.» (7) 3- کلاس درس عذرخواهی ابوبصیر از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود: «پدرم غلامش را به دنبال کاری فرستاد; ولی او در انجام کار کوتاهی کرد. پدرم وی را تنبیه کرد. غلام ناراحتشد و گلایه کرد. پدرم به خاطر این کار ناراحتشد و گریست. آنگاه فرمود: فرزندم، نزد قبر رسول خدا(ص) برو و دو رکعت نماز بخوان و بگو «اللهم اغفر لعلی بنالحسین»; خدایا در قیامت علی بنحسین را ببخش. سپس به غلام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی …» (8) [ذکر این نکته ضروری است که طلب استغفار منافات با مقام عصمتحضرت ندارد زیرا حضرت گناهی مرتکب نشد تا نیاز به استغفار داشته باشد، لکن مقام والای آن حضرت ایشان را بر آن داشت که برای همین اندازه عمل غیر گناه نیز استغفار کند.] 4 – همراهی در حمام گاهی اوقات حضرت فرزند خود را به حمام میبرد و این عمل [در صورت کودک بودن فرزند] علاوه بر آنکه نشاندهنده توجه حضرت به مسایل خانواده و کمک به همسر در امور خانواده است، یک رفتار تربیتی است; زیرا عملا به فرزند خود اهمیتبهداشت و آداب حمام رفتن را میآموخت. حنان بنسدیر از پدرش چنین نقل کرد: «من همراه پدرم و جد و عمویم به حمامی در مدینه رفتیم. در حمام شخصی ما را به رعایتستر و پوشش تذکر داد. او با جدم صحبت کرد و به او گفت: چرا خضاب نمیکنی … . بعد از حمام کردن، در باره وی پرسیدم و دریافتم که او علی بنحسین است که با فرزندش محمد حمام آمده است. «فاذا هو علی بنالحسین و معه ابنه محمد بنعلی صلوات الله علیهم» (9) نمونههایی که ذکر شد، نشان میدهد که حضرت با همراه بردن فرزند خود به مجالس و مکانهای مختلف، واگذاری مسؤولیتبه وی و شرکت دادن او در فعالیتهای سیاسی به تربیت عملی او اقدام میکرد و این شیوه در تربیتبس مفید و مؤثر است; زیرا بسیاری از نقاط ضعف و قوت اخلاقی و غیر اخلاقی فرزندان و نیز استعدادها و توانمندیهای آنان در میدان عمل آشکار میشود. چه بسا فرزندان استعدادها و نقاط قوت ناشناخته داشته باشند و یا از عیوب و ضعفهای پنهان رنجببرند; شرکت دادن فرزندان در فعالیتهای مناسب و نظارت درستبر کار آنان والدین را از این امور آگاه میسازد. ج) تربیتبه شیوه موعظه هر چند تربیت عملی و غیرمستقیم مؤثرتر است; اما موعظه و نصیحت فرزندان نیز یک شیوه تربیتی مؤثر و مفید است و گاهی آثاری دارد که از تربیت غیر مستقیم برنمیآید، موعظه و نصیحت اگر بجا، منطقی، با لطافت و نرمی و از سر سوز و خیرخواهی باشد، باعث ایجاد الفت و صمیمیتبین والدین و فرزند میشود. زیرا فرزند احساس میکند والدین او را دوست دارند، با او صمیمیاند و برای او احترام و اهمیت قایلند; بویژه اگر والدین قبل از آن محبتبیشائبه و دلسوزی صادقانه خود را نسبتبه او نشان داده باشند. موعظه و نصیحتبه وقتخاصی اختصاص ندارد. متاسفانه برخی از والدین فقط هنگامی که فرزندانشان مرتکب خلاف میشوند به فکر نصیحت میافتند. غافل از آنکه موعظه نهی از منکر نیست و غالبا در هنگام ارتکاب خلاف و بعد از آن تاثیر مطلوب ندارد. موعظه باید قبل از ارتکاب خلاف و برای پیشگیری از آن باشد نه وسیلهای برای درمان. امام سجاد(ع) در فرصتهای مناسب به نصیحت فرزندان میپرداخت و نکات لازم را به فرزندان گوشزد میفرمود. نمونههایی از مواعظ آن حضرت به فرزندانش چنین است: 1 – مالک بناعین جهنی میگوید: علی بنحسین(ع) فرزندش محمد(ع) را چنین وصیت فرمود: من تو را جانشین بعد از خود قرار دادم. هر کس ادعای آنچه بین من و تو است [مقام امامت] کند، خداوند در روز قیامتحلقهای از آتش بر گردنش میآویزد. آنگاه فرمود: فرزندم; خداوند را بر این نعمتستایش کن و سپاسگزار باش. فرزندم، هر که بر تو انعام کرده، سپاسگزاری کن و بر هر که از تو سپاسگزاری کرد، انعام کن; زیرا نعمتی که شکرش را به جا آوری از بین نمیرود و نعمتی که کفران ورزی باقی نمیماند. شکر نعمتبرای شکرکننده از خود نعمتبا برکتتر است. سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «لان شکرتم لازیدنکم و لان کفرتم ان عذابی لشدید»(ابراهیم/7); اگر شکر نعمت کنی، نعمتت افزون میگردد و اگر کفران ورزی، بدان که عذاب الهی شدید است. (10) 2 – آن حضرت به فرزندش محمد(ع) فرمود: هر که از تو طلب خیر کند، به او خوبی کن; اگر او از اهل خیر باشد، خوبی را در جای خودش انجام دادهای و اگر او اهلش نباشد، تو اهلش هستی. هر گاه کسی در جانب راستبه تو دشنام داد و به جانب چپ تو آمد و معذرت خواست، عذرش را بپذیر. (11) 3 – همچنین به فرزندش فرمود: از آزار دیگران بپرهیز و با ریزش عطایا آنان را نوازش کن. زبان را بر سکوت کمک کن; زیرا برای سخن گفتن حالاتی است که موجب زیانش میشود. از دوستی با احمق بپرهیز، هر چند دوستباشد; همچنان که از عاقل در صورت دشمن بودن، پرهیز میکنی. از خصومت و ستیز با مردم برحذر باش; زیرا یا به مکر شخص حلیم و پرحوصلهای دچار خواهی شد و یا با فرومایهای روبهرو میشوی که آسیب ناگهانی بر تو وارد میکند. (12) 4 – همچنین در کلام دیگری خطاب به فرزندش فرمود: از دروغ گفتن، کوچک و بزرگش، جدی و شوخیاش بپرهیز; زیرا اگر انسان دروغ کوچک بگوید بر دروغ بزرگ نیز جسارت پیدا میکند … . (13) 5 – عثمان بنخالد از پدرش نقل کرده که: علی بنالحسین در بیماریی که به وفاتش انجامید، فرزندانش، محمد، حسن، عبدالله، عمر، زید و حسین را گرد آورد، فرزندش محمد را کنیه [لقب] باقر داد، سرپرستی فرزندان را به او سپرد و فرمود: فرزندم، خرد راهنمای روح است و دانش رهنمای خرد و خرد ترجمان دانش است. بدان که علم جاودانیتر است و زبان بیهوده گوتر; و صلاح تمام امور دنیا به منزله پیمانه پری است که دو سوم آن هوشیاری و ذکاوت و یک سوم آن تغافل و چشمپوشی است; زیرا انسان جز از چیزی که شناخته و درک کرده، تغافل نمیکند. بدان که گذشتساعتها عمر تو را میبرد و تو هرگز به نعمتی دست پیدا نمیکنی، مگر با جدا شدن از نعمت دیگر. برحذر باش از آرزوی دراز، زیرا چه بسیار آرزومندی که به آرزوی خود نرسد … . (14) 6 – ثمالی از امام باقر(ع) چنین نقل کرد که: هنگامی که وفات پدرم علی بنحسین(ع) فرا رسید مرا به سینه خود چسبانید و فرمود: فرزندم، وصیت میکنم تو را به آنچه پدرم هنگام وفات، مرا وصیت کرد … بپرهیز از اینکه ستم کنی بر کسی که جز خداوند را برای حضرت خویش نیابد. (15) و نیز فرمود: بر کار حق صبر کن، اگر چه تلخ باشد. (16) 7 – آن حضرت به فرزندش فرمود: فرزندم در گرفتاریها شکیبا باش و معترض حقوق دیگران نشو و برادرت را در کاری که زیانش بر تو بیش از منفعتش برای او باشد اجابت نکن. (17) این حدیث طبق نقل صاحب عقدالفرید به جای عبارت «لا تتعرض للحقوق» «لا تعرض للحفوق» و به جای «منفعته له «منفعته لک» دارد و معنای حدیث چنین میشود: فرزندم … خود را در معرض هلاکت قرار مده و برادرت را در کاری که زبانش برای تو از نفعش بیشتر است اجابت نکن. (18) پینوشتها: 1 – کشفالغمه، ج 2، ص287. 2- الارشاد، ص256; بحار، ج46، ص 74 و 75; کشفالغمه، ترجمه آقای حسینی زوارئی، ج 2، ص279. 3- حلیهالابرار، ج 2، ص13 و 14; بحارالانوار، ج46، ص99. 4- مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص153. 5- همان، ص 154. 6- کشفالغمه، ج 2، ص 331. 7- حلیهالابرار، ج 2، ص 2- و 21. 8- بحارالانوار، ج46، ص 92، ح79; حلیهالابرار، ج 2، ص 44. 9- بحار، ج46، ص 141 – 142. 10- همان، ص 241 و 242. 11- تحفالعقول، ص 205; مشکاهالانوار، ص 65. 12- ناسخ التواریخ، زندگانی امام سجاد(ع)، ج 2، ص3 و 4. 13- همان. 14- بحار، ج46، ص 231 و 232; کتاب الامام زینالعابدین، عبدالرزاق مقرم، ترجمه حبیب روحانی، ص 588. 15- بحار، ج46، ص153 و 154. 16- ناسخالتواریخ، زندگانی امام سجاد(ع)، ج 2، ص6. 17- بحار، ج46، ص 95; مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 165; البیان و التبیین، جاحظ، ج 2، ص59. 18- عقدالفرید، اندلسی، ج3، ص153. ماهنامه کوثر شماره 21
علی همت بناری