وظایف مسلمانان در روز مبعث (اقبال الاعمال)
الجزء الثانی؛ الباب الثامن فیما نذکره مما یختص بشهر رجب و برکاته و ما نختاره من عباداته و خیراته و فیه فصول، فصل فیما ینبغی أن یکون المسلمون علیه فی مبعث النبی ص إلیهم و معرفه مقدار المنه علیهم
جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل نود و هفتم، وظایف مسلمانان در روز مبعث و ارزش منتِ ارزانی داشتۀ خداوند بر آنان
اعلم أننا قد أشرنا فیما قدمنا إشاره لطیفه أننا لا نقدر على وصف المنه علینا بهذه الرساله الشریفه و لکنا مکلفون بما نقدر علیه من تعظیم قدرها و الاعتراف بإحسانها و برها فنضرب لذلک بعض الأمثال ففیه تنبیه على تعظیم هذه الحال فنقول لو کان المسلمون قد أصیب کل منهم بنحو خطر الکفر الذی کانوا علیه فمنهم فریق قد ألقی فی النار و هی توقد علیهم [علیه] و فریق قد افتضح بالعار و نودی علیه و فریق فی مطموره غضب الله جل جلاله و انتقامه و فریق فی حبس مقت الله جل جلاله و اصطلامه و فریق قد استحق علیه أخذ کلما فی یدیه و فریق قد حکمت علیه الذنوب التی اشتملت علیه بالتفریق بینه و بین أولاده العزیزین علیه أو أحبته القریبین لدیه و فریق قد سقم عقله و قد أدنفه جهله و فریق قد مرض قلبه و أحاط به ذنبه و فریق قد ماتت أعضاؤه بإضاعه البضاعه التی کانت تحصل لها لو أطاعت و فریق قد صارت أعضاؤه أعداء له بما أضاعته و بما تجنیه من المعاصی بحسب ما استطاعت و فریق قد أظلمت علیه ظلم الجهاله حتى ما بقی یبصر ما بین یدیه من الضلاله و فریق أعمی و لا یدری مقدار عماه و فریق قد أخرس و لا یدری أنه أخرس و قد صار لسانه مقیدا بسخط مولاه و فریق أصم و هو لا یدری أنه أصم و هو لا یسمع دعاء من دعاه إلى الله جل جلاله و ناداه و البلاء قد أحاط بالعباد و البلاد و ضعف عن رفعه [دفعه] قوه أهل الاجتهاد فبعث الله جل جلاله رسولا إلى هؤلاء الموصوفین بهذه الصفات لیسلمهم من النکبات و الآفات و العاهات و لیخلصهم من أخطارها و یطفی عنهم لهب نارها و یغسل عن وجوههم دنس عارها و یبلغ بهم من غایات السعادات [السعاده] ما کانوا قاصرین عنها و بعیدین منها فیما مضى من الأوقات فینبغی أن یکون الاعتراف للمرسل و الرسول ص بقدر هذا الإنعام الذی لا یبلغ وصفی إلیه و أن یکونوا فی هذا الیوم متباشرین و شاکرین و ذاکرین لمناقبه و ناشرین و باعثین إلى بین یدیه من الهدایا التی کان هو أصلها و فرعها إلى کل من وصلت إلیه بحسب ما یقدرون علیه فقوم یظهرون نبوته و دولته مما یشینها من المآثم و القبائح و قوم یعظمون رسالته بزیاده العمل الصالح و قوم ینزهون سمعه الشریف أن یبلغه عنهم ما یبعده منهم و قوم یکرمون نظره المقدس أن یطلع على ما یکره صدوره عنهم و قوم یصلون المندوبات و یهدونها إلیه و قوم یبالغون فی الصلاه و الثناء علیه و قوم یذکرون الله جل جلاله بما یوقعهم له من الأذکار و یهدونها إلى باب رسولهم ص الساکن بها [فی] دار القرار و قوم یتعبدون بحسب ما یقدرون و یهدون ذلک و یرون أنهم مقصرون و یکون هذا الیوم عند الجمیع یجمع ما خلصهم به من کل أمر فظیع و بحسب ما اصطنع معهم من جلیل الصنیع و یختمونه بالتأسف على [من] فواته و التلهف کیف لم یکن مستمرا لهم فی سعاداته و طاعاته و یسألون العفو عن التقصیر و لو عملوا [علموا] مهما عملوا ما قاموا و ما عرفوا مقدار هذا الیوم العظیم الکبیر
پیش از این به صورت کوتاه اشاره کردیم که ما توان توصیف منّت رسالت شریفى را که خداوند بر ما ارزانى داشته است، نداریم؛ لیکن از آنجا که مکلف هستیم به اندازهى توان خود مقام رسالت را بزرگ داشته و به احسان و نیکىهاى حاصل از آن اعتراف کنیم، چندین مثال را در اینباره یادآور میشویم، تا هشدارى بر تعظیم این مقام باشد. از اینرو، میگوییم: اگر مسلمانان دوباره به خطر کفرى که پیش از اسلام دامنگیر آنان بود، دچار گردند، به دستههاى مختلفى تقسیم میشوند: 1 . برخى در آتش افکنده میشوند و آتش آنان را میسوزاند. 2 . عدهاى به واسطهى ننگ و عار مفتضح گردیده و برچسب رسوایى بر آنان زده میشود. 3 . گروهى دیگر به گودال غضب و انتقام خداوند-جلّ جلاله-گرفتار میشوند. 4 . بعضى از آنان در زندان خشم و هلاکت خداوند-جلّ جلاله-گرفتار میگردند. 5 . عدهاى دیگر مستحق آن میگردند که تمام دارایىهایشان از دستشان گرفته شود. 6 . برخى دیگر به واسطهى گناهانى که از آنان سرزده است، محکوم به جدایى از فرزندان عزیز و دوستان نزدیک خود میگردند. 7 . بعضى دیگر دچار کمبود عقل گردیده و بیمارى جهل به آنان روى میآورد. 8 . بعضى دیگر دلشان بیمار گردیده و گناهشان بر آنان احاطه میکند. 9. عدهاى دیگر به واسطهى از بین بردن سرمایهاى که در صورت اطاعت از خداوند، براى آنان حاصل میگردید، اعضا و جوارحشان به مرگ و نیستى میگراید. 10. برخى دیگر اعضا و جوارحشان به واسطهى اینکه سرمایهشان را از بین بردهاند و با تمام توان مرتکب گناه شدهاند، دشمن آنان میگردند. 10 . بعضى دیگر تاریکى جهل بر آنان سایه میافکند، به حدى که در اثر گمراهى، نمیتوانند پیشاروى خود را ببینند. 12 . گروهى دیگر به حدى نابینا میگردند که از مقدار نابینایى خود اطلاع حاصل نمیکنند. 13 . عدهاى دیگر لال میگردند و نمیدانند که لال هستند و زبانشان به واسطهى خشم مولایشان بند میآید. 14 . برخى دیگر ناشنوا میگردند و نمیدانند که نمیشنوند و صداى کسانى را که آنان را به سوى خداوند-جلّ جلاله-فراخوانده و ندا در میدهند، نمیشنوند. آرى، پیش از بعثت رسول اکرم-صلّى اللّه علیه و آله و سلّم-، مردم در چنین وضعیتى به سر میبردند و زمین آکنده از مردم بود و هیچ نیرومندى توان جلوگیرى از آنها را نداشت. در این زمان، خداوند-جلّ جلاله-رسولى را به سوى مردمانى که این ویژگىها را داشتند، گسیل داشت تا آنها را از گرفتارىها و آسیبها و نارسایىها سالم گردانیده و از خطرهاى آن برهاند و شعلهى آتش گرفتارىهاى یادشده را که دامنگیر آنها شده بود، خاموش سازد و پلیدى ننگ حاصل از آن را از روىشان شستوشو دهد و آنان را به منتهاى نیکبختى برساند، که در زمانهاى گذشته توان رسیدن به آن را نداشته و از آن بسیار فاصله داشتند. بنابراین، شایسته است مسلمانان در این روز به اندازهى این نعمتى که خداوند به آنان ارزانى داشته و قابل توصیف نیست، به پیشگاه خداوندى که رسول را فرستاده و نیز به پیشگاه رسول او-صلوات اللّه علیه-اعتراف کنند و به حسب توان خود، اظهار شادمانى نموده و از خدا سپاسگزارى کرده و فضایل این روز و نیز هدایایى را که در اثر رسالت حاصل گردید و آن، ریشه و شاخهى همهى نعمتها براى تمام کسانى است که نعمت رسالت به آنان رسیده است، به یاد آورند. قدردانى مسلمانان از نعمت رسالت متفاوت است: 2 . برخى با عدم ارتکاب گناهان و اعمال زشت، نبوت و دولت رسول اکرم-صلّى اللّه علیه و آله و سلّم-را یارى میدهند. 2. عدهاى دیگر با فزونى اعمال شایسته، رسالت آن حضرت را بزرگ میدارند. 3 . بعضى از این پرهیز دارند که مبادا به گوش شریف آن بزرگوار اعمالى از آنها برسد که موجب دورى آن حضرت از آنان گردد. 4 . گروهى نظر مقدس او را از اینکه بر کارهاى ناخوشایندى که از آنان صادر میشود بیفتد، گرامی میدارند. 5 . عدهاى نمازهاى مستحبى به جا آورده و به او هدیه میکنند. 6 . برخى بسیار بر او صلوات فرستاده و او را میستایند. 7 . بعضى با اذکارى که خداوند-جلّ جلاله-به آنها الهام میکند، به یاد خدا میپردازند و آن را به پیشگاه حضرت رسول-صلوات اللّه علیه-که در سراى آسایش ساکن است، اهدا میکنند. 8 . برخى دیگر بهحسب توان خود به عبادت میپردازند و آن را به پیشگاه او اهدا میکنند و با این حال خود را مقصر میدانند. در هر حال، این روز به واسطهى اینکه همه را از امور زشت رهایى داده و نیکىهاى بزرگ براى آنها به ارمغان آورده است، نزد همگان از اهمیت ویژه برخوردار است و همهى این روز را با تأسف و افسوس بر سپرى شدن آن به پایان میبرند که چرا ادامه پیدا نکرد تا نیکبختىها و طاعات آنها، همچنان ادامه یابد و از خداوند درخواست میکنند که از سر تقصیراتشان بگذرد؛ اگرچه هر اندازه عمل کنند، هرگز ارزش این روز عظیم و بزرگ را نشناخته و نخواهند توانست حق آن را به جا آورند.