با اینکه بیشتر مسلمانان صحتحدیث غدیر و اعلام ولایت امیرمؤمنان علی – علیه السلام – را پذیرفتهاند و غالبا آن را از احادیث قطعی و متواتر میدانند، باز گروهی چنین میپرسند: اگر واقعا حادثه غدیر خم اتفاق افتاده و بسیاری نیز شاهد آن بودهاند، چرا شخص امیرمؤمنان – علیه السلام – برای اثبات حقانیتخود هرگز از آن بهره نگرفت؟ در باور این گروه عدم استشهاد حضرت به حدیث غدیر نشاندهنده این حقیقت است که یا واقعهای به نام غدیر در تاریخ تحقق نیافته، یا بر فرض تحقق بر امامتحضرت دلالت نداشته است. در پاسخ این مطلب باید گفت: اگر حدیث غدیر را از احادیث قطعی و متواتر ندانیم، باید بپذیریم که در میان احادیث پیامبر اکرم(ص) و مطالب تاریخی مورد قطعی و متواتر وجود ندارد; علاوه بر این، این ادعا که امیرمؤمنان(ع) برای اثبات حقانیتخود به حدیث غدیر استناد نکرده، خود شاهد بیاطلاعی و ناآگاهی گوینده آن است. بررسی اجمالی کتابهای معتبر و مورد قبول فرقههای گوناگون اسلامی نشان میدهد که حضرت علی(ع) بیش از 22 بار پیرامون غدیر و استشهاد به آن سخن گفته است. هر چند این موارد در حوصله این مقاله نمیگنجد و نیازمند رصتبیشتر است، ولی برای نمونه تنها ده مورد آن را نقل و در بقیه موارد تنها به ذکر منابع بسنده میکنیم. در مسجد پیامبر(ص) 1. برابر آنچه از منابع تاریخی به دست میآید اولین موردی که حضرت علی – علیه السلام – حدیث غدیر را مطرح فرمود، بعد از رحلت پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – بود. وقتی حضرت را برای بیعتبه مسجد آوردند، آن بزرگوار با بیان حقانیتخود خلافت مسلمین را از آن خویش دانست و از بیعت امتناع کرد. بشیر بنسعد انصاری برخاست و گفت: ای ابوالحسن، اگر انصار قبل از بیعتبا ابوبکر این کلام را میشنیدند، حتی دو نفر در باره بیعتبا شما اختلاف نمیکردند. حضرت در جواب فرمود: «یا هؤلاء اکنت ادع رسول الله مسجی لا اواریه و اخرج انازع فی سلطانه؟ و الله ما خفت احدا یسمو له و ینازعنا اهل البیت فیه و یستحل ما استحللتموه، و لا علمت ان رسول الله صلی الله علیه و آله ترک یوم غدیر خم لاحد حجه و لا لقائل مقالا. فانشد الله رجلا سمع النبی صلی الله علیه و اله یوم غدیر خم یقول: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله» ان یشهد الان بما سمع». (1) آیا باید پیکر رسول خدا(ص) را بر روی زمین رها میکردم و قبل از کفن و دفن آن حضرت، در باره خلافت و جانشینی وی نزاع میکردم؟ مساله خلافت چنان روشن بود که گمان نمیکردم کسی در صدد دستیابی به آن باشد و در این موضوع با اهل بیت پیامبر(ص) درگیر شوند. مگر رسول خدا – صلی الله علیه و آله – در روز غدیر خم حجت را بر مردم تمام نکرد و مگر جای عذری برای کسی باقی مانده بود؟ همگان را به خدا قسم میدهم، هر کس کلام پیامبر اکرم در روز غدیر خم را شنیده است که میفرمود: «هر کس که من مولای او هستم اینک علی مولای اوست. خداوندا، هر کس علی را دوست دارد دوستبدار و آن که علی را دشمن بشمارد، دشمن دار، هر کس علی را یاری کند یاری کن، و هر که علی را خوار کند، خوار ساز.» برخیزد و شهادت دهد. زید بنارقم میگوید: بعد از این سخن حضرت، دوازده تن از اصحاب جنگ بدر برخاستند و گواهی دادند. اما من، با آنکه این گفتار را از زبان رسول الله – صلی الله علیه و آله – شنیده بودم، از ادای شهادت خودداری کردم و بر اثر همین امر و نفرین حضرت بیناییام را از دست دادم. در خطبه وسیله 2. هفت روز پس از وفات پیامبر اکرم(ص)، امیرمؤمنان – علیه السلام – در مدینه خطبهای بسیار بلند ایراد فرمود که به خطبه وسیله معروف شد. حضرت در آن خطبه به واقعه غدیر خم و نزول آیه اکمال دین در آن روز تصریح میکند. ثقهالاسلام کلینی، در روضه کافی، خطبه وسیله را نقل کرده است. در بخشی از آن چنین میخوانیم: «… و قوله صلی الله علیه و اله حین تکلمت طائفه فقالت: نحن موالیغرسولالله(ص) فخرج رسول الله صلی الله علیه و آله الی حجه الوداع ثم صار الی غدیر خم، فامر فاصلح له شبه المنبر ثم علاه و اخذ بعضدی حتی رئی بیاض ابطیه رافعا صوته قائلا فی محفله: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» فکانت علی ولایتی ولایه الله و علی عداوتی عداوه الله. و انزل الله عزو جل فی ذلک الیوم: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا (2) فکانت ولایتی کمال الدین و رضا الرب جل ذکره…» (3) [در اواخر عمر پیامبر اکرم(ص)،]، وقتی گروهی گفتند: ما بعد از پیامبر رهبران مردم هستیم، رسول خدا(ص) برای حجهالوداع از مدینه خارج شد و پس از اعمال حجبه وادی غدیر خم شتافت، فرمان داد چیزی مانند منبر برایش آماده کردند. سپس بالای آن رفت، و بازوی مرا گرفت و بلند کرد، به گونهای که سفیدی زیر شانههایش دیده شد. آنگاه با آواز بلند فرمود: هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست. خدایا، دوستش را دوستبدار و دشمنش را دشمن شمار. پس ولایت من معیار ولایتخدا و دشمنی با من میعار دشمنی با خدا شد; و خداوند در همان روز این آیه را نازل فرمود: امروز دین شما را کامل ساختم، نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم. پس ولایت من کمال دین و رضایت پروردگار جل ذکره شد. … در شورای ششنفره 3. در شورای منتخب خلیفه دوم برای تعیین خلیفه، که امیرمؤمنان – علیه السلام – نیز در شمار آنان جای داشت، استدلالهای فراوانی از حضرت نقل شده که در کتابهای تاریخ و حدیثبه «حدیث الانشاد» یا «حدیث المناشده» معروف است. امام(ع) در یک از استدلالهای خود به حدیث غدیر خم استناد کرده است. ابنمغازلی شافعی (متوفای483)، در کتاب المناقب،سخن علی(ع) را چنین نقل میکند: «فانشدکم بالله، هل فیکم احد قال له رسول الله صلی الله علیه و آله: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، لیبلغ الشاهد منکم الغائب» غیری؟ (4) قالوا: اللهم لا.» شما را به خدا سوگند میدهم، در جمع شما غیر از من کسی هست که پیامبر در باره او فرموده باشد: «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، خدایا، دوستدارش را دوستبدار و دشمنش را دشمن بشمار، حاضران باید این مطلب را به غائبان برسانند؟ اعضای شورا گفتند: به خدا سوگند، نه». در روزگار عثمان 4. در ایام خلافت عثمان جمعی از مهاجران و انصار در مسجد النبی – صلی الله علیه و اله – گرد آمده، پیرامون فضایل و سوابق قریش و انصار سخن میگفتند و از سخنان پیامبر اکرم(ص) در باره قریش و انصار بهره میجستند. حضرت علی – علیه السلام – نیز در این مجلس حضور داشت و به سخنان آنان گوش میداد. گروهی از حضرت خواستند که او نیز سخنی بگوید. حضرت پارهای از سوابق و مناقبش را برشمرد و حاضران بر درستی گفتارش گواهی دادند. آنگاه امام به حدیث غدیر اشاره کرد و فرمود: «افتقرون ان رسول الله صلی الله علیه و آله دعانی یوم غدیر خم فنادی لی بالولایه ثم قال: لیبلغ الشاهد منکم الغائب؟ »قالوا: اللهم نعم. (5) آیا قبول دارید که رسول خدا – صلی الله علیه و آله – در روز غدیر خم مرا خواست، ولایتم را به مردم ابلاغ کرد و فرمود حاضران باید این مطلب را غایبان برسانند؟ حاضران گفتند: آری. در میدان جنگ جمل 5. قبل از شروع جنگ جمل، حضرت برای اتمام حجتی دیگر به طلحه پیام داد تا با وی دیدار کند. طلحه نیز پذیرفت و به حضور امیرمؤمنان – علیه السلام – شتافت. حضرت به وی فرمود: «نشدتک الله هل سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»؟ قال: نعم. قال – علیه السلام – «فلم تقاتلنی؟» قال: لم اذکر. (6) تو را به خدا سوگند میدهم، آیا شنیدی که رسول الله – صلی الله علیه و آله – میفرمود: «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، خدایا هر کس او را دوست دارد دوستبدار و هر کس ا او دشمنی میکند دشمن بدار؟»طلحه گفت: آری شنیدهام: حضرت فرمود: پس چرا با من میجنگی؟ طلحه جواب داد: فراموش کرده بودم. در صحنه صفین 6. در جنگ صفین، هنگامی که فرستادههای معاویه به حضور امیرمؤمنان – علیه اسلام – رسیدند تا به اصطلاح بین حضرت و معاویه صلح برقرار سازند، حضرت خطبهای ایراد کرد و فرمود: «انشد کم الله فی قول الله: (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) (7) و قوله: (انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون) (8) ثم قال: (و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنین ولیجه)، (9) فقال الناس: یا رسول الله، اخاص لبعض المؤمنین ام عام لجمیعهم؟ فامر الله عز و جل رسوله ان یعلمهم فیمن نزلت الایات و ان یفسر لهم من الولایه ما فسر لهم من صلاتهم و صیامهم و زکاتهم و حجهم. فنصبنی بغدیر خم و قال: «ان الله ارسلنی برساله ضاق بها صدری و ظننت ان الناس مکذبونی، فاوعدنی لابلغنها او یغذبنی، قم یا علی» ثم نادی بالصلاه جامعه فصلی بهم الظهر ثم قال: «ایها الناس، ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و اولی بهم من انفسهم، الا من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره و اخذل من خذله.» فقام الیه سلمان الفارسی فقال: یا رسول الله ولاءه کما ذا؟ فقال: «ولاءه کولایتی، من کنت اولی به من نفسه فعلی اولی به من نفسه.» و انزل الله تبارک و تعالی: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا) (10) …» (11) شما را به خدا سوگند میدهم، در باره این آیات: «ای مؤمنان، از خدا و پیامبر و صاحبان امر خود پیروی کنید;» «صاحب اختیار و ولی شما خدا و پیامبرش و کسی است که نماز را به پا داشته، در حال رکوع زکات میدهد» و «غیر از خدا، پیامبر و مؤمنان را دوست صمیمی به شمار نیاوردید.» مردم از رسول خدا(ص) سؤال کردند: آیا مراد از «مؤمنان» در این آیات بعضی از آنهاستیا همه آنان را شامل میشود؟ خداوند به پیامبرش دستور داد تا به آنان بفهماند که این آیات در باره چه کسی نازل شده است و ولایت را برای آنها تفسیر کند چنانکه نماز، روزه، زکات و حج را تفسیر کرد. پیامبر(ص)، برای امتثال امر خدا، در غدیر خم مرا به خلافت منصوب کرد و فرمود: «خداوند مرا به رسالتی فرستاده است که سینهام از آن به فشار آمده، گمان میکنم مردم مرا تکذیب خواهند کرد; ولی خداوند مرا تهدید کرد و فرمود: این پیام را برسانم وگرنه مرا عذاب میکند. ای علی برخیز». سپس مردم را برای نماز جماعت فرا خواند، و نماز ظهر را با آنان خواند و فرمود: ای مردم، خداوند مولای من است، من مولای مؤمنینم و اختیارم بر مؤمنین از خود آنان بیشتر است، بدانید هر که من مولای او هستم علی مولای اوست. خداوندا، هر که علی را دوست دارد دوستبدار و آن که علی را دشمن دارد دشمن بدار، هر کس علی را یاری کند یاری کن و هر که علی را یاری نکند خوار کن. در اینجا سلمان فارسی برخاست و گفت: یا رسول الله، ولایت و اختیار او بر مردم چگونه است؟ حضرت فرمود: اختیارات او مانند اختیارات من است، هر کس اختیار من به او از خود او بیشتر بوده، علی هم اختیارش بر او از خودش بیشتر است. و خداوند تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود: امروز دین شما را کامل کردم، نعمتم را بر شما تمام کردم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد. در مسجد کوفه 7. امام علی – علیه السلام – بارها مردم را مسجد کوفه جمع کرد و فرمود که، هر کس در غدیر خم حضور داشته، حدیث غدیر را از زبان پیامبر اکرم شنیده استبرخیزد و شهادت دهد. هر بار حضرت چنین خواستهای را بیان کرده، جمعی از بزرگان اصحاب پیامبر(ص) اجابت کرده، شهادت دادند که، ما در غدیر خم این سخن را از رسول خدا(ص) شنیدهایم. این بخش از استشهادات حضرت چنان گسترده و متنوع است که، بی هیچ اغراقی گردآوری منابع آن کتابی میطلبد. احمد بنحنبل در مسند خود داستان یکی از گواهجوییهای حضرت را چنین نقل میکند: علی – رضی الله عنه – مردم را در رحبه (یکی از میادین کوفه) گرد آورد و فرمود: «انشد الله کل امرئ مسلم سمع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول یوم غدیر خم ما سمع لما قام.» به خدا سوگند میدهم هر مسلمانی که در روز غدیر خم گفتار پیامبر خدا(ص) را شنیدهاستبرخیزد و شهادت دهد. احمد بنحنبل میافزاید: به گفته ابیالطفیل سیتن از مردم برخاستند ولی ابونعیم نقل میکند که بسیاری از مردم برخاسته، شهادت دادند پیامبر اکرم(ص) را در غدیر خم در حالی که دستحضرت علی را گرفته بود، مشاهده کردند که میفرمود: «آیا میدانید که من به مؤمنین از خودآنان سزاوارترم؟» مردم در جواب عرضه داشتند: آری چنین است، ای رسول خدا. آنگاه فرمود: «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست. خدایا، دوستدار وی را دوستبدار و با دشمن وی دشمن باش. ابیالطفیل که راوی این حدیث است، میگوید: من از جمع مردم خارج شدم. در حالی که پذیرش این حدیثبرایم مشکل بود و در تردید به سر میبردم، به ملاقات زید بنارقم رفتم و آنچه از علی(ع) در آن روز دیده و شنیده بودم با وی در میان گذاشتم. زید بن ارقم گفت: حق همان است که شنیدهای. من خود همه آن مطالب را از رسول خدا(ص) شنیدهام». (12) در میدان کوفه 8. امام علی(ع) در خطبهای، که در رحبه کوفه ایراد کرد، به واقعه غدیر و گفتار پیامبر اکرم(ص) در آن تمسک جست. ولی در این محفل انس بنمالک، که در غدیر حضور داشت، مصلحتاندیشی پیشهکرده، از گواهی دادن سرباز زد. ابنابیالحدید در شرح نهجالبلاغه چنین نقل میکند: «المشهور ان علیا – علیه السلام – ناشد الناس الله فی الرحبه بالکوفه، فقال: انشدکم الله رجلا سمع رسول الله صلی الله علیه و آله، یقول لی و هو منصرف من حجه الوداع: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، فقام رجال فشهدوا بذلک. فقال – علیه السلام – لانس بنمالک: «لقد حضرتها فما بالک؟. فقال: یا امیرالمؤمنین کبرت سنی و صار ما انساه اکثر مما اذکر. فقال [علی علیه السلام] له: ان کنت کاذبا فضربک الله بها بیضاء لا تواریها العمامه. فما مات حتی اصابه البرص». (13) مشهور است که علی – علیه السلام – در رحبه کوفه مردم را سوگند داد و گفت: به خدا سوگند میدهم هر کس در بازگشت رسول خدا(ص) از حجهالوداع از آن حضرت شنید که در باره من فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» برخیزد و گواهی دهد. مردانی برخاستند و گواهی دادند. سپس علی – علیه السلام – به انس بن مالک فرمود: تو نیز آن روز حضور داشتی، چه شده است [که گواهی نمیدهی]؟ انس گفت: یا امیرالمؤمنین، سن من زیاد شده و آنچه فراموش کردهام بیش از چیزهایی است که به یاد دارم. حضرت فرمود: اگر دروغگو باشی، خداوند تو را به چنان سفیدی مبتلا کند که حتی عمامه نیز آن را پنهان نسازد. پس انس قبل از آنکه بمیرد مبتلا به پیسیشد. در مسجد کوفه 9. حضرت علی – علیه السلام – بارها در مسجد کوفه نیز به واقعه غدیر و سخن رسول خدا در آن روز تمسک جست. زید بنارقم چنین نقل میکند: «نشد علی – علیه السلام – الناس فی المسجد فقال: انشد الله رجلا سمع النبی صلی الله علیه و آله یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فقام اثنا عشر بدریا، سته من الجانب الایمن و سته من الجانب الایسر، فشهدوا بذلک. و کنت انا فیمن سمع ذلک فکتمته، فذهب الله ببصری». (14) علی – علیه السلام – مردم را در مسجد سوگند داد و فرمود: به خدا سوگند میدهم هر که گفتار پیامبر(ص) را شنید که فرمود: هر که من مولا و فرمانروای اویم علی مولای اوست، خدایا هر که او را دوست دارد دوستبدار و هر که او را دشمن دادر دشمن دار; برخیزد و گواهی دهد. پس دوازده تن از اهل بدر، شش تن از سمت راست و شش تن از سمت چپ، برخاستند و بدان گواهی دادند. من نیز از کسانی بودم که این سخنرا از پیامبر(ص) شنیده بودم، ولی آن روز از گواهی خودداری کردم و خداوند بینایی را از من گرفت. به نوشته تاریخنگاران او برای شهادتی که نداده بود افسوس میخورد، اظهار پشیمانی میکرد و از خدا آمرزش میطلبید. پس از جنگ نهروان 10. پس از جنگ نهروان امیرمؤمنان علی – علیه السلام – نامهای خطاب به شیعیان خود نوشت و ده نفر از بزرگان کوفهرا که مورد اعتماد بودند، مامور کرد تا هر جمعه در حضور آنها این نامه برای مردم قرائتشود. حضرت در بخشی از این نامه بر حق ولایتخود استدلال میکند و میفرماید: «و انما حجتی انی ولی هذا الامر من دون قریش، ان نبی الله صلی الله علیه و آله قال: «الولاء لمن اعتق» فجاء رسول الله صلی الله علیه و آله بعتق الرقاب من النار، و اعتقها من الرق، فکان للنبی صلی الله علیه و آله، ولاء هذه الامه، و کان لی بعده ما کان له، فما جاز لقریش من فضلها علیها بالنبی صلی الله علیه و آله، جاز لبنی هاشم علی قریش، و جاز لی علی بنی هاشم یقول النبی صلی الله علیه و آله یوم غدیر خم «من کنت مولاه فعلی مولاه»، الا ان تدعی قریش فضلها علی العرب بغیر النبی صلی الله علیه و آله. فان شاءوا فلیقولوا ذلک…» (15) دلیل من بر اینکه من ولی امرم نه سایر قریش، این است که پیامبر(ص) فرمود: ولایتبرای کسی است که آزاد کرده است; و چون رسول الله(ص) مردم را از قید بندگی و آتش جهنم آزاد کرد پس بر امت ولایت دارد. بعد از آن حضرت، همان ولایت او از آن من است; زیرا هر فضیلتی که قریش بر سایر امت دارد به سبب پیامبر(ص) است و [با توجه به این معیار] بنیهاشم بر قریش فضیلتی آشکارتر دارد; و من همان فضیلت را بر بنیهاشم دارم، زیرا رسول خدا در روز غدیر خم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه.» مگر آنکه قریش ادعا کند به دلیلی جز انتساب به پیامبر بر عرب برتری دارد، پس اگر میخواهند چنین بگویند، بگویند… در پایان مقاله برای تکمیل بحث، فهرستبقیه مواردی که حضرت علی(ع) به حدیث غدیر استناد کرده است، ذکر میشود: موارد دیگر 1 – طولانیترین کلامی، که پیرامون غدیر خم و عظمت آن از حضرت علی(ع) نقل شده است، خطبهای است که در جمعهای که با سالگرد غدیر خم مصادف بود در کوفه ایراد شده است. شیخ طوسی در صفحه 752 مصباح المتهجد این خطبه را بطور کامل آورده است و علامه مجلسی در جلد97 بحارالانوار آن را از «مصباح الزائر» سید بنطاووس نقل میکند. 2 – امیر مؤمنان علی(ع) در نامهای، که در قالب نظم برای معاویه فرستاد، به حدیث غدیر تصریح کرده است. کتابهای زیر بخشی از منابعی است که این ابیات در آنها دیده میشود: 1. الفصول المهمه، ابن الصباغ المالکی، ص 15. 2. تذکره الخواص، ابنالجوزی، ص103. 3. فوائد السمطین، حموینی، ج 1، ص427. 4. الفصول المختاره، شیخ مفید، ج 2، ص 70. 5. الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص429. 3 – همچنین اشعار بسیار زیبایی از حضرت علی(ع) نقل شده است، که امام(ع) برای اثبات حقانیتخویش به حدیث غدیر خم تمسک جسته است. این اشعار در صفحه 78 ینابیع الموده قندوزی حنفی، صفحه 540 دیوان منسوب به امیرالمؤمنین و صفحه 32 جلد دوم الغدیر نقل شده است. 4 – حضرت علی(ع) در مجلسی که انس بنمالک، براء بنعازب، اشعثبنقیس و خالد البجلی حضور داشتند، خطبهای ایراد کرد و از این چهار تن خواست که بر درستی حدیث غدیر گواهی دهند. ولی هر چهار تن به خاطر ملاحظات سیاسی از ادای شهادت خودداری کردند. حضرت در باره هر یک آنها دعایی کرد که به اجابت رسید. شیخ صدوق(ره) در کتابهای «الخصال» و «امالی» خود از این واقعه یاد کرده است. این مطلب در جلد دوم، مناقب آل ابیطالب ج 2 و جلد 31 و بحارالانوار نیز نقل شده است. 5 – داستان نفرین حضرت در باره کسانی که حدیث غدیر را کتمان کردند در منابع معتبر بسیار آمده است. انساب الاشراف، اسدالغابه، مسند احمد، و البدایه و النهایه بخشی از روایات این واقعه شمرده میشوند. 6 – امیر مؤمنان علی – علیه السلام – در روایتی طولانی هفتاد فضیلت ویژه خود را بیان کرده، در ضمن آنها از حادثه غدیر خم نیز سخن گفته است. این روایت را شیخ صدوق(ره) در جلد دوم کتاب خصال آورده است. 7 – همچنین در صفحه166 کتاب بشاره المصطفی حادثه غدیر و سخنان پیامبر اکرم(ص) در آن روز از زبان علی(ع) نقل شده است. 8 – حضرت علی(ع) هنگام عزیمتبه سوی شام برای جنگ با معاویه، در یکی از منازل بین راه، خطبهای نسبتا طولانی ایراد کرد، او ضمن تشویق یارانش به جهاد در راه خدا به حدیث غدیر استناد جست و مردم را به اطاعت از خود دعوت کرد. این خطبه را شیخ مفید(ره) در جلد اول کتاب ارشاد، طبرسی در جلد اول الاحتجاج و علامه مجلسی بحارالانوار در جلد 32 و 34 نقل کردهاند. 9 – قضیه معمم شدن امیرمؤمنان علی – علیه السلام – به وسیله پیامبر اکرم(ص) در روز غدیر، از مواردی است که حضرت پیرامون غدیر خم صحبت کرده است. ابن صباغ مالکی در «الفصول المهمه» این کلام حضرت را نقل کرده است. علامه امینی در جلد اول الغدیر از چندین منبع دیگر اهل سنت نام برد که این حدیث را نقل کردهاند. 10 – حضرت علی(ع) در جواب سؤال کسی که گفت: مهمترین فضیلتخود را از زبان پیامبر اکرم(ص) بیان کنید، به حادثه غدیر و وجوب ولایتخود اشاره میکند. این روایت را طبرسی در جلد اول کتاب احتجاج نقل کرده است. کتاب سلیم بنقیس و جلد چهلم بحارالانوار نیز از منابع این حدیثشمرده میشود. 11 – حضرت علی(ع)، در توضیح حدیث «ان حدیثنا اهل البیت صعب مستصعب»، حدیث غدیر را بیان کرده، از آزمون مؤمنان در این مسیر سخن گفته است. این روایت در صفحه 55 تفسیر فرات کوفی و نیز جلد 25 بحارالانوار دیده میشود. 12 – ابن عساکر شافعی در جلد دوم تاریخ دمشق به طرق مختلف حدیث غدیر را از زبان علی – علیه السلام – نقل کرده است. همچنین ابن مغازلی شافعی در صفحه 21 کتاب «المناقب»، ابنکثبر در جلد پنجم البدایه و النهایه و هیثمی در جلد نهم مجمع الزواید سخنان حضرت را نقل کردهاند. به امید آنکه در پرتو نور غدیر به حریم ولایت راه یابیم و از سرچشمه حیات طیبه اهل بیت – علیهم السلام – حیاتی نو به دست آوریم. پینوشتها: 1- احتجاج طبرسی، ج 1، ص 184; الامامه و السیاسه، ص29 – 30; بحارالانوار، ج 28، ص 185. 2- مائده،3. 3- الروضه من الکافی، ج 8، ص27. 4- مناقب ابن المغازلی، ص 114; مناقب الخوارزمی، ص 222; امالی، شیخ طوسی، ص333; همان، ص546; همان، ص 555; الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص333 و213; کشف الیقین، ص423; نویسنده؟; فرائد السمطین، ج 1،ص 315; نویسنده؟ ; ارشاد القلوب، ج 2، ص259. نویسنده؟; 5- کتاب سلیم بنقیس، حدیث 11، ص 641; فوائد السمطین، ج 1، ص 312; الغدیر، ج 1، ص163. 6- مناقب الخوارزمی، ص 182; مستدرک حاکم، ج3، ص 371; مروج الذهب، ج 2، ص373; تذکره الخواص، ابن الجوزی، ص73; مجمع الزوائد، ج9، ص107. 7- النساء،59. 8- المائده، 55. 9- التوبه،16. 10- المائده،3. 11- کتاب سلیم بنقیس، ص 758; الغدیر، ج 1، ص 195; احتجاج طبرسی، ج 1، ص 341; فرائد السمطین، ج 1، ص 314; کمال الدین، ج 1، ص 274; بحارالانوار، ج33، ص147. 12- مسند احمد بنحنبل، ج 4، ص 370; این حدیث در صدها کتاب شیعه و سنی باعبارات مختلف نقلشده است . 13- شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج19، ص217; المعارف، ابن قتیبه، ص 580; انساب الاشراف، بلاذری، ج 2، ص156; حلیه الاولیاء، ج 5، ص26; الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 351; کشف الیقین، علامه حلی، ص 110; الغدیر، ج 1، ص193. 14- الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 352; شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج 4، ص 74; مجمع الزواید، ج9، ص106;مناقب، ابی مغازلی شافعی، ص23; العمده ص 110، الغدیر، ج 1، ص167. 15- کشف المحجه، سید بنطاووس، ص246. معادن الحکمهفی مکاتیب الائمه، فصل 2; بحار، ج 30،ص7. ماهنامه کوثر شماره 2
محمد محمدیان تبریزی