(2) اشاره
در بخش اول از این مقاله که در مجله شماره 54 به چاپ رسید، به 6 نمونه از جلوههای هدایت در سیره و سخن امام عسکری علیهالسلام پرداختیم. اینک بخش پایانی مقاله تقدیمتان میشود.امام عسکری در یک نگاه
امام حسن عسکری علیهالسلام در روز جمعه 8 ربیع الثانی سال 232 ق در مدینه متولد شد.(1) مادر بزرگوارش حُدیث(2) و پدر بزرگوارش امام هادی علیهالسلام است. مرحوم اربلی مینویسد: «اما اسمه فالحسن و کنیته ابومحمد و لقبه الخالص؛(3) نامش حسن و کنیهاش ابومحمد و لقبش خالص است.» و ابن شهر آشوب القاب آن حضرت را چنین بیان میکند: «القابه: الصامت، الهادی، الرفیق، الزّکی، السّراج، المضیی، الشافی، المرضیّ، الحسن العسکری. آن حضرت و پدر و جدش هر کدام در زمان خود ابنالرضانامیده میشدند.»(4) تنها فرزندش، پسر او (هم نام رسول خدا) بود و غیر از او فرزندی نداشت.(5) ابن شهر آشوب درباره مدت عمر حضرت مینویسد: «23 سال با پدر و 6 سال در مقام امامت بود و در دوره امامتش با معتز (چند ماه) و بعد مهتدی و معتمد معاصر بود.(6) و سرانجام در جمعه 8 ربیع الاول 260 ق به شهادت رسید.(7)جلوه های هدایت در سیره و سخن امام حسن عسکری علیه السلام
در بخش اول این مقاله به 6 نمونه از جلوههای هدایت در سیره و سخن امام حسن عسکری علیهالسلام اشاره کردیم.اینک بقیه موارد را پی میگیریم.7. هشدار و انذار صریح
قرآن کریم برای هدایت بشر بارها از شیوه انذار و هشدار صریح استفاده کرده است؛ شیوهای که به مانند زنگ هشدار و بیدار باش مخاطب را هدف مستقیم محتوای خویش قرار میدهد. امام حسن عسکری علیهالسلام در مواردی متعدد چنین روشی را پیش میگرفت. از جمله، در نامهاش به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری، او و دیگران را هشدار میدهد و با صراحت آنان را نسبت به عواقب سخت کارشان بیدار مینماید و مینویسد: «پس از درگذشت امام پیشین علیهالسلام و بعد از فرستاده دوم من و آنچه از شما به او رسید، خداوند به سبب آمدنش پیش شما، وی را کرامت و عزت عطا کرد و پس از آنکه ابراهیم بن عبده را بر شما گماردم و نامهای هم به وسیله محمد بن موسی نیشابوری برای شما نوشتم، راه غفلت را پیمودید. در هر حال، باید از خداوند کمک خواست. مبادا درباره خدا کوتاهی کنید و از زیانکاران باشید! از رحمت خدا به دور باد کسی که از اطاعت خدا رو گرداند و پندها و موعظههای اولیای خدا را نپذیرد. به راستی خداوند شما را به اطاعت خود و اطاعت پیامبر و اطاعت اولوالامر فرمان داده است. خدا بر ناتوانی و غفلت شما رحم کند و شما را بر عقیده خود شکیبا سازد. چقدر انسان به پروردگارش مغرور است … ای اسحاق! خداوند تو و خاندانت را مشمول رحمتش کند … اگر سنگهای سخت و استوار برخی از محتوای این نامه را میفهمیدند، از ترس و بیم خداوند متلاشی میشدند و به طاعت خدا در میآمدند و هر چه میخواهید بکنید، به زودی خدا و پیامبر و مؤمنان عمل شما را خواهند دید و آنگاه سر و کارتان با خدای دانایِ نهان و آشکار است…»(8)8. احیای روحیه تولاّ و تبرّا
تولاّ، مؤمنان را به سوی نیکیها و نیکان جذب میکند و به مانند نیروی جاذبهای قوی، خواه ناخواه آنان را در مسیر حق نگاه میدارد. از این روی، مؤمنان با تولاّ هم حرمت نیکان رانگاه میدارند و هم خود را در مسیر آنان قرار میدهند و به سوی حق میروند. و تبرّا آنان را از بدیها و بدها دور میسازد و به مانند نیروی دفع کنندهای خواسته و ناخواسته آنان را از مسیر باطل که علامتش ناپاکان امت هستند، دور میسازد و به این ترتیب، مؤمنان با تبرّا هم ناپاکان را از حرمت و کرامت در جامعه دینی ساقط میکنند و هم خود را از مسیر آنان به دور نگاه میدارند.امام حسن عسکری علیهالسلام با علم به چنین کارکردی، شیعیان را به احیای این فریضه، به طور عملی، میکشاند و با دعوت به لعن و نفرین آلودگان و دوری جویی از آنان و نیز عشق به پاکان امت و اولیای الهی، بقای شیعیان در صراط مستقیم را تضمین میکرد. از جمله سخنان آن حضرت است: «حُبُّ الأَبرارِ للأبرارِ ثوابٌ لِلأَبرارِ وحُبُّ الفُجّارِ للأبرارِ فضیلهٌ لِلأبرارِ وبُغضُ الفُجّارِ للأبرارِ زَیْنٌ لِلأَبرارِ وبُغضُ الابرارِ للفُجارِ خِزیٌ علی الفُجّارِ؛(9) دوست داشتن نیکان، همدیگر را، ثواب برای نیکان است. و دوستی اهل فجور نسبت به نیکان فضیلتی برای نیکان است و بغض فاجرها برای نیکان، زینت نیکان است. و بغض نیکان برای اهل فجور، خواری برای اهل فجور است.»9. بیان آثار طاعت و عصیان
از شورانگیزترین مراحل تبلیغ و هدایت، لحظات بیان پاداشها و آثار اطاعت خداوند متعال است؛ موضوعی که مخاطب را با شوری مضاعف در پی راهبران توحیدی میکشاند. قرآن کریم آکنده از آیاتی است که آثار طاعت و بندگی را بیان میدارد و آثار خطرناک عصیان و سرکشی را گوشزد میکند. از این روی، بیان و تصویر آثار طاعت و عصیان راهبردی قرآنی است و در سیره و سخن امام حسن عسکری علیهالسلام هم بارها میتوان آن را لمس کرد. نمونه هایی را میخوانیم:الف) آثار نیکوکاری: علامه مجلسی از مناقب و خرایج نقل میکند: ابوهاشم رحمهالله گفت: از امام حسن عسکری علیهالسلام شنیدم که فرمود: «بهشت دری به نام المعروف (نیکوکاری) دارد که تنها نیکوکاران از آن در وارد میشوند.» من در دل خدا را سپاس گفتم و شاد شدم که برخی نیازهای مردم را برآورده میکنم. حضرت نگاهی به من انداخت و فرمود: «آری! به همین شیوه باقی بمان؛ زیرا آنان که در دنیا نیکی کرده باشند، در آخرت نیز اهل نیکی خواهند بود. ای ابوهاشم! خداوند تو را در زمره آنان قرار دهد و مشمول رحمت خود گرداند.»(10)ب) آثار فروتنی: امام حسن عسکری علیهالسلام میفرمود: کسی که به حقوق مردم آشناتر از دیگران باشد و به ادای آن اهتمام ورزد، نزد خدا مقامی برتر از دیگران دارد و کسی که در دنیا در برابر برادران مؤمن خویش تواضع و فروتنی کند، نزد خدا در زمره صدیقین و از شیعیان واقعی علی بن ابی طالب علیهماالسلام خواهد بود.دو تن از برادران دینی و مؤمن علی بن ابی طالب علیهماالسلام که پدر و فرزند بودند، نزد حضرت آمدند. امام به احترام آنان برخاست و در صدر مجلس جایشان داد و خود مقابلشان نشست و دستور داد غذا بیاورند. پس از غذا، قنبر تشت و پارچ (ابریق) و حولهای آورد. قنبر خواست آب به دست مهمانها بریزد که امیرمؤمنان برخاست و پارچ را از او گرفت تا خود آب به دست مهمان بریزد. او خود را به خاک انداخت و گفت: ای امیرمؤمنان چگونه راضی شوم که خدا مرا در چنین حالی ببیند. حضرت فرمود: بنشین و دست خود را بشوی تا خدای عزوجل ببیند برادر مؤمن تو که برتر از تو نیست، دست تو را میشوید تا در قبال آن خدا دهها برابر مردم دنیا، در بهشت مراپاداش دهد… .چون از شستن دست مهمان (پدر) فراغت یافت، آب را به دست محمد حنفیه داد و فرمود: فرزندم! اگر این پسر به تنهایی مهمان ما بود، آب بر دستش میریختم؛ ولی خدا دوست ندارد بین پدر و فرزند در یک مکان به یک گونه رفتار شود. اکنون که پدر به دست پدر آب ریخت، باید فرزند به دست فرزند آب ریزد. محمد نیز به دست پسر آب ریخت.[آنگاه امام حسن عسکری علیهالسلام فرمود:] شیعه واقعی کسی است که در این موارد از علی علیهالسلام پیروی کند.(11)ج) گناه و کوتاهی عمر: در کنار بیان آثار عبادت، امام حسن عسکری علیهالسلام از طریق تشریح و توضیح آثار گناه نیز، جلوه هایی از هدایتگری خود را به نمایش گذاشته است.حضینی به سند خود از عبدالحمید بن محمد و محمد بن یحیی خرقی روایت کرده که: نزد ابوالحسن علی بن بشر که مریض بود رفتیم. وی از ما خواست برایش دعا کنیم و نامهاش را توسط شخص مطمئنی نزد مولایمان ابومحمد حسن بن علی علیهماالسلام بفرستیم. گفتیم نامهات کجاست؟ گفت: کنار بسترم. ما دستمان را زیر سجادهاش بردیم و نامهاش را برداشتیم و گشودیم تا بخوانیم. در همان آغاز نامه چشممان به دستخط امام علیهالسلام افتاد که مرقوم فرموده بود: ما نامهات را خواندیم و از خدا بهبودی تو را خواستیم. خدای متعال از حالا چهل و نه سال به عمرت افزود. خدا را شکر و سپاس گوی، در این مدت کارهای نیک و آنچه دوست داری انجام بده و اگر به گناه آلوده شدی از کوتاه شدن عمر خود ایمن نباش؛ زیرا خداوند آنچه بخواهد انجام خواهد داد.گفتیم: ای علی! سرور و مولایمان نامهات را خوانده و جواب هم داده است. این هم دستخط ایشان است. وی همان لحظه از جای برخاست و رضایت کنیزش را جلب و او را به عنوان صدقه آزاد کرد و پس از سه روز حوالهای از ابوعمر عثمان بن سعد عمری سمّان از سامرا به یکی از بزرگان کرخ رسید که اموالی را برای علی بن بشر ببرد. وی آن اموال را شمرد و دید سه برابر اموالی است که صدقه داده است و این از معجزات حضرت بود.(12)10. عنایت ویژه به پرسشهای قرآنی
از ویژگیهای هدایتگری امام عسکری علیهالسلام پاسخ به سؤالات کتبی و شفاهی است؛ به گونهای که حجم زیادی از روایات آن حضرت که به دست ما رسیده است، مربوط به پاسخهایی است که به پرسشها داده است. در این میان، عنایت ویژهای به سؤالات قرآنی شده است. به عنوان نمونه: سفیان بن محمد میگوید از امام حسن علیهالسلام ضمن نامهای سؤال کردم، منظور از وَلیجَه در آیه «ولَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَلارَسُولِهِ وَلاَالْمُؤْمِنینَ وَلیجَهً»(13)؛ «غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خود قرار ندادند.» چیست؟ و با خود فکر میکردم که منظور از مؤمنین در این آیه چه کسانی است؟ امام در جواب نامه من نوشت: «اَلْوَلیجَهُ الَّذی یُقامُ دوُنَ وَلِیِّ الاَْمْرِ. وَحَدَّثَتْکَ نَفْسُکَ عَنِ الْمُؤْمِنینَ: مَنْ هُمْ فی هذَا الْمَوْضِعِ؟ فَهُمُ الاَْئِمَّهُ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ عَلَی اللّهِ فَیُجیزُ أَمانَهُمْ؛(14) ولیجه کسی است که به جای ولی امر (امام حق) نصب میشود، اما اینکه در خاطرت گذشت که منظور از مؤمنین در آیه کیستند؟ پس آن مؤمنان، امامان بر حقاند که از خدا برای مردم امان میگیرند و خداوند امان آنها را مورد قبول قرار میدهد.»11. مبارزه مستدل با باورهای غلط
مرحوم طبرسی از ابویعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابوالحسن علی بن محمد بن یسار روایت کرده است که به امام حسن عسکری علیهالسلام عرض کردیم: در منطقه ما گروهی ادعا میکنند هاروت و ماروت دو فرشتهاند که چون گناهان فرزندان آدم افزون شد، خداوند آن دو را همراه فرشتهای دیگر به زمین فرستاد. آن دو شیفته زنی شدند و خواستند با او زنا کنند و شراب نوشیدند و نفس محترمه را کشتند. خداوند آن دو را در بابِل عذاب و شکنجه میکند و ساحران از آن دو سحر میآموزند و خدا آن زن را به ستاره زهره مسخ کرد.امام فرمود: حاشا که چنین باشد. فرشتگان الهی با لطف خدا معصوم از گناه و کفر و اعمال ناروا هستند. خدای عزوجل فرمود: «لا یَعْصُونَ اللّهَ ما اَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ»(15) و فرمود: «وَلَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالاَْرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لا یَسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبادَتِهِ وَلایَسْتَحْسِروُنَ یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ لایَفْتُرُونَ»(16) و درباره فرشتگان فرمود: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِاَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»(17) تا آنجا که فرمود «مُشْفِقُونَ». خداوند این فرشتگان را جانشینان خود در زمین قرار داده و آنها در دنیا همچون پیامبران و ائمهاند. آیا از پیامبران قتل نفس و زنا و شراب خواری سر میزند؟ آن گاه فرمود: آیا نمیدانی که خداوند هیچ گاه دنیا را از پیامبر یا امامی از جنس بشر تهی نگذاشته است؟ آیا نفرمود: «وَما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ اِلاّ رِجالاً نُوحی اِلَیْهِمْ مِنْ اَهْلِ الْقُری»(18) و اعلام فرمود که او فرشتگان را به این سبب به زمین نفرستاد که امام و فرمانروا باشند، بلکه آنها به سوی پیامبران الهی فرستاده شدهاند؟»ماپرسیدیم: پس ابلیس فرشته نیست؟ فرمود: «خیر، بلکه ابلیس از جن است».(19)12. اعلام موضع در برابر جریانهای انحرافی
هدایتگران باید گروههای مختلف جامعه خویش را به خوبی بشناسند و از مواضع و افکار آنان به خوبی مطلع باشند تا بتوانند با هر یک متناسب با اندیشه و ایده هایشان برخورد مناسب را تدارک ببینند؛ زیرا همواره هدایتگران الهی مخالفان زیادی داشته و دارند: «وَکَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّا مِنَ الْمُجْرِمینَ»(20)؛ «و این چنین برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران قرار دادیم.»از سوی دیگر مخالفان دین الهی نیز هیچ گاه یکسان نبودهاند، بلکه هر یک مرام و گرایش و افکار خاصی داشتهاند. امام حسن عسکری علیهالسلام با آگاهی کامل از جریانهای عصر، مواضع خود را اعلام میکرد و به این طریق گروههای زیادی از مردم را از سرگردانی نجات میداد. نمونه هایی از اعلام مواضع حضرت چنین است:الف) واقفیها
واقفیان سلسله امامت را تا حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام میپذیرند و بنیانگذاران آن تعدادی از یاران امام صادق و کاظم علیهماالسلام بودند و از جمله آنان، زیاد بن مروان، علی بن ابی حمزه و عثمان بن عیسی میباشند. دلیل توقف آنان، دلبستگی به اموال زیادی بود که باید به امام بعدی میسپردند. شیخ طوسی مینویسد: بعد از شهادت امام موسی بن جعفر علیهماالسلام هفتاد هزار دینار نزد زیاد قندی و سی هزار دینار و پنج کنیز و خانهای در مصر نزد عثمان بن عیسی رواسی بود. امام رضا علیهالسلام آنها را طلب کرد. ابن ابی حمزه امامت او را منکر شد و اموال را نداد. زیاد قندی همچنین کرد. ولی عثمان بن عیسی ضمن نامهای به امام رضا علیهالسلام نوشت: پدرت از دنیا نرفته و همچنان زنده است و کسی که بگوید او مرده، سخن بیهودهای گفته است… .(21)امام حسن عسکری علیهالسلام در خصوص این گروه منحرف بارها اعلام موضع کرد و افراد زیادی را از ورطه انحراف آزاد کرد. احمد بن مطهر میگوید: یکی از یاران ما از مردم جبل (قهستان) به ابومحمد علیهالسلام نامهای نوشت و پرسید: کسانی را که در مورد امامت موسی بن جعفر علیهماالسلام توقف کرده (و جانشین او را نپذیرفتهاند) دوست داری یا از آنان بیزاری میجویی؟ حضرت پاسخ داد: آیا برای عمویت آمرزش میخواهی! خداوند عمویت را نیامرزد. از او بیزاری بجوی و من در پیشگاه خدا از آنها بیزاری میجویم. با آنها سر دوستی نداشته باش، از بیمارانشان عیادت نکن، در تشییع جنازههایشان حاضر نشو و هرگز بر جنازههای آنها نماز مگزار. خواه امامی را از ناحیه خدا انکار کرده باشند، خواه امامی را که امامتش از سوی خدا نیست، بر امامان افزوده باشند، یا قائل به تثلیث (سه خدایی) باشند. کسی که امامتِ آخرین فرد ما را انکار کند، گویا امامت اولین ما را انکار کرده و کسی که تعداد ما را اضافه بداند، مانند کسی است که از تعداد ما کاسته است و امامت ما را انکار کرده است.»(22)شخص سؤال کننده نمیدانست که عمویش واقفی است و امام با این روش او را از این موضوع مطلع کرد.ب) صوفیه
گروه منحرف دیگر در عصر امام، صوفیه بودند؛ جماعتی که از ابتدای پیدایش به دست ابوهاشم کوفی، عدهای از مسلمانان را فریب داد و از اسلام راستین منحرف ساخت. امام عسکری علیهالسلام درباره آنان و رئیس قومشان، حدیثی از امام صادق علیهالسلام را یادآوری فرمود: از امام جعفر صادق علیهالسلام درباره ابوهاشم (کوفی) سؤال شد. فرمود: فردی بسیار فاسد العقیده بود. مسلکی به نام تصوف اختراع کرد و آن را مرکزی برای اعتقادات پلید خود قرار داد.(23)ج) ثنویه
این فرقه منحرف در زمان امام عسکری علیهالسلام پدید آمد و به نوشته مجمع البحرین: آنها فرقهای از مجوساند و به دو اصل خیر و شر (نور و ظلمت) و پیامبری حضرت ابراهیم علیهالسلام معتقدند.(24) امام حسن عسکری علیهالسلام نسبت به این گروه بسیار حساس بود. شیخ حر عاملی از کشف الغمه از ابوسهل بلخی نقل میکند: یکی از یاران نامهای به امام نوشت و درخواست کرد درباره پدر و مادرش دعا کند. امام علیهالسلام چنین نوشت: «رَحِمَ اللّهُ والِدَتَکَ وَالتّاءُ مَنْقُوطَهٌ؛(25) خداوند مادرت را بیامرزد و تاء دو نقطه است.» یعنی کلمه تاء دو نقطه است نه یاء که والدیک بشود. چون پدرش ثنوی بود و امام نمیخواست برای پدر او دعا کند.د) مفوّضه
این گروه معتقد بودند خداوند حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله را آفرید و آفرینش دنیا را به او سپرد و او هم عهدهدار آفرینش هر چه در دنیاست، شد. برخی هم گفتهاند این کار به علی علیهالسلام سپرده شد.(26) شیخ صدوق مینویسد: به اعتقاد ما غُلات و مفوّضه به خدای عزوجل کفر ورزیدهاند و از یهود و نصارا و مجوس و قدریه و حروریه و کلیه بدعت گذاران و منحرفان بدترند.(27)امام حسن عسکری علیهالسلام به شیوههای گوناگون درباره آنان اعلام موضع میکرد که از نمونههای شگفتانگیز آن پاسخ توسط فرزند خردسالش (امام عصر علیهالسلام ) در حضور حضرت میباشد. گروهی از مفوضه، کامل بن ابراهیم مدنی را نزد ابومحمد علیهالسلام فرستادند. وی وارد شد و کنار دری که پرده داشت نشست. همان لحظه نسیمی وزید و گوشه پرده کنار رفت. کودکی چهار ساله را دید که گفت: ای کامل بن ابراهیم! گفت: بلی ای مولای من! آن کودک فرمود: نزد ولی اللّه آمدهای که… درباره سخن مفوضه بپرسی؟ آنان دروغ گفتند. بلکه دلهای ما ظرف مشیّت و اراده خدای عزوجل است. هرگاه بخواهد، ما هم میخواهیم و خداوند میفرماید: «وَما تَشاؤُونَ اِلاّ اَنْ یَشاءَ اللّهُ».(28) آن گاه امام عسکری به او فرمود: چرا نشستهای؟ پاسخت را داد، برخیز!(29)ه) قیام صاحب الزنج (فتنه ای سیاسی)
در کنار انحرافات اعتقادی و فرهنگی، از فتنههای سیاسی نیز نباید غافل ماند که مشهورترین آنها قیام صاحب الزنج است. رهبری این قیام را شخصی فاسد و منحرف به عهده داشت که خود را علی بن محمد بن احمد بن عیسی بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب میخواند. به گفته مسعودی «در شب 5 شنبه 27 رمضان 255 در بئر نحْل بین شهر الفتح و کرخِ بصره قیام کرد. تاریخ نگاران به اتفاق وی را علوی نمیدانند و دیدگاهش همان دیدگاه خوارج بود.»(30)وی به هوادارانش میگفت: نبوت به من عرضه شد، ولی نپذیرفتم، چون مشکلاتی داشت که ترسیدم تحمل آنها را نداشته باشم.(31) بر اثر قیام وی خسارات زیادی به مردم بصره وارد شد. وی چند بار به آن شهر حمله کرد و تعداد زیادی را کشت و دارایی مردم را غارت کرد و مسجد جامع را آتش زد. جنگ وی با حکومت عباسی حدود چهارده سال و چهار ماه و شش روز طول کشید و با قتل وی توسط موفّق خلیفه عباسی (270 ه . ق) قیام خاتمه یافت. وی خود را به دلایل متعدد به اهل بیت علیهمالسلام منتسب میکرد، ولی امام عسکری علیهالسلام علاوه بر تأیید نکردن قیام وی، با اعلام موضع، شیعیان را از انحراف و خطر میرهانید. از جمله، محمد بن صالح خثعمی میگفت: تصمیم گرفتم ضمن نامهای از ابومحمد علیهالسلام درباره صاحب الزنج بپرسم، ولی فراموش کردم. امام در جواب نامه علاوه بر سؤالهای مکتوب من، نوشته بود: «.. و صاحب الزنج از ما نیست.»(32) مرحوم محدث قمی مینویسد: امام علیهالسلام نسبت او را به اهلبیت نفی کرد. بنابراین، از حیث نَسب و مذهب و عمل نیز نفی شده است.(33) ——————————————————————————–1. دلائل الامامه، ص423، ح11384. و اختلاف در نظریهها ر.ک: الکافی، ج1، ص503؛ الارشاد، ص334؛ الدروس، ج2، ص15؛ مصباح المتهجد، ص792؛ تاج الموالید در مجموعه نفیسه، ص133؛ بحارالانوار، ج50، ص236. 2. «امه ام ولد یقال لها حدیث [وقیل سوسن]»، الکافی، ج1، ص503 و کشف الغمه، ج2، ص402؛ «اسم امه علی مارواه الاصحاب سلیل رضی اللّه عنها وقیل حدیث والصحیح سلیل»، عیون المعجزات، ص134.3. کشف الغمه، ج2، ص402.4. المناقب، ج4، ص421؛ بحارالانوار، ج50، ص236.5. الارشاد، ص346.6. المناقب، ج4، ص422؛ دلائل الامامه، ص423.7. الکافی، ج1، ص503.8. تحف العقول، ص485.9. همان، ص487.10. بحارالانوار، ج50، ص258. (انّ فی الجنه بابا یُقال له المعروف. لایدخله الا اهل المعروف… وقال: نعم قدّم علی ما انت علیه، فان اهل المعروف فی الدنیا اهل المعروف فی الاخره. جعلک اللّه منهم یا اباهاشم ورحمک)11. احتجاج، ج2، ص267.12. هدایه الکبری، ص341.13. توبه/16.14. اصول کافی، ج1، ص508.15. تحریم/6: «در آنچه خداوند به آنها امر کرده است، نافرمانی نمیکنند و هر چه امر شوند، انجام میدهند.»16. انبیاء/19 و 20: «هر چه در آسمانها و زمین است از آن خداست و کسانی که در نزد او هستند (فرشتگان) از بندگی و عبادت او سرپیچی نکنند و ملول نشوند. شب و روز بدون آنکه سستی کنند به تسبیح او مشغول اند.»17. انبیاء/26 و 27: «بلکه [فرشتگان] بندگان گرامی داشته شده هستند که خدا را به گفتار پیشی نمیگیرند و به امر او کار میکنند.»18. یوسف/109: «و ما نفرستادیم پیش از تو جز مردانی از اهل شهرها که به آنها وحی میکردیم.»19. احتجاج طبرسی، ج2، ص265.20. فرقان/31.21. الغیبه، ص43.22. بحارالانوار، ج50، ص274؛ کشف الغمه، ج3، ص219. آن حضرت در نامهای به شخص دیگر پاسخ داد: آری، در نمازت آنان را لعنت کن. (بحارالانوار، ج50، ص267.)23. سفینه البحار، ج2، ص57.24. مجمع البحرین، ص16.25. با خورشید سامرا، ص265، به نقل از اثبات الهداه، ج3، ص427، ح103.26. مجمع البحرین، ص332؛ معجم الفرق الاسلامیه، ص235.27. شرح باب حادی عشر، ص99؛ بحارالانوار، ج25، ص342.28. انسان/30.29. الغیبه، ص148؛ الخرایج، ج1، ص458.30. مروج الذهب، ج4، ص195.31. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج8، ص158.32. المناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص428.33. سفینه البحار، ج1، ص559.
محمد عابدی