اصل اول در فصل گذشته درباره نبوت به صورت کلی سخن گفتیم، در این فصل درباره خصوص نبوت پیامبر اسلام یعنی حضرت محمد بن عبد اللهصلی الله علیه و آله و سلم سخن میگوییم. قبلا یادآور شدیم که نبوت پیامبران از سه طریق قابل اثبات است: الف – معجزهای که همراه با دعوی نبوت آورده میشود; ب – گردآوری قرائن و شواهد، که به صدق دعوی اوگواهی میدهند; ج – تصدیق پیامبر پیشین. نبوت پیامبر اسلام را میتوان از هر سه راه فوق اثبات کرد، که ما به صورت فشرده آنها را بیان میکنیم. قرآن یا معجزه جاودان تاریخ قطعی گواهی میدهد که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دعوت خود را با معجزات گوناگون مطرح ساخته است. ولی در میان این معجزات، حضرت روی یکی از آنها – که در حقیقت معجزه جاودان اوست – تاکید اساسی داشت: وآن قرآن کریم است. پیامبر اسلام نبوت خویش را با آوردن این کتاب آسمانی اعلان نموده و جهانیان را به مقابله با آن دعوت کرد، و به رغم تحدی آشکار و قاطع قرآن، هیچ کس نتوانست در عصر بعثت مانند آن را بیاورد. امروز نیز پس از گذشت قرنها، قرآن همچنان تحدی خود را اعلان کرده و میگوید: ‹‹لئن اجتمعت الانس والجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتونبمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا›› (اسراء/88):بگو اگر انس وجن دور هم گرد آیند که کتابی مانند این قرآن بیاورند، نمیتوانند نظیر آن را بیاورند، هرچند برخی از آنان به برخی دیگر یاری رسانند. قرآن در اینجا در مقام تحدی میگوید:ای پیامبر، بگو اگر میتوانند کتابی مثل این قرآن بیاورند، و در جای دیگر به کمتر از این حدنیز تنزل فرموده و میگوید: بگو اگر میتوانند، مانند ده سوره و حتی یک سوره از سورههای قرآن را بیاورند. ‹‹قل فاتوا بعشرسور مثله مفتریات›› (هود/13). ‹‹قل فاتوا بسوره من مثله›› (بقره/23). میدانیم که، دشمنان اسلام در طول 15 قرن که از پیدایش این دین میگذرد، برای ضربه زدن به اسلام از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، وحتی از اتهام پیامبر اسلام به سحر و جنون و مانند آن باز ننشستند،ولی هرگز نتوانستند از پس مقابله با قرآن برآیند. چنانکه امروز نیز همه نوع فکر و اندیشه و ادوات را در اختیار دارند ولی توان پاسخگویی به این تحدی قاطع و آشکار قرآن را ندارند، و این خود گواه آن است که قرآن، چیزی فوق سخن انسان است. اصل دوم پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم معجزات گوناگونی داشت، که شرح آن در کتب تاریخ و حدیث ضبط شده است. اما در آن میان، معجزه جاویدان او که در تمامی ادوار میدرخشد، قرآن کریم است و سراینکه رسول گرامی اسلام با چنین معجزهای از دیگر پیامبران امتیاز یافته، این است که آئین او، آئینی خاتم و جاودانه است، و آئین جاودانه نیاز به معجزهای جاودان دارد تا در هر عصر و نسلی برهان قاطع نبوت باشد، و افراد بشر در طول قرون بتوانند بدون مراجعه به اقوال دیگران مستقیما به آن مراجعه کنند. قرآن از جهات مختلفی جنبه اعجاز دارد، که بحث گسترده درباره یکایک آنها از گنجایش این رساله بیرون است و ما به طور فشرده آنها را یادآور میشویم: در روز نزول قرآن، نخستین چیزی که چشم جهان عرب و استادان سخن و بلاغت را گرفت همان زیبایی کلمات، شگفتی و تازگی ترکیب، و برتری معانی قرآن بود که از مجموع آن به فصاحت و بلاغت تعبیر میآورند. این ویژگی بر عرب آن روز (و امروز) کاملا مشهود بوده و از همین رو پیامبر گرامی با تلاوت پیدرپی آیات قرآن و دعوت مکرر به تحدی، قهرمانان عرصه سخن و استادان بلاغت را به خضوع و خشوع وامیداشت و وادارشان میکرد که در برابر عظمت کلام او انگشتحیرت به دندان گرفته، و به فوق بشری بودن آن اذعان کنند. ولید بن مغیره، استاد سخن و شعر قریش، پس از شنیدن آیاتی چند از پیامبر اکرم درباره آن چنین داوری کرد:«به خدا سوگند، هماکنون از محمد صلی الله علیه و آله و سلم سخنی شنیدم که نه به سخن انسانها، و نه به سخن جنیان میماند. سخنی است دارای شیرینی و زیبایی خاص. شاخههای کلام وی پربار، و ریشه آن پربرکت است; سخنی است والا که هیچ سخنی برجسته تر از آن نیست، یعنی هرگز قابل رقابت نمیباشد». (1) این تنها ولید بن مغیره نیست که در برابر جمال ظاهری و شکوه معنوی قرآن سر تعظیم فرود آورده است، بلکه دیگر بلغای عرب نیز نظیر عتبه بن ربیعه و طفیل بن عمرو نیز اظهار عجز کرده و به اعجاز ادبی قرآن اعتراف کردهاند. البته، عرب جاهلی به علت پایین بودن سطح فرهنگ خویش، از قرآن جز این جنبه از اعجاز را درک نمیکرد، اما زمانی که اسلام، خورشیدوار، بر ربع مسکون جهان تابید، متفکران جهان به غور و تامل در آیات بلند این کتاب پرداخته و علاوه بر جهات ادبی، از جهات دیگر قرآن نیز که هر یک مستقلا گواهی روشن بر ارتباط آن با عالم قدس استبهره گرفتند و در هر عصر، نکتههایی تازه از حقایق بیپایان آن آموختند، که این رشته همچنان ادامه دارد…. اصل سوم در اصل پیش، اعجاز ادبی قرآن را به اختصار بیان کردیم. اکنون برآنیم که به طور فشرده به جلوههای دیگری از اعجاز قرآن اشاره کنیم. اگر اعجاز ادبی قرآن، تنها برای کسانی قابل درک است که در زبان عربی مهارت کافی داشته باشند، خوشبختانه دیگر جلوههای اعجاز قرآن برای دیگران نیز قابل فهم است. الف – آورنده قرآن، یک فرد امی و درس ناخوانده است; نه مدرسهای رفته، نه در برابر استادی زانو زده، و نه کتابی را خوانده است، چنانکه میفرماید: ‹‹ماکنت تتلوا من قبله من کتاب ولا تخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون›› (عنکبوت/108): پیش از این نه کتابی میخواندی و نه با دست چیزی مینوشتی، که اگر غیر از این بود باطل گرایان [در حقانیت رسالت تو] تردید میکردند. پیامبر گرامیصلی الله علیه و آله و سلم این آیه را بر مردمی تلاوت کرد که از کارنامه زندگی او کاملا مطلع بودند. طبعا اگر وی سابقه تحصیل داشت او را در این ادعا تکذیب میکردند، و اگر میبینیم برخی او را متهم میکردند که «قرآن را بشری به وی میآموزد» (2) این تهمت نیز بسان دیگر تهمتها کاملا بیاساس بود، چنانکه قرآن این اتهام را رد کرده و میفرماید:«آن کس که میگویند قرآن را به پیامبر آموخته، از غیر عرب است، در حالیکه زبان قرآن زبان عربی فصیح است. (3) ب – قرآن طی مدت بیست و سه سال در شرایط گوناگون (صلح و جنگ، سفر وحضر، و…) توسط پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تلاوت شده است. طبیعتیک چنین سخن گفتنی ایجاب میکند که درگفتار گوینده نوعی دوگانگی بلکه چندگانگی پیش آید. مؤلفانی که کتاب خود را در شرایطی یکسان و با رعایت اصول هماهنگی مینویسند، چه بسا دچار اختلاف و ناهماهنگی در کلام میشوند، چه رسد به کسانی که سخنی را به تدریج، و در اوضاع و احوال مختلف، القا میکنند. در خور توجه است که قرآن کریم درباره موضوعات گوناگون از الهیات، تاریخ، تشریع و قانونگذاری، اخلاق، طبیعت و غیره سخن گفته، و در عین مجموعه آن وی از سر تا به بن دارای عالیترین نوع هماهنگی و انسجام از نظر محتوا، و سبک سخن گفتن است. قرآن خود این جنبه از اعجاز را یادآور شده و میفرماید:‹‹افلا یتدبرون القرآن و لو کانمن عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا›› (نساء/82): آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟ اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف بسیار مییافتند. ج – قرآن کریم، فطرت ثابت انسان را مدنظر قرار داده و بر اساس آن قانونگذاری کرده است. در نتیجه این بینش اساسی، به همه ابعاد روح و زوایای حیات انسان توجه کرده و اصولی کلی را، که هرگز کهنگی و زوال نمیپذیرد، یادآور شده است. از ویژگیهای قوانین کلی اسلام آن است که در شرایط گوناگون و محیطهای مختلف قابل اجراست، و مسلمانان زمانی که بر بخش عظیمی از جهان دستیافته بودند، در پرتو همین قوانین، قرنها جوامع بشری را با قدرت و عظمت اداره کردند. امام باقر علیه السلام میفرماید: «ان الله لم یدع شیئا تحتاج الیه الامه الا انزله فی کتابه و بینه لرسوله و جعل لکل شیء حدا و جعل علیه دلیلا» (4) : خداوند هیچ چیزی را که مردم به آن نیازمندند وانگذارده مگر اینکه در کتاب خود از آن سخن گفته و برای رسول خود حکمش را توضیح داده است، و برای هر چیزی حدی، و برای هر حدی دلیلی معین کرده است. اصل چهارم د – قرآن در آیات مختلف به مناسبتهای گوناگون اسرار جهان آفرینش را که بشر آن روز از آن آگاهی نداشتبیان کرده است، وکشف این اسرار برای فرد درس نخوانده که در یک جامعه بیخبر از همه چیز زندگی میکند، جز از طریق وحی امکان پذیر نیست. کشف قانون جاذبه از افتخارات علم جدید به شمار میرود و اینک استواری کاخ آفرینش را برپایه آن تفسیر میکنند. قرآن در جمله بسیار کوتاهی پرده از این قانون برداشته و میفرماید:‹‹الله الذی رفع السموات بغیر عمد ترونها›› (رعد/2): خدایی که آسمانها را بدون ستون مرئی برافراشته است. کشف قانون زوجیت عمومی یکی دیگر از دستآوردهای علم جدید است، و قرآن کریم در روزگاری که کمترین اطلاعی در این باره موجود نبود از آن خبر داده میفرماید:‹‹و من کل شیء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون›› (ذاریات/49): از هرچیزی جفت آفریدیم، باشد که متذکر شوید. و نمونههای دیگر که در کتابهای تفسیر وکلام یا دائره المعارف بیان شدهاند. ه – قرآن پیش از وقوع برخی حوادث، قاطعانه از آنها خبر داده و گزارهای وی نیز دقیقا به وقوع پیوست است. نمونههای این امر زیاد است که تنها به یک مورد آن اشاره میکنیم: روزی که رومیان خداپرست مسیحی، مغلوب ساسانیان آتشپرست گردیدند; مشرکان عرب این ماجرا را به فال نیک گرفته و گفتند مانیز بر خداپرستان جزیره العرب (مسلمانان) پیروز خواهیم شد. قرآن در آن موقع قاطعانه خبر داد:‹‹غلبت الروم × فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون× فی بضع سنین لله الامر من قبل و من بعد و یومئذ یفرح المؤمنون››.(روم/1-4): رومیان در نزدیکترین زمین (به دیار عرب) مغلوب شدند،و آنان پس از این شکست، در مدت کمی (میان سه تا نه سال) بر حریف پیروز خواهند شد. چیزی نگذشت که این پیشگویی به وقوع پیوست، و همزمان هر دو گروه خداپرست (مسیحیان روم و مسلمانان عربستان) بر دشمنان خویش (ایران ساسانی و مشرکان قریش) پیروز شدند. از این جهت در ذیل آیه از سرور و شادمانی مؤمنان سخن میگوید و میفرماید:‹‹یومئذ یفرح المؤمنون›› زیرا این دو پیروزی همزمان رخ دادند. و – قرآن زندگانی پیامبران و امتهای پیشین را در سورههای مختلف با تعبیرهای گوناگون بیان کرده است. این سرگذشتها در کتب عهدین (تورات و انجیل)نیز وارد شده است، ولی به هنگام مقایسه روشن میشود که قرآن یکسره وحی الهی است، ولی آنچه در عهدین آمده از دستبرد تحریفگران مصون نمانده است.در گزارش قرآن از زندگی پیامبران، کوچکترین مطلبی بر خلاف عقل و فطرت بیتناسب با مقام والای پیامبران وجود ندارد، در حالیکه در قصص عهدین این نوع نارساییها فراوان است.در این زمینه تنها مقایسه میان قرآن با عهدین در مورد سرگذشت آدم کافی است. اصل پنجم قرائن و شواهد نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گردآوری قرائن و شواهد چنانکه قبلا گفتیم – از اموری است که میتواند صدق دعوی پامبران را اثبات کند. در اینجا برآنیم که به طور فشرده، به قرائنی که دال بر صحت دعوی پیامبر اسلام است اشاره کنیم. این قرائن عبارتند از: الف – سوابق زندگی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم: مردم قریش پیامبر اسلام را پیش از مبعوث شدن به رسالت، محمد «امین» خوانده و اشیای گرانبها را نزد اوبه امانت میگذاشتند. زمانی که در تجدید بنای کعبه برای نصب حجرالاسود میان چهار قبیله اختلاف رخ داد، همگان پذیرفتند که این کار را عزیز قریش، یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، انجام دهد. زیرا او مردی امین و پاکدامن است. (5) ب – وارستگی از آلودگیهای محیط: پیامبر اسلام در محیطی پرورش یافته بود که در آن جز بتپرستی، قماربازی، زنده به گور کردن دختران، خوردن مردار وخون،و ستم و یغماگری حاکم نبود. مع الوصف در چنین محیطی او انسانی والا بود که به هیچوجه آلوده به این گونه رذایل عقیدتی واخلاقی نشد. ج – محتوای دعوت: وقتی به محتوای دعوت پیامبر مینگریم میبینیم وی مردم را درستبر ضد آنچه که در محیط وی رواج داشت فرا میخواند. آنهابتپرستبودند، او به توحید دعوت کرد; معاد را انکار میکردند، او ایمان به معاد را شرط اسلام شمرد; دختران را زنده به گور کرده و برای زن کمترین ارزشی قائل نبودند، اما او کرامت انسانی را به زن بازگرداند، ربا خوار و ثروت اندوز بودند، او از رباخواری وتکاثر نهی نمود، میگساری و قمار رایجبود، او این امور را کردار شیطانی نامید و اجتناب از آن را فرض دانست…. د – ابزار دعوت: وسایل و ابزاری که پیامبر برای نشر دعوت خود از آن کمک گرفت، کاملا انسانی و اخلاقی بود. حضرتش هرگز از روشهای ضد انسانی همچون بستن آب بر دشمن و آلوده کردن آن، بریدن درختان و غیره کمک نگرفت. بلکه توصیه میکرد به زنان و کودکان و پیرمردان آزار نرسانند، درختان را قطع نسازند، و پیش از اتمام حجتبه دشمن، جنگ را شروع نکنند. از منطقماکیاولیستی «هدف، کاربرد هرگونه وسیله را مجاز میسازد» بیزار بود و برای نمونه در جنگ خیبر، پیشنهاد یکی از یهودیان را برای به زانو درآوردن دشمن از راه مسموم کردن آب آنها نپذیرفت.تاریخ زندگانی وی، سرشار از برخوردهای کریمانه با دشمنان است. ه – شخصیت و خصال گروندگان: ملاحظه روحیات، افکار و رفتار کسانی که به پیامبر ایمان آوردهاند میتواند پایه صدق گفتار او را روشن سازد. بدیهی است هرگاه دعوت کسی در انسانهای ممتاز جامعه مؤثر افتد، نشانه صدق و حقانیت دعوت اوست، ولی هرگاه افراد دنیاپرست دور وی را بگیرند، نشانه ضعف ادعای او خواهد بود. در میان گروندگان راستین به پیامبر اسلام انسانهای والایی مانند امیر مؤمنان علی علیه السلام، جعفر بن ابی طالب، سلمان، ابوذر، بلال، مصعب، ابن مسعود، مقداد و عمار را میبینیم که تاریخ به خصایل انسانی و زهد و تقوی و جهاد و ایثار و پاکی و درستی آنان اعتراف دارد. و – تاثیر مثبت در محیط، و پیریزی یک تمدن عظیم و با شکوه: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در مدت بیست و سه سال، وضع جزیره العرب را دگرگون ساخت. آن حضرت از انسانهای یغماگر افرادی امین، و از افراد بت پرست موحدانی فرهیخته و پا برجا تربیت کرد که نه تنها تمدنی با شکوه را در محیط سکونتخود برپا ساختند، بلکه تمدن بینظیر اسلامی را به مناطق دیگر نیز گسترش دادند. جعفر بن ابی طالب علیمها السلام، از مسلمانان صدر اسلام، بر همین نکته مهر تاکید نهاد و در جواب سؤال فرمانروای حبشه چنین گفت: «ای فرمانروا، خدا در میان ما پیامبری را برانگیخت که ما را از بتپرستی و قمار باز داشت و به نماز و زکات، دادگری و نیکوکاری، و کمک به خویشاوندان امر فرمود و از فحشا و منکر و ستم نهی کرد». (6) این قرائن و نظایر آنها میتواند ما را به صدق گفتار پیامبر اسلام وحقانیت مرام وی رهنمون گردد. قطعا فردی با این خصوصیات، در ادعای نبوت و ارتباط با جهان غیب، صادق بوده است، چنانکه قرائن دیگر نیز دقیقا مؤید این مطلب است. اصل ششم تصدیق پیامبر پیشین: یکی از طرق اثبات دعوی نبوت، تصدیق پیامبر پیشین است. زیرا فرض این است که نبوت پیامبر پیشین با دلایل قطعی ثابتشده، و طبعا گفتار او میتواند سندی قاطع بر استواری نبوت بعدی قلمداد شود. از برخی آیات قرآن استفاده میشود که اهل کتاب، پیامبر اسلام را همچون فرزندان خود، میشناختند، یعنی نشانههای نبوت وی در کتب آسمانی آنان بیان شده است.پیامبر اسلام مدعی این معنا شد و کسی نیز او را تکذیب نکرد، چنانکه میفرماید: ‹‹الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم وان فریقا منهم لیکتمون الحق وهم یعلمون›› (بقره/146):کسانی که به آنان کتاب دادهایم (یهود و نصاری) پیامبر را بسان فرزندان خود نیک میشناسند و گروهی از آنان، با آنکه حقیقت را میدانند، آن را پنهان میکنند. پیامبر اسلام مدعی گشت که عیسی علیه السلام درباره او بشارت داده و گفته است،من شما را به آمدن پیامبری پس از خود نوید میدهم که احمد نام دارد:‹‹ومبشرا برسولیاتی من بعدی اسمه احمد›› (صف/6) و اهل کتاب این ادعا را انکار نکردند، هرچند از اظهار حقیقت نیز سرباز میزدند. ضمنا جالب استبدانیم که کتاب انجیل با آنکه قرنهاست دستخوش تحریف شده، معالوصف در انجیل یوحنا (فصلهای 14، 15،16) پیشبینی مسیح از آمدن شخصی به نام «فارقلیطا» ( ستوده9 محمد) وجود دارد که پژوهندگان میتوانند به آن مراجعه کنند. (7) اصل هفتم چنانکه قبلا اشاره داشتیم، معجزات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم منحصر به قرآن نبوده است، بلکه آن حضرت گاه در مناسبتهای مختلف به منظور اقناع مردم دستبه اعجاز میزد. د راین زمینه باید خاطرنشان ساخت که، اصولا یک محاسبه عقلی وجود معجزاتی غیر از قرآن را در زندگانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ثابت میکند: پیامبر برای حضرت و برای حضرت مسیح نیز 5 معجزه را متذکر میشود. (9) آیا میشود پذیرفت پیامبر اسلام، که خود را برتر از پیامبران گذشته و خاتم آنان میشمرد، خود با نقل این همه معجزات گوناگون برای پیامبران قبلی، تنها یک معجزه داشته باشد؟! و آیا مردم، با توجه به صدور آن همه معجزات از پیامبران پیشین، تمنای معجزات مختلف از پیامبر نداشتند و به دیدن یک معجزه از وی اکتفا میکردند؟! وانگهی قرآن معجزات متعددی را برای پیامبر ذکر کرده است که ذیلا بدانها اشاره میکنیم: الف – شق القمر: زمانی که مشرکان ایمان خود را منوط به دو نیم شدن ماه به اشاره پیامبر دانستند، حضرت به اذن الهی این کار را انجام داد، چنان که قرآن میفرماید: ‹‹اقتربت الساعه× وانشق القمر×و ان یروا آیه یعرضوا و یقولوا سحر مستمر›› (قمر/1-4): رستاخیز نزدیک شد، و ماه به دو نیم گشت، اگر آیتی (معجزهای) را ببینند روی برگردانده و میگویند سحری است مستمر. ذیل آیه کاملا گواه آن است که مقصود از آیه، شکافتن ماه در روز رستاخیز نیست، بلکه مربوط به عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. ب – معراج – پیامبر اکرم در یک شب از مسجد الحرام در مکه به مسجد اقصی در فلسطین، و از آنجا به جهان بالا رفتسیری چنین عظیم در زمانی آنسان کوتاه، از دیگر معجزات پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم است که در قرآن نقل شده است، و قدرت الهی بالاتر از آن است که عوامل طبیعی مانع از عروج فرستاده وی به عالم بالا باشد. (10) ج – مباهله با اهل کتاب – پیامبر برای اثبات حقانیتخود عدهای از اهل کتاب را به مباهله دعوت کرد و گفتبیایید تا خود، فرزندان و زنانمان به مباهله برخیزیم. مسلم است که مباهله به نابودی یکی از دو طرف منتهی میشد ولی او آمادگی خود را اعلان کرد و در نتیجه آن گروه از اهل کتاب، با مشاهده قاطعیت و استواری پیامبر اسلام و اینکه وی عزیزترین کسان خویش را بیپروا به عرصه مباهله آورده است، عقبنشینی کردند. و تن به قبول شرایط پیامبر دادند. (11) در اخبار از غیب قبلا یادآور شدیم که حضرت مسیح از غیب خبر میداد. (12) پیامبر گرامی اسلام نیز از طریق وحی از غیب خبر میداد که یکی از آنها پیروزی رومیان بر ایرانیان (13) و دیگری فتح مکه (14) بود. اینها یک رشته معجزاتی است که ذکر آن در خود قرآن آمده است. افزون بر این، مورخان و محدثان اسلامی معجزات بسیار دیگری برای آن حضرت نقل کردهاند، که مجموع آنها از تواتر اجمالی برخوردار است. پینوشتها: 1. مجمع البیان، 5/387. 2و 3. نحل/103. 4. کافی: 1/59. 5. سیره ابن هشام، ج1،209. 6. سیره ابن هشام، ج1، ص359و 360. 7. در این باره به کتابهایی که بشارات عهدین درباره پیامبر اکرم را گرد آوردهاند، مراجعه شود مانند کتاب انیس الاعلام. 8. سوره اسراء/101. 9. آل عمران/49. 10. اسراء/1. 11. آل عمران/61. 12. آل عمران/49. 13. روم/2. 14. فتح/27. منشور عقاید امامیه صفحه 121 استاد جعفر سبحانی
جعفر سبحانی